مژده مواجی – آلمان
برگهای را روبرویش روی میز گذاشتم. کنار آن چسب و بریدههای کوچک کاغذی که طرحهای مختلفی رویشان کشیده شده بودند؛ طرحهایی که نشانگر خانواده، رفاقت، تفریح، پول، مسافرت، تفریح، تغذیه،… بودند. برنامۀ کوچینگ شغلیمان این بود که بریدههای کوچک کاغذی را به ترتیب ارزشی که در زندگیاش دارند، روی کاغذ بچسباند. اول از همه، طرح خانواده توجهش را جلب کرد. آن را برداشت و روی کاغذ چسباند.
مادر کُرد عراقی که شش دانگ حواسش به خانوادۀ پُرجمعیتش بود تا بچههایش از نظر شغلی به سروسامان برسند و در جامعۀ آلمان منزوی نشوند. همیشه با ظاهری ساده، تمیز، آرایشی ملایم و موهای سیاهی که از پشت بسته بود، با علاقه در جلسات شرکت میکرد و خوشحال بود که طی زمانی که پیش من است، وقتش مختص خود او است و مانند همیشه سرگرم رسیدگی به امورات خانواده نیست.
وقتی مطمئن شد که طرح ارزش خانواده، خوب روی کاغذ چسبیده، با چشمهای سیاهش نگاهی به من انداخت و گفت:
– خانواده برای من خیلی مهم است. بچههایم دوروبرماند. آن پسرم هم که مستقل زندگی میکند، مرتب به دیدن میآید و در کنار هم خوشایم. نمیدانم چرا آلمانیها اینقدر کم بچه دارند. اکثر افراد مسن را که میبینم تنها هستند. یا بچه ندارند یا اگر دارند، سرگرم زندگیشان هستند و یا از آنها دورند، طوری که دیربهدیر به والدینشان سر میزنند.
لبخندی زد و ادامه داد:
– اینجا بیشتر سگ و گربه با افراد میبینم.
لحظهای مکث کرد و دستش را روی شقیقهاش گذاشت، طوری که انگار تلاش میکرد چیزی را بهیاد بیاورد. یکهو گفت:
– فیلم دستنیافتنیها* را دیدهای؟ کلاس زبان آلمانی که میرفتم، معلمان برایمان گذاشت.
با اشتیاق جواب دادم:
– فیلم فرانسوی دستنیافتنیها را دیدهام. چه فیلم خوبی. بهنظر خودت چطور بود؟
با تائید سرش را تکان داد و گفت:
– فیلم را دوست داشتم. هم برای یادگیری زبانمان خوب بود و هم اینکه بعد از فیلم در مورد آن صحبت کردیم. مرد معلول ثروتمندی که دنبال سرپرست برای خودش میگردد، از چند تا متقاضی، مرد سیاه پوست بیخانمان و شوخطبعی را برای سرپرستیاش انتخاب میکند. بهمرور صمیمیت و رفاقت بین آنها بهوجود میآید و از هم خیلی چیزها یاد میگیرند.
در محلی که مُراجعم زندگی میکرد، راحت با افراد مسن ارتباط برقرار میکرد. به طرفشان میرفت، همصحبت میشد و کمکشان میکرد.
نگاهی به بریدههای کوچک کاغذی انداخت و طرح ارزش رفاقت را کنار خانواده روی کاغذ چسباند.
*دست نیافتنیها (فرانسوی: Intouchables) فیلمی انگیزشی به کارگردانی مشترک اولیویه ناکاش و اریک تولدانو است که در سال ۲۰۱۱ در فرانسه ساخته شدهاست. داستان فیلم اقتباسی از یک داستان واقعی است. قصهٔ نویسنده ثروتمندی به نام فیلیپ که در اثر سقوط با چتر از گردن به پایین فلج میشود و برای پرستاری از خود مردی به اسم دریس را استخدام میکند. فیلیپ تا قبل از استخدام دریس؛ مردی بداخلاق و غیرقابل تحمل بود اما با حضور دریس که شخصی است که سابقهٔ سرقت و زندان نیز دارد زندگی و شخصیت فیلیپ متحول میشود. دریس زندگی فیلیپ را بهطور کامل عوض میکند. زندگی کسلکنندهٔ فیلیپ با ورود دریس تغییر میکند به گونهای که از بیرون رفتن با آمبولانس، به بیرون رفتن با ماشینهای مازراتی خود رو میآورد.
منبع: ویکیپدیا