نماد سایت رسانهٔ همیاری

موج گرما، تراکم جمعیت و روابط اجتماعی

موج گرما، تراکم جمعیت و روابط اجتماعی

مجتبی طالقانی۱ – ونکوور

در هفتهٔ آخر ماه ژوئن موجی از گرما سواحل اقیانوس آرام و به‌خصوص استان بریتیش کلمبیای کانادا را احاطه کرد. بنا به گزارش‌ها، میزان تلفات روزانه از حد معمول فراتر رفته که گویا ناشی از افزایش ناگهانی دما در چند روز گذشته بوده است. چنین گرمایی در این استان و حتی در سراسر کانادا سابقه نداشته است. معماری و تجهیزات مرسوم خانه‌ها و حتی مجموعه‌های آپارتمانی با توجه به شرایط آب‌و‌هوایی دوره‌های پیشین طراحی‌شده و طبعاً با شرایط غیرمعمول و ناشی از تحولات اقلیمی اخیر انطباقی ندارد. آن‌طور که متخصصان اقلیم و رشته‌های مرتبط می‌گویند، اتفاقات آب‌وهوایی و اقلیمی غیرمعمول کنونی را نباید چندان هم استثنا و غیرعادی تلقی کرد، بلکه این شرایط «عادیِ جدیدی» است که بایستی موضوع شناخت و تجزیه‌و‌تحلیل قرار گیرد و ضوابط و مقرراتی مبتنی بر آن در عرصه‌های مختلف در نظر گرفته شود. 

برای آنکه اهمیت موضوع و آثار ناشی از آن بر زندگی روزمره بیشتر روشن شود، به شرح واقعه‌ای مشابه در سال ۱۹۹۵ در شیکاگو از زبان جین جیکوبز می‌پردازیم. جین جیکوبز، محقق و تئوری‌پرداز کانادایی-آمریکایی، در کتابی که در سال ۲۰۰۴ تحت عنوان «تاریکی در فرارو۲» منتشر کرد، در فصلی به‌نام «مهجورشدن علم» شرایط و مراحل لازم برای رسیدن به نظریه‌ای علمی را بر‌می‌شمرَد و در مقابل، سطحی و کلیشه‌ای‌شدن اظهارنظرهای بسیاری از متخصصان را با ذکر مثال‌هایی نشان می‌دهد. یکی از آن‌ها مورد گرمای شیکاگو است. جیکوبز ضمن مقایسه و نقد عملکرد کلیشه‌ای و ازپیش‌تعیین‌شده با روشی کنجکاوانه و در جستجوی علت، به اهمیت و تأثیر شرایط اجتماعی و محیطی در مقابله با چنین حوادثی می‌پردازد که بخش‌هایی از آن را در اینجا مرور می‌کنیم: 

در تابستان سال ۱۹۹۵ موجی وحشتناک از هوای گرم به شیکاگو رسید، این موج با رطوبت بسیار و سطح بالای اُزون همراه بود و در طی هفتهٔ ۱۴ الی ۲۰ ژوئیه هزاران نفر بیمارِ اضافه بر تعداد معمول به‌علت گرمازدگی، بی‌آب‌شدن بدن، بی‌حالی از گرما، کارنکردن کلیه و عدم تعادل الکترولیت بدن در بیمارستان‌ها بستری شدند. گرمازده‌ها اغلب دچار آسیب‌دیدگی‌های دائمی می‌شدند. صد‌ها نفر نیز پیش از رسیدن به بیمارستان درگذشتند.

مرگ‌ومیر در شیکاگو در طول آن هفته ۷۳۹ نفر بیشتر از ارقام مشابه در یک هفته از تابستان گرم و معمولی بود. تعداد اجساد آن‌قدر زیاد بود که ادارهٔ پزشکی قانونی قادر به نگهداری آن‌ها نبود. مالک یک مؤسسهٔ محلی بسته‌بندی گوشت، حاضر شد که کامیون‌های یخچال‌دار خود را برای نگهداری اجساد تا زمان کالبدشکافی و تشخیص علت مرض در اختیار آن اداره و کارکنان آن‌ که اضافه‌کار نیز می‌کردند، قرار دهد، اما حتی ناوگان کامیون‌های یخچال‌دار نیز جوابگوی جنازه‌های وارده که اغلب افراد مسن و فقیر بودند، نبود. 

… مصرف اضافه بر ظرفیت، برق ترانسفورماتورها را از کار انداخت، دستگاه‌های تهویهٔ هوا، تلویزیون‌ها، رادیوها و آسانسورها در بعضی از محلات از کار افتادند. کهن‌سالانِ ساکن طبقات فوقانی برج‌های مسکونی، از جمله کسانی که اجاره‌های سنگینی نیز پرداخت می‌کردند، از آپارتمان‌های خفقان‌گرفته پایین آورده شدند. استفادهٔ دو برابر از آب، هم‌زمان با بازکردن شیرهای آبِ خیابان به‌وسیلهٔ بچه‌های گرمازده، منجر به کاهش فشار آب شد و بسیاری از ساختمان‌ها روزها بدون آب ماندند.

تقریباً درست قبل از آنکه موج گرما وارد شود، هواشناسان به ساکنان هشدار دادند که از کولر استفاده بکنند، هرروز آب زیادی بخورند، دنبال جاهای خنک برای استراحت، در هوای آزاد یا سرپوشیده باشند. فجیع‌ترین مورد وقتی بود که تعداد زیادی اجساد افراد سالخورده در آپارتمان‌هایی بسیار گرم با پنجره‌های بسته و درهای قفل‌شده پیدا شد. در مواردی این اشخاص کمک همسایگان وحشت‌زده را رد کرده و خود نیز نتوانسته بودند جایی با هوای مناسب پیدا کنند.

پس‌ از آنکه ضربهٔ گرما تمام شد، گروه تحقیق بسیار بزرگی از سوی مرکز کنترل و پیشگیری بیماری‌های آمریکا۳ برای یافتن راهی برای جلوگیری از حوادث مشابه در آینده، وارد شهر شد. محققان با دقت فراوان افرادی با شرایط مشابه را که یکی درگذشته و دیگری جان به‌در برده بود، مقایسه کردند. نجات‌یافته‌ها به‌طور تصادفی از مناطق مختلف شهر انتخاب می‌شدند. این اقدام سریع و بی‌سابقه که به‌وسیلهٔ هشتاد محقق، سرپرستان آن‌ها و طراحان عالی‌رتبه صورت گرفت، عملاً بی‌ارزش بود، زیرا این تحقیق اطلاعات مهمی به‌جز آنچه که هر کس و از جمله هواشناسان صادرکنندهٔ هشدار اولیه می‌دانستند، مطرح نکرد… درگذشتگان اغلب بدون آب مانده، کولر نداشتند، خانه‌های خود را برای پیداکردن پناهگاه ترک نکرده و مراقبت مؤثری از آن‌ها نشده بود. نجات‌یافته‌ها نیز برحسب آنکه چگونه خود را خنک نگه‌داشته بودند، متفاوت بودند. تحقیق گمراه‌کننده بود و به سرزنش قربانیان حادثه گرایش یافته بود. 

در مقابل، جوانی فارغ‌التحصیل جامعه‌شناسی و اهل نیویورک به‌نام اریک کلیننبرگ۴ رویکرد دیگری اتخاذ کرده بود. او که خود از اهالی شیکاگو بود، متوجه شد که مرگ‌ومیر در بعضی از نواحی بیشتر از نواحی دیگر است. روش تحقیق او نیز مقایسه‌های دوگانه بود. مقایسهٔ محله‌ها و نه افراد و برای تحقیق، دو محله را که از حیث شرایط محیطی یکسان و از نظر تعداد افراد سالمندی که تنها زندگی می‌کردند نیز مشابه بودند، انتخاب کرد. تفاوت عمده بین دو محلهٔ انتخابی وی یعنی لاندیل شمالی۵ و لاندیل جنوبی۶ در این بود که مرگ‌ومیر ناشی از موج گرما در لاندیل شمالی ۴۰ در هر ۱۰۰٬۰۰۰ نفر جمعیت و درست در همسایگی آن یعنی در لاندیل جنوبی کمتر از ۴ در هر ۱۰۰٬۰۰۰ بود. کلیننبرگ متوجه شد که این چیزی است که ارزش تحقیق دارد.

مشاهدات، مطالعات جمعیتی، سؤالات راجع به گذشته و اطلاعات جمع‌آوری‌شده از مصاحبه با افراد سالمند نجات‌یافته و سایر افراد هر دو محله در کتاب وی تحت عنوان موج گرما۷ و با عنوان فرعی، کالبدشکافی یک فاجعه در شیکاگو، منتشر شده است. برخلاف مطالعهٔ مرکز پیشگیری و کنترل بیماری‌ها، کلیننبرگ به نکات مهمی دربارهٔ تفاوت رفتار افراد مسن در دو محلهٔ مذکور در زمان وقوع حادثه و دلایل روزمره و واقعی این تفاوت رفتار، می‌پردازد.

… در لاندیل شمالی، جایی‌که میزان تلفات بسیار زیاد بود، افراد سالمند به پیاده‌روی در محلهٔ خود عادت نداشتند، زیرا به‌واقع محیطی عاری از زندگی اجتماعی و کسب‌وکار بود، تقریباً خالی از مغازه و فضاهایی برای تجمع، بنابراین افراد سالمند با مغازه‌دارها که محل کسب آن‌ها می‌توانست پناهگاه خنکی برای آن‌ها باشد، آشنایی نداشتند. به‌علاوه آن‌ها از ترک‌کردن آپارتمان‌هایشان نیز هراس داشتند، زیرا ممکن بود که در زمان بیرون‌بودن آن‌ها مورد دستبرد قرار گیرد. و به‌همین دلیل از افراد بیگانه‌ای که برای مراقبت از آن‌ها آمده بودند نیز وحشت داشتند. در زمان بحران ‌هم همان رفتاری را کرده بودند که در شرایط عادی در این محلهٔ فاقد عملکرد اجتماعی، می‌کردند. این شاید در حقیقت هولناک‌ترین یافتهٔ کلیننبرگ باشد.

درلاندیل جنوبی که سالمندان بیشتری زنده مانده بودند، شرایط کاملاً برعکس بود. در خیابان‌های شلوغ و پرهیاهوی آنجا، سالمندان جاهای زیادی برای رفتن داشتند. با مغازه‌دارها آشنا بودند و مانعی برای گشت‌وگذار و صرف وقت در مغازه‌های خنک آن‌ها احساس نمی‌کردند، ضمن آنکه آب هم در دسترس بود. سالمندان این محله از ترک آپارتمان‌هایشان وحشتی نداشتند و به کسانی نیز که برای احوالپرسی به آپارتمان‌های آن‌ها مراجعه می‌کردند و اغلب نیز آشنا بودند، اعتماد داشتند. این‌ها هم در موقع بحران ‌همان رفتاری را کرده بودند که در سایر مواقع در این محلهٔ سرزنده انجام می‌دادند.

… کلیننبرگ برای پی‌بردن به علل این تفاوت چشمگیر به ریشه‌یابی موضوع پرداخت. همه‌چیز به میزان تراکم جمعیت که در دو محله به‌شدت متفاوت بود، بازمی‌گشت. اغلب ساکنان قبلی لاندیل شمالی به نواحی حومه‌ای رفته بودند و کسان دیگری نیز جایگزین آن‌ها نشده بودند. بیشتر مراکز فعالیت آن نیز یا به‌سرعت به‌جای دیگری رفته یا بسته شده بودند. محله مملو از زمین‌های خالی بود. جمعیت موجود برای کسب‌وکار کافی نبود و نتیجتاً به‌طور طبیعی جاذبه‌ای برای تازه‌واردان نداشت. در مقابل، لاندیل جنوبی به‌قدر کافی متراکم و مسکونی بود که فعال و جاذب تازه‌واردان باشد، تازه‌واردانی که آن‌قدر زیاد بودند که کمبود مسکن احساس می‌شد، مشکلی که در مقایسه با متروک‌بودن لاندیل شمالی چندان مهم نبود.

اهمیت و تأثیر شرایط محیط سکونت، مراودات اجتماعی، آمد و رفت در معابر و وجود فضاهای عمومی برای اوقات فراغت معمولاً چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرد. محله‌های صرفاً مسکونی و خالی از کاربری‌های تجاری و خدماتی کوچک و متنوع، فضایی بیگانه با زندگی طبیعی و اجتماعی انسان به‌بار می‌آورد. فضایی غریبه، توأم با بدبینی به دیگران و اجتناب از آشنایی و صمیمیت، جایی که محرمیت و فضای خصوصی دامنه‌ای وسیع می‌یابد و رفاقت و همزیستی با همسایگان و اهل محل تبدیل به مرزبندی و فاصله‌گرفتن از «بیگانگان» می‌شود. شهرسازی دورهٔ مدرن با دیدگاه جداسازی کاربری‌های شهری از یکدیگر و منزوی‌کردن مسکن از محیط فعال شهری یادگارهای نامیمونی در شهرهای بزرگ در سرتاسر دنیا به‌جای گذارده است.


۱مجتبی طالقانی کارشناس ارشد برنامه‌ریزی و طراحی شهری است با سابقهٔ تدریس دروس شهرسازی در دانشگاه‌های ایران و تجربه در طراحی و برنامه‌ریزی شهری در شرکت‌های مهندسین مشاور ایرانی. مؤلف کتاب‌های درسی شهرسازی در ایران از جمله کتاب «شهرسازی در ونکوور»، مترجم کتاب‌های «تاریکی در فرارو»، نوشتهٔ جین جیکوبز و «مسیرهای دنیا»، نوشتهٔ دیوید هاروی.
۲‏Dark Age Ahead این کتاب در سال ۱۳۹۷ توسط نگارنده به فارسی ترجمه و توسط انتشارات آذرخش در تهران به چاپ رسید
۳‏Center for disease Control
۴‏Eric Kelinenberg
۵‏North Lawndale
۶‏South Lawndale
۷‏Heat Wave

خروج از نسخه موبایل