قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید
دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور
ما بههیچوجه قصد نداریم وارد بحث صرفونحو زبان عربى شویم. لیکن چه کنیم که گذشتگانمان بىحدوحصر از عربى وامگیرى نموده ما را دچار گرفتاری ساختهاند! با اینحال، سعى مىکنیم کمترین اندازهٔ لازم را براى خوددارى از خطا براى نویسندگان، مترجمان و ویراستاران یادآور شویم. دانستن نکات یا قواعد زیر ضرورى است:
١- ترکیبات بسیار زیادى علاوه بر کلماتی که از عربى گرفتهایم و مىگیریم و درون فارسى مىریزیم، وجود دارد. بعضى از آنها اصطلاح شدهاند، مانند: مفقودالاثر، ممنوعالبیان، شدیداللحن، الىٰماشاءالله، ظاهرالصلاح، کَاَنلمیکن، مشارٌالیه، سهلُالوصول، سریعالسیر، علىاىّحال، ستارالعیوب، مجهولالهویّه، عامّالمنفعه، فارغالتحصیل، قرضالحسنه (درستِ آن قرضالحسن است)، کنفیکون، (فرمان خداست یعنى بشو و مىشود، گرچه عامّه آن را زیروروشده معنى مىکنند) و صدها ترکیبات دیگر از این دست. فقط مواظب باشید کلماتى از عربى را به فارسى وصل نکنید که زشت و ناهنجار مىشود. مثل: ممنوعالچاپ، کثیرالفروش، ممنوعالکار، عبدالشکم… که بهتر است به ترتیب بگویید: چاپممنوع، پرفروش، کارممنوع، بندهٔ شکم.
٢- مشکل اسم فاعل و اسم مفعول بابهاى ثلاثى مزید عربى مىباشد که در نوشتن یکسان و در گفتن متفاوتاند. هجاى آخرآنها کسره یا فتحه مىگیرد. مثال منکِر ومنکَر: جواد منکِر (انکارکننده) برداشتن کیف پول شد. نهى از منکَر پس از امر به معروف شایسته است. مثال دیگر مُصدِق (تصدیقکننده) و مُصدٓق (تصدیقشده) است. ما مىگوییم پیامبران رسولان مصدَق هستند. اما بهجز چند کلمهٔ دوگانه، یعنى اسم فاعل و اسم مفعول، هر دو تا در فارسى بهکار نرفتهاند؛ آنهم در سبک رسمىِ بهخصوصى بوده است و در این حالت باید زیروزبر اینگونه واژههاى عربى را در املا بگذاریم که درست تلفظ شوند. مثال دیگر آن منتظِر و منتظَر است. عیسى مسیح منتظَر است، یعنى همه منتظر بازگشت او هستند. خوشبختانه بهجز در متون فنى یکى از این دو در فارسى بهکار رفته است و گفتن یکى بهجاى دیگرى مشکلى ایجاد نمىکند. مانند مستخدَم (استخدامشده) که مردم آن را مستخدِم (استخدامکننده) تلفظ مىکنند. همچنین است حالاتى که اسم فاعل و اسم مفعول بهدلیل معتلّ* بودن بعضى افعال، ساختار کلمه متفاوت مىشود و راحتى بیان ایجاد مىنماید، چند مثال: مرید – مراد، مستقیم – مستقام، مربّى – مربّا، مصلّى – مصلّا، منتهى – منتها، منادى – منادا، مقتضى – مقتضا وغیره.
مسئلهاى دیگر مربوط به ناکارآمدى خط فارسى است، و ما گاه ناگزیر مىشویم واکههاى زیر، زبر و پیش را در نگارش رعایت نماییم تا با هم اشتباه نشوند. مانند: مراجع؛ درصورتى که جمع مرجع است با فتحه (مَراجع) و اگر رجوعکننده است با ضمه (مُراجع) نوشته مىشود و بسیارى کلمات دیگر…
مشکل جمعهاى مکسّر عربى – در کنار جمع سالم، متجاوز از سى جمع مکسّر در عربى وجود دارد. اگر چه قواعدى برایشان ذکر شده است، رویهمرفته سماعىاند و نمیتوان با شنیدن چند مثال در وزن، اینگونه جمعها را به همهجا قیاس کرد. به چند نمونه مفرد و جمع توجه کنید: علیم – علماء، وزیر – وزرا، کافر – کفّار، رسول – رُسُل، رقم – ارقام، مفتاح – مفاتیح، طعام – اطعمه، حکمت – حِکَم، قبض – قبوض، مکان – امکنه، مَحرم – محارم. گاه یک اسم دو جمع یا بیشتر دارد، مانند وارث – ورّاث و ورثه، اسد- اُسد و اُسود. گاه دو جمع در دو مفهوم مختلف بهکار گرفته میشوند: نقطه – نقاط و نقَط، که نقَط یعنى نقطهنظرها.
مشکلات تلفظى، معنایى، دستورى افزون بر املایى نیز وجود دارند و گفتن یا خواندن را قدرى سخت میسازند: قصور هم کوتاهىکردن و هم جمع قصر یعنى قصرها است. حال توجه کنید به چند اسم که نوشتنشان یکسان اما تلفظشان متفاوت است: کلماتى مثل نوّاب، اگر ضمه و فتحهشان را نگذاریم، خواندن آنها سخت مىشود. پس چنین بنگاریم: نُوّاب، جمع نایب ولى نَوّاب شخصى که در مقام نیابت است. زُوّار جمع زائر و زَوّار کسى است که زیاد به زیارت مىرود. خُمار، جمع و بهمعنى نوشندگان شراب و خَمّار شخصى است که زیاد مىنوشد. لیکن ما بههیچوجه نمىخواهیم عربى یاد بدهیم و نه آنکه مسائل دینى را تعلیم دهیم، بارها گفتهایم و مىگوییم که کار ما بهسازى فارسى است؛ خطا میشنویم و خود را موظف مىدانیم اصلاح نماییم. وقتى یک گوینده در ستایش داد مىزند: «زَوّار به دور حرمش حلقه زدهاند.» خطاى تلفظى دارد، منظورش زُوّار است.
۴- از همهٔ اینها شایعتر و در عین حال نازیباکنندهتر، استفاده از صفات مؤنث عربى در فارسى است. چرا مىگوییم: ظروف یا ظرفهاى مرتبطه، قوانین موضوعه، احکام صادره یا هیئت تحریریه با قاعدهٔ عربى؟! بنا به دستور زبان فارسى بگوییم: ظروف مرتبط، قوانین وضعشده، احکام صادرشده، هیئت تحریرى و همینطور بگوییم: اخبار منتشر، احکام ثانوى، نکات لازم… از همه بیمورد تر کلمهٔ «اولیه» است. ننویسیم: میوهٔ ممنوعه، گفتوگوهاى اولیه، بگوییم: میوهٔ ممنوع و گفتوگوهاى اول. چرا اینقدر فارسى را قربانى عربى مىکنیم! ممکن است پاسخ دهید، «چه ایراد دارد؟ همه مىگویند و مصطلح شده است.» ولى ما پاسخ مىدهیم: درست است که زبان ما با عربى درآمیخته است، دیگر نباید این اندازه فارسى را بىبندوبار رها کنیم، فقط ویرایش و ویراستارى هنوز قانونمند نشده است.
موضوع دیگر نامگذارى فرزندان است که از قدیم بهطور سنتى از عربى استفاده شده است. از اسم فاعل، اسم مفعول، صفت مشبهه، و سایر اسمها بهره گرفتهاند. مانند فرید که اسم پسر و فریده که اسم دختر است. مثالهایى دیگر از مذکر و مؤنث عبارتاند از مهدى – مهدیه، سعید – سعیده، حمید – حمیده؛ لیکن بعضى اسمها فقط براى پسر و بعضى دیگر فقط براى دختر انتخاب مىشوند: مصطفى، مرتضى، سجاد، جواد، مسعود براى پسر، ولى فاطمه، خاطره، احترام، خدیجه، الهام براى دختر. آنگاه در دوران معاصر نامهاى ایرانى بیشتر متداول شده و ادامه یافته است. اما کسانى هم بىمطالعه و به تصور مؤنثسازى، دنبالهٔ e را به اسمهاى فارسى و حتى خارجى افزودهاند که هیچ خوب نیست. مثلِ بهاره، مرجانه و همچنین آتنه که در اصل آتنا (Athena) الاههٔ دانش و خرد است.
چند نکته در بهسازى کلام – حال براى سالمسازى کلامتان به این موردها دقت کنید. نگوییم: عابرین پیاده. «پیاده» خودش اسم است، بگوییم: پیادگان، پیادهها. به کسى نگوییم: «سلام عرض میکنم.» سلام و درود خطابى بهکار مىروند، مىگوییم: سلامٌ علیکم، سلام بر شما، یا درود بر شما. «باعرض سلام» در نوشتار عیبى ندارد. یکى از استادان رشتهٔ حقوق، اگر فردى به او میگفت: سلام عرض مىکنم، پاسخ میداد: من هم جواب عرض میکنم. همچنین نگوییم: «خسته نباشید مىگویم به شما عزیزان.»، بگوییم: «سروران، یا عزیزان، خسته نباشید.»
کلمهٔ دکترا فرانسه (doctorat) است و همان مدرک است. بگوییم: او دکتراى فیزیک دارد یا مدرک دکترى دارد یا دکتر فیزیک است. همچنین هستند لغات فرانسهٔ لیسانس که مدرک و لیسانسیه که شخص دارندهٔ لیسانس است و دیپلم که مدرک و دیپلمه که دارندهٔ دیپلم است.
خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.
قسمت بعدی این مطلب را در اینجا بخوانید
*معتل: (ادبی) فعل یا اسمی که در آن یکی از حروف علّه – و، ا، ی – وجود داشته باشد.
برگرفته از فرهنگ فارسی معین