نوشته: رعنا سلیمانی
چاپ: دوم
انتشارات: کتاب ارزان
تاریخ انتشار: ۲۰۲۰
محمد محمدعلی – ونکوور
وقتی چه عینی و چه ذهنی به اعماق اجتماع میرویم، معلوم نیست از کجا سر در میآوریم. اما غالباً یا فقر و فاقه میبینیم یا فحشا یا ظلمِ ظالم به مظلوم یا زندان و شکنجههای طاقتفرسا یا خلوص نیت و فداکاریهایی که معلوم نیست پاداش نیکویی در بر داشته باشد. هر کدام حکایتها و روایتهایی هستند جانگداز و جاری بر زبان کس یا کسانی که زخمهای آن را با گوشت و پوست خود احساس کرده و میکنند.
«زندهباد زندگی» نام کتابی است در ۱۴۹ صفحه از رعنا سلیمانی (متولد ۱۳۵۴) نویسندهٔ ساکن استکهلم سوئد. از او پیشتر مجموعه داستانهای «لورکا در خیابان فرشته» و «میدونستی؟» و رمان «سندرم اولیس» در ایران و خارجازایران منتشر شده است. هر سه کتاب سمت و سوی طرح مسائل و معضلات اجتماعی و مهاجرت دارند.
نویسنده در مقدمهای کوتاه میگوید: «هیچیک از این شخصیتها واقعی نیستند ولی هستند. هم هستند و هم نیستند، درست مثل من، مثل تو که هستیم ولی نیستیم. داستان این چهار زن یعنی همهٔ آنچه بر ما گذشته است و حال یعنی آنچه که بر ما نگذشته است. و اما هیچ چیز نمیماند، نه تو و نه من و همهٔ ماندنیها نماندنی هستند و اصل واقعیبودن چیزی بهجز آگاهی نیست.»
با این باور و معیار، داستان بلند «زندهباد زندگی» روایتی است نمونه و مستندگونه از زندگی چهار زن از زنان جامعهٔ امروز ایران که هر کدام با جرم و اتهاماتی متفاوت به زندان جمهوری اسلامی افتادهاند. با امید رسیدن به آزادی، هر کدام به شیوهٔ خود انتظار میکشند. انتظاری بس طولانی، اما کوتاه که به استیصال هر یک از زندانیان میانجامد. گاهی در پریشانگویی و پریشاناندیشی از هم سبقت میگیرند. گاهی در استدلالها به هم نزدیک و دور میشوند. گاهی نیز دو به دو موازیِ هم حرکت کرده و در منازعات، دشمن خونی هم جلوه میکنند. گاهی نیز بهصورت چهارضلعی متوازیالاضلاع و گاهی مثلثی میشوند و یکیشان در مرکز یا خارج از مرکز قرار میگیرد. گاهی هم مثل نقطههای سیاهی دنبال هم راه میافتند و سرانجام در راه ساختی دایرهگون نقطههایی بهنظر میرسند که دنبال هم میروند. اما ناگهان، گویی انفجاری صورت میگیرد، تصویر هولوگرافی هولناکی میسازند که رعشه بر اندام خوانندهٔ دردآشنا میاندازد… «زندهباد زندگی» بهرغم یکی چند لغزش دستوری و زیباشناختی، گزارش خوبی است از روزگاری که بر من و ما جاری و ساری است.