عبدالرحیم احمد پروانی – ونکوور
- سلام، کجاستی؟ خوب استی؟
- سلام، بلی، خوبم، چرا؟
- شنیدم نزدیک محل کارتان انتحاری شده، خواستم احوال بگیرم.
- چیز مهمی نیست، بمب مغناطیسی بود. دو سه نفر کشته شده، چند تا هم زخمی است.
- ها، خوب شد به خیر گذشت…
کلید جنگی که امروز در افغانستان جریان دارد، با شلیک نخستین گلولهٔ یک تانک بر ارگ ریاست جمهوری محمد داود در هفتم ثور/اردیبهشت ۱۳۵۷ خورشیدی زده شد. از شلیک آن گلوله ۴۲ سال (تقریباً نیمسده) میگذرد، اما تانکها و تفنگها هنوز هم میغرند و گلوله میبارند و با هر غرش مرگبار کسی را بر خاک میاندازند و کسانی را بر خاک مینشانند و آهستهآهسته داشتههای مادی و معنوی کشور را با خاک یکسان میکنند.
از آن روز کشته شدن و کشتن، بههر منظور و هدفی که بود، عام شد. کسانی که بر کرسی قدرت تکیه زدند، کشتند و کسانی که خلاف آنان بودند نیز.
تعداد کسانی که از آن زمان تا کنون در افغانستان کشته شدهاند، بهصورت دقیق روشن نیست. بیبیسی در ۱۷ سپتامبر ۲۰۱۹ اعلام کرد که بر اساس یافتههایش، در ماه آگست/اوت سال ۲۰۱۹ بهطور میانگین در افغانستان ۷۴ نفر کشته شده است. با آنکه این رقم نمیتواند معیار درستی برای سنجش تعداد قربانیان، بهویژه در ۴۲ سال باشد، اگر آن را حتی بهصورت فرضی اساس قرار بدهیم، با یک ضرب و جمع ابتدایی تعداد کشتهشدهگان در افغانستان از سال ۵۷ تا کنون به ۱٬۱۱۸٬۸۸۰ میرسد. این محاسبه را با آنکه میدانم دقیق نیست، به خاطری در اینجا انجام دادم که دستکم تصویری، ولو غیردقیق به خواننده بدهم. اما، میدانیم که تعداد کشتهشدهگان از ثور/اردیبهشت ۵۷ تا امروز به بیش دومیلیون انسان میرسد. در پهلوی آن، میلیونها انسان دیگر در اثر این جنگها از کشور آواره شدهاند و هزاران دیگر در داخل کشور بیجا شدهاند. این جنگ یک فاجعهٔ تمامعیار بشری را به افغانستان به ارمغان آورده است که همچون مار ضحاک هر دم دهان باز میکند و قربانی تازه میگیرد.
برجستهترین حملهٔ دهشتافگنانه در سال روان در افغانستان، هفته گذشتهٔ بر دانشگاه کابل صورت گرفت. به اساس گزارشهای رسمی، به تاریخ ۱۲ ماه عقرب/آبان ۱۳۹۹، دو مهاجم مسلح وارد دانشگاه کابل شدند، ۶ ساعت با پولیس جنگیدند، ۲۲ دانشجو را کشتند، تعدادی را هم زخمی ساختند و در آخر خود را منفجر کردند.
این نخستین باری است که دهشتافگنان بر دانشگاه کابل هجوم مسلحانه میبرند، اما این نخستین حملهشان بر دانش نیست. تازهترین قربانیان حملهٔ دهشتافگنان بر نهادهای آموزشی در افغانستان ۸ دانشجویی است که در اثر حملهٔ تروریستی بر دانشگاه تابش در ولایت/استان وردک، یک هفته بعد از حمله بر دانشگاه کابل در ۱۹ عقرب/آبان جان باختند. چندی پیش از حملهٔ خونین بر دانشگاه کابل، نهاد آموزشی کوثر به تاریخ ۳ عقرب/آبان مورد حملهٔ دهشتافگنانه قرار گرفت. در این حمله دستکم ۲۴ دانشجو کشته و ۵۷ دیگر زخمی شدند. به این ترتیب، از هفت عقرب/آبان تا ۱۹ عقرب/آبان، ۵۴ دانشجو در اثر حملات طالبان تنها در اثر حملهٔ مستقیم بر نهادهای آموزشی در افغانستان کشته شدهاند. شاید چندین مستوفی و کاتب نیاز باشد تا تعداد مکاتب/مدارس و سایر نهادهای آموزشی ویرانشده در افغانستان را از شروع جنگ تا حال برآورد کنند. شوربختانه این تراژیدی هنوز ادامه دارد و پایانی را بر آن نمیتوان تصور کرد. ناگفته نباید گذاشت که در پهلوی این حملات انتحاری بر نهادهای علمی، جنگ در چندین ولایت/استان کشور با شدت جریان داشت و دهها کشته و زخمی بر جای گذاشت.
تنها دانشگاهها و سایر نهادهای آموزشی افغانستان نیست که چنین بیباکانه و چنین بیرحمانه مورد هجوم قرار میگیرند. چند روز قبل، طالبان بر بند سلما، بندی که روی هریرود در غرب افغانستان به کمک هندوستان آباد میشود، حمله بردند. چندین تن کشته شدند. البته، این نخستین حملهٔ اینان بر بند سلما نبود. از تهداب ساختن بند سلما تقریباً پنجاه سال قبل گذاشته شده است، اما تا بهحال به مرحلهٔ گشایش و بهرهبرداری نرسیده است. وقتی کار این بند تا جایی میرسد، یا به آن حمله میشود یا جای دیگری تا کار آن متوقف شود.
درد ما یکی نیست، دو تا و سه تا نیست تا به سادهگی شمرده شوند. مردم ما برای حفظ ارزشهایی که به آن باور دارند ، در برابر آزمندیها و راهبردهای تمامیتخواهانهٔ کشورهای منطقه و همسایه سالهاست که پا خاستهاند. برخلاف تصور بعضی، این جنگ، جنگ داخلی هم نیست. جنگی است که دستهایی از ماورای ابحار و از کشورهای همسایه و منطقه آن را با سنگدلی راه انداخته و برای منافعشان اداره میکنند.
ما میدانیم روزهای بدتری در پیش رو داریم. ما میدانیم این جنگ خونین به سادهگی پایان نمیپذیرد و برای استقرار صلح و آرامش در کشور به ماتمنشستهٔ ما بهای بیشتری باید بپردازیم. این را نیز میدانیم که باید در جبهات مختلف، با دشمن آشکار و دشمن پنهان بجنگیم. اما، میجنگیم تا صلح و آرامش و مهمتر از همه آزادی و آبادی را به کشور برگردانیم. با همهٔ مظلومیتی که داریم، میکوشیم به هیچ نیرویی، نه رژیمهای تمامیتخواه، مستبد و آزمند منطقه و جهان و نه برتریخواهان داخلی اجازه ندهیم تا در این جنگ، جنگی که هم در میدان گرم است و هم در عرصهٔ آموزش و پرورش و فرهنگ جریان دارد، پیروز شوند. این یک شعار نیست. تابوتهای خونین سرباز، دانشآموز، دانشجو و کارمند و دهها انسان دیگر این سرزمین به خاک و خوننشسته مصداق بارز آن است.