نماد سایت رسانهٔ همیاری

تراژدی از رگ گردن به ما نزدیک‌تر است

گفت‌وگو با حسن افروزی، نویسنده و طوفان مهردادیان، کارگردان نمایش «قرعه برای مرگ»، به‌بهانهٔ اجرای این نمایش در آخرین روز ماه فوریه

گفت‌وگو با حسن افروزی، نویسنده و طوفان مهردادیان، کارگردان نمایش «قرعه برای مرگ»، به‌بهانهٔ اجرای این نمایش در آخرین روز ماه فوریه

سیما غفارزاده – ونکوور

آخر هفتهٔ گذشته این شانس را داشتم که سرِ یکی از تمرین‌های نمایش «قرعه برای مرگ» که روز شنبه ۲۹ فوریهٔ ۲۰۲۰، در دو سئانس در سالن اِوِرگرین کوکئیتلام به روی صحنه خواهد رفت، حاضر شوم. این یکی از قسمت‌های جذاب کارم است. در فرصت پس از تماشای تمرین، با حسن افروزی، نویسنده و بازیگر و همچنین طوفان مهردادیان، کارگردان و بازیگر این نمایشنامه گفت‌وگویی داشتیم دربارهٔ ایدهٔ شکل‌گیری این کار و به‌طور کلی چالش‌های کار تئاتر در ونکوور که توجه شما را به آن جلب می‌کنم.

برای خرید بلیت این نمایش اینجا کلیک کنید

با سلام خدمت شما آقای حسن افروزی و آقای طوفان مهردادیان، از وقتی که برای این گفت‌وگو در اختیار ما می‌گذارید، سپاسگزاریم. پیش از این در گفت‌وگویی دربارهٔ نمایش «خانهٔ برناردا آلبا» در شمارهٔ ۸۲ رسانهٔ همیاری، خوانندگانمان با آقای مهردادیان بیشتر آشنا شدند. آقای افروزی، شما هم از چهره‌های آشنای شهرمان ونکوور هستید که همیشه در عرصهٔ هنر و ادبیات فعال بوده‌اید، با این‌حال، ممنون خواهیم شد برای آن دسته از خوانندگانی که شما را کمتر می‌شناسند، خودتان را کوتاه معرفی بفرمایید.

حسن افروزی: خانم غفارزاده عزیز، خود شما که مدت‌های مدیدی است در کار ادبیات و قلم هستید، بنده هم از همان سال‌های قبل که همکار شما بودم و از بعد از آن دوره که به خودم کمی استراحت دادم تا الان که در خدمت شما هستم، از ادبیات جدا نشده‌ام و همیشه دغدغهٔ اصلی من ادبیات مهاجرت بوده و هست؛ درست همان دغدغه‌ای که شما و همکارانتان دارید.

چه چیزی باعث شد به سراغ «قرعه برای مرگ» اثر واهه کاچا بروید؟

حسن افروزی: واقعیت امر این است که بنده پس از آشنایی با طوفان مهردادیان در کار قبلی، یعنی نمایش «دندون طلا»، متوجه استعداد شگرف ایشان در ریزه‌کاری‌های هنری و کارگردانی شدم، و همیشه دوست داشتم دغدغه‌های اصلی خودم را که بیشتر بحران‌های مهاجرت و ادبیات مهاجرت است، به شکلی با کمک ایشان به روی صحنه ببرم. تا اینکه یک‌روز آقای داوود مرزآرا، دوست عزیز داستان‌نویس ما، تلفنی گفت که در حین گردگیری از کتابخانهٔ شخصی‌شان به داستانی از مجموعه کتاب جمعهٔ احمد شاملو برخورده‌اند که مناسب اجرای تئاتر است. گرفتم، خواندم، همسرم زحمت تایپش را کشید و نهایتاً با طوفان مطرح کردم. ایشان ابتدا به‌دلیل اجراهای متعدد از این نمایشنامه در ایران روی خوش نشان نداد. دست به‌کار شدم، برداشت ایرانی خودم از داستان را نوشتم، همراه با تغییراتی عمده به‌خصوص به‌روزگردانیِ آن، تا اینکه به توافق رسیدیم برای کلیدزنی کار. همین که شروع کردیم، مسائل و حوادث آبان‌ماه و بعد از آن سرنگونی هواپیمای مسافربری، قلم ما را چرخاند و چرخاند، و هر روز وسعت دید ما را افزایش داد. سرنگونی هواپیما با تعدادی مسافر بی‌گناه و دورازسیاست که به‌هر دلیل مهاجرت را برگزیده بودند، کار ما را سنگین‌تر کرد. فکر کردم گویی واهه کاچا این داستان را همین دیروز و متأثر از شرایط امروز ما نوشته باشد.

مگر شما این کار را قبل از سقوط هواپیمای اوکراینی شروع نکرده بودید؟

طوفان مهردادیان: چرا، از چند ماه قبل شروع کرده بودیم، ولی در واقع فرایند شکل‌گیری این نمایش چیزی نبود که در مقطع خاصی برای ما تمام‌شده محسوب بشود. الان بچه‌های گروه می‌دانند که حتی تا شب اجرا هم ما تغییر و تحولاتی خواهیم داشت و همان‌طور که جناب افروزی هم گفتند، اتفاقات تلخی که این روزها تجربه کردیم، هم ما را خیلی متأثر کرد و هم متن و نمایش را تحت تأثیر قرار داد.

حسن افروزی: ببینید، آدم‌های مظلومی که داخل آن هواپیما بودند، انسان‌های شریفی بودند و البته غیرسیاسی، کاری به خیر و شر کسی نداشتند، مهاجرت کرده بودند که اینجا زندگی بهتری را تجربه کنند. آن‌ها به سیاست کاری نداشتند، ولی سیاست یقهٔ آن‌ها را گرفت. آدم‌های نمایش ما دقیقاً همین‌گونه هستند و به همین بلا دچار می‌شوند. البته خاطرنشان کنم که با ذوق سرشار و ظرافت طوفان در خلاقیت زیبایی‌ها و ریزه‌کاری‌های هنری، امیدوارم بتوانیم این معنا را به مخاطب منتقل کنیم.

طوفان مهردادیان: آقای افروزی خیلی به من لطف دارند، امیدوارم که مخاطب هم با ایشان هم‌عقیده باشند و ظرافت‌هایی را که به آن‌ها اشاره دارند، به‌خوبی دریافت کنند.

کاچا، پس از چاپ رمان «ضیافت درندگان» که در ایران با نام «قرعه برای مرگ» چاپ شده، نمایشنامه‌ای هم بر همان اساس و با همان عنوان «ضیافت درندگان» نوشت. همچنین در ایران بر اساس این داستان اقتباس‌هایی نمایشی متعددی انجام شده است. این نمایشنامه که نوشتهٔ آقای حسن افروزی است، چه تفاوت‌هایی با نمایشنامهٔ اصلی دارد؟

طوفان مهردادیان: من متن اصلی را سال‌ها پیش خوانده بودم. اقتباسی نمایشی را هم بر اساس آن متن شنیده و هم دیده بودم. حتی یک سالی رفته بودم به یزد که «قرعه برای مرگ» در آنجا روی صحنه بود و آن اجرا را هم دیدم. همهٔ اجراهایی که بر اساس این متن انجام شده است، مثل خود قصهٔ اصلی در فرانسهٔ اشغالی می‌گذرد، در زمان جنگ جهانی دوم. ترجمهٔ نمایشنامه‌ای که خود کاچا نوشته است، هنوز وارد بازار نشده، ولی آن هم تفاوت زیادی با داستان اصلی ندارد. روایت ما به‌لحاظ فرم و قصه هیچ شباهتی به هیچ‌کدام از این اقتباس‌ها ندارد؛ اتفاقاً در روایت ما هر جا حسن افروزی بیشتر از واهه کاچا فاصله گرفته، فضای کار جذاب‌تر شده است.

یعنی شما در واقع کار را ایرانیزه کرده‌اید؟

حسن افروزی: هم ایرانیزه و هم «امروزیزه»! یا همان به‌روزشده. در واقع داستان ما در همین امروز، در فضای مهاجرت و برای جامعهٔ ایرانی مهاجر اتفاق می‌افتد.

طوفان مهردادیان: پیرو همین «امروزیزه» شدن (به‌روز شدن) اجرا، می‌خواهم بگویم که داستان نمایش ما در هر زمان و مکانی ممکن است اتفاق بیافتد، چون سیاست، جنگ و حماقت‌های جمعی و تراژدی‌هایی که به‌دنبال خود دارد، به انتخاب ما ارتباطی ندارد و از نتایج این بلایای غیرطبیعی گریزی نیست. به‌واقع، تراژدی از رگ گردن به ما نزدیک‌ترست.

بازیگران این نمایش را بر چه اساسی انتخاب کرده‌اید؟ آیا برای انتخاب بازیگران بر اساس شخصیت‌های نمایشی و دیگر پارامترها، دستتان باز است یا انتخاب‌ها بیشتر بر اساس آزاد و در دسترس بودنِ بازیگران است؟

طوفان مهردادیان: ما دوره‌ای در کارگاه آموزشی‌مان داشتیم که قرار بود از بچه‌های آن دوره در کار استفاده کنیم. به‌غیر از آن، دوستانی بودند که از قبل برای کار جدید گروه اعلام آمادگی کرده بودند و ما متن را بر اساس این مجموعه بازنویسی کردیم، مثلاً یکی از کاراکترها را بنا به بازیگرانی که در اختیار داشتیم، به سلامتی برایش همسر اختیار کردیم. حتی دیالوگ‌ها را به بیان خود بازیگرها نزدیک کردیم. یعنی اگر مثلاً کاراکتر دکتر را بازیگر دیگری غیر از منصور خان بازی می‌کرد، قطعاً گفتار متفاوتی برایش نوشته می‌شد. در کل روند نوشتن متن، روند پویایی بود. ما نمایش را با توجه به امکاناتی که داشتیم و امکاناتی که بازیگرها داشتند و همچنین امکاناتی که متن اولیه در اختیارمان می‌گذاشت، رو به جلو می‌بردیم و الان که کار شکل گرفته است، هیچ بازیگر دیگری را نمی‌توانم جای بازیگرهای خودمان تصور کنم و به‌نظرم بچه‌های ما بهترین گزینه برای اجرا هستند حتی اگر که قرار باشد این نمایش در هر جای دیگری هم اجرا بشود.

حسن افروزی: و بنده هم اضافه کنم، بازیگران نازنینی که باحوصله وقت می‌گذارند و ساعت‌ها بعد از کار روزمره به تمرین و هماهنگی می‌پردازند، فقط عاشق‌اند، و با تئاتر زندگی می‌کنند. عشق است که این عزیزان را سرپا نگه داشته است، وگرنه خود بهتر می‌دانید که درآمد تئاتر تنها اگر بتواند هزینه‌های سالن و تمرین را پوشش دهد، موفقیت نسبی حاصل شده است.

تصور می‌کنم در این نمایش یک بازیگر غیرایرانی هم دارید. چه شد که به چنین تصمیمی رسیدید؟ آیا اقتضای نمایش بوده است؟ دیالوگ‌های مربوط به بازی‌ ایشان احتمالاً به زبان انگلیسی است. این مسئله چگونه در کل نمایش ادغام شده است؟

طوفان مهردادیان: مختصات نمایش ایجاب می‌کرد که از بازیگر غیرایرانی استفاده کنیم، کسی که اصالتاً اطوار و بیانش ایرانی نباشد. اتفاقاً با رِی (Ray) هم مثل بقیهٔ بازیگرها، تعاملاتی برای شکل‌گیری کاراکترش داشته‌ایم.

آیا ایشان بازیگری حرفه‌ای‌اند؟

حسن افروزی: نه به‌هیچ‌وجه، بازیگری معمولی و آماتور عین من، ولی تصور می‌کنم بسیار مسلط و خوب نقش را فهمیده و اجرا می‌کند.

طوفان مهردادیان: البته آقای افروزی شکسته‌نفسی می‌کنند؛ ایشان حتی اگر تجربهٔ بازی نمی‌داشتند، به‌خاطر سابقهٔ هنری‌شان با صحنه و نبض بازی کاملاً عجین‌اند.

در روند تمرینات و دیگر آمادگی‌ها برای اجرای نمایش، با چه محدودیت‌ها و مشکلاتی دست‌وپنجه نرم می‌کنید؟

حسن افروزی: محدودیت‌ها زیاد است. علاوه بر محدودیت در صرف وقت و انرژی برای بهبود کیفیت کار هنری، امکان تأمین مالی هزینه‌ها و جذب مخاطب و حامی مالی بخش مشکل‌تر کار است. یک زمانی به طوفان پیشنهاد دادم که بازیگری سلبریتی را در مجموعه بگنجانیم تا به تبع آن شاید سالن پر و هزینه‌ها جبران شود. ایشان مخالفت کرد و البته دلیل منطقی هم برایش داشت.

طوفان مهردادیان: من ترجیح می‌دهم تماشاگر برای تماشای تئاتر به سالن بیاد، نه برای دیدن بازیگری خاص.

حسن افروزی: و بر همین اساس است که در اجرا هم طوفان خیلی روی ستاره‌سازی کار نمی‌کند، مگر اینکه اقتضای نمایش باشد. ولی به‌هر صورت، ما امیدواریم حتی از نظر مالی هم اگر مشکل داشته باشیم، بتوانیم در جذب مخاطب فرهیخته موفق شویم. جوانان این‌سوی آب که به زبان و ادبیات مادری دلبسته‌اند و ساعت‌ها و روزها وقت صرف تولید کاری هنری می‌کنند، باید هم مخاطب فهیم داشته باشند و هم تشویق شوند، وگرنه ما که آرد را بیخته و غربال را آویخته‌ایم. هر کس به‌هر شکل بتواند ادبیات فارسی را در مهاجرت زنده نگه دارد، به هویت ایرانی خدمت کرده است.

شما دوستانی که در ایران هم کار حرفه‌ای تئاتر کرده‌اید، چه تفاوت‌های عمده‌ای بین کار در ایران و اینجا می‌بینید؟ آیا تعداد انگشت‌شمار اجراهای یک نمایش در اینجا که گاه حتی به یک اجرا محدود می‌شود، ناامیدکننده نیست؟ به‌لحاظ مخاطب چطور؟ آیا فکر می‌کنید تئاتر حرفه‌ای (طبعاً به‌زبان فارسی) تماشاچی خاص خود را در میان جامعهٔ فارسی‌زبان ونکوور یافته است؟ 

طوفان مهردادیان: به‌نظر من برای ما همچنان بزرگ‌ترین تراژدیِ تئاترِ اینجا تعداد کم اجراهاست. ما در ایران دو اجرا برای جشنواره می‌رویم و بعد دستِ کم یک ماه اجرای عموم داریم. من هنوز فکر می‌کنم که هیچ‌کدام از کارهایمان به اجرای عموم نرسیده است، از «عروسک‌ها» تا به امروز و انگار فقط اجرای جشنواره را رفته‌ایم. امیدوارم بشود کارها را در شهرهای دیگر هم به روی صحنه ببریم، ولی آن هم هزینهٔ زیادی دارد، مخصوصاً که همهٔ این کارها پربازیگر بوده‌اند.

حسن افروزی: بنده فکر می‌کنم مخاطب فارسی‌زبان بسیار در طول هفته مشغول است و آخر هفته نیاز بیشتری به رفع خستگی دارد، و طبیعی است که تئاتر محض نمی‌تواند جوابگوی نیازهای معنوی اکثریتی از هم‌وطنانمان باشد. ما هم اگر بخواهیم نگاه گیشه‌ای به تئاتر داشته باشیم، خودمان ارضا نمی‌شویم. شاید مجبور باشیم کمی کوتاه بیاییم و به آرامی هم روش خود را تغییر دهیم و هم ذائقهٔ مخاطب را تلطیف کنیم. 

طوفان مهردادیان: البته همچنان امیدوارم که بتوانیم به مخاطب‌های بیشتری برسیم، آن هم نه فقط تماشاگر ایرانی. از اجرای «خانهٔ برناردا آلبا» سعی کردیم که بتوانیم با مخاطب غیرایرانی هم ارتباط برقرار کنیم، تا حدودی هم موفق بودیم، ولی از طرفی باید توجه داشت که نحوهٔ تبلیغات برای جذب مخاطب غیرایرانی خیلی متفاوت است. 

لطفاً کمی هم از برنامه‌های آیندهٔ گروه تئاتر واچیک برایمان بگویید.

طوفان مهردادیان: در وهلهٔ اول دوست دارم مروری داشته باشم بر کارهایی که تا الان در ونکوور به روی صحنه برده‌ایم، که در فرصتی مناسب به آن خواهیم پرداخت. بعد، با آقای افروزی مصمم هستیم کار مشترکمان را با ساخت فیلم ادامه بدهیم. همین‌جا از متخصصانی که علاقه‌مند به همکاری با گروه ما باشند، دعوت می کنم که با ما همراه بشوند. تصمیم داریم که کارگاه‌های آموزشی واچیک را هم گسترش بدهیم، نه فقط در زمینهٔ بازیگری و تئاتر، بلکه با نگاهی کلی‌تر و با دعوت از اساتید مختلف.

یک نمایش بینافرهنگی را هم در برنامه‌هایمان داریم و همچنین یک نمایش هم به زبان انگلیسی برای حوالی تابستان. کار مشترک دیگری هم با آقای افروزی داریم با عنوان احتمالی «ریحانه». برای من باعث خوشحالی است که در این شهر با جناب افروزی برخورد داشته‌ام که هم صاحب سبک و اندیشه هستند و هم قلم‌به‌دست‌اند و هم اینکه دغدغه‌های مشترکی با ایشان دارم.

 با سپاس دوباره از شما برای این گفت‌وگو، اگر موضوع یا موضوعات دیگری هست که مایل‌اید دربارهٔ آن صحبت کنید، لطفاً بفرمایید.

حسن افروزی: مطلب که زیاد است، ولی حوصله و امکانات ما کم. من از طرف خودم و همهٔ عزیزان گروه «قرعه» از شما و نشریهٔ وزینتان تشکر می‌کنم که وقت گذاشتید تمرین‌های ما را از نزدیک مشاهده کردید و این مصاحبه را ترتیب دادید. آرزوی موفقیت داریم برای تیم همیاری و بهترین‌ها برای پیشبرد زبان و ادبیات فارسی. 

طوفان مهردادیان: من هم تشکر می‌کنم از شما و رسانهٔ همیاری که همیشه همراه گروه ما بوده‌اید و هستید و دوست دارم در آخر تشکر کنم از بچه‌های گروه که با انگیزه، پرتلاش، صبور و هنرمندانه همراه ما بوده و هستند. گروه بازیگران: منصور فیروزبخش، مهسا قراگزلو، اسد بیگی، آتیا گاپله، حوری سنجابی، آرزو جانی، پوریا نیکجو، پریا نظری و رِی هیربرت. مترجم زیرنویس: داوود مرزآرا. گروه کارگردانی و طراحان هنری: کتایون فیض مرندی، پارمیدا سعیدیان، پويا پورابراهيم، شهاب دهقانی، علی حقیقت‌جو و آرنوش ازرحيمی و همین‌طور آرش ازرحیمی که هیچ‌گاه به ما «نه» نگفت.

خروج از نسخه موبایل