نماد سایت رسانهٔ همیاری

مجلس عوام باید نمایندهٔ همهٔ ما باشد، نه فقط نمایندهٔ گروه خاصی

گفت‌وگو با ران‌ مک‌کینان، نمایندهٔ کنونی و نامزد حزب لیبرال در منطقهٔ ایرانی‌نشین کوکئیتلام-پورت کوکئیتلام، و سارا بدیعی، نامزد حزب لیبرال در منطقهٔ ایرانی‌نشین پورت مودی-کوکئیتلام

گفت‌وگو با ران‌ مک‌کینان، نمایندهٔ کنونی و نامزد حزب لیبرال در منطقهٔ ایرانی‌نشین کوکئیتلام-پورت کوکئیتلام، و سارا بدیعی، نامزد حزب لیبرال در منطقهٔ ایرانی‌نشین پورت مودی-کوکئیتلام

رسانهٔ همیاری – پورت کوکئیتلام

ران مک‌کینان و سارا بدیعی دو نمایندهٔ منطقهٔ ترای‌سیتز هستند که هر کدام به‌دلیلی متفاوت در جامعهٔ ایرانی شناخته شده‌اند. ران مک‌کینان، نمایندهٔ کنونی منطقهٔ کوکئیتلام-پورت کوکئیتلام در مجلس عوام و عضو حزب حاکم لیبرال است. او در طول چهار سال گذشته ارتباط خوبی با جامعهٔ ایرانی منطقه‌اش برقرار کرده است و اغلب ایرانیانی که او را دیده‌اند، از او به نیکی یاد می‌کنند. در مقابل سارا بدیعی، نامزد حزب لیبرال در منطقهٔ پورت مودی- کوکئیتلام، تاکنون سابقهٔ نمایندگی ندارد و حضور در این انتخابات نخستین ورود او به عرصهٔ سیاست است، ولی او با شروع زودهنگام فعالیت‌هایش در چند ماه اخیر ارتباطات خوبی با اعضای جامعهٔ ایرانی برقرار کرده است. پیشینهٔ حضور در پروژه‌های بشردوستانه به‌عنوان متخصص انرژی در کشورهای جنگ‌زده و محروم و همچنین تسلطش به چندین زبان از جمله زبان مادری‌اش، فارسی، باعث شده که حالا کمتر کسی در جامعهٔ ایرانیان و همچنین فارسی‌زبانان ونکوور او را نشناسد. فرصتی یافتیم تا صبح روز یکشنبه ۲۹ سپتامبر در دفتر کمپین ران مک‌کینان، گفت‌وگویی مشترک با این دو نامزد حزب لیبرال در منطقهٔ ترای‌سیتیز داشته باشیم و با آن‌ها دربارهٔ برخی مشکلات جامعهٔ ایرانی به‌طور خاص و برخی مشکلات عمومی ساکنان ونکوور بپرسیم که توجه شما را به این گفت‌وگو جلب می‌کنیم.

با سلام و سپاس از وقتی که گذاشتید، شما تقریباً برای جامعهٔ ایرانی افرادی شناخته‌شده‌اید، ولی در هر حال ممنون می‌شویم خودتان را برای خوانندگانی که کمتر شما را می‌شناسند، معرفی کنید و بگویید چه مدت است در ترای‌سیتیز زندگی می‌کنید؟

ران مک‌کینان

ران مک‌کینان: نام من ران مک‌کینان است و در ۴ سال گذشته نمایندهٔ پارلمان از منطقهٔ کوکئیتلام-پورت کوکئیتلام بوده‌ام. مدت ۳۰ سال در لوئر مینلند زندگی کرده‌ام. اصلیتم آلبرتایی است؛ مهاجری از زمین‌های نفتی! فرزندانم را اینجا بزرگ کرده‌ام، در اینجا خانه داریم و حدود ۲۶ سال است که در ناحیهٔ ترای‌سیتیز زندگی می‌کنیم. پیش از اینکه وارد سیاست شوم برنامه‌نویس کامپیوتر بودم و فکر می‌کنم هنوز هم هستم، چون فکر نمی‌کنم برنامه‌نویسی هیچ‌وقت روح و روان شما را ترک کند. پرسنلم هنوز ناچارند مرا از ور رفتن وب‌سایتمان دور نگه دارند! به مدت ۳۵ سال تحلیلگر و برنامه‌نویس سیستم‌های کامپیوتری بودم. بیشتر این مدت زمان را به‌طور شخصی کار کرده‌ام و به‌عنوان پیمانکار با چند شرکت بزرگ قرارداد داشته‌ام. حدود ۱۵ سال پیش از اینکه وارد پارلمان شوم برای شرکتی به‌نام Documentum کار می‌کردم که شرکتی در کلاس جهانی و فعال در زمینهٔ اسناد و مدارک است. در طول زمانی که در این شرکت مشغول به کار بودم، به کشورهای مختلفی مانند تایوان، ژاپن، استرالیا و ایالات متحده سفر کردم و برای این شرکت پروژه‌های مدیریت اسناد را به‌صورت پیمانکاری انجام دادم. پیش از آن در رشتهٔ ریاضیات و فیزیک از دانشگاه آلبرتا فارغ‌التحصیل شدم و هم‌زمان با کامپیوتر آشنا شدم و متوجه شدم که با داشتن مدرک کارشناسی فیزیک هیچ‌وقت نمی‌توانم کاری به‌عنوان فیزیک‌دان پیدا کنم و چون کار با کامپیوتر را دوست داشتم، به مؤسسهٔ فناوری آلبرتای جنوبی رفتم و مدرک فناوری یکپارچه را در آنجا گرفتم و کار جدیدم را در زمینهٔ کامپیوتر شروع کردم.

سارا بدیعی

سارا بدیعی: من با خانواده‌ام در سال ۲۰۰۴ به کوکئیتلام آمدیم چون می‌خواستم دورهٔ کارشناسی‌ ارشدم را در دانشگاه بریتیش کلمبیا آغاز کنم. بنابراین، ما ۱۵ سال است که اینجا هستیم، ولی حتی پیش از آن هم برخی اعضای خانواده و فامیلم اینجا بوده‌اند. به‌عنوان مثال مادربزرگم و خاله‌هایم همه در اینجا زندگی می‌کرده‌اند. مادربزرگم ۱۷ سال آخر زندگی‌اش را در خانهٔ سالمندان لیک شور در کوکئیتلام گذراند، و دایی‌ها و بستگانی هم از خانوادهٔ پدری و هم مادری دارم که اغلبشان در حوزهٔ ران زندگی می‌کنند برای همین است که واقعاً می‌خواهم او حتماً انتخاب بشود، چون ما به ادامهٔ حضور او به‌عنوان نمایندهٔ پارلمان نیاز داریم. پیشینهٔ من مهندسی است. من کارشناسی ارشدم را در یو‌بی‌سی گرفتم و کارم را در بی‌سی هایدرو شروع کردم. پس از چند سال کار در حوزهٔ انرژی، به این فکر افتادم که چطور می‌توانم از مهارت‌هایی که یاد گرفته‌ام، به‌نحوی به جامعه نفعی برسانم. بسیاری از ما در جامعهٔ فارسی‌زبان داستان‌های بسیار جالبی داریم دربارهٔ اینکه چطور به اینجا آمده‌ایم و من همیشه به آن‌ها فکر می‌کنم و به یادشان می‌آورم. و فکر می‌کنم من خیلی خوش‌شانس بودم و باید دینم را به جامعه ادا کنم. به‌همین دلیل یک سال مرخصی گرفتم تا با سازمان پزشکان بدون مرز کار کنم. در آن یک سال به کشور چاد رفتم و واقعاً دوستش داشتم. حس می‌کردم توانسته‌ام از مهارت‌هایم برای کمک به دیگران استفاده کنم. و بعد از آن گفتم، یک سال دیگر همین کار را می‌کنم و به کنگو رفتم و گفتم یک سال دیگر هم همین کار را می‌کنم و به فیلیپین رفتم، و پس از آن صلیب سرخ کانادا از من خواست با آن‌ها کار کنم. آن‌ها مرا به غزه فرستادند و جالب اینکه، من همسرم، علی، را در آنجا ملاقات کردم. من و علی در یک زمان در یک دانشگاه، دانشگاه تورنتو، درس می‌خواندیم ولی هیچ‌وقت همدیگر را ندیده بودیم، ما در غزه با هم آشنا شدیم؛ شاید از آن داستان‌هایی که بشود گفت دستِ سرنوشت. مسلماً مادرم بسیار خوشحال بود، و پس از آن یک سال با هم در افغانستان کار کردیم. و خب، بعد از چندین سال کار در مناطق آسیب‌دیده از جنگ، شیوع بیماری و بلایای طبیعی، من و علی تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم، ولی در آن مقطع او برای سازمان بهداشت جهانی کار می‌کرد و من برای بانک جهانی. من متخصص انرژی بودم و به دولت‌ها در زمینهٔ سیاست‌های انرژی مشاوره می‌دادم، سندها و کتاب‌های قطوری می‌نوشتم دربارهٔ اینکه چطور می‌توان به‌سوی انرژی‌های سبز تغییر کاربری داد، و برنامه‌های بسیار بزرگ انرژی خورشیدی برای مناطق جنگ‌زده را طراحی می‌کردم،… و در مقطعی، ما خود را در انتظار تولد فرزندمان یافتیم! این تغییری بزرگ و بسیار عالی برای ما بود. تصمیم گرفتیم که او را در کانادا بزرگ کنیم و به خانواده‌هایمان نزدیک باشیم تا از امکان مراقبت رایگان کودک هم بهره‌مند شویم! همچنین تصمیم گرفتیم که من در انتخابات شرکت کنم، چون در آن‌دوره‌ای که در سراسر دنیا کار می‌کردم، شاهد سیاست‌های منفی و تفرقه‌انگیز زیادی بودیم و این به‌طور فزاینده‌ای بدتر می‌شد. من فکر کردم کانادا همهٔ فرصت‌هایی را که من داشته‌ام به من داده است و فکر می‌کنم برای ما و برای جامعهٔ ما مهم است که کانادا پذیرا و متکثر باقی بماند، به‌همین دلیل واقعاً تصمیم گرفتم پا پیش بگذارم و بخشی از گروهی بشوم که این کشور را مکانی واقعاً پذیرا و متکثر ساخته‌اند، و به این کار تداوم ببخشیم.

فکر می‌کنم شما در ایران به دنیا آمده‌اید، در چه سنی ایران را ترک کردید و آیا خاطراتی از آن سال‌ها دارید؟

سارا بدیعی: فکر کنم ۸ سالم بود، ولی ما پیش از اینکه به اینجا بیاییم یکی دو سالی هم در پاکستان زندگی کردیم. حدود ۱۰ سالم بود که به اینجا آمدیم. بله، خاطرات زیبای زیادی به یاد دارم. خاطراتی شکل‌دهنده، از آن نوع خاطراتی که جهان‌بینی شما را شکل می‌دهند، چون متوجه می‌شوم که چقدر من خوش‌شانس‌ام. به یاد می‌آورم که به مدرسه می‌رفتیم، به برنامه‌هایی که در سرتاسر شهر برگزار می‌شد. ما در مشهد بودیم، تنها چند سال پس از انقلاب، عاشورا را به یاد می‌آورم و آن‌همه جمعیتی را که به خیابان‌ها می‌آمدند و به سمت حرم امام رضا می‌رفتند. و من همهٔ آن‌ها را به خاطر می‌آورم.

چه مدت در کار سیاست بوده‌اید و چرا تصمیم گرفتید وارد سیاست شوید؟ چرا حزب لیبرال را انتخاب کردید؟

ران مک‌کینان: من می‌خواهم با داستان سارا شروع کنم که بسیار الهام‌بخش است و داستان‌های این‌چنینی دلیل مشارکت من در سیاست‌اند. من با سازمان عفو بین‌الملل همکاری داشته‌ام، و در طول فعالیت‌ حرفه‌ای‌ام به‌عنوان برنامه‌نویس و تحلیلگر سیستم، تلاش کرده‌ام کمک کنم که چگونه می‌توان کارها را عملی کرد، و برای من قانون سرزمینمان، قانون اساسی، مانند نرم‌افزاری است که جامعه را مدیریت می‌کند و من بسیار مفتخرم که بخشی از آن‌ هستم و کاری که ما به‌عنوان دولت انجام داده‌ایم، این است که ساختن را روی آن پی آغاز کرده‌ایم. من ۱۵ سال است که دست‌اندرکار سیاست‌ام. کمی پس از ۱۱ سپتامبر وارد دنیای سیاست شدم، به‌دنبال آنکه دیدم دنیا در مسیر تبدیل شدن به جایی خطرناک پیش می‌رود، و البته معتقد بودم که دنیا همیشه جای خطرناکی بوده است؛ در این دنیای خطرناک، ما مفاهیمی مانند حاکمیت قانون، دادرسی، منشور حقوق و آزادی‌ها را به‌وجود آورده‌ایم تا خطرات را مدیریت کنیم، تا دنیای خطرناک را به مکانی امن‌تر برای زندگی تبدیل کنیم و اینکه چگونه می‌توانیم از درس‌هایی که از این دنیای خطرناک می‌گیریم، برای ساختن جامعه‌ای قدرتمند و آزاد استفاده کنیم. من تشنجی را دیدم که جهان را احاطه کرده بود، پیرامون اینکه چطور باید از آزادی‌مان چشم بپوشیم تا ایمن بمانیم. گفتم این اشتباه است، چون اگر از آزادی‌مان چشم بپوشیم، دیگر ایمن نیستیم. به‌همین دلیل خواستم که در این مباحثات شرکت کنم و در گفت‌وگوها و تصمیم‌گیری‌ها در این زمینه مشارکت داشته باشم تا مردم بتوانند درک کنند که ما باید در این تفکر رخنه کنیم، باید آرام بمانیم و به‌شیوه‌ای بسیار مثبت روی مشکل کار کنیم و جلو برویم. و چرا حزب لیبرال؟ خب، ممکن است غیرعادی به‌نظر برسد، چون من اهل رد دییِر در استان آلبرتا هستم، فکر می‌کردم محافظه‌کارم، ولی وقتی از نزدیک‌تر به کارهایی که احزاب به انجام رسانده‌اند، اهدافی برای آن ایستادگی کرده‌اند و مسائل دیگر نگاه کردم، به این نتیجه رسیدم که من محافظه‌کار نیستم، و وقتی بقیهٔ احزاب را دیدم و مقدمهٔ مرامنامهٔ حزب لیبرال را دربارهٔ کرامت فردی، حقوق بشر و موارد دیگر خواندم، انگار آن مرامنامه با من سخن می‌گفت. حس کردم من به این دلیل به این حزب تعلق دارم. 

سارا بدیعی: پاسخ من خیلی شبیه به چیزهایی است که ران گفت. وقتی در کار مهندسی هستید، هیچ‌کس به شما نمی‌گوید، شاید شما باید سیاستمدار بشوی، درست است؟ هیچ‌وقت به ذهنتان خطور هم نمی‌کند. وقتی بزرگ می‌شدم هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم صدایی در این حوزه داشته باشم. وقتی بچه بودم یا در حال رشد، اگر از من می‌پرسیدید که می‌خواستم چه بکنم، فکر کنم هر روز پاسخ متفاوتی می‌دادم. من رؤیاهای بزرگ و بسیار زیادی در سر داشتم و خوشبختانه در کانادا بودم. به‌همین دلیل می‌توانستم فکر کنم که به هر چیزی که می‌خواهم می‌توانم دست پیدا کنم. ولی در پشت همهٔ آن‌ها این بود که من می‌خواستم دنیا را به جای بهتری تبدیل کنم و می‌خواستم دنیا را عوض کنم، و این خواستهٔ من طی زمان هرگز تغییر نکرد. اما شاید خنده‌دار باشد که وقتی سن رشد بودم، هیچ‌وقت حتی فکرش را هم نمی‌کردم که از طریق سیاست بتوانم این کار را بکنم. چون سیاست چیزی بود که پدرم در تلویزیون تماشا می‌کرد و من حس می‌کردم قدرتی در آن ندارم، مخصوصاً به‌عنوان یک زن، به عنوان یک اقلیت، و بعدها به‌عنوان یک مهندس، یک مادر جوان. نمی‌دانستم که می‌توانم. به یاد می‌آورم که با همسرم، علی، در افغانستان بودیم که حزب لیبرال برندهٔ انتخابات شد و تعدادی از افراد کابینه پناهندگان پیشین و افرادی بودند که از کشورهای دیگر آمده بودند. با خودم فکر کردم آیا من هم می‌توانم این کار را بکنم؟ این بذر اولیه‌ای بود که کاشته شد. بعدتر ما فرزند کوچکی داشتیم و من کارینا گولد را دیدم که در مجلس عوام از سینه‌اش دخترش را شیر می‌دهد. وقتی این را دیدم، به‌عنوان یک مادر فکر کردم آیا من هم می‌توانم این کار را بکنم؟ کم‌کم افراد بیشتری را دیدم، افرادی مانند کارلا کوآلترو. او چهار فرزند دارد، و کاملاً نابیناست و فکر کردم او می‌تواند این کار را بکند! کم‌کم می‌بینید همهٔ ما جایگاهی داریم، همهٔ ما می‌توانیم مشارکت کنیم، همه می‌توانیم صدایی داشته باشیم و در واقع باید داشته باشیم، چون مجلس عوام باید نمایندهٔ همهٔ ما باشد، نه فقط نمایندهٔ گروه خاصی. باید نمایندهٔ جوانان، والدین، افرادی که اینجا بزرگ شده‌اند، سالمندان، کسانی که بار اولشان است که خانه می‌خرند، اجاره‌نشینان و صاحبان کسب‌وکار باشد. هر چه از طیف‌های گسترده‌‌تری از مردم داشته باشیم، کانادا هر چه بیشتر به جایی بهتر برای همه بدل می‌شود و مدل ما حرکت رو به‌ جلو برای همگان است و این یک واقعیت است. ما همه جایگاهی داریم و این دلیلی است که من واقعاً عاشق دولت لیبرال‌ام.

موعد انتخابات به سرعت نزدیک می‌شود و حزب لیبرال هنوز پلتفرم خودش را منتشر نکرده است. فکر نمی‌کنید این موضوع می‌تواند کار را برای مردم مشکل کند و آن‌ها فرصت کافی برای دانستن آن و انتخاب درست، نداشته باشند؟ 

ران مک‌کینان: بله، پلتفرم ما امروز یا فردا منتشر می‌شود. بنابراین مردم کانادا به مدت ۳ تا ۴ هفته فرصت خواهند داشت آن را هضم کنند و مسلماً ما در میانشان خواهیم بود و به مردم همهٔ چیزهای خوبی را که در آن است، خواهیم گفت. ما بار قبل پلتفرمی عالی داشتیم و تقریباً همهٔ آن را عملی کردیم و می‌خواهیم روی همان پایه‌ها دوباره بسازیم. می‌خواهیم نقاط قوت و موفقیت‌هایی را که محقق کرده‌ایم، تداوم بخشیم و من باور دارم که ما این را در خودِ پلتفرم هم، همان‌طور که رو به جلو پیش می‌رویم، خواهیم دید. کانادا مانند یک اثر هنری است، ولی اثری هنری که هنوز کامل نشده است. 

سارا بدیعی: و البته ما آن [پلتفرم] را دیده‌ایم. هر روز و از زمانی که مبارزهٔ انتخاباتی را شروع کرده‌ایم، ما نمونه‌هایی را از چیزهایی که قرار است منتشر شود، دیده‌ایم. تک‌تک آن‌ها نیاز به تفکر زیاد دارد و من را به رؤیاپردازی وامی‌دارد. هر بار که سیاستی یا نکته‌ای از پلتفرم بیرون می‌آید، با خودم فکر می‌کنم من آن را دوست دارم؛ معقول به‌نظر می‌آید، به مردم کمک می‌کند، به محیط زیست کمک می‌کند، به کسب‌وکارها، به خانواده‌های کوچک، به مردمی که می‌خواهند تشکیل خانواده بدهند، کمک می‌کند. هر بار که به گذشته فکر کرده‌ام. هر بار پیش خودم فکر کرده‌ام، این مسئلهٔ کوچک، چیزی است که باید بهبود پیدا کند، می‌بینم در پلتفرممان پیدایش می‌شود.

جمعیت ایرانی زیادی در حوزهٔ انتخاباتی شما زندگی می‌کنند. ممنون می‌شویم به خوانندگانمان بگویید چقدر آن‌ها را می‌شناسید؟ و چقدر از مشکلات و دغدغه‌هایشان آگاه‌اید؟

ران مک‌کینان: من جلسات متعددی با اعضای جامعهٔ ایرانی داشته‌ام. بسیاری از نگرانی‌هایشان را دربارهٔ آوردن بستگانشان برای دیدار به اینجا و نگرانی‌هایشان را دربارهٔ روابط با ایران شنیده‌ام. من چندین جلسه با انجمن فرهنگی ایرانیان ترای‌سیتیز داشته‌ام. اتفاقاً همین جمعه جشنی برای بزرگداشت تکثر و چندفرهنگی در باشگاه سالمندان انجمن فرهنگی ایرانیان ترای‌سیتز بود که در واقع جشن دریافت کمک دولتی‌‌ تحت عنوان the New Horizons for Seniors Program بود، که دولت برای توسعهٔ کارهایشان به آن‌ها پرداخت می‌کند و من از درخواست آن‌ها برای گرفتن این کمک دولتی حمایت و دفاع کردم، و در گرفتن آن کمک دولتی برای آن‌ها نقش داشتم. من می‌دانم که قطعاً افراد بسیار بسیار زیادی هستند که من با آن‌ها صحبتی نکرده‌ام، ولی تا حد زیادی از چیزهایی که موجب نگرانی‌شان می‌شود، آگاه‌ام و مطمئناً روابط با ایران یکی از آن‌هاست. برای مردم دشوار است که به ترکیه سفر کنند تا بتوانند ویزایشان را بگیرند و نهایتاً ما راهکاری برای حل این مشکلات پیدا خواهیم کرد.

سارا بدیعی: من مسلماً خوش‌شانس‌ام که عضوی از جامعهٔ فارسی‌زبان هستم. من تک‌تک روزهایش را زندگی کرده‌ام. هم‌زمان من در بسیاری از مراسم این جامعه شرکت کرده‌ام. انجمن فرهنگی ایرانیان ترای‌سیتیز مرا به جشن تیرگان و چهارشنبه‌سوری دعوت کرد. ما شش رویداد مختلف در ماه منتهی به نوروز داشتیم که واقعاً عالی بودند. و در تیممان تعداد زیادی از افراد جامعهٔ فارسی‌زبان داریم؛ دست کم یک‌چهارم آنان. و ما هم داستان‌های آن‌ها را می‌شنویم، نه فقط اینکه بگویند حزب لیبرال را دوست دارند، بلکه داستان‌هایی دارند از اینکه چطور حزب لیبرال به آن‌ها کمک کرده است. همین دیروز با یکی از آن‌ها صحبت می‌کردم که به من گفت: «دخترم قطعاً به حزب لیبرال رأی می‌دهد، چون قبلاً ۴ سال طول می‌کشید تا او بتواند شهروندی‌اش را بگیرد، اما الان ۳ سال.» افراد دیگری را دیده‌ام که می‌گفتند: «ما برای آوردن والدینمان در گذشته تلاش کرده بودیم، ولی به‌دلیل کاهش ۹۰۰ میلیون دلاری بودجهٔ مرزبانی کانادا و RCMP در دولت قبلی، پرونده‌های زیادی در انتظار بررسی مانده‌اند.» حالا آن‌ها می‌گویند: «ما والدینمان را به اینجا آوردیم، ظرف ۲۴ ماه،‌ کاری که قبلاً ۷ سال طول می‌کشید.» قبلاً سهمیهٔ والدینی که می‌توانستند بیایند فقط ۵٬۰۰۰ نفر بود، اکنون ۲۰٬۰۰۰ نفر است. تمهیداتی برای آسان‌تر کردن پیوستن اعضای جامعهٔ فارسی‌زبان به خانواده‌هایشان در نظر گرفته شده است که خب، این شرایط را برای همهٔ ما بهبود می‌بخشد. چون ما در اینجا زندگی می‌کنیم، ما به اینجا آمده‌ایم و می‌دانیم که رسیدن به اینجا چقدر سخت است. من حس می‌کنم در جامعهٔ فارسی‌زبان ما می‌خواهیم موفق شویم، فرزندانمان موفق شوند، فرصتی برای کسب‌وکارهای کوچک داشته باشیم، فرزندانمان بتوانند تحصیل کنند و هر فرصتی را که به‌دنبالش هستند، به‌دست آورند. دوست دارم وارد جزئیات بشوم؛ اگر می‌خواهید فرزندی داشته باشید، اگر فرزند خردسالی دارید، اگر فرزندی دارید که به مدرسه می‌رود، اگر می‌خواهید کسب‌وکاری را آغاز کنید، اگر والدین سالمند دارید، ما برای تک‌تک این شرایط برنامه داریم. ما برنامه‌هایی عالی در طول چهار سال گذشته داشته‌ایم. ما شروع چهارسالهٔ پیش‌هنگام داشته‌ایم، شتاب گرفته‌ایم و در پلتفرم جدید برنامه‌های جدیدتری داریم.

سارا، این سؤال از شماست؛ بسیاری از ایرانیان امیدوارند با انتخاب یک نمایندهٔ فارسی‌زبان در پارلمان از استان بریتیش کلمبیا، مشکلات و نگرانی‌های جامعهٔ ایرانی به‌ویژه نبود خدمات کنسولی برای ایرانیان مقیم کانادا، و همچنین لزوم سفر به کشورهای همجوار ایران مانند ترکیه به‌منظور دریافت ویزای کانادا برای ایرانیان داخل ایران، با پیگیری‌های شما برطرف خواهد شد. فکر می‌کنید این انتظارات چقدر واقع‌بینانه باشد و آیا می‌توانید قولی به ایرانیان ساکن حوزهٔ انتخابی‌تان برای رفع این مشکلات بدهید؟

سارا بدیعی: من مسلماً دربارهٔ این مشکلات زیاد شنیده‌ام. مردم این موضوع را با من در میان گذاشته‌اند و من درک می‌کنم که این مشکل بزرگی است. روابط بین کانادا و ایران موضوعی پیچیده و حساس است و فکر می‌کنم همهٔ ما این را می‌دانیم. چیزی که من می‌توانم بگویم این است که تخصص من در این حوزه نیست، چون این موضوع مربوط به گروه خاصی در وزارت امور خارجه است و شما باید در این گروه‌‌ها باشید تا جزئیات را بدانید. من برای بار اول است که در انتخابات نامزد شده‌ام، ولی چیزی را که می‌توانم قول بدهم این است که به حرف همه گوش خواهم داد، یاد خواهم گرفت، خواهم آموخت و این صدا را به‌نمایندگی از جامعه‌مان به گوش دولت و میزگردهای تصمیم‌گیری خواهم رساند.

ببخشید سارا، باز این سؤال از شماست! در طول چهار سال گذشته ما سه نمایندهٔ فارسی‌زبان در پارلمان داشتیم. آقایان احساسی و جوهری و خانم منصف، با این وجود تمام مشکلاتی که اشاره شد، کماکان پابرجا ماند و شاید تنها نماینده‌ای که مشکلات مهاجرتی ایرانیان را در مجلس پیگیری می‌کرد، جنی کوآن، منتقد وزارت مهاجرت از حزب ان‌دی‌پی، بود که فارسی‌زبان هم نیست. فکر می‌کنید چرا نمایندگان فارسی‌زبان حزب لیبرال نتوانسته‌اند در طول این چهار سال برای حل مشکلات اشاره‌شده، اقدامی بکنند؟ اگر شما انتخاب بشوید، آیا همین روند ادامه خواهد یافت یا شاهد تغییرات مثبتی خواهیم بود؟

سارا بدیعی: همان‌طور که پیش‌تر گفتم، من فکر می‌کنم که همه قبول دارند که این مشکلی پیچیده است و در سطح روابط بین دو کشور است. داشتن تنها یک نماینده، نمی‌تواند همه‌چیز را تغییر دهد. به بحث و بررسی‌های بسیاری در این خصوص نیاز است. من در چنین بحث‌هایی حضور نداشته‌ام. بنابراین، نمی‌دانم چه کاری انجام شده و چه حرف‌هایی زده شده است. ولی چیزی که می‌توانم بگویم این است که دوست دارم بیشتر بیاموزم و بیشتر در درک بهتر موضوع مشارکت داشته باشم و همهٔ تلاشم را برای این مشکل انجام خواهم داد. 

ران مک‌کینان: من می‌خواهم این را اضافه کنم که آن نمایندگان فارسی‌زبانی که به آن‌ها اشاره کردید، در زمان پرسش مانند اپوزیسیون بلند نمی‌شوند و از دولت سؤالی نمی‌پرسند. آن‌ها کاملاً فعال‌اند و پشت صحنه با وزارتخانه‌های دولت در تعامل‌اند. اینکه شما آن‌ها را در زمان پرسش در مجلس نمی‌بینید، بدین معنا نیست که آن‌ها فعالانه در رفع این مشکلات تلاش نمی‌کنند. ما و مسلماً آن‌ها با دولت در این زمینه و برای آگاه کردن آن‌ها از نگرانی‌های جامعهٔ ایرانی با طنین رسا صحبت‌های زیادی کرده‌ایم، و دولت هم تلاش چشمگیری برای تعامل با دولت ایران انجام داده است، ولی برای داشتن مذاکراتی مناسب باید تمایل هر دو طرف میز مذاکره وجود داشته باشد. باید به این نکته اشاره کنم که من از طرف دولت صحبت نمی‌کنم، ولی ما مشتاق تجدید کامل روابط دیپلماتیک با ایران هستیم، هرچند نیاز داریم که آن‌ها نیز اشتیاق خودشان را برای چنین مذاکراتی نشان بدهند.

سفارت سوئیس در کانادا به‌عنوان حافظ منافع ایران در کانادا معرفی شده است، ولی تا این لحظه هیچ اقدامی برای ایجاد مکانی برای ارائهٔ خدمات کنسولی به حدود ۴۰۰٬۰۰۰ ایرانی مقیم کانادا در خاک این کشور معین نشده است. این در حالی است که ایران با وجود آنکه با آمریکا روابط دیپلماتیک ندارد، ولی خدمات کنسولی به ایرانیان در دفتر حفاظت از منافع ایران در سفارت پاکستان در واشنگتن دی‌سی، ارائه می‌شود و ایرانیان کانادا ناچارند با تأخیر و صرف هزینه‌های گزاف، خدمات کنسولی‌شان را از این دفتر در خاک آمریکا یا سفارت ایران در مکزیک بگیرند. چرا پس از چهار سال، هیچ اقدامی از سوی دولت دست‌ِکم برای ایجاد مرکزی برای خدمات کنسولی در خاک کانادا انجام نشده است؟ 

ران مک‌کینان: نماینده‌هایی از کانادا با ایران روی برخی از این نگرانی‌ها مذاکره و کار کرده‌اند. همان‌طور که سارا هم اشاره کرد و خودتان هم معترف‌اید، تجدید روابط دیپلماتیک موضوعی بسیار پیچیده است، ولی ما تضمین می‌دهیم که این کار را به جلو خواهیم برد، وهمچنان این موضوع را درنظر خواهیم داشت و برای رفع این نگرانی‌ها تمام تلاشمان را خواهیم کرد.

حزب لیبرال در انتخابات گذشته قول داده بود برای تجدید روابط دیپلماتیک با ایران اقدام کند، و پس از به‌قدرت رسیدن لیبرال‌ها، گام‌هایی هم در این زمینه برداشته شد، ولی ژوئن سال گذشته، گارنت جَنیوئِس (Garnett Genuis)، نمایندهٔ محافظه‌کار فدرال، طرحی را علیه روابط با ایران به مجلس عوام پیشنهاد داد که با حمایت حزب حاکم لیبرال با اکثریت آرا تصویب شد، در این طرح از دولت خواسته شده بود همهٔ مذاکرات با جمهوری اسلامی ایران را به‌منظور تجدید روابط دیپلماتیک، متوقف کند و در کنار مردم ایران بایستد و این را به رسمیت بشناسد که آن‌ها، مانند همهٔ مردم، باید از حقوق بنیادین آزادی عقیده و مذهب، آزادی اندیشه، باور، نظر و بیان شامل آزادی مطبوعات و دیگر شیوه‌های ارتباطی، آزادی شرکت در تجمعات مسالمت‌آمیز و آزادی تشکیل انجمن، بهره‌مند شوند. همچنین از دولت ایران بخواهد همهٔ ایرانی‌-کانادایی‌ها یا مقیمان دائم کانادا را که در ایران زندانی‌اند یا اجازهٔ خروج از ایران را ندارند، از جمله مریم ممبینی، بیوهٔ پروفسور کاووس سیدامامی که در زندان اوین تهران درگذشت، را آزاد کند. 

شما (ران مک‌کینان)، تنها نمایندهٔ پارلمان از حوزه‌ای با تعداد ایرانیان قابل ملاحظه بودید، که به این طرح رأی مثبت دادید. آیا فکر می‌کنید قطع کلیهٔ مذاکرات با ایران اهداف طرح ارائه‌شده به پارلمان را محقق خواهد کرد و آیا چنین کاری به نفع ایرانی-کانادایی‌های ساکن حوزهٔ انتخابی شماست؟

ران مک‌کینان: بله، همان‌طور که پیش‌تر گفتم، روابط بین کانادا و ایران بسیار پیچیده است، ولی برای ما بسیار مهم است که برای حقوق اقلیت‌ها، برای اصحاب مطبوعات و برای حقوق شهروندان کانادایی در ایران و هر جای دیگر جهان به‌پاخیزیم. ما می‌دانیم که گام‌هایی اساسی به‌منظور رفع این مشکلات برای کار با ایران برداشته‌ایم. آن‌ها به‌معنای واقعی نخواسته‌اند که مشارکتی بکنند. به‌همین دلیل من فکر می‌کنم مهم است که بیانیه‌ای محکم دربارهٔ حقوق بشر، دربارهٔ حاکمیت قانون و موارد این‌چنینی داشته باشیم تا ایران بفهمید که ما دربارهٔ این موارد جدی هستیم، ولی مسلماً در طول زمان می‌خواهیم که شرایط عوض شود. می‌خواهیم بتوانیم روابط دیپلماتیک با ایران را تجدید کنیم، چون می‌خواهیم به‌طور مناسبی از مردم کانادا که از ایران آمده‌اند و از امکانات آن‌ها برای برقراری ارتباط، سفر و دیدار از ایران و دیدار بستگانشان در اینجا، مراقبت کنیم.

بسیاری از دولت‌های خاورمیانه از جمله عربستان سعودی از دید جامعهٔ جهانی کارنامهٔ قابل قبولی در رعایت موازین بنیادین حقوق بشر ندارند و بسیاری از مواردی که در طرح تصویب‌شدهٔ فوق‌الذکر برای توقف مذاکرات با ایران آمده، برای کشوری چون عربستان هم صادق است. به‌عنوان مثال در گزارش سال ۲۰۱۸ سازمان عفو بین‌الملل دربارهٔ عربستان سعودی، مواردی چون نبودِ حق آزادی بیان، حق برگزاری تجمعات مسالمت‌آمیز، حق تشکیل انجمن، قتل مخالفان در خارج از این کشور (پروندهٔ قتل جمال خاشقچی)، شکنجه، تبعیض دینی و موارد دیگری که اغلبشان مشابه بندهای طرح گارنت جنیوئس دربارهٔ ایران بوده، محکوم شده است. همچنین شهروندان کانادایی در کشورهای دیگر به دلایلی که از دید کانادا پذیرفته‌شده نیست زندانی شده‌اند، تازه‌ترین موارد آن زندانی‌شدن اتباع کانادا در چین پس از دستگیری مدیر ارشد شرکت هواوی در ونکوور بود، ولی کانادا روابط خودش را با این کشورها قطع نکرده و به مذاکره در همهٔ زمینه‌ها با آن‌ها و حتی حفظ و گسترش قراردادهای تجاری و حتی تسلیحاتی (مانند مورد عربستان) با آن‌ها ادامه می‌دهد. به‌نظر شما دلیل این امر و رویکرد متفاوت دولت کانادا با این کشورها در مقایسه با رویکردش در مقابل ایران چیست؟

ران مک‌کینان: روابط ما با این دو کشور متفاوت است. ما در عین اینکه می‌خواهیم روابط دیپلماتیک با ایران را ترمیم و ایجاد کنیم، در حال حاضر چنین روابطی نداریم. ما روابط دیپلماتیک کامل با عربستان سعودی و چین داریم و با طنین رسا دربارهٔ نگرانی‌هایمان از نقض حقوق بشر و همهٔ چیزهای دیگری که شما به آن‌ها اشاره کردید، صحبت خواهیم کرد، ولی ما می‌توانیم دور یک میز بنشینیم و با آن‌ها در این زمینه‌ها صحبت کنیم و بکوشیم مدافع موضع خودمان در قبال آن مسائل باشیم. و این همچنین به ما این توانمندی را می‌دهد تا از اینکه در آن کشورها چه می‌گذرد، آگاه شویم. در مورد ایران چنین چیزهایی نداریم. ما کاملاً نگران مواردی که در گزارش عفو بین‌الملل دربارهٔ نقض حقوق بشر و همهٔ موارد دیگری که اشاره کردید در عربستان سعودی و نیز چین، نگران‌ایم و مجدانه تلاش می‌کنیم این مشکلات را حل و به آن‌ها رسیدگی کنیم. ما نیازمند این هستیم که با مردم صحبت کنیم. این موضع یکتای کانادا در جهان است. دنیا، در اینجا زندگی می‌کند. مردمی از سراسر جهان برای زندگی به کانادا می‌آیند. ما مردمی داریم در مقاطع گوناگون از زندگی‌شان، از هر مذهبی، با هر ظاهری و از هر نژادی. این به ما توانمندی بی‌همتایی می‌دهد تا بتوانیم با جهان صحبت کنیم و من فکر می‌کنم این نوعی قدرت است. ما دوست داریم روابطمان را با ایران تجدید کنیم، ولی در این میان، چنین حرکت‌های مهمی را انجام می‌دهیم تا این پیام را به آن‌ها منتقل کنیم که ما به حقوق بشر اهمیت می‌دهیم، به حاکمیت قانون اهمیت می‌دهیم، به حفاظت از شهروندانمان اهمیت می‌دهیم ولی وقتی دربارهٔ چین صحبت می‌کنیم، جایی که روابط دیپلماتیک داریم، می‌توانیم این صحبت‌ها را بین دولت‌ها و سرمایه‌گذارانمان به‌طور دیپلماتیک مطرح کنیم. بنابراین می‌توانیم از حقوق شهروندانمان دفاع کنیم و از منافعشان مراقبت کنیم.

ولی به‌نظر می‌رسد بن‌بست گیر کرده‌ایم و راهی برای حل مشکل نیست. وقتی در طرح تصویبی اپوزیسیون این آمده که مذاکرات با ایران باید متوقف شود، چطور می‌توان بدون مذاکره این مشکل را حل کرد؟ 

ران مک‌کینان: ما نمی‌خواهیم چنین چیزهایی را کنار بگذاریم. می‌خواهیم مذاکرات را با این کشورها ادامه بدهیم. تنها با گفت‌وگوست که می‌توانیم دیدگاهمان دربارهٔ جهان آزاد و حقوق بشر را انتقال بدهیم و اینکه در نهایت بتواینم تغییراتی در این زمینه‌ها ایجاد کنیم. آن طرح [طرح قطع مذاکرات با ایران] یک بیانیه است. بیانیه‌ای قدرتمند دربارهٔ موضع ما در پارلمان. این طرح دولت را وادار به قطع همیشگی مذاکرات نمی‌کند. مطمئن‌ام که دولت و وزیر خارجه، کریستا فریلند، هنوز روی این موضوع کار می‌کنند، خواهان مذاکره‌اند، و می‌خواهند با ایران روی موارد مهم مذاکره و تعامل کنند. ولی چیزی که آن طرح به ایران می‌گوید این است که ما به چنین چیزهایی اهمیت می‌دهیم، به آن‌ها می‌گوید که این‌ها مسائلی مهم‌اند که باید به آن‌ها پرداخت. مسائلی که باید با آن‌ها مواجه شویم و آن‌ها را رفع کنیم.

بر اساس نظرسنجی‌های کنونی احتمال تشکیل دولت، به احتمال زیاد دولت اقلیت، توسط حزب شما زیاد است. در چنین شرایطی اگر شما ران، به‌عنوان نماینده از کوکئیتلام-پورت کوکئیتلام دوباره به پارلمان راه پیدا کنید و شما سارا، از منطقهٔ پورت مودی-کوکئیتلام انتخاب بشوید، چطور خواسته‌های موکلانتان را، به‌ويژه مواردی که مربوط به مشکلات جامعهٔ ایرانی در کاناداست، پیگیری خواهید کرد؟

ران مک‌کینان: من بسیار خرسند خواهم شد که بتوانم به کاری که در تمام طول این مدت انجام داده‌ام، ادامه بدهم. با اعضای جامعهٔ ایرانی-کانادایی صحبت کنم، نگرانی‌هایشان را بشنوم، آن‌ها را به وزرا و ادارات مرتبط انتقال بدهم تا از این مشکلات آگاه شوند. با آن‌ها برای رفع مشکلات سفرشان، مشکلات ویزا و موارد دیگر همکاری کنم، ولی اساساً مستقل از اینکه چه کسی دولت تشکیل می‌دهد، صد در صد برای انتقال نگرانی‌هایشان به دولت اقدام خواهم کرد.

سارا بدیعی: و این نکته‌ای است که من می‌خواهم توجه شما را به آن جلب کنم. در حوزهٔ انتخابی من، می‌خواهم اطمینان یابم که مردم سرِ میز تصمیم‌گیری صدایی دارند. می‌خواهم اطمینان یابم که مردم در دولت صدایی دارند. بنابراین، مخصوصاً اگر مردمی از جامعهٔ فارسی‌زبان واقعاً می‌خواهند که این نگرانی‌ها انتقال داده شود و برایشان اقدامی انجام شود، من فکر می‌کنم این مهم است که نماینده‌های حزب لیبرال در آن مناطق انتخاب شوند تا آن‌ها صدایی داشته باشند. 

اگر کار به تشکیل دولت اقلیت برسد و حزب لیبرال ناچار به تشکیل ائتلاف با احزاب دیگر بشود، کدام حزب شانس بیشتری برای تشکیل ائتلاف با شما را دارد؟

ران مک‌کینان: من علاقه‌ای ندارم که دربارهٔ دولت اقلیت صحبت کنم. ما حوزه به حوزه و نامزد به نامزد برای پیروزی تلاش می‌کنیم و وقتی انتخابات تمام شد، بر اساس نتایج اقدام مقتضی را انجام خواهیم داد.

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات مهاجران به کانادا و از جمله مهاجران متخصصی که از ایران آمده‌اند، تأیید نشدن مدارک تحصیلی و حرفه‌ای آنان یا شرایط بسیار سخت و دشوار برای این کار است که موجب می‌شود از سال‌ها تجربه و دانش تخصص آن‌ها برای بهبود وضعیت کانادا استفاده نشود و خود این مهاجران هم ناچار به فعالیت در مشاغل غیرتخصصی بشوند. نمونهٔ بارز آن‌ها مشکلات بزرگی است که در تأیید صلاحیت مدارک پزشکان وجود دارد. این در حالی است که کمبود پزشکان متخصص در نظام درمانی کانادا به‌وضوح مشاهده می‌شود و بنابر گزارش جدیدی از طرف سی‌بی‌سی، بیش از ۷۰۰٬۰۰۰ بریتیش کلمبیایی یا حدود ۱۵ درصد جمعیت این استان پزشک خانواده ندارند. فکر می‌کنید اشکال کار کجاست و شما چه برنامه‌ای برای رفع این مشکل دارید؟

ران مک‌کینان: یکی از شرایط منحصربه‌فرد فدراسیون کانادا این است که هر استانی در برخی حوزه‌ها مسئولیت انحصاری دارد و دولت فدرال در حوزه‌های دیگری مسئولیت انحصاری دارد. چالش تأیید مدارک تحصیلی از مسئولیت‌های استان است. ما به‌عنوان دولت فدرال قطعاً تلاش می‌کنیم راه‌حل این مشکل پیدا شود. نه‌فقط برای بهبود توانمندی‌های کانادایی‌ها یا کسانی که برای کار در حرفهٔ خودشان به کانادا می‌آیند، بلکه برای کسانی که در داخل کانادا و از استانی به استان دیگر برای کار می‌روند. ولی این مسئولیت استان‌هاست، و ما باید در این زمینه با استان‌ها همکاری کنیم. به‌عنوان مثال، برای افرادی که در خدمات درمانی در بریتیش کلمبیا کار می‌کنند، اعطای پذیرش مدارک تحصیلی و حرفه‌ای به کالج سلطنتی پزشکان و جراحان مربوط می‌شود و ما به مکانیزم‌های بهتری در سطح فدرال برای ساخت چارچوبی در این زمینه نیاز داریم.

سارا بدیعی: حرفهٔ همسر من در بخش خدمات درمانی است و من واقعاً دلم برایش می‌سوزد! چون او و همکارانش هر روز در تقلا برای برقراری توازنی بین نیازهای بیمارانی‌اند که خواهان دریافتِ خدمات درمانی باکیفیت‌اند و انتظار دارند به‌اندازهٔ کافی وقت برایشان صرف شود، و هم‌زمان تعداد زیادی از بیماران در اتاق انتظار، منتظرند و صف بیماران طولانی‌تر و طولانی‌تر می‌شود و آن‌ها ناچار می‌شوند که عجله کنند و این بسیار برایشان استرس‌زاست؛ آن‌ها به کمک نیاز دارند. در عین حال ما نظام درمانی‌ای داریم که در دههٔ آینده باید بتواند پاسخگوی ۹ میلیون کانادایی بالای ۶۵ سال باشد. این تعداد بسیار زیادی است. این افراد به خدمات درمانی اضافه نیاز خواهند داشت، بازنشسته می‌شوند و بنابراین پولی از آن‌ها برای کمک به پرداخت هزینه‌های درمانی‌شان به دولت بازنمی‌گردد. به‌همین دلیل است که ما به افراد بیشتری برای ورود به این سیستم نیاز داریم و من بسیار خوشحال‌ام که ما یکی از بهترین نظام‌های مهاجرت را در جهان داریم. حدود ۶۵ درصد تازه‌واردان مهاجرانِ ماهرند، ۲۵ درصد خانواده‌های آن‌ها هستند و تنها ۱۵ درصد پناهجو هستند، مانند خانوادهٔ خودم، هرچند ما هم به‌عنوان پناهجو دینمان را به جامعه ادا می‌کنیم و به آن بازمی‌گردانیم. بنابراین باید بگویم بله، من دربارهٔ این نگرانی زیاد شنیده‌ام. از افراد زیادی شنیده‌ام که می‌گویند: «شما ما را به اینجا آوردید چون [در کارمان] خوب بودیم. اجازه بدهید کارمان را بکنیم.». بنابراین دوباره می‌گویم اگر صدایی در دولت و سرِ میز تصمیم‌گیری می‌خواهید، ما واقعاً دوست داریم این موضوع را پیگیری کنیم، ولی اول باید انتخاب بشویم و به آنجا برسیم.

بحران مسکن یکی از بزرگ‌ترین مشکلات حال حاضر در مترو ونکوور و در واقع در حوزه‌های انتخابی شماست. امسال دولت لیبرال طرحی را برای کمک به خریداران بار اول خانه اجرایی کرد، ولی با قرار دادن سقف قیمت ۴۸۰٬۰۰۰ دلار برای قیمت خانه، عملاً این طرح برای مترو ونکوور کارایی ندارد. حالا حزب لیبرال وعده داده است که این سقف را به ۷۸۹٬۰۰۰ دلار خواهد رساند. فکر می‌کنید این طرح می‌تواند مشکل مسکن را در مترو ونکوور برطرف کند؟

ران مک‌کینان: قرار نیست این طرح مشکل را کاملاً برطرف کند، ولی قرار است کمک کند. این واقعیت که ما اکنون این تمهدیات اضافه را برای مردم ونکوور و همچنین مونترآل و تورنتو داریم، این است که افرادی مثل من به‌عنوان نمایندهٔ پارلمان از حزب لیبرال با دولت مذاکره کرده و نظرشان را به این موضوع جلب کرده‌ایم که این سیاستِ وسیع اعطای مشوق به خریداران بار اول خانه، برای ما کار نکرد. این دقیقاً دلیل تغییراتی است که در پلتفرم ما بازتاب یافته، به‌طوری‌که هم حداکثر حقوق افراد را برای واجد شرایط شدن در این طرح افزایش یابد و هم حداکثر قیمت خانه‌ای که می‌توانند با این مشو‌ق‌ها بخرند. ما همچنین مالیاتی یک درصدی روی ارزش املاکی که توسط اشخاص غیرمقیمِ غیرکانادایی خریداری می‌شوند، وضع کرده‌ایم. بنابراین اگر شما کانادایی باشید، می‌توانید هر کجای کانادا زندگی کنید و در جای دیگری املاک داشته باشید و مالیات اضافه‌تری هم برایش نمی‌پردازید. ولی اگر شهروند کانادا نیستید و اینجا زندگی نمی‌کنید، پس باید مالیات بپردازید. این بخشی از راهکار ما برای مقابله با احتکار مسکن توسط خریداران خارجی است که یکی از عوامل تأثیرگذار روی بالا رفتن قیمت مسکن است و این تصمیم با تلفیق تمهیداتی که استان‌ها برای گرفتن مالیات خانه‌های خالی و خریداران خارجی در نظر گرفته‌اند، در درازمدت دوباره قیمت‌ها را کاهش خواهد داد. البته ما نمی‌خواهیم قیمت‌ها را خیلی سریع پایین بیاوریم، چون باز هزینهٔ این کار روی دوش مردمی می‌افتد که در زمان گرانی بازار با قیمت‌های بالا خانه خریده‌اند و وقتی ببینند قیمت‌ها در حال افت است، خانه‌هایشان را با ضرر خواهند فروخت. این در واقع فشاری است که موجب می‌شود از افت سریع قیمت جلوگیری شود، ولی ما قویاً در این‌باره نگران‌ایم و قطعاً برای رسیدگی به آن اقدام خواهیم کرد. 

سارا بدیعی: من می‌خواهم اضافه کنم که شما باید این را در نظر داشته باشد که دولت فدرال برای دهه‌ها در بازار مسکن دخالتی نکرده بود. حالا دولت لیبرال نخستین دولتی است که آمده و می‌گوید، ما آمده‌ایم کمک کنیم، و این دولت با استراتژی مسکن ملی آمده است که بزرگ‌ترین سرمایه‌گذاری در ۵۰ سال اخیر توسط دولت فدرال در حوزهٔ مسکن بوده است. و این طرح بخش‌های مختلفی دارد. بخشی دارد که ما در آن می‌خواهیم بی‌خانمانی را تا ۵۰ درصد کاهش بدهیم، بخشی دارد که ما تلاش می‌کنیم صدها هزار واحد مسکونی ارزان در اختیار مردم قرار بدهیم. در عین حال، ما مشوق خرید خانه برای اولین بار داریم که شما به آن اشاره کردید. داشتن صدایی سرِ میز تصمیم‌گیری بسیار مهم است. افرادی مثل ما ممکن است بگویند، ۵۰۰٬۰۰۰ دلار؟ شوخی‌تان گرفته؟ در ترای‌سیتیز [با این پول] شما حتی یک سوئیت نمی‌توانید بخرید، این در حالی است که اغلب خانواده‌های جوان می‌خواهند دست‌کم خانه‌ای دوخوابه داشته باشند. به‌عنوان بخشی از استراتژی مسکن ملی، برنامه‌ای هست برای مستأجرانی که از عهدهٔ پرداخت اجاره‌بها برنمی‌آیند. مبلغ مشخصی، فکر می‌کنم در حدود ۲٬۵۰۰ دلار در سال، از سوی دولت برای کمک به پرداخت اجاره‌بها به صدها هزار نفر پرداخت خواهد شد*. من می‌توانم به شما دربارهٔ خودم بگویم. در گذشته وقتی می‌خواستید خانه‌ای بخرید، بسیار استرس‌زا بود. من در سال ۲۰۰۴ فارغ‌التحصیل شدم. به‌دنبال یک واحد آپارتمان دوخوابه در کوکئیتلام می‌گشتم که آن زمان حدود ۲۰۰٬۰۰۰ دلار بود. با خودم فکر کردم که به‌اندازهٔ کافی پول ندارم. بهتر است منتظر پس‌انداز پیش‌پرداخت بشوم و ناگهان قیمت‌ها بالا رفت. تنها در یک سال دو برابر شد! چنین چیزی برای یک فرد سخت‌کوش معمولی که همه‌چیز را درست انجام داده تا بتواند وارد این بازار شود، بسیار دشوار است. و در آخر شما به عقب نگاه می‌کنید و همهٔ این داستان‌ها دربارهٔ جنایت‌های سازمان‌یافته، پولشویی، فرار از مالیات را می‌شنوید که چطور بهشان کمک می‌شود. به‌خاطر داشته باشید که دولت هارپر ۵۰۰ میلیون دلار از بودجهٔ RCMP زد، برخی از افراد رده‌بالا را در ادارهٔ مالیات کانادا که مسئول بررسی فرارهای مالیاتی و ممیزی حوزهٔ مسکن بودند تا ببینند چه کسانی این خریدها را انجام می‌دهند، رد کرد، ولی ما برگشتیم و آن بودجه را دوباره برگرداندیم. به‌علاوه برای FINTRAC هم بودجه اختصاص دادیم تا همه‌چیز درستکارانه انجام بشود. و حالا وقتی شما برای دیدن خانه‌ای که برای فروش گذاشته شده می‌روید، با میلیون‌ها نفر که می‌خواهند نرخی بالاتر از پیشنهاد شما بدهند مواجه نمی‌شوید. مثل گذشته نیست که به‌عنوان خریدار خانه‌اولی، تپش قلب بگیرید، چون مشاور املاکتان می‌گوید باید ۱۰۰ هزار دلار بیشتر از قیمت درخواستی پیشنهاد بدهید تا خانه از آنِ شما شود! کمی از استرس شما کم می‌شود. شرایط باثبات‌تر می‌شود و این برای بازار املاک خوب است که باثبات باشد و برای بقیه هم خوب است.

فکر می‌کنید چرا مردم باید به شما رأی بدهند و آیا چیز دیگری دربارهٔ خودتان و/یا دیدگاه‌های سیاسی‌تان هست که بخواهید با جامعهٔ ایرانی-کانادایی در میان بگذارید؟

ران مک‌کینان: یکی از چیزهایی که واقعاً به آن افتخار می‌کنم این است که در دورهٔ گذشته، در پارلمان لایحهٔ «سامری نیکوکار» (Good Samaritan) را به مجلس پیشنهاد دادم که تبدیل به قانون شد. این قانونی است که موانع سرِ راه افرادی را که در بحران مصرف بیش از حد مواد مخدر (overdose) هستند و درخواست کمک می‌کنند، برمی‌دارد. این قانون زندگی افراد را نجات می‌دهد. همین چند هفته پیش خانمی به دفترم آمد و گفت که این قانون زندگی پسرش را نجات داده است. این چیزی نیست که بتوان به‌سادگی آن را مقدارسنجی کرد، ولی چیزی است که به‌سادگی قابل تصدیق است. تغییر ایجاد می‌کند. بنابراین، من می‌خواهم به کارم و به ایجاد چنین تغییراتی ادامه بدهم. ولی در بعدی وسیع‌تر، ما به‌عنوان حزب لیبرال دیدگاهی قوی برای کانادا داریم. ما دیدگاهی قوی برای پذیرا بودن، برای چندفرهنگی بودن و برای رشد این کشور به شیوه‌ای که به همه شانس موفقیت داده شود و کسی پشت سر جا نماند، داریم و من کاملاً از این دیدگاه پشتیبانی می‌کنم و برای داشتن فرصتی دیگر به منظور اجرای این کارها انگیزه و هیجان زیادی دارم.

سارا بدیعی: من می‌توانم به شما بگویم تمام طول فعالیت حرفه‌ای‌ام شامل خدمت به مردم بوده است و من برای مردمی که نیازمند پشتیبانی بوده‌اند، جنگیده‌ام. چه در مناطق جنگی مانند افغانستان، یا در نواحی آسیب‌دیده از بلایای طبیعی مانند چاد، کنگو یا فیلیپین. این هدف همیشه تمام مهارت‌های مرا به خود معطوف کرده تا بتوانم به مردم کمک کنم. در این جامعه، جایی که فرزند دوساله‌ام قرار است بزرگ شود و جایی پدر و مادرم دارند پا به سن می‌گذارند و به‌عنوان افرادی در دهه‌های شصت و هفتاد زندگی‌شان هنوز دارند کار می‌کنند، و البته همهٔ ما باید به کار کردن تا زمانی نامعلوم ادامه بدهیم، چون هزینه های زندگی بسیار سنگین است، من هر کاری را که تا پیش از این کرده‌ام، انجام خواهم داد و بیشتر هم انجام خواهم داد، چون کارهای بسیار زیادی هنوز باقی مانده است. اینجا خانهٔ من است و می‌خواهم تا آنجا که می‌توانم به آن بازگردانم. یکی از چیزهایی که واقعاً می‌خواهم به آن اشاره کنم، این است که من دختری کوچک دارم، به‌همین دلیل دخترم و آینده‌اش برای من بسیار مهم‌اند. این انتخابات واقعاً برای من مهم است. چون نقطهٔ عطفی در تاریخ کاناداست. این جایی است که ما تصمیم می‌گیریم در قبال تغییرات اقلیمی کاری جدی بکنیم یا کاری نکنیم، چون چیزهای زیادی بوده که در چهار سال گذشته آماده برای کار کرده‌ایم. شتاب و برنامه‌های بلندپروازانه‌ای در دستور کارمان داریم که ممکن است آن‌ها را از دست بدهیم. این چیزهایی که روی تخته ساطور قرار دارند بسیار مهم‌اند، چیزهایی مانند مالیات کربن؛ کانادای بدون آلاینده در سال ۲۰۵۰ که از دید من هدف زیبایی است؛ حفاظت از زمین‌ها و آب‌هایمان با ایجاد فضای حفاظت‌شده، قرار است ۲۵ درصد فضاهایمان حفاظت شوند؛ خودروهای الکتریکی، ما برای خرید خودروهای الکتریکی سوبسید پرداخت می‌کنیم؛ حمل‌ونقل عمومی، ما فقط در لوئرمینلند و در طول چهار سال گذشته، ۴ میلیارد دلار برای حمل‌ونقل عمومی سرمایه‌گذاری کرده‌ایم. کارهای زیادی برای آیندهٔ بچه‌هایمان می‌خواهیم انجام بدهیم تا مطمئن شویم آن‌ها نیز این محیط زیبایی را که ما داریم، خواهند داشت. و من می‌دانم که این‌ها برای مردم جامعهٔ فارسی‌زبان هم بسیار مهم است. هر دو حوزهٔ انتخاباتی ران و من بسیار زیبا هستند. می‌خواهیم مطمئن شویم کودکانمان می‌توانند برای پیاده‌روی بروند. ولی اگر پس از چهار سال تلاش سخت و پس از این برنامه‌ریزی‌های بلندمدتی که مدت زمان زیادی صرفشان شده متوقف شوند، ممکن است دیگر نتوان جبرانشان کرد. این چیزی است که من واقعاً از آن می‌ترسم. در این برههٔ حساس از تاریخ کانادا که اینجا نشسته‌ام و می‌گویم می‌توانیم به چپ برویم، می‌توانیم به راست برویم، من می‌خواهم مطمئن شوم که رو به جلو می‌رویم.

از وقتی که به ما دادید، بسیار از شما سپاسگزاریم.


* چون در زمان انجام این مصاحبه هنوز پلتفرم حزب لیبرال منتشر نشده بود، امکان مطابقت دادن این بخش از گفته‌های خانم بدیعی با برنامه‌های حزب لیبرال وجود نداشت. پس از انتشار پلتفرم این حزب مشخص شد که چنین چیزی در پلتفرم دیده نشده است. احتمال دارد حزب لیبرال در آخرین لحظات از گنجاندن این برنامه در پلتفرم چشم‌پوشی کرده باشد.

خروج از نسخه موبایل