گفتوگو با ژوبین غازیانی به بهانهٔ اجرای نمایش «سعدی، مسافر شهر عشق» در ونکوور
هومن کبیری پرویزی – ونکوور
عکسها: حمید زرگرزاده – ونکوور
ژوبین غازیانی، که اوایل امسال نمایش «هملتک» را به روی صحنه برد و با استقبال خوبی هم مواجه شد، بهزودی یعنی روز ۲۲ سپتامبر در سالن سنتنیال تیاتر واقع در نورث ونکوور، نمایش تازهاش، «سعدی، مسافر شهر عشق» را به روی صحنه خواهد برد. بههمین بهانه با او گفتوگویی داشتهایم تا دربارهٔ کار جدیدش برایمان بگوید.
برای اطلاعات بیشتر دربارهٔ زمان و کان اجرای این نمایش اینجا کلیک کنید.
آقای غازیانی، با سلام، از اینکه وقتتان را به ما دادید سپاسگزاریم. دفعهٔ قبل که با هم صحبت کردیم، پیش از اجرای نمایش «هملتک» بود. پیش از آنکه به نمایش جدیدتان بپردازیم، شاید بد نباشد کمی از تجربهٔ اجرای هملتک برایمان بگویید. آیا از آن اجرا راضی بودید؟ بازخورد مخاطبان چطور بود؟ اگر به عقب برگردید چه چیز یا چیزهایی را تغییر خواهید داد؟
هملتک اولین تجربهٔ اجرایی من در ونکوور بود و بالطبع با توجه به سنگینی کار بهلحاظ پرسوناژ و دکور و لباس، کار بسیار زمانبری بود. به لطف گروه همدل و تلاش واقعاً خستگیناپذیری که همگی داشتند، این نمایش به گفتهٔ اهالی ونکوور و تماشاگرانش بسیار بهیادماندنی شد. بازیگرانی که بیشتر آنها اولین حضور در صحنه را تجربه میکردند، اجرای خیلی خوبی را بهلحاظ کیفی ارائه دادند، آن هم در کنار بازیگرانی با تجربهٔ بیشتر همچون جناب فیروزبخش. اتفاق خوب دیگر هم استقبال تماشاگران بود که باعث شد تا سالن با ۶۵۰ نفر تماشاگر شاهد اجرای نمایشی غیرکانادایی با حداکثر ظرفیتش باشد که برای دست اندرکاران سالن سنتنیال تياتر هم قابل توجه بود. آنطور که گیشهٔ فروش اعلام کرد، چیزی بیش از ۵۰ نفر پیش از شروع نمایش برای خرید بلیت آمده بودند که متأسفانه قادر به تهیه آن نشدند.
هدف اصلی من از اجرای این نمایش سنجش افکار عمومی و شناخت سلیقه و برخورد مخاطب ایرانی با نمایشهای آئینی و سنتی ایران بود. من قبلاً شناخت خاصی از تماشاگران اینجا نداشتم و این اتفاق خوب و شنیدن نظرات مردم برایم بسیار مهم بود. هرگز فکر نمیکنم اگر به عقب برمیگشتم چهکار میکردم. چون فکر میکنم در آن زمان سعی داشتم تا بهترین تصمیم را عملی کنم، اما برای اجرای دوبارهٔ نمایش هملتک که قرار است در همان سالن و در روز دهم نوامبر اجرا بشود، تغییراتی را اعمال خواهم کرد که فکر میکنم به اجرای بهتر این نمایش کمک خواهد کرد.
اجرای اولِ این نمایش، ماحصل یک کار کارگاهی و آموزشی در آکادمی تئاتر ونکوور در گروه تئاتر نور آبی بود، اما سعی دارم تا بازبینی جدیدی برای اجرای دوم داشته باشم.
بهیاد دارم که در گفتوگوی قبلیمان تئاتر سنتی ایرانی را دغدغهٔ اصلیتان ذکر کرده بودید، آیا دلیل انتخاب زندگی سعدی برای نمایش جدیدتان هم همین است؟ و اساساً چرا زندگی سعدی را دستمایهٔ کار این نمایش کردید؟
من در کودکی با شعر بزرگ شدم. پدرم ارادت خاصی به فردوسی، سعدی و حافظ داشت و دارد. نام من و برادرم «آبتین» را از شاهنامه انتخاب کرد و خواهرم «غزل» نامش به عشق حافظ و سعدی انتخاب شد. بهدلیل قرابت با شعر، همیشه در این فکر بودم که برای آشنایی بیشتر هموطنانم با زندگی این شعرا، آنها را دستمایهٔ اجرای نمایش کنم. من هر سال ختم حافظ میکنم و تقریباً هر شب تفألی میزنم. بسیاری از حکایات گلستان و اشعار سعدی را که به ضربالمثل تبدیل شده از حفظم، اما انتخاب نمایشنامه کاری بسیار سخت بود.
ما واقعاً در زمینهٔ شناساندن زندگی و آثار شُعَرایمان ضعف نمایشنامه داریم. نمایشنامهٔ «سعدی، مسافر شهر عشق» شاید از معدود نمایشنامههایی باشد که در مورد زندگی سعدی نوشته شده است. آشنایی من با این نمایشنامه به اولین و آخرین اجرای آن در سال ۱۳۷۶ برمیگردد. با تماسی که با آقای «علینقی رزاقی» داشتم، اجازهٔ اجرای این نمایشنامه را بهانضمام دخل و تصرفی که به اصل آن آسیب نزند، از ایشان گرفتم و با دوستان عزیز شروع به تمرین و برنامهریزی اجرا کردیم. نمایش برای اجرای خارج از کشور، باید دوباره تنظیم میشد.
برای کارگردانی این نمایش از شیوههای نمایش ایرانی استفاده نکردم و بهنوعی میشود گفت به ناتورالیسم و رئالیسم بیشتر نزدیک است، چیزی حدفاصل خیال و واقعیت با بهرهگیری از تکنولوژی و تخصصی که در تدوین و ساخت فیلم دارم. اما در طراحی، همهٔ اجزای نمایش از بازیها گرفته تا موسیقی و طراحی صحنه و لباس، از دوستان خواستم تا رنگ و بوی نمایش را بهسمتی ببرند که فضای ایرانی در آن قابل لمس باشد، بوی ایرانی بودن بدهد.
روی تک تک موارد تحقیق بسیار شده است تا طراحیها حاوی کمترین اشتباهات بوده و از زمان زندگی سعدی دور نباشد.
از قرار معلوم در این اجرا، موسیقی سنتی و مولتی مدیا هم نقش برجستهای دارد، لطفاً کمی در اینباره برایمان بگویید.
همانطور که گفتم، این نمایش باید بوی ایران قدیم بدهد. موسیقی ایرانی جزئی جدانشدنی از تفکر من است. با البرز رحمانی ارتباط روحی و فکری بسیار خوبی داریم، حرف همدیگر را بهراحتی و با کمی بالا و پایین کردن سلایقمان میفهمیم و این برایم بسیار با ارزش است. در چند جلسه و بررسی اشعار نمایشنامه و زندگی سعدی به زبان موسیقی مناسبی رسیدیم و تصمیم بر آن شد تا در بخشهایی از صدای خوانندگان خوب شهرمان، آقایان منصور فیروزبخش و نوید گمینی و مهربانو سارا جباری، استفاده کنیم و بخشی را هم با انتخاب مناسب موسیقی از آثار متفاوت آهنگسازان ایرانی و عرب استفاده کنیم.
از سال گذشته که نمایشنامه به دستم رسید، به شیوهٔ اجرا فکر میکردم، اینکه بتوانم تماشاگر را به تخیل وادار کنم و بخشی از این تخیل را با استفاده از تکنیکهای کهن نمایشی مثل نمایش سایه (که در زمرهٔ نمایشهای عروسکی بهحساب میآید) کارگردانی کنم. با توجه به امکانات مورد نیاز برای اجرای نمایش سایه و سختی این کار، تصمیم گرفتم تا این بخش را بهصورت تصویربرداری شده و تلفیق با طراحی صحنه و حرکت بازیگران به تجربه بگذارم.
در کار جدیدتان، آقای محمد عمرانی، بازیگر پیشکسوت، و نیز خانم کتایون فیض مرندی برای طراحی صحنه حضور خواهند داشت. همکاری آنان را با بازیگران و عوامل محلی چطور ارزیابی میکنید؟
قطعاً حضور افراد باتجربه تأثیر بسیار بالایی در کیفیت کار دارد. در بخش بازی، این تأثیر از ابتدای خوانش نمایشنامه خود را نشان میدهد. نحوهٔ برخورد یک حرفهای با نمایشنامه و نقش برای بازیگرانی که تازه در ابتدای راهاند، بسیار با ارزش است. آقای محمد عمرانی بسیار با تجربهاند. ایشان بیش از ۳۰ سال است که در عرصهٔ هنرهای نمایشی فعالاند. نمایشهای رادیویی بسیار زیادی را کارگردانی و صداپیشگی کردهاند. در تئاترهای صحنهای بسیاری بازی کردهاند. به من بسیار لطف داشتند که در ابتدای مهاجرت و با توجه به سختیهای این دوره، بازی در این نمایش را پذیرفتند. در بسیاری از تمرینها با مناعت طبع و فروتنی بسیار، نکاتی را به بحث گذاشتند که در برخی از موارد مسیر تمرین و اجرای آن صحنه را تغییر داد و این اتفاق بسیار با ارزشی برای من بود.
در بخش طراحی صحنه، حضور فردی مثل بانو کتایون مرندی و همچنین هنرمند دیگر شهرمان داریوش ملکوتی، شاکلهٔ بخش مولتی مدیا را بسیار تغییر داد. جمع دانش این افراد و همگرایی فکری با ایدهٔ نمایش سایه را اتفاقی بسیار خاص و زیبا میبینم. این عزیزان با تحقیق فراوان و صرف زمان بسیار زیادی، به ترکیب بسیار بدیعی از مینیاتور مدرن ایرانی و بخش سایه و همچنین عناصر صحنه و لباس رسیدند که مطمئنام توجه اهل هنر را به خود جلب خواهد کرد.
دوست باتجربهٔ دیگری مثل مجید تفرشی هم بهموقع به این نمایش وارد شد. بازی نقش سعدی در دوران جوانی بهدلیل واریاسیون احساسی بسیار زیاد، خیلی سخت بود که بهنظرم مجید بهخوبی از پس آن بر آمده است. آقای فیروزبخش و مهربانو محبوبه مجتهد هم از دانشآموختگان قدیم تئاتر پیش از انقلاباند و در کنار دوستان با استعداد مثل منوچهر سلیمی، مهسا قراگزلو، الناز رضایی، ترکان رجبی واحدی و ضیا یزدانی و هنرجوی خردسال گروه، ونوس حنایی، تیم بسیار زیبایی ساخته شد.
آیا برای اجرای این نمایش و همچنین هملتک در شهرهای دیگر کانادا هم برنامهای دارید؟
در گروه تئاتر نور آبی، برای نمایش هملتک رایزنیهای بسیار کردم، اما بهدلیل تعداد بالای اعضای گروه و گرانی بلیت هواپیما و هزینههای اقامت ما در شهرهای دیگر، تاکنون این کار عملی نشده مگر آنکه اسپانسری قوی پای کار بیاید که البته از سرویس تبلیغاتی بسیار خوب این گروه هم برخوردار خواهد شد. ویدیوهای تبلیغاتی ما حداقل ۱۰٬۰۰۰ بیننده با آمار بسیار دقیق دارد. اما برای نمایش سعدی برنامههایی داریم که بهمحض نهایی شدن حتماً به رسانهٔ عزیز همیاری اعلام میکنیم.
بهعنوان یک هنرمندِ فعال در تئاتر، چه انتظاری از جامعهٔ ایرانیان ونکوور دارید؟
تئاتر عشق من است و بدون آن کار و زندگی برایم قابل تصور نیست. تصمیم دارم که گلایه نکنم و یک گوشه از جاده را بگیرم و کارم را بکنم و پیش بروم، اما واقعیتی وجود دارد و آن اینکه اجرای تئاتر به خودیِ خود بسیار سخت است، و در کشور غریب، سختتر. شاید انتظاری که از هموطنان عزیزمان دارم، توجه به هنر تئاتر و حمایت از اجراهاست که با این اتفاق، گروههای تئاتری هم میتوانند برای تعداد بیشتر اجراها برنامهریزی کنند و زحمات چندماهه و آنهمه هزینه تنها به یک اجرا ختم نشود.
اگر صحبت دیگری با خوانندگان ما دارید، لطفاً بفرمایید.
گروه تئاتر نور آبی در نظر دارد تا در آیندهٔ نزدیک برای تربیت نسل جدیدی از بازیگران و عوامل صحنه، کلاسهایی را در ردهٔ سنی کودک و نوجوان برگزار کند. بهنظرم این اتفاق میتواند تأثیر بسیار زیادی در آموزش زبان فارسی و البته بالا بردن سطح عزت نفس این عزیزان بههمراه داشته باشد.
با سپاس از وقتی که برای این مصاحبه به ما دادید.