نماد سایت رسانهٔ همیاری

مژگان شجریان: به‌خاطرهدفم، تن به مهاجرت دادم

گفت‌وگویی با مژگان شجریان

گفت‌وگویی با مژگان شجریان

سیما غفارزاده – ونکوور

مژگان شجریان و گروه «موسیقی نوآئین» روز ۷ سپتامبر در سالن کی‌میک سنتر وست ونکوور کنسرت «ارغوان» را برای ونکووری‌ها اجرا خواهند کرد (برای اطلاعات بیشتر دربارهٔ این برنامه اینجا کلیک کنید). با هماهنگی محمد فضلعلی، مدیر شرکت پارس پاسیفیک انترپرایز و از برگزارکنندگان این برنامه، فرصتی برای گفت‌وگو با مژگان شجریان یافتیم تا دربارهٔ کار جدیدشان در این کنسرت و دیگر فعالیت‌هایشان برایمان بگویند؛ توجه شما را به این گفت‌وگو جلب می‌کنیم.

سلام خانم شجریان، با سپاس از وقتی که در اختیار رسانهٔ همیاری گذاشتید، از آنجا که تصور می‌کنم خوانندگان مجله به‌اندازهٔ کافی شما را بشناسند، از سؤال معرفی اجمالی اولیه می‌گذریم؛ لطفاً بفرمایید در حال حاضر به چه فعالیت‌هایی مشغول‌اید؟

با سپاس از شما و با درود خدمت تمامی هموطنان و خوانندگان عزیز این نشریه، سالیانی‌ست که در عرصهٔ هنر، چه در زمینهٔ هنرهای تجسمی مانند مجسمه‌سازی، نقاشی و گرافیک و چه در زمینهٔ موسیقی مشغول به فعالیت می‌باشم.

از سال ۱۳۸۰ شمسی برابر با ۲۰۰۵ میلادی تا به امروز، به اجرای بیش از ۶۵ کنسرت با گروه شهناز، در کنار پدر به‌عنوان نوازندهٔ سه‌تار و همخوان و ده‌ها کنسرت شخصی و کارگاه پرداخته‌ام و هم‌اکنون در عرصهٔ موسیقی به‌صورت حرفه‌ای به تدریس آواز و تدریس نوازندگی سه‌تار از طریق برگزاری کلاس‌های حضوری – و بیشتر به‌صورت آنلاین و اینترنتی – مشغول‌ام.

ممنون خواهم شد اگر کمی بیشتر دربارهٔ نحوهٔ تدریس به‌طریق آنلاین توضیح بفرمایید. قطعاً علاقه‌مندان زیادی در نقاط مختلف دنیا هستند که مایل‌اند بدانند این امر چگونه محقق می‌شود.

بله، حتماً. در حقیقت ما کلاس‌های اینترنتی ساز و آواز را از طریق اسکایپ و فیس‌تایم برگزار می‌‌کنیم. این کلاس‌ها مانند کلاس‌های معمولی به‌خوبی برگزار می‌شود و من از جاهای مختلف دنیا شاگرد دارم. و معمولاً به این ترتیب است که در چند جلسهٔ اول تکنیک‌های تنفس و تحریر و دیگر تکنیک‌های آوازی را با آن‌ها کار می‌کنم و بعد تمرین‌های گوش به ‌آن‌ها می‌دهم که خودشان باید روی آن کار کنند و گوششان را تربیت کنند تا خوب نت‌ها را بشنوند. بعد شروع می‌کنم تمام ردیف‌ها و دستگاه‌ها و آوازها را از طریق تصنیف، که ریتمیک‌تر است، کار کنم تا فواصل را از این طریق به‌خوبی یاد بگیرند. بعد از یک دوره کار تصنیف‌خوانی با آن‌ها که بهشان کمک می‌کند ریتم‌ها را هر چه بهتر فرا بگیرند، بعد سراغ ردیف‌های آوازی استاد طاهرزاده می‌روم که پدر هم به شاگردانشان تدریس می‌کردند. بعد از اتمام ردیف‌ها، یک سری کارهای تکنیکی‌ پدر را، که ایشان در دوره‌های پیشرفته با ما کار می‌کردند، با شاگردانم کار می‌کنم. و در انتها با آن‌ها روی مرکب‌خوانی کار می‌کنم؛ اینکه چگونه با فواصلی که یاد گرفته‌اند، در چه گوشه‌هایی می‌توانند به تمرین مرکب‌خوانی بپردازند.

برای تدریس سه‌تار هم از کتاب‌های سال‌های اول و دوم هنرستان که آقای روح‌الله خالقی تنظیم کرده‌اند، استفاده می‌کنیم. بعد از آن هم یک سری قطعات تکنیکی را با شاگردانم کار می‌کنم. این مجموعاً شیوه‌ای‌ست که من در کارم استفاده می‌کنم و خوشبختانه تا به الان خیلی هم خوب جواب داده است.

نکتهٔ دیگری که مایل‌ام در اینجا بگویم این است که من معتقدم صدا را می‌توان به روش درست تربیت کرد و پرورش داد. یعنی ممکن است کسی فکر کند صدای خوبی ندارد اما این تنها کم‌لطفی به خودش باشد، چون با پرورش درست صدا می‌توان آن را خوب استفاده کرد، مثل آشپز خوبی که می‌داند چه مواد اولیه‌ای را استفاده کند و چه طعمی به آن بدهد.

افراد علاقه‌مند چگونه می‌توانند برای ثبت نام در این کلاس‌ها اقدام کنند؟

به‌راحتی با مراجعه به وب‌سایت من (www.mojganshajarian.com) می‌توانند فرمی را که در آنجا هست پر کنند و درخواست خود را بفرستند، که من در پاسخ اطلاعات کلاس و تمام شرایط را برایشان می‌فرستم و بعد اگر مایل به ثبت نام بودند، روز و زمان را با هم هماهنگ و کار را شروع می‌کنیم.

آیا شما از ایران هم هنرجو دارید؟

واقعیتش الان که شرایط اقتصادی خیلی دشوار شده، شاگردانم کمتر شده است، قبلاً بیشتر داشتم. هرچند در کل، به‌دلیل محدودیتی که تفاوت ساعت ایجاد می‌کند، شاگردانم از ایران هم محدود است. شاگردانی هم از همین‌جا دارم که وقتی به ایران سفر می‌کنند، از همان‌جا به‌طریق آنلاین کلاس‌هایمان را ادامه می‌دهیم.

چه شد که به موسیقی سنتی رو‌ی آوردید؟ رشد و نمو در خانواده‌ای موسیقی‌دان و هنرمند تا چه اندازه در گرایش شما به‌سمت موسیقی تأثیر داشته است؟

پاسخ این سؤال بسیار روشن است. شاید در خانواده‌ای چنین، اگر به موسیقی علاقه‌مند نمی‌شدم، جای سؤال داشت. این موسیقی آمیخته با ذره ذرهٔ وجود من است و هر روز بیش از پیش روحم تشنهٔ این نوع موسیقی می‌شود. از کودکی، زمانی که پدر کلاس داشتند، سعی می‌کردم تحریرها را تقلید کنم و از آنکه می‌توانستم تحریر بدهم، در عالم کودکی بسیار به خودم می‌بالیدم و بعدها که بزرگ‌تر شدم، به‌خاطر آنکه با یکی از شاگردان خوب پدرم به‌نام آقای محسن کرامتی کلاس نقاشی داشتم و سر کلاس‌های آواز پدر مشغول نقاشی بودم، کمابیش ردیف‌ها در ذهنم نقش بست و پشتوانه‌ای شد برای آنکه امروز بتوانم آن‌ها را به شاگردانم منتقل نمایم. دیگر آنکه در دانشگاه هنر، زمانی که وارد رشتهٔ موسیقی شدم، به بهانهٔ پایان‌نامهٔ مقطع کارشناسی موسیقی، در کنار پدر به‌عنوان استاد راهنمایم، به تحقیق در مورد تاریخچه و سیر تحول آواز در گذرِ صد و پنجاه سال اخیر و نیز با راهنمایی ایشان به تجزیه و تحلیل آواز و تکنیک‌های موجود در آواز پرداختم و کلیهٔ شیوه‌های آوازی را بررسی کردم. متأسفانه در ایران به‌دلیل آنکه بستری برای خوانندگی بانوان وجود نداشت، در رشتهٔ آواز فقط تحقیق می‌کردم و آموزش می‌دیدم، ولی هیچ‌گاه موقعیتی برای خواندن برایم پیش نیامد، بدین‌رو به‌خاطرهدفم، یعنی خوانندگی، تن به مهاجرت دادم و تا امروز تمام تلاشم را کرده‌ام تا گذشته‌ای را که می‌توانستم کار کنم ولی از من گرفته شد، جبران نمایم.

شما موسیقی را از استادانی همچون محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، پرویز مشکاتیان و مهربانو توفیق فراگرفته‌اید. آیا در محضر پدرتان، استاد محمدرضا شجریان، نیز آموزشی دیده‌اید؟

بله، آموزش غیرمستقیم از طریق شنیدن از کودکی و تقریباً از ۱۲ سالگی سعادت شاگردی پدر را مستقیماً داشته‌ام. در مراحل اولیه، ردیف‌های آوازی را خدمت ایشان تعلیم دیده‌ام و در سال‌های گذشته افتخار شاگردی ایشان را در مرحلهٔ پیشرفته و عالی داشته‌ام.

همان‌طور که اشاره کردید، شما در زمینهٔ آموزش آواز فعال‌اید؟ میزان استقبال جامعهٔ فارسی‌زبان و حتی شاید غیرفارسی‌زبانِ علاقه‌مند برای یادگیری آوازخوانیِ سنتی چه اندازه است؟

تقریباً از ۵ سال گذشته مشغول تدریس آواز در زمینهٔ صداسازی و تکنیک‌های استفاده از صدا، تصنیف‌خوانی، ردیف‌های آوازی و آواز در مرحلهٔ پیشرفته هستم و حتی چندین شاگرد غیرفارسی‌زبان داشته‌ام که خصوصاً بسیار مایل به یادگیری تکنیک‌های استفاده از صدا و تحریر در آواز بوده‌اند که البته توانسته‌اند در این مهم پیشرفت نمایند.

ممکن است دربارهٔ شاگردهای غیرفارسی‌زبانتان کمی بیشتر توضیح بفرمایید. به‌طور مثال آیا این شاگران بیشتر اهل خاورمیانه‌اند یا از آمریکا و اروپا هم هستند؟ و اینکه چطور به موسیقی سنتی ایرانی تمایل پیدا کرده‌اند؟

واقعیتش یکی دو شاگرد دارم که موسیقی کلاسیک غربی را کار کرده‌اند. یکی از آن‌ها موسیقی پاپ انگلیسی را می‌خواندند و در انگلستان زندگی می‌کردند، البته ایشان از پدری ایرانی و مادری انگلیسی بودند ولی اصلاً زبان فارسی را بلد نبودند ولی خیلی دوست داشتند یاد بگیرند که از نظر تکنیکی چطور در اوج‌ها تحریر بدهند؛ چون روش‌های ما با روش‌های آن‌ها خیلی فرق دارد. حدود دو سال با ایشان در این زمینه کار کردیم و در حال حاضر هم به‌دلیل بیماری‌ای که برایشان پیش آمد، فعلاً‌ درس را متوقف کرده‌ایم. شاگرد دیگری دارم که از فرانسه هستند و خیلی به‌سختی فارسی صحبت می‌کنند؛ تصور می‌کنم مادرشان ایرانی‌ست و پدرشان فرانسوی. ایشان هم موسیقی را حرفه‌ای خوانده‌اند و کاملاً با ریزه‌کاری‌های خواندن در سبک‌های مختلف آشنا هستند و دوست داشتند با تکنیک خواندن و آواز ما هم آشنا بشوند. در کل غیرفارسی‌زبانانی به یادگیری موسیقی ما علاقه نشان می‌‌دهند که به‌نحوی با فرهنگ و هنر ما آشنا شده باشند و به‌همین دلیل هم این موضوع مهم است که ما این شناخت را به آن‌ها بدهیم و آن‌ها را بیشتر با موسیقی‌مان آشنا کنیم.

نوگرایی در موسیقی و به‌خصوص در آواز را تا چه حد قبول دارید؟ مانند شیوه‌های تلفیقی یا غیرسنتی. از نظر شما مرز بین آواز سنتی (کلاسیک ایرانی) و غیرسنتی (به‌طور مثال پاپ) چیست؟

آنچه هنر موسیقی را متفاوت از سایر هنرها می‌نماید، ارتباط مستقیم با مخاطب و بی‌نیاز از هر وسیله‌‌ای‌ست. موسیقی، زبان مشترک بین همهٔ انسان‌هاست. موسیقی، زبان بیان احساس درون است. همان‌طور که ما در بین اقوام مختلف، زبان‌های متفاوتی داریم و هیچ‌یک را بر دیگری ارجحیت نمی‌دهیم، زبان موسیقایی هم می‌تواند بنا به زمان و مکان و نیز نیاز مخاطب، به‌صورت‌های متفاوت، در قالب انواع مختلف موسیقی درآید و بیانگر نوع متفاوتی از احساس باشد و به‌گونهٔ دیگری از زیبایی، به درون شنوندگان راه پیدا کند و به دل بنشیند. بدین‌رو، هر نوع موسیقی در جای خود ارزشمند است، ولی آنچه که لازم به ذکرست، این است که هر ساختارشکنی‌ای نمی‌تواند ایجاد پویایی و تحول در هنر شود. درست است که پویایی، لازمهٔ هنر برای زنده بودن است، ولی این پویایی زمانی به ساختار هنر ضربه نمی‌زند که از روی آگاهی و شناخت خلق شده باشد، نه عدمِ شناخت. مثال ساده‌ای خدمتتان عرض می‌کنم؛ در عرصهٔ هنر نقاشی، سبک کوبیسم در مقطعی به بالاترین درجهٔ هنر در زمانِ خود می‌رسد که از روی توان و شناخت و اوج هنری پیکاسو شکل می‌گیرد. دیگر اینکه نیاز به نوگرایی دلیل بر ضعف ساختار موسیقی کلاسیک کهن ما نیست. موسیقی کلاسیک ما موسیقی بسیار ارزشمندی است که شناخت ساختارهای آن گواه بر غنی بودن این نوع موسیقی خواهد بود و اگر این نوع موسیقی برای مردم ما غریب است، علتش را در سیاست‌های روز دوران باید جستجو کرد.

لطفاً کمی از گروه شهناز که استاد شجریان ۱۰ سال قبل بنا نهادند، بگویید و البته از سازهای ابداعی استاد که در این گروه مورد استفاده قرار می‌گیرند.

گروه شهناز به درخواست پدر توسط جناب آقای درخشانی تشکیل شد و بیش از ۶۵ کنسرت در سراسر دنیا برگزار کرد. آنچه که هدف پدر در تشکیل این گروه بود، برگزاری کنسرت‌ها در سراسر دنیا برای شناساندن موسیقی کلاسیک ایرانی و نیز استفاده از سازهای ابداعی پدر در این گروه برای شنیده شدن نوع دیگری از ارکستراسیون بود، چرا که تا پیش از آن در ارکسترهای ایرانی برای استفاده از صداهای بم در سازهای کششی، تنها از سازهای غربی مانند ویولنسل یا کنترباس استفاده می‌شد، که لحنی کاملاً غربی داشتند، ولی پدر با ساخت سازهای جدیدی که به‌خاطر استفاده از پوست، لحنی کاملاً ایرانی داشتند، سعی کردند محدودهٔ صوتی بم را در ارکستر افزایش داده و رنگ و لحنی کاملاً متفاوت به موسیقی بدهند.

با محدودیت‌های آواز برای خانم‌ها در ایران، چه می‌کنید؟ گویا گروه شهناز در داخل کشور نیز کنسرت‌هایی برگزار کرده است، آیا با محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های موجود، شما نیز در آن کنسرت‌ها شرکت داشته‌اید؟

همان‌طور که خدمتتان عرض کردم، اصلی‌ترین دلیل اینکه غربت را پذیرفتم و از وطنم جدا شدم و مهاجرت کردم، این بود که می‌خواستم با این محدودیت‌ها بجنگم و از بند جبری که بر پای ما زنان برای خواندن بود، آزاد شوم و بتوانم بخوانم. درست مثل کسی بودم که می‌خواهد حرف بزند ولی دهانش را گرفته‌اند و نمی‌تواند حرف دلش را بزند و احساس خفگی می‌کردم. من سالیان خوبی را که از نظر سنی می‌توانستم بخوانم، به‌خاطر آنکه نمی‌توانستم از وطنم دل بکنم، از دست دادم، ولی دیگر چاره‌ای جز این نداشتم و مجبور به ترک وطن شدم، ولی همیشه دلم، روحم و تمام احساسی که با آن می‌خوانم از حسم به وطنم لبریز می‌شود. این محدودیت‌ها هیچ‌گاه خواننده‌ای را که همهٔ وجودش در عشق به خواندن می‌سوزد، نمی‌تواند تا ابد ساکت نگه دارد. سرانجام روزی صدایش شنیده خواهد شد. ما زنان ایرانی را مجبور به پیروی از قوانینی می‌کنند که ریشه در مردسالاری در تاریخ ما دارد، نه فقط دین. تمام احکام در کشور ما برای ممنوعیت‌های زنان در اعمال و رفتار زندگی‌شان است و این چراها و پرسش‌های بی‌پاسخ، روح ما زنان را همیشه آزرده داشته است. چرا من نخوانم، چرا من در رفتارم و حتی انتخاب پوششم آزاد نباشم. چرا راه هنر برای هنرمندان زن همیشه پر از مخاطره است.

زمانی که من با گروه شهناز همکاری‌ام را شروع کردم، در ایران فقط به‌عنوان نوازنده می‌توانستم روی صحنه باشم، ولی در کنسرت‌هایم در خارج از کشور به فرمان پدر که همیشه آزاده است و به‌پای باورهایش همواره چون کوه استوار ایستاده، روی صحنه خواندم تا به همگان نشان دهم، زن ایرانی هم باید بتواند بخواند و برای حقش در مقابل ناحقی بایستد و راهش را خودش انتخاب کند.

حال که صحبت از محدودیت خانم‌ها شد، لطفاً بفرمایید آیا به‌نظر شما یک زن ایرانی می‌تواند با وجود محدودیت‌ها و ممنوعیت‌های آوازخوانی، فعالیت حرفه‌ای به‌معنای واقعی کلمه داشته باشد؟ روشن است فعالیت حرفه‌ای زمانی معنا پیدا می‌کند که شخص از طریق کاری که ارائه می‌دهد، بتواند کسب درآمد کند. در حالی‌که خانم‌ها اگر هم کاری تولید بکنند، به‌طور مثال اجازه ندارند آن کار را به‌صورت سی‌دی عرضه یا کنسرتی همگانی برگزار کنند، در حالی‌که همین کار برای آقایان مشکلی محسوب نمی‌شود. آیا شما راهکاری برای این مشکل دارید؟ اینکه با وجود موانع و مشکلات، زنان در زمینهٔ آواز بتوانند فعالیتی حرفه‌ای به‌معنای واقعی‌اش داشته باشند؟

متأسفانه تا زمانی که قانونگذاران جرئت وضع این‌گونه قوانین را دارند، زنان ما نمی‌توانند آزادانه بخوانند و فعالیت مستقیم داشته باشند، و تا زمانی که تعصبات ریشه در ذهن برخی مردمان ما دارد، دولت به خود اجازه می‌دهد با استفاده از آن هر قانونی را که می‌خواهد بر مردم ما تحمیل نماید. اول باید فرهنگ کهن سرزمینمان را به جامعهٔ فعلی برگردانیم و بعد انتظار تغییر داشته باشیم. امروزه کمتر کسی از تاریخ درست سرزمین ایران آگاهی دارد، کمتر کسی به انسان بودن می‌اندیشد و برای انسان بودن، بی‌نیاز از هر چیزی خودش فکر می‌کند و راه درست را انتخاب می‌کند. همچنین تا زمانی که زنان ما می‌پذیرند فقط در محافلی که خانم‌ها هستند، بخوانند، از قانون دولت و تحریم خانم‌ها حمایت کرده‌اند.

به‌زودی کنسرت «ارغوان» شما در سالن کِی میک سنتر در وست ونکوور برگزار خواهد شد. لطفاً کمی دربارهٔ این کنسرت برایمان بگویید. تفاوت این کار با کارهای قبلی‌تان که در کانادا اجرا کرده‌اید، چیست؟ لطفاً کمی دربارهٔ تم اصلی کار و انتخاب اشعار در این کنسرت برایمان بگویید.

در مورد کنسرت ارغوان جای آن دارد که نخست سخنان دل هنرمند گرامی، جناب آقای صفاتی را که آهنگساز این سری کارها هستند، خدمتتان بیان نمایم.

«ارغوان حکایتگر آلام مردمان سرزمین ماست و نیز آنان که تن به کوچ اجباری داده ولی هرگز از سرزمین مادری ریشه برنکندند، آنان که ارغوان را شاهد گرفتند بر آنچه بر آنان می‌گذشت و می‌گذرد، آنان که خموشانه بر شهر خاموش گریستند و آنان که امیدوارانه از این شب‌های ناباور بشارت صبح آزادی را سردادند.»

کارهای قبلی‌ای که در کانادا اجرا کرده‌ام، بیشتر اشعارشان تم عاشقانه و عارفانه داشتند، ولی این‌بار به‌دلیل همدردی با مردمان هم‌وطن خود به‌دلیل شرایط کنونی پیش آمده، با اشعاری کاملاً اجتماعی از شاعران معاصر بزرگی چون جناب‌ آقای هوشنگ ابتهاج (سایه)، جناب آقای شفیعی کدکنی و در کنار آن اشعار عارفانه‌ای از حافظ در خدمت عزیزانم خواهیم بود؛ اشعاری که از دل‌های سوخته از درد وطن سروده شده‌اند و گویای حال کنونی مردمان درددیدهٔ امروز ما هستند، چرا که معتقدیم هنر زمانی به بالاترین درجه از هدف خود می‌رسد که بیانگر زبان حال مردمانش باشد و بر ما هنرمندان است که این دردهای ناگفتنی را به زبان نوا در کنار شمایی که از این دوران به درد آمده‌اید، همدردی نماییم و با حضورمان در کنار هم، مرهمی بر زخم‌هایمان شویم.

ظاهراً گروه «موسیقی نوآئین» امسال فعالیت خود را در آمریکا شروع کرده است. چه شد که این گروه را تأسیس کردید؟ چه اهدافی برای این گروه دارید؟

امسال افتخار آشنایی با هنرمند گرامی جناب آقای صفاتی و کارهای بسیار ارزنده و زیبایشان را داشتم و همچنین سعادت اینکه در کنار دیگر هنرمندان فرهیخته‌ای چون جناب آقای پژمان حدادی که در نوازندگی سازهای کوبه‌ای استاد مسلمی هستند و نیز جناب آقای علی پژوهشگر که از شاگردان به نامِ استاد نریمان بزرگ و خودْ یکی از تواناترین نوازندگان بربط (عود) هستند، بتوانیم با عنوان گروه نوآئین به‌روی صحنه برویم و حرف‌های دلمان را با همدلی و نوای دل بر گوش جانتان بنشانیم.

شما کنسرت‌های بسیاری در کشورهای مختلف دنیا برگزار کرده‌اید؟ بهترین تجربه‌تان به‌لحاظ استقبال جامعهٔ غیرفارسی‌زبان از برنامه‌هایتان در کدام کشور بوده است؟

کمابیش در اکثریت آن کشورها با استقبال جامعهٔ غیرفارسی‌زبان همراه بوده‌ایم، چرا که زبان موسیقی حد و مرز جغرافیایی نمی‌شناسد، ولی در کشورهایی که مردمانشان موسیقی ما را بیشتر شنیده و به شناخت بیشتری از آن دست یافته‌اند، به‌مراتب شنوندگان بیشتری داشته‌ایم، البته مطمئناً در فستیوال‌ها شرایط کاملاً فرق دارد چرا که مردم با موسیقی‌های متنوعی أشنا می‌شوند که حتی ممکن است آن را نشنیده باشند، مثلاً در فستیوال بیت‌الدین در لبنان اکثریت شنوندگان و حضار غیرفارسی‌زبان بودند.

معمولاً چند درصد غیرفارسی‌زبان به کنسرت‌های شما می‌آیند؟ چقدر فکر می‌کنید موسیقی سنتی در میان غیرفارسی‌زبانان محبوبیت دارد؟ آیا تلاشی برای معرفی آن به جامعهٔ غیرفارسی‌زبان کرده‌اید؟

معرفی هر نوع موسیقی در بستر زمانی طولانی انجام می‌گیرد. البته کارهای ارزنده‌ای که پدر در این مهم کرده‌اند بر همگان روشن است و یا به‌طور مثال هنرمندان بزرگمان چون استاد علیزاده یا استاد کیهان کلهر و خیلی از هنرمندانی که سعی در شناساندن موسیقی ما به دنیا داشته‌اند و یا هنرمندانی که تلفیقی کار کرده‌اند تا با این تلفیق‌ها بستر کشش به شناخت موسیقی ما به‌وجود آید که خوشبختانه کم هم نیستند. من نیز در زمینهٔ پیوند موسیقی دیگر ملل با موسیقی کلاسیکمان خیلی مشتاق اجرا هستم، ولی شرایط آن هنوز برایم پیش نیامده است چرا که معتقدم این تلفیق نباید ارزش‌های موسیقی ما را در هم بشکند و شاید با آثاری که این شرایط را برای اجرا داشته باشند، برخوردی نداشته‌ام.

اگر سخنی باقی مانده که مایل‌اید با خوانندگان ما بگویید و در سؤالات بالا طرح نشده است، لطفاً بفرمایید.

تنها سخنم با مردمان همدل و همزبانم این است که حضور شما عزیزان در کنسرت‌های هر هنرمندی از کشورتان که برای نگه داشتن میراث‌های هنری سرزمینمان می‌کوشد، می‌تواند موجب دلگرمی آنان باشد، چرا که این حضور نماد ارزش نهادن شما به هنر نژادهٔ موسیقی سرزمینتان است. نماد ارج نهادن به ارزش‌هایی است که در نهاد همهٔ ما، آمیخته با تاروپود وجودمان است، ارزش‌هایی که گرچه در روزگار امروزمان به‌دلیل مشغله‌های زندگی، دم‌هایی فراموش می‌شوند ولی حتی در شنیدن یک نوای آشنا از موسیقی‌مان ، دوباره در درونمان شعله‌ورشده و رنگ می‌گیرند.

ما همیشه قدردان ارج‌شناسی و مهر شما عزیزان بوده و هستیم و چشم دل‌هایمان مشتاق دیدار شماست و امید آن داریم که گوش دلتان دلتنگ شنیدن آواهای سرزمین مادری‌مان باشد.

بار دیگر از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، بسیار سپاسگزاریم.

سپاسگزارم از شما و همکاران گرامی شما برای اینکه بستری ایجاد کردید برای رساندن سخن دلم به گوش عزیزان هم‌وطن و هم‌زبانم در کانادا.

برای اطلاعات بیشتر دربارهٔ کنسرت ارغوان در ونکوور اینجا کلیک کنید.

خروج از نسخه موبایل