امیرحسین توفیق – ونکوور
این روزها، به واسطهٔ مسئولیت و کارم، حداقل هفتهای یک نوبت در دفتر وزارت مهاجرت کانادا در ونکوور حاضر میشوم. این اواخر، خانوادههای زیادی از ملیتهای متفاوت میبینم که آمدهاند تا درخواست پناهندگی دهند و ایرانیان هم مستثنی نیستند.
از زنان و مردان جوان گرفته تا خانوادههایی با دو فرزند. برخی از آنها تنها هستند و برخی با همراه. برخی از آنها وکیل دارند و برخی نه. پسر جوانی را میبینم که با گوشیاش در حال چت کردن است و مواقعی خندهٔ ریزی هم میکند یا دختر جوانی که به دیوار روبهرو خیره شده است و مشخص نیست، روح و روانش در آن اتاق است یا نه. خانوادهای که برای سرگرمی بچهها، یک «آی پد» بزرگ را به بچه سپردهاند تا چندین ساعت انتظار در آن اتاق را بتواند تحمل کند. بچهای که پس از کمی بازی، خسته میشود و روی پای مادر به خواب میرود و بعد از ساعتی که بیدار میشود، بهانهٔ گرسنگی میگیرد و پدر، با اجازهٔ مأمور، از ساختمان خارج میشود تا غذایی تهیه کند و بهانهگیری بچه را التیام بخشد.
بدتر، زمانی است که کارمند پس از چندین ساعت میآید و میگوید، بروید و دو ساعت دیگر برگردید و آنها میروند، تا دوباره بازگرداند.
از حداقل ۳ ساعت تا ۸ ساعت، بر روی یک صندلی سفت مینشینند تا خودشان را معرفی کنند و درخواست پناهندگی بدهند.
نگارنده هم که در آنجا حضور دارد، ناخواسته شنوندهٔ گفتوگوهاست. گفتوگوهایی که به زبان مادری انجام میشود و خواهناخواه، جلب توجه میکند. گفتوگوهایی که اغلب با کنار دستی و بدون سلام شروع میشود و در نهایت، با یک خداحافظی گرم و آرزوی موفقیت خاتمه مییابد.
در همین روزهای اخیر، همزمان چهار خانوادهٔ هموطن حضور داشتند و آمده بودند تا خودشان را معرفی کنند و درخواست پناهندگی بدهند. گفتوگوهای آنها، تأسفبار و ناراحتکننده بود. آنها ظاهراً آمده بودند تا یکدیگر را دلداری دهند و قوت قلب همدیگر باشند.
«ایرانیها همیشه منفی هستند، نگران نباش، توکلت به خدا باشه، درست میشه.»
«آخه میگن رد میشید، همین امروز با دستبند ما رو از کشور بیرون میکنن.»
«نه بابا، اینجوری نیست، گفتم که، بیخود نگرانت کردن، اصلاً هم اینجوری نیست.»
جملهٔ بالا را گفت و در فکر فرو رفت. احتمالاً فکر میکرد اگر حرف این بندهٔ خدا درست باشد، یعنی امروز اخراج میشود؟ پس از کمی مکث، خودش ادامه داد:
«کسی رو هم خودتون دیدید، یا همونا گفتن که با دستبند اخراجش کردن؟»
«والا نمیدونم، ما با هر کی صحبت کردیم، همین رو گفتن.»
و باز سکوت بینشان حاکم شد و هر دو نفر به فکر فرو رفتند و بهناگاه، یکی از آنها انگار خودش را جمع کرده باشد، ادامه داد:
«من که مطمئنم کاملاً اشتباهه. انشاءالله قبول میشیم.»
«خدا از دهنت بشنوه. من جایی ندارم که برم، نمیتونم برگردم، معلوم نیست چه بلایی سرم میاد.»
جملات بالا در حالی عنوان میشد که گوینده در حالی که اشک میریخت، ادامه داد:
«میگن کانادا پناهنده قبول نمیکنه. باید میرفتید سازمان ملل. آخه من با بچهٔ کوچیک، چطوری میرفتم ترکیه و چندین سال میموندم اونجا؟»
و باز دلداری ادامه یافت:
«نترس عزیزم. بعضیها فکر میکنن جاشون اینجا تنگ میشه. نمیدونم چرا وقتی از چیزی مطمئن نیستن، بیخود حرفش رو میزنن.»
زمانی که کارمند میآمد و یکی از آنها را صدا میکرد، رنگپریدگی بهوضوح در چهرهٔ زن خانواده دیده میشد. بههمراه کارمند میرفتند و پس از نیم ساعت، با لبخند کارمند بدرقه میشدند، اما معلوم بود که لبخند او کارساز و آرامشبخش نبوده است.
و این داستان، هر روز و هر ساعت ادامه دارد و این گفتوگوها، همچنان ردوبدل میشود.
هموطن، مهاجر اگر ناملایمتی ببیند یا خوشش نیاید، بهراحتی و با صرف هزینهٔ یک بلیت، میتواند بازگردد، اما پناهندهای که اسناد هویتیاش را مصادره کردهاند، قطعاً راه بازگشت ندارد و اگر هم داشته باشد، معلوم نیست پس از بازگشت چه چیز در انتظارش است.
کانادا، همچون بسیاری از کشورهای دیگر، با امضا و قبولِ مفاد کنوانسیون ژنو، متقاضیان پناهندگی را مورد پذیرش قرار میدهد تا در دادگاه، کِیس پناهندگیشان بررسی شود و نهایتاً دادگاه و قاضی تصمیم به ماندن یا بازگشت آنها میگیرد. پس، تا زمان دادگاه و رأی قاضی، هیچ شخصی از کانادا اخراج نمیشود و در صورتی که رأی دادگاه هم منفی باشد، متقاضی میتواند خودش کشور را ترک کند و «اگر» ظرفِ سی روز پس از ابلاغ رأی منفی دادگاه و عدم ارائهٔ فرجامخواهی خارج نشود، از کانادا اخراج (دیپورت) خواهد شد. در صورتیکه هویت متقاضی پناهندگی در زمان معرفی مشخص نشود، تا زمانِ احراز هویتش از طرف دولت کانادا بازداشت میشود و این حالت صرفاً مختص افرادی است که با مدارک جعلی وارد کانادا میشوند. کانادا کمپ ندارد و متقاضی پناهندگی آزاد است هر کجا که دوست داشت، سکنی گزیند. ضمناً اگر افرادی با ویزای توریستی وارد کانادا شوند و درخواست پناهندگی نمایند، هیچ تأثیری در صدور ویزا برای متقاضیان بعدیای که درخواست ویزای توریستی میکنند، نخواهد داشت.
تلاش کنیم و تلاش کنید تا همراه و همیار هم باشیم و اگر باری را نمیتوانیم به زمین بگذاریم، باری هم روی دوش نگذاریم.
به امید آن روز