سیما غفارزاده – ونکوور
شنبه اول ماه ژوئیه است و کانادا، این کشور جوان، ۱۵۰ساله میشود. دولت فدرال نیز نیم میلیارد دلار هزینه کرده است تا این تولد مهم را جشن بگیرد. مدتهاست که لوگوی کانادا ۱۵۰ (Canada 150) را که برگ افرای رنگارنگیست، همهجا میبینیم؛ از روی تیشرت و کلاه گرفته تا روی لیوان و ساک و انواع خرتوپرت در مناطق توریستی استان و حتماً کل کانادا. کانادا، کشور پهناوریست که اغلب قدمت آن را حدود همان ۱۵۰ سال تخمین میزنیم؛ یعنی زمانی که مصوبهٔ قانون اساسی این کشور در سال ۱۸۶۷ بهتصویب رسید. ولی آیا مردمان بومی این سرزمین، اقوام اولیه هم همین نظر را دارند؟ آیا اول ژوئیه برای آنان هم روز جشن و سرور است؟ با جستوجویی ساده بهراحتی میتوان دریافت که پاسخ ایشان به این پرسش منفی است.
برای بسیاری از مردمان بومی جزیرهٔ لاکپشت (Turtle Island)، دشوار است باور کنند که نخستوزیر ترودو – کسی که گفته بود برای کانادا هیچ رابطهای مهمتر از ارتباطش با مردمان اولیه نیست – ۱۵۰ سال استعمار بیرحمانه را که پایهٔ چیزیست که حالا بهعنوان کانادا شناخته میشود، جشن میگیرد. بسیاری از آنچه که کانادا با مردمان اولیهٔ این سرزمین کرده است، بهعنوان نسلکشی یاد میکنند، و برخی تصور میکنند نسلکشی الزاماً کشتار جمعی میلیونها نفر انسان در کمپهاست. مسئله اینجاست که اکثریت کاناداییها تمام واقعیات را نمیدانند. اینکه در مدارس و دانشگاهها تاریخ واقعی خشونتها و بیرحمیهایی که به مردمان اولیه شده و در نتیجه موجب مرگ میلیونها نفر از آنان در طی زمان شده است، درس داده نمیشود. برخی دانشگاهها مطالعات نسلکشی را تدریس میکنند بدون آنکه اشارهای به پروسهٔ مهلک استعمار در کانادا بکنند… [منبع]
بسیاری از مردمان بومی در جشنهای روز کانادا شرکت نخواهند کرد، چون معتقدند که این سرزمین، تاریخی بیش از ۱۵۰ سال دارد و این جشن، بهواقع تاریخ اقوام اولیه را بهرسمیت نمیشناسد. ان سالِمِن (Anne Solomon)، رئیس مرکز دوستی N’Swakamok در سادبری، گفت که اعضای هیئت مدیرهٔ این مرکز تصمیم گرفتهاند که سالگرد اتحاد را جشن نگیرند.[منبع]
یکی از تظاهرکنندگانی که با زدن چادر مقابل مجلس در اتاوا، میخواهند اعتراض خود را نسبت به برگزاری جشن روز کانادا بهگوش دولت برسانند، گفته است: «ما کلی دربارهٔ مردمان باهوش و مهربان این سرزمین حرف میزنیم، اما اعتراف نمیکنیم که اینهمه موهبت و امتیازی که به اقوام اولیه و مردمان بومی تعلق نمیگیرد، به مردم مهاجری که اینجا سکنی گزیدهاند داده شده و میشود؛ حال چه مردمی که ۲۰۰ سال پیش آمدند اینجا، چه مردمی که همچنان بهشان خوشامد میگوییم.»[منبع]
و ما، مهاجران ایرانی که نهایتاً در ۱۰ تا۴۰ سال گذشته به این سرزمین آمدهایم، مانند بسیاری مهاجران دیگر از هر گوشهٔ دنیا، جزو آن دستهایم که از دولت کانادا خوشامد شنیدهایم و از موهبتها و امتیازات این کشور پهناور برخوردار شدهایم. به هر سو سر برمیگردانیم، مهاجر است و ما میتوانیم اینجا را خانهٔ خود بخوانیم، بیآنکه اغلب صاحبخانهٔ واقعی را بشناسیم و بدانیم بر ایشان چه رفته است. معلم پسر کوچکترم، همیشه ایمیلهایش در انتها به این جمله مزین است:
We are grateful to the First Nation Kwikwetlem to welcome us on their traditional territory.
ما از قوم اولیهٔ کوئیکئتلم سپاسگزاریم که ما را به سرزمین خود راه داده و پذیرامان بودهاند.