نماد سایت رسانهٔ همیاری

سلسله داستان‌های مهاجرت به کانادا – نقص مدارک – قسمت اول

سلسله داستان‌های مهاجرت به کانادا - نقص مدارک - قسمت اول

امیرحسین توفیق – ونکوور

ژانویهٔ سال ۲۰۱۴، زمانی که وزارت مهاجرت و شهروندی کانادا لیست مشاغل مورد نیاز برنامهٔ مهاجرتی «اسکیلد ورکر» را که شامل ۵۰ گروه شغلی بود اعلام کرد، شور و هیجان عجیبی در بین متقاضیان مهاجرت به کانادا ایجاد شد. دلیلش هم این بود که اولاً بارِ اولی بود که ۵۰ گروه شغلی و مورد نیاز برنامهٔ اسکیلد ورکر اعلام شده بود، پیش از آن در اواخر سال ۲۰۰۸ بود که ۳۸ گروه شغلی اعلام شد که پس از آن به ۲۹ و نهایتاً به ۲۴ گروه شغلی تقلیل یافته بود. دوم اینکه، وزارت مهاجرت و شهروندی کانادا اعلام کرده بود آن سال، آخرین سالی می‌بود که پذیرش مهاجر در آن برنامهٔ مهاجرتی و بدان ترتیب عمل می‌شد و از سال بعدش یعنی سال ۲۰۱۵، سیستم پذیرش مهاجر در آن برنامه تغییر خواهد کرد و تغییراتش، به‌مرور اعلام خواهد شد.

فرید هم یکی از علاقه‌مندانی بود که با شنیدن این خبر، مصمم شد تا اقدامات لازم را برای مهاجرت به کانادا انجام دهد. از یک مشاور مهاجرت وقت گرفت و اطلاعات مهم و مفیدی کسب کرد و شروع به جمع‌آوری مدارک نمود.

فرید، فارغ‌التحصیل رشتهٔ مهندسی کامپیوتر گرایش نرم‌افزار از دانشگاه آزاد اسلامی‌ واحد جنوب تهران در مقطع کارشناسی بود که پس از پایان تحصیلات و گذراندن دو سال خدمت سربازی، جذب شرکت خصوصی بزرگی در تهران شده بود و از آن زمان تاکنون شش سال گذشته بود و حال که در مرز ۳۰ سالگی قرار داشت، به اصرار مادر، تصمیم به ازدواج گرفته بود و یکی از همکاران خود را انتخاب کزده و مادر هم به خواستگاری رفته بود. همه‌چیز به خوبی و خوشی در حال پایان‌یافتن بود که سودای مهاجرت به فکر فرید افتاد و با همسر آیندهٔ خود هم مطرح کرد که او نیز خوشبختانه راضی بود. هر دو شروع به جمع‌آوری مدارک کردند، در حالی‌که مقدمات عروسی را هم داشتند فراهم می‌کردند. هر چه اطرافیان و والدین اصرار می‌کردند که اول مراسم ازدواج را انجام بدهند و بعد از آن، کارهای مهاجرت خود را دنبال کنند، به خرج آن‌ها و به‌خصوص فرید نمی‌رفت، چرا که او باور داشت که آن سال، سال شانس آن‌هاست و معلوم نیست، سال بعد چه اتفاقی برایشان بیافتد.

فرید و همسر آینده‌اش، هم‌زمان که مقدمات عروسی را فراهم می‌کردند، کارهای مهاجرت خود را هم انجام می‌دادند. آن‌‌ها که هر دو تحصیلات دانشگاهی داشتند، مدارک تحصیلی خود را برای ارزشیابی به سازمانی که توسط وزارت مهاجرت کانادا معرفی شده بود، ارسال نمودند و حدوداً دو ماه بعد، تأئیدیهٔ مورد نیاز را دریافت کردند. سوابق کاری خود را هم آماده کرده و به دارالترجمه دادند تا ترجمه شود و عدم سوءپیشینه را هم درخواست کردند و پس از یک‌ماه که دریافت شد، آن را هم ترجمه‌ کردند. بنا به پیشنهاد خودشان و موافقت والدین، عقد محضری هم انجام دادند تا بتوانند با ارسال ترجمهٔ سند ازدواج، از همان ابتدا، همسر فرید در پروندهٔ او قرار بگیرد.

تقریباً چهار ماه طول کشید تا کلیهٔ مدارک مورد نیاز و همچنین فرم‌ها آماده شد و یک‌ روز کامل فرید با حوصلهٔ تمام، کلیهٔ مدارک را با «چک لیست» مدارک ارائه‌شده توسط وزارت مهاجرت، کنترل و اطمینان حاصل کرد که همه‌چیز درست و کامل و آماده است و نهایتاً، بسته را به آدرس مندرج در چک لیست ارسال کرد.

از دوستان خود شنیده بود که دو ماه طول می‌کشد تا فایل نامبر را از طریق ایمیل دریافت کند. اما ماه‌ها می‌گذشت و هیچ خبری نبود. یکی از صبح‌های سرد زمستان، وقتی از خواب بیدار شد، سایت وزارت مهاجرت کانادا را کنترل کرد و دید که گروه شغلی‌ای که برای آن اقدام کرده بود، ظرفیتش تکمیل شده بود. از دوستش هم که ساکن تورنتو بود و زحمت تهیهٔ «مانی اُردر» را برای پرداخت هزینهٔ بررسی پرونده به وزارت مهاجرت کشیده بود، خواهش کرد تا از بانک خود بپرسد آیا «مانی اُردر» نقد شده یا خیر، که دو روز بعد پاسخ آمد؛ خیر، نقد نشده است. آنجا بود که انگار سقف خانه روی سرش آوار شد. اما اطرفیان، به او دلداری می‌دادند که صبر کند، هنوز خبری نشده است و انشاالله که خبرهای خوب خواهد آمد. فرید نشست به انتظار خبر خوب که چهار ماه بعد از طریق پست آمد؛ کل بسته برگشت داده شده بود و در نامه‌ای که پیوستِ آن بود، ذکر شده بود، «ظرفیت این گروه شغلی تکمیل شده است و کلیهٔ مدارک ارسالی شما بازگشت داده می‌شود».

در طول این مدت، فرید همچنان قوانین جدید را هم دنبال می‌کرد. ژانویهٔ سال ۲۰۱۵ هم بنا به وعدهٔ وزارت مهاجرت کانادا، سیستم جدید «ورود سریع» یا همان «اکسپرس انتری» معرفی شد که شامل تغییراتی بود و فرید هم کاملاً آن‌ها را متوجه شد. چاره‌ای نبود، باید در آن سیستم، شانس خود را امتحان می‌کرد. تمام کارهایی را که می‌بایست، انجام داد و وارد Pool شد. امتیازی که به فرید تخصیص داده شد، ۳۸۶ بود، امتیازی که از ۱۲۰۰ محاسبه شده بود. با مرور چند موردی که می‌شناخت و با توجه به اینکه آن متقاضیانِ انتخاب‌شده برای ادامهٔ پروسه، حداقل امتیاز ۷۰۰ به بالا داشتند، فرید در ناامیدی کامل فرو رفت. امید داشت که زمانی امتیاز انتخابی وزارت مهاجرت کانادا به ۳۸۶ برسد، اما آیا واقعاً امکان داشت؟ یا چه زمانی ممکن بود این اتفاق بیافتد؟

دو ماه بعد، پیغامی دریافت نمود مبنی بر اینکه «پروفایل شما به‌روز شده است». هراسان وارد پروفایل خودش شد، و امتیاز خود را کنترل کرد و دید که ۳۸۱ شده است!

«ای بابا، این دیگه چی می‌گه؟! چرا ۵ امتیاز هم از من کم کرده‌اند؟!» این سؤال را از مشاور مهاجرت پرسید و پاسخ این بود که، «آیا چند روز پیش تولد شما بود؟»

«بله، اما چه ربطی داره؟»

«شما یک سال به سنتان اضافه شد، و طبعاً ۵ امتیاز کم شد.»

با این اتفاق، فرید دیگر رسماً ناامید شده بود، و چارهٔ دیگری نداشت جز آنکه صبر کند.

قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید

خروج از نسخه موبایل