نماد سایت رسانهٔ همیاری

آندره شِدید، نویسنده و شاعر فرانسوی سوری–لبنانی‌تبار

آندره شِدید، نویسنده و شاعر فرانسوی سوری–لبنانی‌تبار

برگردان: غزال صحرائی – فرانسه

آندره شِدید (Andrée Chedid)، شاعر، نویسنده و نمایشنامه نویس فرانسوی‌زبان است. او در ۲۰ مارس ۱۹۲۰ در قاهره متولد شد.

آندره شِدید دوران تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در مدارس فرانسوی‌زبان گذراند. سپس وارد دانشگاه آمریکايی قاهره شد و در ۱۹۴۲ تحصیل در رشتهٔ خبرنگاری را با موفقیت به‌پایان رساند. در ۲۲ سالگی با پزشکی به نام لوئی سِلیم شِدید ازدواج کرد و به‌همراه او در ۱۹۴۲ مقیم لبنان شد. یک سال بعد، یعنی در ۱۹۴۳ اولین مجموعه شعر خود را به‌نام «در جاده‌های خیالی» به‌زبان انگلیسی منتشر کرد. ناآرامی‌ها در لبنان سبب شد که آن‌ها در سال ۱۹۴۶ آنجا را ترک کنند و برای همیشه در پاریس مستقر شوند. آندره شِدید نویسندهٔ پرکاری است. حاصل تلاش‌های ادبی او انتشار چندین مجموعه شعر، داستان‌های کوتاه، نمایشنامه‌ها، رمان‌ها، مقالات و نقدهای ادبی‌اند.

اشعار آندره شِدید پرسشی متناوب دربارهٔ اوضاع و احوال بشر و مناسبات او با جهان است. او در تمام آثارش ستایشگر زندگی است، گرچه به تزلزل و بی‌ثباتی آن وقوف کامل دارد. او انسان‌ها را تشویق می‌کند که تفاوت‌ها را بپذیرند و حرمت نهند.

شیوهٔ نگارش او سیال و روان است. شِدید در نوشته‌هایش مشرق زمین را با شهوت و اروتیسمی‌ بی‌مانند به تصویر می‌کشد تا به این بهانه مشام خواننده را با عطرهای آن پر کند و او را مدهوش سازد. همچنین در کارهای او می‌توان پایبندی و علاقه‌اش را به شرح وقایعِ جنگِ لبنان به‌وضوح مشاهده کرد. او در سال ۱۹۷۹ برای مجموعه داستان «تن‌ها و زمان» جایزهٔ گنکور را از آنِ خود ساخت. و نیز چند سال بعد یعنی در سال ۲۰۰۲ جایزهٔ کنگورِ شعر به او تعلق گرفت.

دو فرزند او در زمینهٔ هنر موفق بوده‌اند. لوئی شِدید خواننده، آهنگ‌ساز و ترانه‌سرائی  به‌نام و صاحب سبک است و میشل شِدید‌ـ‌کولتز در دانشگاه سوربن درس خوانده و نقاشی را حرفهٔ خود ساخته است. اغلب نقاشی‌های او برگرفته از هنر اروپائی (L’Art Européen) هستند. همچنین نوهٔ وی، ماتیو شِدید، گیتاریست و خواننده‌ای شناخته‌شده و مطرح است.

از این نویسنده در مجموع ۶۳ کتاب و ۱۷۸ نقد ادبی انتشار یافته است که می‌توان از جملهٔ این آثار به نمونه‌های زیر اشاره کرد:

۱- مجموعه اشعار

– زمین و شعر، ۱۹۵۶

– قلب و زمان (اشعاری برای کودکان)، ۱۹۷۷

– حفره‌ها و خورشید‌ها، ۱۹۷۹

– آن‌سوی کلمات، ۱۹۹۵

– قلمروهای قدرت خلاقه، ۱۹۹۹

– ریتم‌ها، ۲۰۰۲

– قابلیتِ کیهان، ۲۰۱۰

۲- رمان‌ها و داستان‌های کوتاه

– خواب رهاشده، ۱۹۵۲ (رمان)

– جاناتان، ۱۹۵۵ (رمان)

– روزِ ششم، ۱۹۶۰ (رمان)، با اقتباس از این رمان فیلمی‌ به کارگردانی یوسف شاهین در سال ۱۹۸۶ ساخته شد.

– بازماندگان، ۱۹۶۳ (رمان)

– دیگری، ۱۹۶۹ (رمان)، در سال ۱۹۹۱ فیلمی‌ با همین نام و با اقتباس از این رمان توسط برنارد ژیرودو ساخته شد.

– شهر بارور، ۱۹۷۲ (رمان)

– خانهٔ بدون ریشه، ۱۹۸۵

– تا پای مرگ، ۱۹۹۲ (مجموعه داستان)

– زن سرخ پوش و داستان‌های کوتاه دیگر، ۱۹۹۴

– پیغام، ۲۰۰۰

– چهار کشتهٔ ژان دو دیو، ۲۰۱۰ (رمان)

۳- نمایشنامه‌ها

– بِنِریسِ مصر، ۱۹۶۸

– اعداد، ۱۹۶۸

– آخرین کاندیدا، ۱۹۹۸

– تعقیب‌ها، ۲۰۰۳

آندره شِدید در تاریخ ۶ فوریه ۲۰۱۱ چشم از جهان فروبست. بر سنگِ مزار او جملهٔ «جسم می‌رود و جان می‌ماند» از کرتین دو تروا به‌چشم می‌خورد. در ایران مجموعه داستانی از این نویسنده تحت همین عنوان توسط دکتر دادور، استاد دانشگاه تهران، منتشر شده است. مجموعه داستان دیگری نیز به‌نام «شام خانوادگی» با ترجمهٔ نیکو قاسمی‌ به‌چاپ رسیده است.

غنیمت‌شمردن

دانهٔ دقیقه‌ها را برچیدن

اخگر‌ها را در آغوش فشردن

چشم‌اندازی را از آنِ خود ساختن

زمستان را با لبخند تاب آوردن

گره‌های اندوه را گشودن

در چهره‌ای غرقه گشتن

بی‌های‌وهوی دِرَویدَن

با واژه‌ای دلپذیر گُر گرفتن

شهر را با عقب‌گردهایش پذیرفتن

آوای اقیانوس را در همه‌چیز گوش کردن

سیراهایِ* سکوت را شنیدن

از حافظهٔ مهرورزان نسخه برداشتن

شعری شورآفرین را دیگر بار خواندن

هر حلقه از رفاقت را مغتنم شمردن…

 

*واژه‌ای اسپانیائی که به رشته‌کوه‌های ممتد با قله‌های مرتفع و دندانه‌دار گفته می‌شود.

********************

گریز فصل‌ها

دوستت داشتم

در تلاطم و آشوب نیروی‌های حیات

دوستت دارم

در زیرِ سایبانِ درختِ سال‌ها

دوستت داشتم

در باغ‌های سپیده‌دمان

دوستت دارم

در زوال روز‌ها

دوستت داشتم

در ناشکیبایی آفتاب

دوستت دارم

در مهربانی و مدارایِ شب

دوستت داشتم

در نمود و تجلی روزها

دوستت دارم

در دلتایِ کلمات

دوستت داشتم

در هوسبازی بهاران

دوستت دارم

در گریزِ فصل‌ها

دوستت داشتم

درقلب و بطن زندگی

دوستت دارم

در آستانهٔ دروازه‌هایِ زمان…

********************

شگفتی

مبهوت و حیران باقی می‌مانم

از ترنم امواج آب

از چهچههٔ پرندگان،

این خوشبختی‌های زمین

مبهوت و حیران باقی می‌مانم

از عشقی

شکست‌ناپذیر

عشقی هماره حی و حاضر

مبهوت و حیران باقی می‌مانم

از این عشق پرشور

که هراسی به دل راه نمی‌دهد

نه از سیلاب زمان

نه از قتل‌عام‌های

روزهای انبوه، روزهای انباشته شده

در آینهٔ کدر و پژمرده‌ام

همچنان به روی خود لبخند می‌زنم

انگار که هیچ حادثه‌ای رخ نداده‌ست

عشق

یک‌بار برای همیشه

مقرر گردیده است

از این عشق پرشور، مبهوت و حیران باقی می‌مانم

********************

امیدواری

من امید را متصل گردانیدم

به ریشه‌هایِ زندگی

در مقابلِ تاریکی‌ها

روشنایی‌ها را برافروختم

در حاشیهٔ شب‌ها

مشعل‌ها را برپا ساختم


روشنایی‌هايی دائمی‌ و ماندگار

از مشعل‌هایی که می‌لغزند

میان سایه‌ها و توحش

روشنایی‌هایی که جانی تازه می‌گیرند

از مشعل‌هایی که افراشته می‌گردند

بی‌آنکه هرگز فروکش کنند

می‌گذارم که امید ریشه دَوانَد

درونِ خاکِ بارآور دل

من تمامیّتِ امید را

با طبیعتِ ناسازگار و یاغیِ آن

در اختیار می‌گیرم…

********************

گرداب

این‌همه غبار

که از اندوه‌هامان برمی‌خیزد

این‌همه هیاهو

که میان شقیقه‌هامان در جدال‌اند

این‌همه فریاد

که از خواندن منع‌مان می‌دارند

این‌همه هراس

که به پاهامان زنجیر می‌شوند

و این‌همه نور

 

که از این گرداب‌ها سر برمی‌آورند!

 
خروج از نسخه موبایل