سیما غفارزاده – ونکوور
شنبهٔ گذشته، ۱۵ آوریل ۲۰۱۷، جلسهٔ پرسش و پاسخی با حضور مجموع ۷ کاندیدا از سه حزب بیسی گرین (سبز)، بیسی لیبرال و بیسی اندیپی از حوزههای نورث ونکوور–لانزدیل، نورث ونکوور–سیمور و وست ونکوور–کپیلانو به دعوت کانون همکاریهای اجتماعی ایرانیان (Civic IC)، در سالن هری جرُوم در مرکز اجتماعات شهر نورث ونکوور برگزار شد.
در این جلسه هر سه کاندیدای حزب سبز از حوزههای یادشده شرکت داشتند؛ ریچارد وارینگتن (Richard Warrington) از حوزهٔ نورث ونکوور–لانزدیل، جاشوا جانسن (Joshua Johnson) از حوزهٔ نورث ونکوور–سیمور و مایکل مارکویک (Michael Markwick) از حوزهٔ وست ونکوور–کپیلانو. از حزب بیسی لیبرال، رالف سلطان (Ralph Sultan) از حوزهٔ وست ونکوور–کپیلانو و نائومی یاماموتو (Naomi Yamamoto) از حوزهٔ نورث ونکوور–لانزدیل شرکت داشتند، ولی کاندیدای این حزب از حوزهٔ نورث ونکوور–سیمور، جِین ثورنثویت (Jane Thornthwaite)، غایب بود. و از حزب بیسی اندیپی، مهدی راسل (Mehdi Russel) از حوزهٔ وست ونکوور–کپیلانو و مایکل شارُوا (Michael Charrois) از حوزهٔ نورث ونکوور–سیمور شرکت داشتند، ولی کاندیدای این حزب از حوزهٔ نورث ونکوور–لانزدیل، بوئن ما (Bowinn Ma)، غایب بود. پنل جلسه متشکل از سه نفر، پریا صارمی، زهرا جناب و علی طوطیان بود.
ابتدا مدیر بخش اول جلسه، پریا صارمی به حاضران در جلسه خوشامد گفت و پس از معرفی مختصری از کانون همکاریهای اجتماعی ایرانیان و پیشینهٔ این انجمن، اظهار امیدواری کرد که حضور در این جلسات کمک کند تا شهروندان در رأیگیری شرکت کنند و تصمیم آنها در مورد کاندیدای مورد نظرشان، تصمیمی سنجیده و بر اساس اطلاعات درست باشد.
سپس ۷ کاندیدای حاضر در جلسه به اختصار خود را معرفی کردند. ریچارد وارینگتن، کاندیدای حزب بیسی گرین برای حوزهٔ نورث ونکوور–لانزدیل، معلم، دارای دو فرزند، با سابقهٔ کار در بخشهای عمومی و خصوصی، گفت: «حتی اگر عضویتم در حزب سبز اتفاقی بوده باشد، در اینکه من یک فعال سیاسیام شک نباید کرد. من پس از ۲۵ سال زندگی در دانمارک، حدود ۴ سالونیم پیش به کانادا بازگشتم، و از آن زمان در این فکرم که در زمینهٔ ساختار فعلی دولت باید کاری کرد.»
جاشوا جانسن کاندیدای حزب بیسی گرین برای حوزهٔ نورث ونکوور–سیمور، ۱۹ ساله، گفت: «دلیل اصلی کاندیداشدنام این است که سیاستمداران به مسائل و معضلات همنسلان من نمیپردازند و متأسفانه جوانان و همنسلان من که بیشترین تأثیر را از تصمیمات دولتمردان میپذیرند، کمترین تعداد را در بین شرکتکنندگان در رأیگیری دارند.» وی گفت قصد دارد که این روند را تغییر دهد. او همچنین اضافه کرد: «گرانی مسکن و پایینبودن دستمزدها موجب شده که نسل جدید نتوانند در این منطقه بمانند و دنبال جای دیگری برای زندگی باشند.» وی ضمن برشمردن آلودگی محیط زیست بهعنوان یکی از معضلات مهمی که باید به آن پرداخته شود، تأکید کرد که ورودش به عرصهٔ سیاست برای تغییر در رویکرد برخورد با این مشکلات و معضلات است.
سپس مایکل مارکویک کاندیدای حزب بیسی گرین برای حوزهٔ وست ونکوور–کپیلانو، ضمن معرفی خود بهعنوان مدرس دانشگاه کپیلانو گفت که بهدلیل تدریس در school of communication، عملاً هر روز با «چهرهٔ آینده» روبهروست و معتقد است که آینده زیباست. وی گفت: «من به آینده بسیار امیدوارم؛ آیندهٔ استان بیسی. من در کشوری متولد شدهام که دیگر وجود ندارد و در سهسالگی به کانادا آمدهام و قدر و ارزش کارهایی را که شما در انجمن خود انجام دادهاید میدانم. قدرِ چنین حرکتهایی را، اینکه ما را اینجا دورِ هم جمع کردهاید تا همه در ساختن دموکراسی کشورمان مشارکت داشته باشیم.» مارکویک ضمن اشاره به انتخابات نهم ماه مه، گفت: «شما با رأی خود، قدرتی را دارید که خودِ ملکه الیزابت ندارد؛ اینکه کسی رو روی صندلی مجلس قانونگذاری بنشانید که شما را نمایندگی کند.» او همچنین با اشاره به موضوعات مهمی چون خط لولهٔ کیندر مورگن، سد سایت سی (Site C Dam) و افزایش نرخ برق، مشکلات روانپریشی میان کودکان و نوجوانان، گرانی و کمبود مسکن، تأکید کرد که مردم در استان بیسی با مخاطرات و احتمال ضرر و زیانهای بالایی مواجهاند. مارکویک در انتها گفت: «اگر خصوصاً به بحران مسکن پرداخته نشود، در ۲۰ سال آینده درصد بچههای سن مدرسه در منطقهٔ وست ونکوور–کپیلانو عددی یک رقمی خواهد بود. و این یعنی دیگر وست ونکووری وجود نخواهد داشت.»
پس از آن نوبت به رالف سلطان رسید که با اشاره به این موضوع که اگر انتخاب شود، پنجمین دورهای خواهد بود که نمایندهٔ استانی حزب بیسی لیبرال برای حوزهٔ وست ونکوور–کپیلانو خواهد بود، سخنان خود را آغاز کرد و گفت: «زاده و بزرگشدهٔ ونکوور شرقیام، مدرک مهندسیام را از دانشگاه بریتیش کلمبیا گرفته و بعد از گرفتن سه مدرک از دانشگاه هاروارد، بهمدت ۹ سال در آن دانشگاه سمت استادی داشتهام و پس از آن بهمدت ۱۰ سال بهعنوان مشاور ارشد در رویال بانک کانادا مشغول به کار بودهام.» او اضافه کرد که پس از مرگ همسرش، تصمیم گرفته است باقی عمرش را وقف سیاست کند. در ادامه او گفت که فکر نمیکرده است این بازی یا بهترست بگوییم وظیفه (سیاست) اینقدر پیچیده باشد. سلطان با اشاره به اینکه وقت بسیاری را با مردم در حوزهاش و نیز در ویکتوریا میگذرانده است برای شنیدن نظرات و پاسخ به انتقادات، گفت که در سایر اوقات با انجمنهایی مانند بیمارستان لاینزگیت، خولیو مانتنر (Julio Montaner)، اچآیوی/ایدز کلینیک (HIV/AIDS Clinic) در ونکوور و دیگر فعالیتهای مشابه، میگذراند.
نائومی یاماموتو، با سابقهٔ دو دوره نمایندگی استانی حزب بیسی لیبرال برای حوزهٔ نورث ونکوور–لانزدیل و کاندیدای این دوره از انتخابات برای همان حوزه، معرفی خود را چنین شروع کرد: «من از کاری که در دو دورهٔ نمایندگیام انجام دادهام، بسیار لذت بردهام. من همچنین ۵ عنوان شغلی مختلف در کابینهٔ دولت بیسی داشتهام؛ که آخرینش وزیر آمادگی برای شرایط اضطراری (Minister of State for Emergency Preparedness) بوده است.» وی با اشاره به اینکه در نورث ونکوور بزرگ شده است، گفت که درخانوادهاش از یک سمت نسل سوم و از سمتی دیگر نسل چهارم مهاجر محسوب میشود. او سابقاً و به مدت بیست سال بیزینسی کوچک، یک شرکت طراحی گرافیک، داشته است. یاماموتو در ادامهٔ سخنانش افزود: «از نظر من فعالیت در امور اجتماعی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.» و سپس تعداد زیادی از انجمنها و سازمانهایی را که در آنها فعال بوده است، برشمرد. وی در اغلب این سازمانها، از جمله اتاق بازرگانی نورث ونکوور (North Vancouver Chamber of Commerce)، اتاق بازرگانی بیسی (BC Chamber of Commerce) و اتحادیهٔ اعتبار مالی نورث شور (North Shore Credit Union) که حالا BlueShore Financial نام دارد، پست ریاست هیئت مدیره را داشته است.
پس از آن نوبت به مهدی راسل رسید. کاندیدای حزب بیسی اندیپی برای حوزهٔ وست ونکوور–کپیلانو، معرفی خود را با عنوان پدری که سه فرزند دختر دارد آغاز کرد. وی گفت: «در سال ۲۰۰۸ به کانادا آمدم، تحصیلاتم در رشتهٔ پزشکی بوده، و بعدها بیشتر فعالیتم در زمینهٔ امور اجتماعی از جمله کمک به افراد بیخانمان در ایران، و مدیریت تیمهای کمکی به کشورهایی از جمله اندونزی، پاکستان و ایران در زمانی که دچار فجایع و حوادث طبیعی شدهاند، بوده است.» او اضافه کرد که طی ۱۰ سال گذشته در بیزینس تجهیزات پزشکی و دارویی به کار مشغول بوده است و به سبب آن بهطور مداوم با شرکتهای بینالمللی بسیاری در ارتباط است. راسل همچنین اشاره کرد که با سفر به بیش از ۶۰ کشور جهان، ضمن انجام کار توانسته است با فرهنگ ملل بسیاری آشنا شود. او در ادامهٔ سخنانش گفت: «من در اینجا مشکلات بسیاری میبینم و واقعاً برای نسل بعدی و همچنین افراد سالمند جامعهمان نگرانم. همانطور که مایکل [مارکویک] اشاره کرد، مردم دارند مخصوصاً وست ونکوور را ترک میکنند و در ۵ سال گذشته، ما شاهد ۲٪ افت جمعیت بودهایم.» وی در انتها گفت که معتقد است همه فارغ از حزبی که برای نمایندگیاش وارد میدان انتخابات شدهاند، بایستی جامعه و نیازهایش را در نظر گرفته و در الویت قرار دهند.
و در آخر، مایکل شاروا، کاندیدای حزب بیسی اندیپی برای حوزهٔ نورث ونکوور–سیمور، سخنانش را با اشاره به کاندیداتوریاش در انتخابات فدرال سال ۲۰۰۸ و ۲۰۱۱ تحت رهبری جک لیتون شروع کرد. او همچنین گفت که پیش از کاندیداتوری اخیرش، طی ماههای ژانویه و فوریه، مدیر کمپین دکتر مهدی راسل بوده است. شاروا با اشاره به معلولیت برادرزادهٔ یکی از داوطلبانی که به وی کار میکند، گفت: «طبیعتاً این داوطلب بهدنبال شرایط بهتری [برای برادرزادهاش] است و ما آمدهایم که بریتیش کلمبیایی بهتر و کمهزینهتر برای مردم بسازیم، مطمئن شویم که خدماتی که نیاز دارید، موجود است و پولهای کلان از وادی سیاست خارج بشود. من بازیگری حرفهایام و خوشحالم که ۹۷ میلیون دلار از طریق صنعت فیلم به جامعه تزریق شده است. ما معتقدیم زمانش رسیده است که نخستوزیر، نخست وزیرِ همه باشد و اقتصاد برای همه کار کند، نه فقط برای دوستان ثروتمند کریستی کلارک.»
پس از معرفی کاندیداها، چند پرسش اساسی مطرح شد و به هر یک از احزاب سه دقیقه وقت داده شد تا به آن پرسش پاسخ دهند.
پرسش اول: نظر شما دربارهٔ استاندارد دستمزد حداقل در بیسی چیست؟ معایب و محاسن طرح پیشنهادی بیسی لیبرال برای افزایش تدریجی دستمزد از ۱۰٫۴۵ دلار در ساعت در سال ۲۰۱۵ به ۱۰٫۸۵ دلار در ساعت در سال ۲۰۱۶، در مقابل طرح پیشنهادی بیسی اندیپی برای افزایش ناگهانی دستمزد به ۱۵ دلار در ساعت، را در چه میبینید؟ و سؤال خاصتری که اگر مایل بودید، میتوانید پاسخ بدهید، اینکه افزایش قابلتوجه دستمزد حداقل چه تأثیری روی کسبوکارهای کوچک میگذارد؟
مهدی راسل، کاندیدای حزب بیسی اندیپی ابتدا گفت که بخشی از پرسش که به طرح پیشنهادی حزب بیسی اندیپی برای افزایش دستمزد حداقل اشاره دارد، اشتباه است، چرا که این افزایش قرار نیست یکباره و ناگهانی باشد، بلکه افزایش دستمزد حداقل به ۱۵ دلار در ساعت بهطور تدریجی و طی چهار سال خواهد بود. وی سپس به نمایندگی از طرف حزبش به پرسش طرحشده پاسخ داد: «واقعیت این است که بسیاری از مردم سخت کار میکنند اما از عهدهٔ مخارج یک زندگی ساده برنمیآیند. وقتی به موضوع فقر کودکان نگاه میکنیم، میبینیم که با وجود کارِ تماموقت پدر یا مادر، همچنان کودک در فقر است. وقتی صحبت از افزودنِ این مقدار کم به دستمزد حداقل میشود، این پول قرار نیست خارج از این کشور سرمایهگذاری شود. قرار است مردم همینجا زندگی کمی راحتتری داشته باشند و این موضوع قرار است بده بستان مالی را در جامعه بیشتر کند که قطعاً به اقتصاد نیز کمک خواهد کرد. من با افراد بسیاری صحبت کردهام که تماموقت کار میکنند اما پس از کسرِ هزینههای اتومبیلشان و بیمهٔ آن، توان آن را ندارند که جایی را برای زندگی اجاره کنند. این دستمزد حداقل برای دادنِ یک زندگی حداقل به این قشر، ضروری است.» مایکل شاروا در ادامهٔ پاسخ راسل گفت: «وقتی دستمزد فقیرترین افراد بالا میرود، آنها آن میزان افزوده را پیش خود یا در بانک نگه نمیدارند، خرجش میکنند و این اقتصاد جامعه را تکانی میدهد. وقتی پول میگردد، به اقتصاد کمک میکند، نه زمانی که یکجا میماند.»
نائومی یاماموتو به نمایندگی از طرف حزب بیسی لیبرال به پرسش طرحشده پاسخ داد: «بهعنوان یک صاحب بیزینس کوچک و بهعنوان رئیس اتاق بازرگانی نورث ونکوور و رئیس اتاق بازرگانی بیسی، بارها شاهد بحثهای بسیاری در مورد افزایش دستمزد حداقل در میان بیزینسهای کوچک بودهام. بحث اینجاست که تنها ۵٪ جامعه دستمزد حداقل میگیرد و از این ۵٪، ۶۰٪ جوانانیاند که پیش مادر و پدرهایشان زندگی میکنند. تمرکز ما در بیسی لیبرال این است که بیش از این کارهای با دستمزد حداقل بهوجود نیاوریم بلکه شرایط اقتصادی را بهتر بکنیم تا افراد بیشتر یاد بگیرند و بتوانند شغلهای پردرآمدتری داشته باشند. برای اینکه ما میدانیم با دستمزد حداقل نمیتوان بچه بزرگ کرد و خانواده اداره کرد. برای انجام این کار و حفظ تعادل، مهارت و دقت خاصی لازم است که مدیریت نیاز دارد تا هم دستمزد حداقل با پیشبینیهایی افزایش یابد و هم عمدهٔ بیزینسهای کوچک در بریتیش کلمبیا متضرر نشوند.» رالف سلطان در ادامهٔ سخنان یاماموتو گفت: «البته که ما مخالفتی با افزایش دستمزد حداقل نداریم. بلکه صحبت بر سر این است که با چه سرعتی. در حال حاضر، بیسی بهلحاظ حداقل دستمزد در کل کشور دوم است. ما از نظر رشد اقتصادی و رشد بازار اشتغال رتبهٔ اول را داریم. اگر اینقدر اوضاع خراب است، چرا مردم به اینجا میآیند تا این پوزیشنها را پر کنند. ما کمترین میزان مالیات را در کل کانادا را داریم. بهلحاظ سیستم بهداشتی، ما بالاترین را در کشور داریم و بهلحاظ تحصیلات، نه تنها بهترین در کشور بلکه بهترین را در دنیا داریم. بنابراین اگر همهچیز دارد خوب پیش میرود، من فکر میکنم ما باید کمی مواقب باشیم که خیلی تند نرویم در افزودن حداقل دستمزد. نه که اصلاً بلکه با گامهایی آهسته.»
مایکل مارکویک به نمایندگی از طرف حزب بیسی گرین به پرسش طرحشده پاسخ داد: «تصور میکنم پیشبینیِ آینده، موضوعی کلیدی است. استراتژی ما این است که برای قرن بیستویکمِ بیسی، از اقتصاد پایدار حمایت کنیم. ما معتقدیم آیندهٔ استانهای ما بیشتر به هوش و درایت ما بستگی دارد تا به یک «خط لوله». درمورد دیدگاههای حزب سبز بیسی، دوستانم هم توضیح خواهند داد، اما اول از همه، ما فکر میکنیم قطعاً باید روی کارآفرینی سرمایهگذاری کنیم چرا که آینده از آن سرچشمه میگیرد. آیندهٔ ما بستگی به این دارد که پیشگامان ما در بیزینس بتوانند ریسکپذیر باشند و برای آن تصمیمگیری کنند. در رابطه با دستمزد حداقل، ما تاریخچهٔ بالابلندی از بحثهای میان احزاب سیاسی داشته و داریم که چه زمانی باید حداقل دستمزد را افزایش داد؛ این نیز باید مانند برنامهٔ مالیاتی قابل پیشبینی باشد. دولت سبز بیسی به این منظور کمیسیونی بهنام «کمیسیون دستمزد عادلانه» تشکیل خواهد داد که از طرفی به بازوی دولت متصل خواهد بود و از طرفی دیگر به رئوس بیزینسهای کوچک، بهطوریکه تصمیمگیریهای دولت همواره پایه و اساس در واقعیات جامعه خواهد داشت.» سپس جاشوا جانسن در ادامه گفت: «در رابطه با دستمزد حداقل، من با نائومی موافقم؛ اینکه نمیتوان بر مبنای دستمزد حداقل زندگی کرد. بیسی دومین حداقل دستمزد در کشور را دارد و البته بالاترین میزان هزینهٔ زندگی. با مایکل موافقم که بایستی سیستمداران بتوانند بر اساس تورم و هزینههای واقعی زندگی، برای دستمزدی عادلانه تصمیمگیری کنند و هر کسی باید از یک رفاه نسبی برخوردار باشد. یکی از برنامههای دولت بیسی گرین طی برنامهای آزمایشی، حصول اطمینان از «درآمد تضمینشده» است که طبیعتاً حداقل دستمزد در آن لحاظ میشود.» ریچارد وارینگتن در وقت بسیار کمی که برایش باقی مانده بود، تنها اضافه کرد: «اگر ما بهصورت تئوریک به قضیه نگاه کنیم، فکر میکنیم خب ۱۰٫۸۵ دلار در ساعت پول بسیار بسیار کمی است و بیاییم و آن را به ۱۵ دلار در ساعت افزایش دهیم، اما فراموش میکنیم که حداقل دستمزد برای اینکه بشود در ونکوور زندگی کرد ۲۰ دلار در ساعت است. پس، این راه بسیار بسیار درازیست برای رسیدن به هدف.»
پرسش دوم: سؤال بعدی دربارهٔ خدمات بهداشتی و درمانی است. با توجه به اینکه بودجهٔ تخمینزدهشدهٔ دولت برای سالهای ۲۰۱۷ – ۲۰۱۸ جهت خدمات درمانی و بهداشتی از طریق وزارت بهداشت، ۴۱٪ بودجهٔ کل است و در عین حال استان در حال حاضر با کمبود دکتر خانواده مواجه است، شما چگونه بودجهٔ خدمات بهداشتی و درمانی را مدیریت خواهید کرد؟
این بار نوبت جاشوا جانسن بود که به نمایندگی از طرف حزب بیسی گرین بهعنوان اولین نفر به این پرسش پاسخ دهد: «تصور میکنم خدمات بهداشتی و درمانی حق هر کسی است همه باید در این استان به بهترین خدمات ممکن دسترسی داشته باشند. ما سرمایهگذاریهای خوبی را در ساخت بیمارستانها شاهد بودهایم و من فکر میکنم باید سرمایهگذاریهای خوبی نیز جهت تأمین نیروی انسانی داخل بیمارستانها داشته باشیم تا بهترین خدمات به همه ارائه شود.» مایکل مارکویک در ادامه گفت: «در صحبتی که با سالمندان وست ونکوور در مرکز سالمندان این شهر داشتم، یکی از معضلاتی که به آن اشاره شد، موضوع ترافیک بود و رسیدنِ بهموقع به خدمات مورد نیاز، بنابراین یکی از ایدههای طرحشده ایجاد مرکز «مراقبتهای اضطراری» برای وست ونکوور است. یکی دیگر از مشکلات، عدم توانایی مالی جوانان برای تحصیل در رشتهٔ پزشکی است؛ مگر آنکه از خانوادهای متمول باشند. همچنین من فکر میکنم پزشکان ما باید حقوق ثابتی بگیرند، نه بر اساس تعداد بیمارانی که میبینند، پول دریافت کنند. به این ترتیب، پزشکان جوانی که فارغالتحصیل میشوند، مانند مشاغل دیگر استخدام شده و در کلینیکهای شهر به کار مشغول میشوند. بنابراین من تصور میکنم باید به این دو فاکتور مهم یعنی نسلِ رو به پیری که به خدمات درمانیِ بهسهولتدردسترس نیاز دارد، و نسل جوان که برای تحصیل در رشتهٔ پزشکی و اشتغال در این حرفه با مشکل مواجه نباشد، پرداخت.»
سپس رالف سلطان به نمایندگی از طرف حزب بیسی لیبرال به پرسش طرحشده پاسخ داد: «تصور میکنم ما همه روی این موضوع توافق داریم که در میان خدماتی که از دولت انتظار میرود، خدمات بهداشتی و درمانی، اساسیترین و مهمترین است. در عین حال میدانیم که یکی از چالشها، پرکردنِ جای خالی شغل پزشک عمومیست که آن هم مستلزم آموزش و پرورش جوانان است برای پزشکشدن. همه بهیاد داریم که در دههٔ ۹۰ یکی از مشکلاتی که دولت اندیپی با آن مواجه بود، پایینبودنِ میزان مالیات بردرآمد بود، البته میزان مالیات بهخودیخود کم نبود و برای همین هم دولت تصمیم گرفت از بودجهٔ خدمات درمانی بکاهد که آن نیز چنین کمبودهایی را در سیستم خدمات بهداشتی و درمانی استان ایجاد کرد و ما هنوز سعی داریم جبرانش کنیم و به حالت عادی برسیم. همچنین در دههٔ ۹۰ دولت اندیپی حتی یک بیمارستان نساخت. هرچند ما در ۱۵ سال گذشته سعی کردهایم در این زمینه تمرکز کنیم اما برای رسیدن به حد مورد نیاز، هنوز کار داریم و زمان لازم است.» نائومی یاماموتو در ادامه گفت: «از سال ۲۰۰۱ تا به حال، ما بودجهٔ خدمات بهداشتی و درمانی را بیش از دو برابر کردهایم، اما جمعیت دو برابر نشده است، هرچند باید این نکته را در نظر داشت که درصد سالمندان بیشتر شده، مردم سالهای طولانیتری زندگی میکنند و طبیعتاً خدمات بیشتری مورد نیاز است. اما فارغ از اینکه ما چه میزان برای خدمات بهداشتی و درمانی هزینه میکنیم، باید به حاصل کار نگاه کرد؛ حاصل کار ما در بیسی یکی از بهترینها در کاناداست، مردم در بیسی بیش از هر جای دیگری در کانادا عمر میکنند، عملکرد سیستم بهداشتی و درمانی ما همچنین در زمینهٔ بیماریهای سرطان و قلب بهترین در سطح کشور است. همچنین میخواهم به مرکز امید (The Hope Centre) اشاره کنم که با کمکهای مالی مردم و همچنین کمک دولت خدمات خوبی ارائه میدهد و ما به وجود این مرکز در نورث ونکوور بسیار افتخار میکنیم.»
مایکل شاروا به نمایندگی از طرف حزب بیسی اندیپی پاسخ داد: «خدمات بهداشتی و درمانی رایگان! حزب دموکرات نوین! [با اشاره بهسمت خود و مهدی راسل] بله،… خواهش میکنم؛ این ما بودیم که خدمات بهداشتی و درمانی رایگان را برای اولین بار در کشور ایجاد و معرفی کردیم، و ما تنها حزبی هستیم که میتوانید به آن اعتماد کنید تا هر زمان نیاز به این خدمات داشتید، بدانید که در دسترستان خواهد بود. ما معتقدیم که باید روی مراکز درمانی محلی و منطقهای کار بشود و نیروی متخصص لازم در این مراکز وجود داشته باشد تا جوابگوی نیازهای مردم باشد. و حالا کسی که واقعاً میتواند در این زمینه نظر بدهد: دکتر مهدی راسل!» مهدی راسل در ادامهٔ سخنان شاروا گفت: «بهعنوان کسی که سالها در کشورهای بسیاری در سیستم بهداشتی و درمانی کار کرده است، باید بگویم که همیشه تأمین این خدمات برای دولتها مشکلی مهم بوده و هست. و طبعاً دولتها قولهایی در این زمینه میدهند، همانطور که کریستی کلارک قول داده بود که هر فردی پزشک خانواده خواهد داشت، در حالیکه همین الان حدود ۷۰۰٬۰۰۰ نفر بدون پزشک خانوادهاند. یعنی کمبود در نیروی متخصصی که اگر وجود داشت، تعداد بسیاری روانهٔ بیمارستان نمیشدند چون پیش از آن میتوانستند مشکل خود را با رفتن نزد پزشک خانوادهشان حل کنند. و این روش مؤثری برای مدیریت یک بیمارستان نیست که مرتب بیمار را پذیرش و مرخص کند و این چرخه ادامه بیابد. ما باید روی این موضوع تمرکز کنیم که هوشمندانهترین راه برای گرفتنِ بهترین نتیجه چیست. در اینکه خدمات بهداشتی و درمانی ضرری است و این وظیفهٔ دولت است، تردیدی نیست. اینکه همدیگر را در ارتباط با کاستیهای سیستم بهداشتی و درمانی سرزنش کنیم، مشکلی را حل نمیکند. با همین بودجهٔ فعلی میشود عملکرد هوشمندانهتری داشت و نتیجهٔ بهتری گرفت، و برایش راه حل وجود دارد.»
پرسش سوم: این سؤال در ارتباط با رشد مشاغل و محیط زیست است. در ارتباط با پروژههای گاز طبیعی مایع (LNG: Liquefied Natural Gas)، چطور میتوانیم با حفاظت مناسب از داراییها و منابع طبیعی ارزشمند بیسی، بین رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال – از جمله برای بسیاری ایرانی-کاناداییهای مهندس و متخصص – تعادل ایجاد کنیم؟ در واقع مزایا و معایب پروژههای LNG و توسعهٔ نفت و گاز در بیسی را در چه میبینید؟
ابتدا مایکل شاروا به نمایندگی از طرف حزب بیسی اندیپی به این پرسش پاسخ داد: «نباید فراموش کنیم که این گاز مایع بهدستآمده بهطریق شکست هیدرولیکی (Liquefied Fracked Gas) است و و شکست هیدرولیکی پروسهٔ مخربی است. بهعلاوه، آنها به ما نمیگویند به این ترتیب چه مواد شیمیاییای وارد زمین میشود. ضمن اینکه اینطور نیست که تعداد قابل توجهی شغل ایجاد شده باشد، ۱۰۰٬۰۰۰ شغل هنوز محقق نشده است و تنها یک مورد است که گویا بهمرحلهٔ عمل نزدیک شده است و بیسی لیبرال بهواسطهٔ آن درمورد پروژههای گاز مایع طبیعی رؤیاپردازی میکند. ما میتوانیم رشد اقتصادی و ایجاد شغلهای با درآمد خوب را بدون بهمخاطرهانداختن محیط زیست عملی کنیم. و برای همین است که ما با خط لولهٔ کیندر مورگن مخالفیم. این پروژه به ریسکهایی که برای محیط زیست دارد، نمیارزد. ضمن اینکه آلودگی محیط زیست هم روی صنعت توریسم و گردشگری تأثیر منفی خواهد گذاشت و هم روی حرفهای که من خودم در آن مشغولم، یعنی صنعت فیلم. ما معتقدیم که میتوانیم رشد اقتصادی را همراه با محیط زیستی پایدار با هم داشته باشیم. کیندر مورگن قطعاً راه ما نیست.» سپس مهدی راسل افزود: «من فکر میکنم این لیبرالها هستند که باید به این سؤال پاسخ بدهند، چون بزرگترین قولی که در دورهٔ گذشته دادند، دربارهٔ LNG بود و اینکه حداقل سه سایت باز خواهد شد و ۱۰۰٬۰۰۰ شغل ایجاد خواهد شد، حال باید توضیح بدهند که چرا حتی یک شغل ایجاد نشده است و به بزرگترین قولشان عمل نکردهاند. در مقابل ما معتقدیم کاهش مالیات بیزینسهای کوچک به میزان ۰٫۵ درصد، موجب تکانخوردن اقتصاد بیسی خواهد شد و به رشد و پایداری اقتصاد کمک خواهد کرد.»
نائومی یاماموتو به نمایندگی از طرف حزب بیسی لیبرال چنین شروع کرد: «ما چشمانداز بسیار خوبی در زمینهٔ انرژی داریم و همچنان بر این دیدگاه را باور داریم. در حال حاضر ۲۰ پروژه در مراحل مختلف در حال تکمیلشدن است و ما میدانیم که به تخصص افرادی از ایران نیاز خواهیم داشت که این پوزیشنها را برای ما پر کنند. ما به ارتباط با انجمن مهندسان حرفهای و زمینشناسان استان بیسی ( APEGBC) ادامه میدهیم تا از متخصصانی که چه از ایران و چه از کشورهای دیگر به اینجا میآیند، از طرف این انجمن بهرسمیت شناخته و ثبت شده باشند. جهت اطلاعتان تا کنون حدود ۲۰ میلیارد دلار در این زمینه سرمایهگذاری شده است و این مسئله اقتصاد بیسی را تقویت کرده است، خصوصاً برای بومیان و اقوام اولیه.» پس از آن رالف سلطان افزود: «در رابطه با این موضوع بسیار مهم و البته استفاده از متخصصان ایران، باید بگویم درست است که APEGBC در زمینهٔ ارزیابی مدرک و دادن مدرک رسمی سختگیریهایی میکند، با اینهمه اعضای این انجمن در سال ۴٪ رشد دارد که نیمی از آنها تحصیلاتشان را در خارج از کشور انجام دادهاند. پلتفرم سیاسی حزب بیسی اندیپی هم که چند روز پیش منتشر شد، همانطور که نائومی هم اشاره کرد، دارای خطاست؛ آنجاییکه گفته شده هیچ سایتی در ارتباط با پروژهٔ LNG ساخته نشده است. و از جهت ملاحظات زیست محیطی، من مطمئناً ترجیح میدهم خط لولهٔ گاز طبیعی از حیاط پشتی خانهام رد شود تا اینکه کسی بخواهد آن را حمل کند.»
مایکل مارکویک به نمایندگی از طرف حزب بیسی گرین پاسخ داد: «در رابطه با پروژهٔ LNG، نه من دلم نمیخواهد خط لولهای از حیاط پشتی خانهام رد بشود. یافتههای دانشگاه آکسفورد، اگر که مورد تأییدتان باشد، نشان میدهد که LNG بهعنوان انرژی انتقالی ضرورتی ندارد، چون آنها پیشبینی میکنند، در طی ۴ سال که عمر مجلس قانونگذاریست که ما در ۹ ماه مه قرارست انتخاب کنیم، نه یک تغییر تدریجی تکاملی در جهت پایداری انرژی، بلکه – این عین کلامشان است – یک چرخش انقلابی در تکنولوژی انرژی پایدار بهوجود خواهد آمد! این برای مهندسان و متخصصان یعنی امکان بینظیری برای آنکه معمارانِ این تکنولوژی مدرن در بیسی باشند. من استاد ارتباطاتم و خب اینترنت را همه یک انقلاب میدانند، اما بدانید که اینترنت هیچ، تأکید میکنم هیچ است در مقایسه با انقلابی که در سطح جهان در نوآوری تکنولوژی انرژی در راه است. آنچه ما بهعنوان دولت سبز در بیسی خواهیم کرد، این است که ۲۰ میلیون دلار در سال روی نوآوری در تکنولوژی سرمایهگذاری خواهیم کرد، به این ترتیب که مهندسان را کمک خواهیم کرد تا تکنولوژی مورد نیاز را آموزش و توسعه دهند تا بریتیش کلمبیا در انرژی پایدار پیشتازِ جهان بشود.» پس از مارکویک، جاشوا جانسن چنین ادامه داد: «من بسیار خوشحالم که بیسی گرین بهعنوان یک اصل، با تمام پروژههای LNG مخالف است و برای آن دلایل و شواهد محکمی دارد؛ اول از همه آلودگی، تنها یک سایت از این پروژه میتواند ۲۰٪ آلودگی بیسی را افزایش بدهد، یعنی درست خلاف جهتی که ما میخواهیم حرکت کنیم. شکست هیدرولیکی، از زمانی که شروع شده موجب هزاران زلزله در شمال بیسی شده است و البته ریسکی که کشتیهای نفتکش در سواحل بیسی دارند.»
پیش از تنفس کیقباد اسماعیلپور، رئیس کانون همکاریهای اجتماعی ایرانیان، ضمن تشکر از حاضران در جلسه، اعلام کرد که این کانون اقدام به ترجمهٔ کتاب «راهنمای حقوق شهروندی» به فارسی کرده است تا به هموطنان در درک هر چه بهتر سیاست در کانادا و آشنایی با سیستم دولت و مجلس کمک کند.
بخش دوم جلسه با ریاست زهرا جناب، که قرار بود به پرسش از طرف شرکتکنندگان در جلسه اختصاص یابد، بهدلیل کمی وقت، مانند بخش اول با طرح چند سؤال کلی و پاسخ کاندیداهای تمام احزاب شرکتکننده به اتمام رسید. متأسفانه بهدلیل کمبود جا و وقت از گزارش این نیمه از جلسه معذوریم؛ امید که پوزش ما را بپذیرید.