امیر باجهکیان – ونکوور
دو هفتهای که گذشت خیلی زشت و کریه بود و تبعیض و تمسخر حقوق بشر از ویژگیهای بارز آن بود. اما در میان ما کمتر کسی پرسید که چطور شد که اینطور شد؟ آیا داستان ظهور و رشد پوپولیسم متکی بر حماقت و بیسوادی، تمام حقیقت است؟ اوباما رفت، ترامپ آمد و ما را هدف گرفت؟ همین؟
نه دوستان! از رذالت و زشتی هوچیهای فریبکاران بسیار گفتیم و شنیدیم. اما خودمان چه؟ آیا ما همهٔ سعی خود را کردیم تا جلوی این پدیده را بگیریم؟
پاسخ من به این سؤال منفیست. ما حداقل میتوانستیم از شدت این حماقت بکاهیم. میتوانستیم پیش از آن که کار به اینجا برسد جلوی آن را بگیریم. کمکاری ما در وقت خود در رسیدن به شرایط فعلی بیتأثیر نبود. البته واکنشهای اعتراضی به این حرکت توانست از شدت آن بکاهد و کاسبان نفرت را قدری رسوا کند. اما این کافی نیست.
میلیونها تن ایرانی در خارج از ایران زندگی میکنند و صدها هزار نفر از آنها در کانادا هستند. جمعیت ایرانیان کلانشهر ونکوور چیزی بین ۷۰ تا ۹۰ هزار تخمین زده میشود. با این وجود توهین، تحقیر و حمله به ما هزینهٔ چندانی برای نژادپرستان و کاسبان تعصب ندارد.
چرا؟
دلیل آن بسیار واضح است: چون ما نیستیم. چون آسایش را در انزوا میجوییم. چون خود را میهمان میپنداریم. و بدتر از آن، وقتی از خود انتقاد میکنیم، به غلط به پراکندگیِ خود و «اتحاد» جوامع هندی و چینی اشاره میکنیم.
خیر! اگر هزینهٔ حمله به آن جوامع بالاست، بهدلیل اتحاد و یکپارچگی آنها نیست، که از ما کمتر چندپاره نیستند. بلکه بهخاطر حضور آنهاست. بهخاطر این است که همیشه و همهجا هستند. بهخاطر این است که خود را معاف از فعالیت اجتماعی و سیاسی نمیدانند.
جامعهٔ سیک نیازی به توضیح فرهنگ و تاریخ و گذشتهٔ خود ندارد. بلکه خود را صاحب این خانه میداند و در ادارهٔ آن مشارکت میکند. جمعیت یهودیان ونکوور بهمراتب کمتر از ایرانیان است. اما در هر حزب، دسته، گروه اجتماعی و فعالیت جمعی حضور پررنگ دارند. میتوان با توسل به تئوریهای توطئه به توجیه قدرت جامعهٔ یهودی پرداخت. میتوان علت را به تأکید فراوان بر هویت جمعی آنها تقلیل داد. اما نه، دوستان! علت هیچیک از اینها نیست. یهودی کانادایی با عملکرد خود و با حضور در همهٔ عرصههاست که قدرتمند شده است. یهودی کانادایی هم دغدغهٔ شغل، محیط زیست، حقوق بشر و مسائل اجتماعی را دارد و با حضور فعال بهعنوان یک کانادایی، سفیری مؤثر برای جامعه خود است.
ما به «سیاسی نبودن» خود میبالیم و از کنج عزلت خود راضی هستیم. همه چیز خوب است دیگر. چرا باید کاری بکنیم؟ به ما چه؟
به ترامپ فحش ندهید. دلیلی که ترامپ این کار را کرد این بود که فکر میکرد که نفع حمله به جامعهٔ ایرانی (و شش ملیت دیگر) بیش از ضرر آن است. و این ما بودیم که با غیبت خود هزینهٔ چنین حماقتی را برای او پایینتر آوردیم.
و مایی که در کانادا هستیم دل به این خوش کردهایم که «اینجا آمریکا نیست». بله! کاملاً درست است. اینجا آمریکا نیست. فقط اینکه حداقل سه کاندیدای اصلی رهبری دومین حزب بزرگ این کشور (حزب محافظهکار)، ترس از دیگری (منظور ما «تروریست»های مسلمان) را استراتژی اصلی خود برای پیروزی قرار دادهاند، در شهر کبک یک تروریست نژادپرست به مسلمانان نمازگزار حمله میکند، و کماکان به ما ربطی ندارد. آنها مشتی «عرب» هستند و ما نوادگان راستین کوروش کبیر. انگار که راست افراطی هم همین فکر را کرده و ما را از حملات نژادپرستانه معاف میکند.
انتخاب با خودمان است. بدانیم که از هر جمعی غایب شویم، آنهایی که با وجود ما مشکل دارند، در آن حاضر خواهند بود و صدای آنها شنیده خواهد شد و ما…
بهتر است بنا بر علاقه و عقاید خود وارد جمعهای مختلف شویم. بهخصوص احزاب و گروههایی که در آن افراد کمتحمل سعی در برتری دارند. بدترین کار ممکن این است که صحنه را خالی کنیم تا یک حزب بزرگ سیاسی بهدست نژادپرستان و کوتهنظران بیافتد. خطر جدی است و دور نیست روزی که ما برای اثبات صلاحیت خود باید در آزمون «ارزشهای کانادایی» که خانم کلی لیچ (Kellie Leitch)، نامزد رهبری حزب محافظهکار، برای مهاجران پیشنهاد کرده است، شرکت کنیم.
خلاصه این که چه چپ هستیم، چه راست و چه میانه، چه طرفدار محیط زیست و چه حامی توسعهٔ منابع زیرزمینی، بیاییم و در فضای سیاسی اجتماعی فعال شویم.
لابد میگویید چنین احزابی شانسی برای پیروزی ندارند. درست مانند دونالد جی ترامپ که پارسال هیچ شانسی برای برنده شدن نداشت.