دکتر مریم اسحاقی – ایران
این بار اگر به دنیا بیایم
میخواهم افرایی ارغوانی باشم
که یک بار تو را در باغی بهاری دیده بود
میخواهم پنجرهای باشم
که زندگی از آن به تو نگاه میکند
منظومهای
که از سرانگشتانت میچکد
میخواهم رازی باشم
رازی در شب
که هر شب زنی تنها به بستر میبُرد.
میخواهم این بار
به شکل آسمان به دنیا بیایم
آسمانی آرام در روستای گیلده
در فصل گلابگیران اردیبهشت
میگویند یک بار در اردیبهشت از کنار این روستا گذشتهای.
این بار اگر به دنیا بیایم
میخواهم ترانهای باشم
که زنی شالیکار زمزمه میکند
یا کمر چادر سرخی گلدار
دور کمر زنی چایکار در لاهیجان.
میخواهم لبخند باشم
شالیکاران روی لبخندم برنج بکارند.
آنگاه
خودم را به علاوهٔ همهٔ این زندگیها
به تو تقدیم کنم.