نماد سایت رسانهٔ همیاری

مانیفست مهاجران (قسمت دوم)

مانیفست مهاجران، عنایت کشاورزی

عنایت کشاورزی

قسمت اول این مطلب را در اینجا بخوانید
سقوط قیمت نفت، کاهش شدید رشد اقتصادی چین، بیکاری مزمن جهانی، تلاطم بازارهای مالی در مقیاسی جهانی، گسترش فقر، ازدیاد فاصلهٔ طبقاتی، رشد بی سابقهٔ میلیتاریسم و جنگ‌های نیابتی و از همه مهم‌تر انقباض طبقهٔ متوسط و پیوست‌شان به لایه‌های محروم در کشورهای صنعتی، زمینه‌های عینی گسترش پُرشتاب ناسیونال‌ ــ شووینیسم را پدید آورده است. فروریزش سطح درآمد طبقهٔ متوسط ، خشم، ناامیدی، استیصال، پرخاش و خشونت لجام‌گسیخته‌ای را در سطوح ملی و جهانی به‌بار آورده است که کنترل پی‌آمد‌های شومش گاه آن‌قدر متنوع است که خوش‌فکرترین جامعه‌شناسان نیز گاه از تحلیل دینامیزم ویرانگرش عاجزند.

نشانه‌ها بسیارند! حتی بدبین‌ترین نظریه‌پردازان هم گمان نمی‌کردند که در قرن بیست‌ویکم در آلمان، هر چندروز یک کمپ پناه‌جویان در آتش بسوزد و مردم دست‌افشان و پاکوبان هلهله سر دهند و نگذارند ماشین‌های آتش‌نشانی شعله‌ها را فرونشانند. بسیاری از آن‌ها نیک می‌دانستند که کودکان بسیاری در آنجا می‌زیند، گویا تلذّذ سوختن کودکان در لهیب آتش سرخ به شهوتی جدید در تاریخ دردآور و شرمسار بشریت بی‌هویت امروز تبدیل شده است. و چه‌ کسی گمان می‌کرد سیاست‌مدار راست‌گرای آلمان در یک سخنرانی عمومی از پلیس آلمان بخواهد که به‌روی مهاجران آتش بگشایند؟ و چه‌ کسی باور می‌کرد که در آمریکا، کسی که سخن از اخراج میلیون‌ها مسلمان و لاتینو می‌گوید، آشکارا در پی استقرار امپراتوری نژاد سفید است و دیگران را جز بردگانی در دنیای مدرن نمی‌خواهد، چنان پُرقدرت به‌سوی ریاست جمهوری آمریکا گام بردارد. و چه کسی تصورش را می‌کرد که در محله‌هایی از شهرهای بزرگ کانادا، دیوارنوشته‌های متعددی در برتریِ نژاد سفید، تنفّر نژادی را ترویج کند و به زنانی با پوشش‌های دیگر تعرض کنند.

اگر به تاریخ بنگریم، در خواهیم یافت که فاشیسم، پوجادیسم، لنینیسم روسی، شووینیسم و… همگی جنبش‌های اعتراضی طبقهٔ متوسط بر بستر بحرانی اقتصادی بوده‌اند. بحرانی که از حوزهٔ اقتصادی آغازشده، به‌زودی حوزه‌های اجتماعی ــ اخلاقی جامعه را درمی‌نوردد و معمولاً در غیاب عقلانیت، به بزرگ‌ترین فجایع بشری منتهی می‌شود. در آمریکا، همان‌گونه که بسیاری از تحلیل‌گران باور دارند، ترامپیسم (بخوانید نومک‌کارتیسم) پرچم جنبش اعتراضی سفیدهاست. خیل عظیمی از کارگران و صاحبان مشاغل کوچک سفید به‌خوبی دریافته‌اند که دورهٔ درآمدهای ساعتی ۵۰ دلار پس از دورهٔ کوتاهی در کالجی گمنام یا شاید خوشنام، خانه‌های مجلّل و سفرهای آن‌چنانی به‌سر آمده و دورنماهای اقتصادی تیره و تار می‌نمایند. اینجاست که اعتراض عمومی شدت می‌گیرد و بی‌خردی عمومی دیواری کوتاه‌تر از مهاجران نمی‌یابد تا مقصرش بنامد و بر بستر نارضایتی عمومی، نژادپرستانی چون ترامپ قدرت می‌گیرند.

هیولایی از تنفّر نژادی – بر پایهٔ برتری نژاد سفید – در بطن جامعهٔ آرام و بی‌صدا دست‌اندرکار بسیج پایه‌های حمایتی خود درمیان لشکر نومیدان و مستأصلان است. اگر بحران اقتصادی ادامه یابد – که نشانه‌ها حاکی از جان‌سخت‌بودن آن است – روزبه‌روز، دوقطبی‌شدنِ جامعه شدت بیشتری می‌گیرد و در غیاب مهاجران متشکل – و نه مهاجران بی‌شکل – نگرانی‌هایی جدی آزادی‌های اجتماعی را تهدید خواهد کرد. سؤالات اساسی که مهاجران باید به آن‌ها بیاندیشند می‌توانند سیاهه‌ای باشند مانند آن‌چه در سطور زیر می‌آیند:

۱- کدامین راهکارهای عملی می‌تواند به مشارکت حداکثری مهاجران بیانجامد؟

۲- تاکنون مهاجران – و ما خصوصاً باید از خود آغاز کنیم – خاصّه ایرانیان چه اقدامات عملی‌ای در راستای متشکل‌شدن برداشته‌اند؟ آیا ارزیابی دقیقی وجود دارد؟

پاسخ به این پرسش‌ها می‌تواند نقطهٔ عزیمت مناسبی برای یک گفت‌وگوی عمومی در فضای ایرانی باشد. بی‌توجهی به ظرفیت‌های نژادپرستی و تهدید آزادی‌های اجتماعی و ناآگاه‌بودن به نیروها و ظرفیت‌های مهاجران در تلطیف فضای سیاسی، دو روی یک سکه‌اند.  

قسمت سوم این مطلب را در اینجا بخوانید  

 

خروج از نسخه موبایل