قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید
دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور
گفتار ما اینبار دربارهٔ ترجَمه است. هنر ترجمه را به چند نوع تقسیم میکنیم:
١- ترجمهٔ کلمهبهکلمه، یا تحت اللفظی. مثال آن برگردان عربی به فارسی از دو آیهٔ قرآن از سورهٔ الکهف است: وَ مَا أَظُنُّ السَّاعَةَ قَائِمَةً وَ لَئِنْ رُدِدْتُ إِلَی رَبِّي لَأَجِدَنَّ خَيْرًا مِنْهَا مُنْقَلَبًا. قَالَ لَهُ صَاحِبُهُ وَ هُوَ يُحَاوِرُهُ أَكَفَرْتَ بِالَّذِي خَلَقَكَ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ سَوَّاكَ رَجُلًا؟
حال ترجمهٔ کلمهبهکلمهٔ آن: و گمان نمیبرم قیامت را برپا، و اگر برگردانیده شوم بهسوی پروردگارم، هر آینه مییابم بهتر از اینها جای بازگشت. گفت مر او را رفیقش و او گفتوگو میکرد با او: آیا کافر شدهای به آن که آفریدت از خاک، آنگاه از نطفه، سپس درست ساخت ترا بهصورت مردی؟
نخستین ترجَمههای زبان لاتین به انگلیسی نیز همینگونه بوده است.
٢- ترجمهٔ جملهای، و آن این است که یک جمله از یک زبان به جملهای از زبان دیگر، هر یک با قاعدهٔ جملهبندی خود، برگردانده میشود. در اینگونه ترجَمه ممکن است واژه یا واژههایی نیز به جملهٔ ترجمهشده افزوده شود. برای نمونه به ترجمهٔ استاد الهی قمشهای از همان دو آیهٔ بالا نگاه میکنیم: و گمان نمیکنم که روز قیامتی برپا شود، و اگر هم برپا شود، و من بهسوی خدای خود بازگردم، البته در آن جهان نیز از این باغ دنیا منزلی بهتر خواهم یافت. رفیق باایمانش در مقام گفتوگو بدو گفت: آیا به خدایی که نخست تو را از خاک و بعد از نطفه آفرید و آنگاه مردی کامل ساخت، کافر شدی؟
٣- ترجمهٔ مفهوم و معنایی، و آن برگردانی از زبان اصلی به زبان هدف، مثلاً از انگلیسی به فارسی است. این نوع ترجمه، کار اصلی مترجمان از کتابها، مقالات، نوشتههای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، شرح حالها و داستانها است و این بستگی به دانش، مهارت و توان مترجم برای حفظ مفهوم و سبک کلام دارد. در این نوع ترجمه، مترجم سعی میکند تا آنجا که امکان دارد فارسی روان و بیپیرایهای را با حفظ سَبک کلام بهدست دهد. ترجمهٔ داستانهای کوتاه و بلند از نویسندگان انگلیسیزبان از این دست هستند. برای نمونه، به چهار پنج خط از فصل پنجم کتاب The Pale Horse نگاه میکنیم:
“What a relief,” sighed Mrs. Oliver. “To think it’s over and nothing has happened!” It was a moment of relaxation. Rhoda’s fête had passed off in the manner of fêtes. Violent anxiety was about the weather, which in the early morning appeared capricious in the extreme. Considerable argument was as to whether any stalls should be set up in the open, or whether everything should take place in the long barn and the marquee.
خانم اُلیور آهی کشید و گفت: «وقتی فکرش را میکنم که همهچیز بهخوبی انجام شد و اتفاقی هم نیفتاد، چه آرامشی پیدا میکنم.» لحظهٔ استراحت بود و جشن رُدا مثل همهٔ جشنها برگزار شده بود. نگرانی شدید در مورد متغیربودن هوا از صبح شروع شده بود. بحثوجدلهای فراوانی در مورد اینکه صندلیها را در فضای آزاد بچینند یا داخل در خصوص پذیرایی با چای یا زیر چادر بزرگ…
نقد این ترجمه: چند کلمهٔ پیونددهنده یا قید ربط میان جملات در فارسی لازم است. ترجمهٔ بهتر در خط دوم بهبعد میتواند این باشد: از صبح زود، اضطراب شدیدی در مورد تغییر هوا تا سرحد افراط برخاست. بحثوجدلهای فراوانی در این مورد بود که صندلیها را در فضای آزاد بچینند، داخل خانه، یا زیر چادر بزرگ؟ و بهدنبال آن جدلهای بیشتری در خصوص چیدمان صندلیها و پذیرایی چای در گرفت… البته کلمهٔ چای از خط بعد گرفته شده است. همچنین در یک ترجمهٔ خوب افزودن کلماتی چند برای تکمیل معنی ایرادی ندارد.
با تأسف همهٔ کتابهایی که زیر عنوان اصول و روش ترجمه نوشته شدهاند،فقط به نظریّه پرداختهاند، و هیچکدام نمونه یا نمونههایی از ترجَمههای خوب را بهدست ندادهاند و دو سه برگردان را مقایسه نکردهاند. در کتاب اصول و روش ترجمه دکتر حسین ملانظر که بهترین کتاب بهنظر میرسد نیز نمونههایی از ترجمه انگلیسی به فارسی را در حد دو سه خط همراه با قواعد کار و حفظ سبک مشاهده میکنیم.
۴- برگردان معنایی، بهگونهای که یک جمله یا یک عبارت از یک زبان درست معادل جمله یا عبارتی از زبان دیگر قرار گیرد. به چند مثال نگاه میکنیم:
The flowering shrubs and the neatly disposed plants were basking in the abundant light and warmth.
بوتههای پرگلوگیاهی که با نظم و سلیقه کاشته شده بودند، تن به نور و گرمای فراوان آفتاب داده بودند.
The red and blue sign-boards patched over the face of everything remind one of Mohammedanism decorations.
تابلوهای اعلان قرمز و آبی که مثل وصله به تمام درو دیوار چسبانده شده است، آدم را به یاد تزئینات مسلمانان میاندازد.
I will leave that to her; she does it better. None of the work will be left for tomorrow. She will manage it alright.
این کار را بهعهده او خواهم گذاشت؛ او بهتر انجام میدهد. هیچ مقدار از این کار برای فردا نخواهد ماند.
مثلها (ضربالمثلها) و اصطلاحات – مثلها یا امثال (proverbs) گفتههای کوتاه و آموزندهایاند که با معنای مجازی در همهٔ زبانها یافت میشوند. مثلها گفتههای کوتاه و کاملیاند، لیکن معنی لفظی کلمات خود را ندارند. اصطلاحات واحدهای کامل کلام نیستند و در لغتنامههای زبان به کثرت یافت میشوند. شماری از امثال بهگونهای تقریبی در انگلیسی و فارسی برابری میکنند. به چند مثال نگاه میکنیم:
آنچه را که به خود نمیپسندی، به دیگران مپسند.
Those who live in glass houses should not throw stones.
آدم گرسنه دین و ایمان ندارد.
Hunger removes faith.
هر که بامش بیش، برفش بیشتر.
The richer you are, the greater are your care and duties.
وقتی مادر نباشد به زنبابا باید ساخت.
When the best is not accessible, the second best is advisable.
هم خدا را میخواهی هم خرما را.
You can’t have your cake and eat it.
ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس.
Education cannot change an evil person.
ماما که دو تا شد، سر بچه کج در میآید.
Too many cooks spoil the broth.
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد.
No pain no gain.
گزنکرده پاره نکن.
Look before you leap.
کبوتر با کبوتر، باز با باز / کند همجنس با همجنس پرواز.
Birds of a feather flock together.
از تو حرکت، از خدا برکت.
Man proposes, God disposes.
علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد
Prevention is better than cure.
زیر قولش زد.
He went back on his words.
جستهگریخته یاد گرفتهام.
I’ve learned it by fits and starts.
او به مادرش رفته است.
She takes after her mother.
به درد ما نمیخورد.
It doesn’t serve our purpose.
او همهکاره است.
He is Jack-of-all-trades.
حقش را کف دستش گذاشتند.
They served him out.
دستپاچه نشو.
Don’t lose your hair.
برای ضربالمثلهای فارسی در برابر انگلیسی چند کتاب نوشته شده است. با این وجود، گاه مرز قاطعی میان آنها و اصطلاحاتی که در جمله بهکار رفته باشند، نمیتوان یافت. به جمله زیر نگاه کنیم:
پیرمرد بیچاره دستش به دهانش نمیرسد.
This poor old man can hardly make both ends meet.
در این مجال به چند نکته در بهسازی زبان فارسی میپردازیم. نمیدانیم چرا گذشتگان ما کلمات مربوط به ملیّت، سلسله، و نژاد را چنین جمع بستهاند. ننویسیم، افاغنه بهجای افغانها؛ سلاجقه بهجای سلجوقیان؛ الوار بهجای لُرها؛ اکراد بهجای کُردها؛ ارامنه بهجای ارمنیها. حتی دیدهایم واژهٔ استاد فارسی را که به عربی رفته و استاذ شده است، به اساتید جمع بستهاند. در شمارهٔ قبل، فرق میان «از آنجا که» و «از آنجایی که» را یادآور شدیم، اما اینبار نویسندهای بهجای «مادام که» نوشته بود «مادامی که». کلمهٔ «مادام» خود از دو واژهٔ ما و دامَ فعل ماضی عربی ساخته شده است. بهتر است معادل فارسی آن را بگوییم. دوستان عزیز، بیاییم تا میتوانیم از کلمات فارسی بهره بگیریم. بسیاری از واژههای بیگانه، حتی عربی و ترکیبات آن، فارسی داشته و دارد. بهجای ابدیّت بنویسیم همیشگی؛ بهجای ائتلاف بگوییم همپیوند، ائتلاف کردند، بههم پیوستند؛ در برابر ابتلا بگوییم دچاری، مبتلا شده است، دچار شده است. بهجای اتفاقات بگوییم، رویدادها؛ بهجای اتوماتیک (لغت فرانسه) بگوییم خودکار؛ بهجای اجتناب بگوییم دوری؛ بهجای احدی نبود بگوییم هیچکس نبود. دو کلمهٔ احسن و احسنت را با هم اشتباه نکنیم. احسن صفت تفضیل عربی بهمعنی بهتر یا بهترین است. اَحسَنتَ فعل ماضی بهمعنی «نیکو انجام دادی» است؛ اما روی تختهٔ اعلانات یک دبستان نوشته بودند… بهنحو احسنت انجام پذیرفت؛ باید مینوشتند بهنحو احسن… چرا فارسی نگوییم: به بهترین روش. بهجای احتیاط بگوییم پروا؛ بیاحتیاطی کردی، بیپروایی کردی. باز در جای دیگری نوشته بودند: باریکلا به شما. اصل آن بارَکالله است یعنی خدا مبارک گرداند! ولی در فارسی بهمعنی آفرین بهکار میرود، بگوییم آفرین بر شما! بهجای اخّاذی بگوییم به زورگیری، از او اخّاذی کردند، از او بهزور گرفتند.
خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.