قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید
دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور
مىدانیم که زبان رفتاری اجتماعى است، لیکن با رفتارهاى دیگر انسان تفاوت زیادى دارد. رفتارى است بسیار دقیق، ظریف، پیچیده و درهمتنیده که از صوت و صدا ساخته شده، میان دهان و گوش جریان دارد، داراى تکیههاى آوایى، زیروبمىِ کلام، آهنگ صدا و نواى گفتار میباشد؛ بهگونهاى که نوشتار نمىتواند همه را بنمایاند.
زبانهاى بشر شجرههاى گوناگونى دارند. مشهورترین آنها شجرهٔ «هندواروپایى» ( Indo-European) و زبان مادر است که در جستوجوهاى جدید، یازده فرزند از او زاده شدهاند که بزرگترینشان «هندوایرانى» (Indo-Iranian) نام دارد. هندوایرانى نیز به دو شاخهٔ هندى و ایرانى انشعاب مىیابد. شجرهاى دیگر «سامى-حامى» (Semito-Hamitic) است که خود به دو بخش تقسیم مىشود، و زبانهاى عربى و عبرى از زبان سامىِ مادر زاده مىشوند. پس عربى هیچ نسبت و قرابتى با فارسى ندارد. اینکه ما زیاد با عربى آشنائیم، بهخاطر وامگیرى زیادمان از عربى و بهرهگیرى از خط عربى بوده است. ما بیش از این وارد شجرهٔ زبانها نمیشویم.
عالمان زبانهاى باستانى و زبانشناسانى که در کار شناخت زبانها بودهاند، این تقسیمها و انشعابها را از راه شباهتها و تغییرات درونى زبانها یافته، بهدست ما دادهاند؛ شناخت شجره و خانوادهٔ زبانها تقریبى و بر پایه تصور بوده است، و نمىتواند دقیق و عالمانه صورت پذیرد.
حال، ما در اینجا به بحث سادهٔ خود مىپردازیم و مىگوییم: بهطور کلى زبان بر پایهٔ دو اصل گردش میکند، یکى اصل هرچه کوتاهتر و کمتر کردن سخن و اصل هرچه بهتر و دقیقتر رساندن مفاهیم کلام. البته این دو اصل در تقابل با هم نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند. زبان رفتارى ظریف، پیچیده، و درهمتنیدهٔ ذهنى است که تعریفش بسى دشوار میباشد. زبان سازگانى از سازگانها (systems) است که بهترتیب از شمارى کوچک و بسته تا شمارى بزرگ و باز تشکیل مىشوند: اینها عبارتاند از سازگان بستهٔ اصوات (واکهها و همخوانها)، تکواژهها، واژهها، بههمپیوستهها (ترکیبات) و سازگان باز و نامحدود جملهها. لیکن هیچیک از اینها واحد سخن بهشمار نمیآیند. واحد سخن یک قطعه گفتار است که ابتدا و انتهایى داشته باشد و از آن نتیجهاى گرفته شود. در گفتار، یک پرسش و پاسخ، قطعه بحث، دستور، یا درخواست مىتواند واحد کلام قرار گیرد. در نوشتار، یک نامه، درخواست، یا حکم، و در اشعار، یک حکایت، غزل، قصیده، رباعى، و مانند آنها مىتوانند واحدهاى سخن بهشمار روند. اکنون در اینجا مىخواهیم به بحثى دربارهٔ شعر و شاعرى بپردازیم.
علم عروض
عروض، که از عربى گرفته شده است، مربوط به شعر بوده، قواعدى مفصل دارد و در گفتار کوچک ما راهى ندارد. و ما در این نوشته سخن را بهسادگى چنین مىگوییم: مهمترین نیاز شعر خوب رعایت وزن و قافیه است. در فارسى چندین وزن شعر وجود دارد، مانند وزن رباعى در رباعیات خیام و وزن رزمى در شاهنامهٔ فردوسى. با اینکه فارسى اوزان شعرها را از عربى گرفته است، به دو دلیل مشکلات شعرسُرایى عربى را ندارد. ١- در عربى وجود اِعراب پایانى کلمات و کشش صوت آن، قافیهپردازى را سخت مىسازد. ٢- در عربى، مذکر و مؤنث، تثنیه و جمع، و مطابقت صفت و موصوف سرودن شعر را دشوار میکند. اما فارسى این مشکلات را ندارد، از اینرو توانسته است هرچه بیشتر به زیبایى سخن بپردازد، تا آنجا که میتوانیم ثابت کنیم که هیچ زبانى از گروه هندواروپایى مانند فارسى به صنایع ادبى و آرایههاى نظم نپرداخته است تا اینهمه سخن شعر را زیبا سازد.
سُرایندهٔ شعر نخست وزن را انتخاب مىکند و بعد به قافیه مىپردازد. قافیهپردازى کار سادهاى نیست، بستگى به استعداد، هنر و قریحهٔ شاعرانه دارد. حافظ که در اینباره به خود میبالد، میگوید:
حسد چه مىبرى اى سستنظم بر حافظ؟ / قبولِ خاطر و لطفِ سخن خدادادست
ما براى درک بهتر یک شعر و هم بهمنظور تجزیه و ترکیب آن لازم است شعر را به نثر برگردانیم. شاعر در سرودن شعر ممکن است از یک تا چهار قاعده استفاده کند. اینها عبارتاند از حذف، اضافه، جابجایى، و تغییر. حال، یک رباعى از خیام را در نظر مىگیریم که یک واحد کلام است:
با تو به خرابات اگر گویم راز / به زانکه به محراب کنم بىتو نماز
اى اول و اى آخر خلقان همه تو / خواهى تو مرا بسوز و خواهى بنواز
نثر آن چنین مىشود: اگر در میخانه با تو رازونیاز کنم، بهتر از آن است که درمحراب مسجد بىیاد تو نماز گزارم. اى آنکه از پیشترین خلقتها و آخرین خلقتها وجود داشته و خواهى داشت، خواه مرا در جهنم بسوزان و خواه مرا نوازش کن. مىبینید که خرابات به میکده تغییر یافته، نیاز و مسجد اضافه شدهاند، و جابجایى هم رخ داده است. فعل «نواختن» چندمعنایى است؛ در رباعى فوق بیشتر بهمعنى «با من مهربان باش» بهکار رفته است. در اینجا معانى مجازى هم گنجانده شده است. از سوى دیگر، وقتى ابیات شاعران قدیم را بررسى میکنیم، به اشارات شعرا نیز برمىخوریم که بهصورت کنایه در متن گنجانده شده است. پس لازم میشود ما معلومات خارج از بافت کلام را هم داشته باشیم. بههمین دلیل است که بهنوعى علم تفسیر نیاز پیدا مىکنیم. وقتى سعدى مىگوید:
گلستان کند آتشى بر خلیل / گروهى بر آتش برد زآب نیل
مصراع اول اشاره به انداختن ابراهیم خلیلالله در آتش، و مصراع دوم اشاره به گروهى اسىت که در تعقیب موسى کلیمالله در رود نیل غرق شدند. همینطور در اشعار صائب تبریزى، بیتى را چنین میخوانیم:
تهىدستان قسمت را چه سود از رهبر کامل؟ / که خضر از آب حیوان تشنه میآرد سکندر را
خضر در این حکایت آب حیات را مىیابد لیکن بهدست اسکندر نمىرسد. و این کنایات و اشارات در اشعار بر زیبایى پارسى میافزاید.
زدودن خطاها و بهسازى فارسى
ننویسیم، ما تلاش خواهیم کرد به محققشدن این آرمان کمک کنیم. بنویسیم، ما کوشش خواهیم کرد این آرمان تحقق یابد. تلاش و یواش تُرکىاند، بهتر است فارسى بگوییم؛ کوشش و آهسته. در عربى کلمات وزن دارند، بهتر است از وزن درست آنها در تلفظ بهره بگیریم: بگوییم، ترجَمه بر وزن فعلَلة که مصدر رباعى مجرد است و نه ترجُمه. همچنین بگوییم، تجرِبه که مصدر بر وزن تفعِلة است و نه تجرُبه. ننویسیم، بلادرنگ وارد شدم، بنویسیم، بىدرنگ. نگوییم، پوپولیسم (populism) بگوییم، عوامگرایی یا تودهگرایى. ننویسیم، انیمیشن (animation) بنویسیم، پویانمایی. ننویسیم، داودى، بنویسیم، داوودى. واژههایى که دو تا «واو» لازم دارند، واو اول صداى v و واو دوم صداى «او» یعنى u میدهد، مثل طاووس، قاووت، کاووس، وول؛ اما واژههایى که با یک واو نوشته مىشوند، صداى اولشان واو نیست مثل فانوس، باروت، شاتوت، کابوس، فیوض، طوس و … حرفنویسىکردن کلماتى که معادل فارسى دارند، کار درستى نیست. ننویسیم، در پلتفرم انتخاباتى، «تختگاه» براى پلتفرم ساخته شده است. ننویسیم، دکتر علی حسینی، بورد تخصصى پوست و مو، board اسم جمع است. بنویسیم، عضو بورد تخصصى… ننویسیم، حسن حسینی، دکتراى حقوق بینالملل، دکترا «مدرک» است. بگوییم، داراى دکتراى حقوق… یا دکترى حقوق بینالملل یا دکتر در حقوق… براى پتانسیل معادل «توان» را ساختهاند. بهجاى، به مقرّ فرماندهىِ ارتش، بگوییم: ستادفرماندهى… بهجاى مدینهٔ فاضله بگوییم، آرمانشهر. نگوییم، او یک شِمایى از کل مسائل بیان داشت، شِما لغت فرانسه است. بگوییم، نکاتى اصلى یا خلاصهاى از… بهجاى ایدهٔ من این است که… بگوییم: پنداشت من… معادل بیزینس (business) کسبوکار ساخته شده است. تا مىتوانید زبان پارسى را نگه دارید.
خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.
قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید