گفتوگو با دکتر سهیلا گلستانی، خواننده و مدرس آواز، ساکن تورنتو
رسانهٔ همیاری – ونکوور
باخبر شدیم دکتر سهیلا گلستانی، خواننده و مدرس آواز، که چند سالی است از ایران به کانادا و شهر تورنتو مهاجرت کردهاند، برای دیداری از ونکوور به شهر ما آمدهاند. فرصتی یافتیم تا با ایشان دربارهٔ پیشینهٔ فعالیتهای حرفهای و هنریشان در ایران، موانع و مشکلاتی که بهعنوان یک زن هنرمند با آن مواجه بودهاند و نیز فعالیتهای هنریشان در کانادا گفتوگویی داشته باشیم که توجه شما را به آن جلب میکنیم.
سلام خانم دکتر گلستانی عزیز، سپاس که دعوت ما را برای گفتوگو پذیرفتید. ممنون خواهیم شد اگر لطف بفرمایید و در ابتدا کمی از خودتان برای آن دسته از خوانندگان ما که کمتر شما را میشناسند، بگویید. کجا متولد شدید، تحصیلاتتان در چه زمینهای است، چه شد که به خوانندگی علاقهمند شدید و از چه سنی شروع به خواندن کردید؟ آیا با ساز/سازهای ایرانی هم بهطور حرفهای کار میکنید؟
من سهیلا گلستانی، زادهٔ ایران و شهر اصفهان هستم. آشنایی من با موسیقی ایرانی از سنین قبل از دبستان آغاز شد. زمانی که استاد جلیل شهناز، استاد حسن کسایی و دکتر ساسان سپنتا که از دوستان پدرم بودند، به خانهٔ ما رفتوآمد داشتند. در آن زمان، من سواد خواندن و نوشتن نداشتم. من از شنیدن نغمههای موسیقی ایرانی لذت میبردم و سعی میکردم ترانه بخوانم. صدای کودکی من روی نوار کاست ضبط شد و هنوز آن را دارم. بعدها به مدرسه رفتم و تحصیلات من علوم آزمایشگاهی از دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی تهران است. در تمام طول زندگیام موسیقی و تحصیل همزمان وجود داشتند. در مورد ساز، من سالها پیانو مینواختم و در حال حاضر هم برای هنرجویان آواز، برای سلفژ از پیانو استفاده میکنم.
تحصیلات دانشگاهی شما دکترای علوم آزمایشگاهی است که ارتباطی با هنر و موسیقی ندارد، چه شد که این رشته را انتخاب کردید؟
همانطور که گفتم، عشق به موسیقی و البته ادبیات پارسی از کودکی در من وجود داشت. در نوجوانی اغلب من را در کتابخانهٔ پدرم لابهلای کتابهای شعر پیدا میکردند! از طرفی مثل همهٔ بچههای دیگر به مدرسه میرفتم و به رشتهٔ علوم تجربی علاقهمند بودم و در این رشته موفق… یادم میآید که سال اول دبیرستان دچار تردید شده بودم که آیا دبیرستان را ادامه بدهم یا به هنرستان بروم، چون همزمان موسیقی هم کار میکردم و معلم پیانو داشتم، با پدرم که استاد فلسفهٔ دانشگاه اصفهاناند، مشورت کردم. گفتند: «تو که در تجربی خوب هستی و علاقه داری، علوم تجربی را در دبیرستان و دانشگاه ادامه بده و همزمان موسیقی را بیاموز… » همین کار را کردم. بهنظرم پیشنهاد هوشمندانهای بود، چون من واقعاً هر دو را دوست داشتم. رشتهٔ علوم آزمایشگاهی را تا مقطع دکترا ادامه دادم، آزمایشگاه تشخیص طبی تأسیس کردم و بسیار هم در این کار موفق بودم. همهٔ آن چیزی که موفقیت مینامیم بهدست آوردم، از تحصیلات عالی در رشتهای که دوست داشتم تا تأسیس آزمایشگاهی موفق که هم به مردم خدمت ارائه میکرد و هم درآمد خوبی داشت و در تمام این سالها موسیقی مانند «نَفَس» از من جدا نبود.
باور دارم که انسانها تکبعدی نیستند، همانطور که عقل و خرد آدمی را بهسوی فهم حقایق هستی میکشاند، و تعدادی از این حقایق، کاربرد عملی دارند. یکی از این فعالیتهای عقلانی و پژوهشی، دانش علوم آزمایشگاهی است. از طرفی عواطف انسانی و ذوق و اشتیاق درونی در آدمی وجود دارد و برای من کشش و انگیزهای همیشگی برای پرداختن به آواز ایرانی و شعر و ادب وجود داشته و دارد.
روح و جسم از هم جدا نیستند و کاملاً از هم تأثیر میپذیرند. بعدها پل عملی این دو علاقه را دنبال کردم و آن موسیقیدرمانی (music therapy) است که مطالعات و مقالاتی در این مورد دارم.
آواز و ساز موسیقی را نزد چه استادانی آموختید؟
ردیف آواز ایرانی را نزد استاد هنگامه اخوان آموختم. پیانو و سلفژ را نزد استاد ابراهیم علیزاد گوهری، ریتم را از استاد مرتضی قاسمی و تکنیکهای تنفسی برای خواندن را با جناب مهدی محمدی کار کردم. در عین حال، چون آواز و شعر در همآمیختهاند و علاقهٔ زیادی به ادبیات دارم، از کلاسهای مثنوی و حافظخوانی استاد مهدی نوریان، دوست گرانقدرم، بهرهمند شدم.
از محضر استاد شفیعی کدکنی بسیار بهره بردم و زمانی که در ایران بودم، بارها مهمان ایشان بودم و ساعتها من با ایشان با هم مینشستیم و در مورد فرهنگ ایران و تاریخ و ادب پارسی گفتوگو میکردیم. همین گفتوگوها دو ترانهٔ آتش عشق و جاودان خرد (دربارهٔ فردوسی) را رقم زد که با شعر استاد کدکنی، آهنگسازی استاد محمدعلی کیانینژاد و صدای من منتشر شد.
استاد گلپایگانی بعد از شنیدن صدای من گفتند: «این صدا شناسنامه دارد و تحریرهای بجا استفاده میکنید.» از راهنماییهای ایشان نیز بهرهمند شدم.
کارکردن با آهنگسازان مطرح ایرانی برای من تجربیات و آموختههای زیادی بههمراه داشت. پنج آلبوم و ۲۰ اثر مستقل دارم که اولینبار با صدای من اجرا و منتشر شده، این کارها حاصل همکاری من با آهنگسازانی چون دکتر جهانشاه برومند، استاد محمدعلی کیانینژاد، استاد سیامک ایقانی، استاد صادق نوجوکی و استاد فردین خلعتبری است.
باور دارم که جدای از همهٔ اینها، مطالعه و تمرینهای خود شخص بسیار مؤثر است.
با توجه به اینکه ساکن اصفهان بودید و خصوصاً با درنظرگرفتن مشغلههای زندگی و کار و حرفهٔ تخصصی، برای یادگیری موسیقی تحت نظر استادان در تهران چطور وقت میگذاشتید؟
در بخشی از آموزشهایم ساکن تهران بودم. همزمان که دانشجوی علوم آزمایشگاهی بودم، در آزمون صدا برای راهیافتن به کلاسهای استاد هنگامه اخوان پذیرفته شدم و چند سال اول که هر هفته به کلاس آواز میرفتم، در تهران ساکن بودم. بعد از آن، هر دو هفته یکبار و گاهی ماهی یکبار از اصفهان برای آموختن موسیقی به تهران میرفتم. زمان زیادی صرف رفتوآمد میشد؛ کار راحتی نبود. آن زمان در ایران مادر بودم و هستم، همسر بودم، مسئولیت آزمایشگاه و عشق به موسیقی را داشتم. کار راحتی نبود، اما با عشق و تلاش امکانپذیر شد.
لطفاً کمی دربارهٔ سبک کاریتان برایمان بگویید و اینکه اشعار آوازها و ترانههایی را که میخوانید، از کدام شاعرانِ کلاسیک و معاصر، انتخاب میکنید؟ آیا خودتان هم شعر میسرایید؟
من ردیف آوازی استاد ادیب خوانساری را آموختم، اما همهٔ کسانی که ردیف میآموزند، لازم است سایر ردیفها را خودشان هم دنبال کنند. آوازهایی که میخوانم اغلب بر پایهٔ شعر شاعران کلاسیک ایرانی، مولوی، حافظ، سعدی، عطار و دیگران است. اما ترانهها، دو ترانه از استاد بیژن ترقی خواندهام به نامهای «مکن فراموشم» و «راز من» که برای بار اول توسط من اجرا شدهاند. از جمله ترانهٔ معروف میتوانم از «عاشقانهها» با شعر جناب محمدرضا بازرگانی، «رنگ جنون» (شعر: استاد حبیب یغمایی)، «شام بیوفایی» (اسماعیلی اراضی)، «برگرد» (محسن شیرالی) و ستارهآهو (سایه) و… نام ببرم.
خودم هم بله، گاهی مینویسم، اما منتشر نشده است.
مضمون اشعاری که برای آوازخوانی و ترانهخوانی انتخاب میکنید، بیشتر در چه زمینهای است؟ و چرا؟
باورم بر این است که هنر میتواند انسانها را به فضایل انسانی، عشق، محبت، صفا و یکرنگی، نوعدوستی و برابری نزدیکتر کند.
ترانهها میتوانند از یکسو عشق به میهن و مردم سرزمینم و از سوی دیگر عشق به مردم جهان بهطور کلی از هر گروه و ملیت و مذهب را درخشانتر کند.
بهعنوان یک زن، چه چالشهایی برای فعالیت در زمینهٔ موسیقی، خصوصاً آواز، در ایران داشتهاید؟ آیا برای خانمها کنسرت برگزار میکردید؟ در مجموع نظرتان در اینباره (برگزاری کنسرت فقط برای خانمها) چیست؟
همانطور که پیش از این در مصاحبهام با بیبیسی گفتم، محدودیتهای فراوانی داشتیم و داریم. در ایران صدای زنان طبق قوانین فعلی ممنوع است و حتی پخش صدای ما در فضای مجازی نوعی جرم محسوب میشود. مشخص است که در چنین شرایطی کار بسیار سخت خواهد بود. اما موسیقی بخشی از فرهنگ مردم است و نمیتوان آن را از مردم جدا کرد. در تاریخ تمدن ایرانی زنان و مردان حقوق مساوی داشتهاند. همه انسانایم و در حقیقت موسیقی «مردمی» است. بنابراین شاید برای مدتی بتوان آن را محدود کرد، ولی چون ریشه در جان انسانها دارد، زنده میماند.
در ایران بیش از یکسال بهدنبال مجوز اجرا بودم. بهعنوان سولیست نمیتوانستم اجرا کنم. حاضر شدم با یک آقا همخوانی کنم، اما برای مردم بخوانم که مجوز ندادند. بعد از آن علیرغم عقایدم، حتی حاضر شدم فقط برای خانمها اجرا کنم که باز هم مجوز ندادند!
به تفکیک هموطنانم به دو گروه زن و مرد باور ندارم، ما همه انسانایم.
شما طی چند سال اخیر به کانادا آمدهاید و در حال حاضر در تورنتو ساکناید. لطفاً بفرمایید چه شد که ایران را ترک کردید و کِی به کانادا آمدید؟
من بهدعوت جشنوارهٔ نوروزی کانادا در سال ۲۰۱۹ به اینجا آمدم و کنسرت اجرا کردم. در ابتدا قرار بود به ایران برگردم، اما به توصیهٔ وکیلم در کانادا ماندم…
آیا بهدلیل حضور در این جشنواره مشکلی برای بازگشتتان ایجاد شد؟
من پیش از خروج از ایران هم با مشکلاتی در ایران مواجه بودم. قوهٔ قضاییهٔ ایران بهدلیل اینکه آوازخواندن زنان را حرام و جرم میداند، برای من پرونده تشکیل داده بود و حتی امکان ممنوعالخروجشدنام هم وجود داشت. پس از اجرای تورنتو پروندهام سنگینتر هم شد. بههمین دلیل، پس از مشورت با وکیلم تصمیم گرفتم در تورنتو بمانم.
فکر میکنید محیط فرهنگی-هنری کانادا چه تأثیری روی کارهای شما داشته است؟ و اساساً محیط فرهنگی جامعهٔ ایرانی کانادا را در مقایسه با ایران چطور ارزیابی میکنید؟
یک زندگی نرمال! یعنی آزادی بیان، مساوات، فرصتهای پیشرفت و آموزش و فعالیت زن و مرد بدون تبعیض… و در مورد سؤال شما، نبودن خطر جانی و تهدید به هر نوع آسیب جسمی، روحی، اجتماعی و حرفهای. مردم کانادا از آزادی فرهنگی و آزادی بیان که مهمترین موازین حقوق بشرند، برخوردارند؛ چیزی که برای مردم ایران آرزویش را داریم. در عین حال، زمانی که در ایران بودم، همهٔ آلبومهای من با هزینهٔ شخصی خودم تهیه شدند؛ کارهای ارکسترال با آهنگسازی، تنظیم و ضبط حرفهای،… قوانین، اجازهٔ ضبط موزیکویدیو و پخش آن را نمیداد، ولی در کانادا اسپانسرهایی دارم که برای ترویج فرهنگ و موسیقی ایرانی ارزش قائلاند و برای اجرای کنسرت، ساخت موزیکویدیو و ساخت کارهای جدید، حمایتم میکنند و این بسیار خوشحالکننده است. این جامعه پذیرای هنر واقعی است.
شیوع کووید-۱۹ مشکلات بسیاری را برای افراد مختلف ایجاد کرده است، ولی در این میان، هنرمندان آسیب بسیار زیادی را متحمل شدهاند، چون بسیاری از برنامههای فرهنگی-هنری و همچنین گردهماییها متوقف شده است. از شرایط کار خودتان بهعنوان یک هنرمند در دوران کرونا برایمان بگویید.
بله، دوران کووید، دوران سخت بشری بود، اما من به فعالیتهایم ادامه دادم. در تمام دوران قرنطینه، بهصورت آنلاین اجرا، مصاحبه و کارگاه (workshop) آواز ایرانی داشتم. فعالیتهای اجتماعی و همکاری با مؤسسات خیریه و انجمنهای مختلف و آموزش آواز ایرانی ادامه داشت.
قرنطینه باعث شد روی کارهایم تمرکز بیشتری داشته باشم. قبلاً زمانی که ایران بودم، روی زبان آذربایجانی خودم کار کردم و موفق شدم دو ترانهٔ زیبای آذربایجانی را نزدیک به اصل آن بخوانم. این بار در دوران کووید-۱۹، روی گویش بختیاری خودم تمرکز کردم و موفق شدم پس از ماهها تمرین ترانهٔ بختیاری «بهار» از آثار جاودانهٔ استاد بهمن علاءالدین را بازخوانی کنم.
فکر میکنید مردم در این شرایط چطور میتوانند از هنرمندان حمایت کنند؟
خوشبختانه محدودیتهای ناشی از همهگیری کووید-۱۹ روبهکاهش است و امیدواریم بهزودی کنسرتها و برنامههای هنری از سر گرفته شود. همه میدانیم که برگزاری کنسرتها و گردهماییهای هنر به وقت و بودجهٔ زیادی نیاز دارد. مردم عزیزمان با شرکت در کنسرتها و البته خرید قانونی آثار هنری، میتوانند فرهنگ ایرانی و موسیقی ایرانی را حمایت کنند تا همیشه جاودانه باشد.
اشاره کردید که در تورنتو هم به تدریس آواز ایرانی میپردازید. آیا علاقهمندانی در میان غیرایرانیها هم هستند که بخواهند آواز ایرانی و آن هم آواز سنتی ایرانی بیاموزند؟
بله، من فعلاً در تورنتو ساکنام، ولی از همهجای دنیا هنرجو دارم. خصوصاً در دوران کووید که همهٔ کلاسها آنلاین است. خوشبختانه نهتنها نوجوانان نسل دومی که خارج از ایران بهدنیا آمدهاند به موسیقی ایرانی علاقهمندند، بلکه من هنرجویانی دارم که ایرانی نیستند و علاقهمند به فرهنگ و موسیقی ایرانیاند و تدریس به آنها در جهت گسترش فرهنگ ایرانی و باعث خوشحالی من است.
اشاره کردید که در جشنوارهٔ نوروزی کانادا اجرا داشتید، آیا در تورنتو کنسرتهای دیگری هم برگزار کردهاید؟
بله، پنج کنسرت در تورنتو داشتهام. مارس ۲۰۱۹ در جشنوارهٔ نوروزی کانادا در مرکز هنرهای نمایشی ریچموندهیل که اشاره کردم، دو اجرا در جشنوارهٔ تیرگان در ژوئیهٔ ۲۰۱۹، اجرا در جشنوارهٔ مهرگان در سپتامبر ۲۰۱۹ در مرکز هنرهای نمایشی ریچموندهیل و اجرا در فضای باز بهدلیل محدویدتهای کووید-۱۹ در سپتامبر ۲۰۲۰.
نظرتان دربارهٔ شهر ونکوور چیست؟ آیا این اولین سفر شما به اینجاست؟
ونکوور را شهری زیبا، با هوای دلانگیز و مردمی صمیمی دیدم. این دومین سفر من به ونکوور بود، بار اول در سپتامبر ۲۰۱۹ به اینجا آمدم.
این بار بهدعوت آقای فرهاد صوفی به ونکوور آمدم و تمام مدت اقامتم مهمان ایشان و همسر محترمشان خانم مری بودهام. از حسن نیت و محبت ایشان خرسند شدم. آقای صوفی در نظر دارند برای اجرای کنسرت با ارکستری بزرگ در ونکوور من را حمایت کنند.
پس این بار مسافرتتان به ونکوور جنبهٔ کاری هم داشت.
بله، جلسات مؤثری در ارتباط با چگونگی اجرای کنسرت در ونکوور داشتیم. من برای گسترش فرهنگ و هنر ایرانی، تاوان زیادی پرداختهام و همهٔ آنچه را طی سالها تلاش ساخته بودم، واگذار کردم و الان اینگونه حمایتها را باعث دلگرمی میبینم.
امیدوارم در آیندهٔ نزدیک کنسرتی در شهر زیبای ونکوور اجرا کنم و مردم را پس از مدتها از نزدیک ببینم.
آیا بهنظر شما هر شخصی فارغ از صدایی که دارد میتواند آوازخوانی و ترانهخوانی را بیاموزد؟
بهنظر من هر شخصی میتواند صدای خود را بهتر کند. ما در طی زندگی آموزش ندیدهایم که چطور از تارهای صوتی مراقبت کنیم و چطور از صدایمان درست استفاده کنیم، اینها همه علم و تکنیک است و با هنر آمیخته خواهد شد.
بله، بهنظر من همه میتوانند بهتر بخوانند، ولی الزاماً همه نمیتوانند خواننده یا بهقول معروف آرتیست شوند. اهداف آدمها برای آمدن به کلاس آواز متفاوت است.
علاقهمندان به یادگیری آواز از چه طریقی میتوانند با شما ارتباط برقرار کنند؟
علاقهمندان میتوانند از صفحهٔ اینستاگرامم به من پیام بفرستند:
instagram.com/soheilagolestani.official
یا درخواست و مشخصات خودشان را به آدرس ایمیل icrpa-canada@outlook.com بفرستند.
کار جدیدی در دست ندارید؟ لطفاً کمی هم دربارهٔ برنامههای آیندهتان برایمان بگویید.
بله، دو کار جدید در دست دارم که در حال بررسی و طی مراحلش هستیم. برای آیندهٔ نزدیک در نظر دارم موزیکویدیوی مناسبی برای ترانهٔ ستارهآهو اثر مشترک استاد همایون خرم و سایه، که اولینبار با صدای من اجرا شده است، بسازم. البته سناریوهای مختلفی پیشنهاد شده، اما هنوز به توافق قطعی نرسیدهایم و داشتن اسپانسر برای این کارِ متفاوت روند را آسانتر خواهد کرد.
برنامههایی برای گسترش فرهنگ و موسیقی ایرانی دارم که در آینده اعلام خواهم کرد.
با سپاس دوباره از وقتی که برای این گفتوگو اختصاص دادید، لطفاً اگر صحبت دیگری با خوانندگان ما دارید، بفرمایید.
سپاسگزارم از فرصتی که در اختیار من گذاشتید تا با هموطنانم و دوستداران صدای خودم صحبت کنم، واقعیت این است که زندگی کوتاه است و امیدوارم در فرصتی که داریم به مسائلی که برای ما مهم است بیشتر بپردازیم. ما میتوانیم تأثیر مثبت و ماندگاری در فرهنگ و هنر و اعتلای عواطف انسانی داشته باشیم.
از محبتهای بیدریغ هموطنانم در سفرم به ونکوور بسیار سپاسگزارم.