قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید
دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور
کوتاهسازى (clipping) – کوتاهسازى یک واژه بهشیوهٔ انگیسى در فارسى مرسوم نیست. مثل: doc از کلمهٔ doctor یا lab از laboratory یا math براى mathematics. این کوتاهسازى در خلاصهکردن اسم کوچک افراد هم رایج است، مانند: Dan براى Daniel و Cat براى Cathrine. البته همیشه قسمت اول اسم نیست و متفاوت ساخته مىشود. مثل Betty یا Betsy براى الیزابت یا Bob براى Robert، که آن را nickname نیز مىگویند. در فارسى اینگونه نامگذارى بهطور خودمانى و غیرِرسمى صورت مىگیرد که در بعضى خانوادهها معمول است. مانند گفتن اَشى به اشرف، پرى به پروین یا انوش به انوشیروان.
کوتاهسازى در زبان فارسى بهشکل خلاصهسازى متداول است و آن چنین است که در محیطی مشخص، یک جزء از عبارتى را گرفته، بقیه را حذف مىکنند. مثلاً مىگویند: «آقاى زارعى همین الان رفت توى سلف» یعنى سلف سرویس غذا یا «برو داخل انبار آن پیکنیکی را بیار اینجا.» که منظور چراغ گاز پیکنیک است.
وامگیرى (borrowing) – وامگیرى آسانترین و کمزحمتترین روند واژهسازى است، لیکن در ایران پربسامدترین و در عین حال مهمترین نوع واژهسازى یا بهتر بگوییم «واژه واردکُنى» بوده است. ایرانىها بنا به دلایلى که در دنبال بدان خواهیم پرداخت، بهسهولت تمام و بىحدوحصر کلمات و ترکیبات خارجى را به داخل زبان خود راه دادهاند و از این طریق بر دایرهٔ واژگانشان وسعت بخشیدهاند و به نسبت بسیار بالاتر از هر نوع واژهسازى دیگر، مفردات و ترکیبات زبان عربى را به وام گرفته وارد فارسى کردهاند، و بهقول برخى از ادیبان بر غناى آن افزودهاند. لیکن همه مىدانیم که در اکثر موارد این چیزى جز راحتطلبى و بىمبالاتى نبوده است. همهٔ زبانهاى زندهٔ دنیا وامگیرى دارند. انگلیسى از قدیم و جدید از زبانهاى ژرمن کهن، فرانسه، لاتین، یونانى و جز اینها لغات وارد کرده است و امروزه بیشتر از راه ترکیب و اشتقاق تأمین نیاز مىکند؛ وندها و ریشهها را بهکار مىگیرد، تلفیق مىکند و تلفظ و نگارش لغات را بر پایهٔ قواعد آوایى خود قرار مىدهد. البته در روزگار کنونى وامگیرى انگلیسى از فرانسه بهشکل جدید صورت مىپذیرد؛ املاى کلمات و تلفظشان بهطور نسبى حفظ مىشود. از این قبیل هستند کلماتِ barrage، émigré، memoir، entrepreneur، cachet و entrepôt. همچنین فرقى نمىکند، زبانهاى فرانسه، یا دیگر زبانهاى اروپایى، آسیایى و آفریقایى هم از انگلیسى وام مىگیرند؛ تفاوت در مقدار، رقم، تلفظ و نگارش است. عربى هم از فارسى قدیم و جدید وام گرفته و مىگیرد ولى کلمات را بهاصطلاح مُعَرّب مىسازد یا در بابهاى افعال صرف مىنماید، مثل: هٓندسّه یا هِندسه از «اندازه»، جُناح از «گناه»، مسجد از «مزگت» و جز اینها. زبان ترکى استامبولى هم وامگیرى را در حد بالایى از عربى و فارسى قدیم و جدید در خود دارد با این تفاوت که کلمات را با آهنگ و قواعد ویژهاش تلفظ کرده با خط امروزهٔ خود که از لاتین گرفته شده است، مىنگارد؛ بهطور مثال، محمد را محمت (Mehmet) و دولتى را دِولتى (devleti) مىگوید. با اين الفبا توانسته است سه واكهٔ ö ،ü ،I و نيز همخوانهاى دیگرش را مانند ć ,š و c (ج) بهراحتى بسازد. این ترکى صوت «خ» ندارد و بهجاى آن «هـ» مىگذارد. مثلأ واژهٔ خوش را «هُش» تلفظ مىکند. لیکن فارسى تمام کلمات عربى را یکسان در نوشتارش وارد نموده است، گو اینکه در گفتار چنین نیست: ظ، ض، و ذ هر سه همان «ز» و ث و ص، همان «س» گفته مىشوند.
وامگیرى فارسى از عربى بنا بر آمار فرهنگستان میان ۵۰ تا ۵۵ درصد است. کلمات و عبارات یکسره از عربى به درون فارسى راه یافتهاند؛ گو اینکه تلفظ آنها بومى شده معانى بسیارى از آنها کموبیش تغییر کرده است. مهمترین دلایل این کار بهشرح زیر است:
١- پذیرش اسلام، تعلیمات دینى و قرآنى، تحصیلات حوزوى، آموزش عربى و استماع سخنانى که واعظان پیوسته از منبر بهکار گرفته مصطلح ساختهاند.
٢- سهولت، راحتى و خلاصى خود از شیوههاى دیگر واژهسازى، حفظ معانى خاص اصطلاحات، حرمت و قداست اعمال و تکالیف دینى.
٣- بسط مطالعات در عربى و کمک ایرانیان به تنظیم، تشریح و تحریر رسالات و کُتب متعدد به عربى از قدیم.
۴- سازندگى و بارورى عربى در واژهسازى درونىاش با بهرهگیرى از اوزان، بابهاى مختلف افعال، و قواعد نظامیافته در صرف آنها همراه با ساختن اسمها، صفات مشبهه، صیغهٔ مبالغه از مصدر یا اسم مصدر و نیز وجود جمعهاى مکسّر زیاد و پس از آن، نحو کلام در جملهسازى و جز اینها.
تمام این دلایل و مسائل دیگر که ذکرشان در این مقال ضرورى نیست، سبب شده است کلمات و ترکیبات بسیارى یکپارچه یا از طریق ترکیب وارد زبان ما شوند و در گویشهایمان مصطلح شوند. مانند: بارکالله، لامذهب، ممنوعالخروج، الیماشاءالله، معتنابه، علىایّحال، دارالترجمه، ماجراجویى، لایتغیر، غیرِمنتظره، دستورالعمل، متکلم وحده… بارورى عربى در حدى است که مىتواند با سه همخوان (consonants) از راه اشتقاق در وزنهاى گوناگون با تغییر واکهها (vowels) حدود صد واژه بسازد، مثلاً با سه همخوان ق، ب، ل کلماتى چون: قابل، مقبول، قبال، اقبال، تقبیل، تقبل، تقابل، استقبال، مقابله و مشتقات آنها ساخته مىشوند. اما از سوى دیگر، یادگیرى قواعد عربى را در تمام احوال صرفى و نحوى براى یادگیرندگان امرى بس دشوار مىسازد.
عربى در کنار جمع سالم خود بیش از ٢٠ جمع مکسّر دارد که بیقاعده ساخته مىشوند، مثل: احکام جمع حُکم، کُتُب جمع کتاب، مسائل جمع مسئله، حِکَم جمع حکمة، غُرباء جمع غریب، معاییر جمع معیار، و غیر از اینها. علاوه بر آن، تثنیه (جمع دوتایى) هم دارد، مثل عینان (دوچشم)، انتما (شما دو نفر)، قُلتما (گفتید شما دو نفر).
فارسىزبانان در استفاده از عربى بیشازحد پیش رفتهاند. افزون بر بهرهگیرى از مشتقات و اوزان کلمات، از ریشهٔ واژههاى عربى نیز واژهسازى کردهاند: تکیه و جمعش تکایا در عربى نیست، اما از ریشهٔ عربى گرفته شده است. کلماتى چون قصاب، بزّاز و کفاش بهصورت صیغهٔ مبالغه ساخته شدهاند، ولى عربى نیستند. همچنین گاه واژههایى را در قیاس بر اوزان عربى جمع بستهاند، مثل: ارامنه جمع ارمنى، اکراد جمع کُرد، اساتید جمع استاد. واژهٔ گنجوى (منسوب به گنجه) و ساروى (منسوب به سارى) در قیاس به عربى گفته مىشوند، زیرا بر معیار فارسى باید گنجهاى و ساریایى یا سارایى بشوند. دلیل دیگر، خط فارسى است که از خط اصلاحشدهٔ عربى گرفته شده است و این اشتراک موجب راحتى کار در وامگیرى شده است. از سوى دیگر، همه مىدانیم که خط فارسى و عربى ناقصاند، لیکن تبدیل آن به یک خط آوانگار شبیه کارى که آتاتورک در ترکیه انجام داد، اصلأ امکان ندارد، چون قدمت فارسى و آثار گرانقدر نویسندگان و شاعران ایرانزمین و نیز تحصیلات سنّتى دینى که به عربى است، از دست مىرود.
علت دیگرى که ذکرش لازم بهنظر مىرسد، وضع جغرافیایى و رویدادهاى تاریخى در ایران است. فتوحات بعد از پیامبر اسلام، زبان عربى را در چندین کشور آفریقایى نه تنها رایج ساخت، بلکه جایگزین گویشهاى داخلى کرد، لیکن ایرانیان مانند سایر سرزمینها عرب نشدند و در بسیارى نقاط در برابرعربى ایستادگى نمودند. حکیم ابوالقاسم فردوسى و شعراى دیگرى پیش از او چون دقیقى طوسى، سعى کردند فارسى را زنده و خالص نگه دارند. شما در کتاب شاهنامه واژههاى عربى را در کمترین حد مىبینید. با این وجود، سیل کلمات عربى از سمت غرب، به درون فارسى ریخت. جنگها و حملات اقوام مختلف از شمال شرقى و غربى تعدادى لغات ترکى و مغولى را به درون فارسى راه دادند. کلماتى چون: جلو، یواش، تلاش، یورش، قرمز و کنکاش از این دست هستند. همچنین کلمات آقا، خانم، خاتون، و دنبالهٔ قلى، مثل علیقلى همه از گونههاى ترکى وارد فارسى شدهاند، لیکن بهخاطر ادبیات نیرومند فارسى و تأثیر عربى اینگونه کلمات در درون نثر و نظم مستحکم ما نشدهاند.
بههر حال، بینظمى ناخوشایندى بر گفتار و نوشتار ما حاکم شده است. امروزه اکثر ما مردم نه روزنامه مىخوانیم و نه به فارسى اهمیت مىدهیم.
با این وجود امیدواریم نوشتهٔ ما را در این رسانه بخوانند! حال به یک خطاى دستورى توجه کنید:
«از مهمانان عزیز خواهشمندیم رأس ساعت ٢ به مهمانسرا تشریف بیاورید.» در این جمله فعل آخر باید سومشخص جمع باشد، زیرا به «مهمانان» برمىگردد. پس بنویسیم: «… به مهمانسرا تشریف بیاورند.» یا مثلاً ننویسیم: «شما از کسانى هستید که عرض و عمق لحظات را بر طول عمرشان ترجیح مىدهید.» بنویسیم: «… بر طول عمرشان ترجیح مىدهند.» توجه کنیم که فعل آخر جمله به «کسانى» برمىگردد. در عربى هم همینگونه است. در قرآن بارها و بارها گفته شده است: «یا ایهاالذین آمَنوا… » فعل سومشخص جمع است، یعنى «اى کسانى که ایمان آوردند… » ولى چون جمله خطابى است و یک فعل بیشتر ندارد، در فارسى قاعدهٔ دستورى آوردن فعل دومشخص جمع است و ترجمه مىشود: «اى کسانى که ایمان آوردهاید… » اینک چند خطاى دیگر؛ ننویسیم: «احمد خان بر علیه دستور مدیر عمل مىکند.» بنویسیم: «… علیه دستور مدیر… » علیه خودش بهمعنى برخلافِ یا برعکسِ است، اما حالا یکپارچهاش جا افتاده است، در حالیکه «بر» لازم ندارد. یا ننویسیم «بر اساس گزارش اولیه»، بنویسیم «بر اساس گزارش اول یا اولین گزارش.» ما در فارسى صفت مؤنث نداریم. نگوییم «آکادمى فرهنگى حافظ» بگوییم «آکادمى حافظ» یا «انجمن فرهنگى حافظ» چون آکادمى خود بهمعنى فرهنگستان است. تکواژ جمع «ات» را بهدنبال کلمات فارسى نیاوریم و نگوییم: گزارشات، ویرایشات، آزمایشات، گرایشات، پیشنهادات. بگوییم: گزارشها، ویرایشها، آزمایشها، گرایشها، پیشنهادها، فرمایشها و غیر از اینها. لیکن جمعبستن کلمات عربى با این دنباله ایرادى ندارد، مانند: جلسات، امکانات، مشترکات… گذاشتن تکواژِ «ها» بعد از کلمات جمع هیچ خوب نیست. نگوییم: ادویهها، عملیاتها، اسلحهها. بگوییم: ادویه، عملیات، اسلحه. ترکیباتى را که انگلیسىاند یا در فارسى درست ساخته شدهاند، جابهجا ننماییم. مثل: تور لیدر (tour leader) یا نجات غریق، نگوییم: لیدر تور یا غریق نجات. و این کار درست نیست. باید در کاربرد صحیح این ترکیبات بکوشیم.
این بحث در شمارههای بعدی ادامه دارد. خوانندگان عزیز اگر نظر یا سؤالی دارند، لطفاً به آدرس m.rakhshanfar1@yahoo.com ایمیل بفرستند.