نماد سایت رسانهٔ همیاری

مرتضی مشتاقی: حاجی‌فیروز ارتباطی با سنت‌های کهن نوروزی نداشته و ندارد

گفت‌وگو با مرتضی مشتاقی، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر ساکن ونکوور، به‌مناسبت انتشار کتاب «تبار حاجی‌فیروز و غلام»

گفت‌وگو با مرتضی مشتاقی، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر ساکن ونکوور، به‌مناسبت انتشار کتاب «تبار حاجی‌فیروز و غلام»

سیما غفارزاده – ونکوور

سال گذشته و پیش از نوروز سال ۱۳۹۹ با مرتضی مشتاقی، نویسنده، کارگردان و بازیگر تئاتر ساکن ونکوور، دربارهٔ حاجی‌فیروز در دنیای معاصر و اینکه حاجی فیروز کیست و از کجا آمده و چه نقشی در فرهنگ ما دارد، گفت‌وگویی داشتیم که از نظرتان گذشت. امسال، باز هم‌زمان با نوروز خبر انتشار کتاب تحقیقی ایشان در این زمینه با عنوان «تبار حاجی‌فیروز و غلام» را شنیدیم و به همین مناسبت به سراغشان رفتیم تا دربارهٔ تبار حاجی‌فیروز بیشتر بشنویم. توجه شما را به این گفت‌وگو جلب می‌کنیم.

آقای مشتاقی عزیز، از وقتی که به ما داده‌اید و از اینکه دعوت ما را برای این گفت‌وگو پذیرفته‌اید، سپاسگزاریم و چاپ کتاب جدیدتان، تبار حاجی‌فیروز و غلام، را تبریک می‌گوییم. 

من هم از شما تشکر می‌کنم به‌خاطر فرصتی که برایم فراهم کردید تا بار دیگر با خواننده‌های شما ارتباط برقرار کنم. همچنین تشکر می‌کنم به‌خاطر تبریک صمیمانهٔ شما در ارتباط با چاپ کتاب.

خواهشمندیم کمی دربارهٔ پیشنیهٔ تئاتری خود و کتاب‌هایی که تاکنون منتشر کرده‌اید برایمان بگویید، خصوصاً برای آن دسته از خوانندگان ما که کمتر با فعالیت‌های نمایشی شما آشنایی دارند.

از سن دوازده‌سالگی کار نمایشی خود را فعالانه با کلاس‌های کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان آغاز کردم. بعد از پنج سال سرپرستی دو گروه نمایش را به‌عهده گرفتم. اولین نمایشنامه‌ام را به‌نام «سیاه‌گوش» نوشتم. این نمایش در کانون پرورش فکری به روی صحنه رفت. در این دوره، دو قصه را به نمایشنامه تبدیل کردم. اولین آن‌ها قصهٔ «حقیقت و مرد دانا» نوشتهٔ بهرام بیضایی و دومی، قصهٔ «ماهی سیاه کوچولو» نوشتهٔ صمد بهرنگی بود. اولی در کانون پرورش فکری با کارگردانی خودم به روی صحنه رفت و دومی با کارگردانی مشترک من و منصور خلج در تئاتر شهر اجرا شد. هم‌زمان در سال ۱۳۵۶ به‌عنوان بازیگر در گروه‌های حرفه‌ای مشغول به کار شدم و در تئاتر شهر، تالار رودکی، ادارهٔ برنامه‌های تئاتر و… با گروه‌های مختلف بازیگری می‌کردم. تجربه‌کردن در روش‌های مختلف را دوست داشتم. این بود که سراغ نمایش مستند رفتم و نمایش مستند «زندان اطفال» را نوشتم. و با همان گروهی که در کانون پرورش فکری داشتیم، در ادارهٔ برنامه‌های تئاتر و دانشکدهٔ هنرهای دراماتیک، آن را کارگردانی کرده و به روی صحنه آوردیم. در فضای بعد از انقلاب، علاقه‌مند به تجربهٔ نمایش‌های خیابانی شدم. چندین نمایش خیابانی نوشتم که سه‌ تای آن‌ها به‌صورت کتاب منتشر شد؛ «کوپن»، «انقلاب و ضدِانقلاب» و «بهاران خجسته باد». کم‌کم عرصه بر نمایش‌های خیابانی تنگ شد. شرایط نامطلوبی بر تئاتر حاکم شد. احساس کردم که دیگر در ایران نمی‌توانم تجربه کنم و از این‌رو، مهاجرت کردم. 

در یونان به کمک بخشی از وزارت فرهنگ و هنر یونان – آتن، کلاس بازیگری سه‌ماهه‌ای برای علاقه‌مندان پناهنده گذاشتم و هم‌زمان نمایشنامهٔ «رهایی پرندگان صلح» را نوشتم. این نمایش بدون دیالوگ بود. داستان به‌وسیلهٔ حرکت و صدای بازیگران و نور و موسیقی بیان می‌شد. بعد از سه ماه، نمایش را کارگردانی کردم و در صحنهٔ آکروپولیس آتن به‌اجرا درآمد. دفتر سازمان ملل در آتن، برای این نمایش، یک دیپلم افتخار هم به من اهدا کرد. 

در سال ۱۹۸۸ وقتی به ونکوور – کانادا رسیدم. دو کلاس بازیگری برای کودکان و بزرگسالان دایر کردم. نمایشنامه‌های «بچه‌ها بیایید با هم گل بکاریم» و «بچه‌ها نوروز» و همچنین «قصه‌های جنگل» (بر اساس داستان‌های کلیله و دمنه) را نوشته و کارگردانی کردم. برای بزرگسالان هم نمایشنامهٔ «‌بشنو از نی» را نوشته و کارگردانی کردم که در ونکوور و تورنتو اجرا شد. 

هنوز طالب تجربه بودم. در رشتهٔ تئاتر داگلاس کالج در نیووست‌ مینستر ثبت‌نام کردم. اولین نمایشنامهٔ انگلیسی خود را می‌خواستم تجربه کنم. نمایشنامهٔ «کابوس‌های یک راننده‌تاکسی» را به‌طور مشترک با سی.جی. هافمن نوشتیم. نمایشنامه مورد پسند دانشکده قرار گرفت و رسماً از من تقاضا شد که آن را با هزینهٔ دانشکده کارگردانی کنم. نمایش با موفقیت بسیار به روی صحنه آمد. اجازه دهید برای طولانی‌نشدن مطلب به‌صورت تیتروار بقیهٔ نمایش‌هایی را که نوشته و کارگردانی کرده و به روی صحنه آورده‌ام، فقط نام ببرم. آن‌ها عبارت‌اند از: «پاسخ‌های ملانصرالدین»، «نگاه سوم»، «نوعی از هنر، نوعی از اندیشه»، «ماسک» و «واخوان».

ما شاهد فعالیت‌های شما در انجمن هنر و ادبیات هم بوده‌ایم . در آنجا از شما فیلم، داستان، شعر هم دیده و شنیده‌ایم. از آن‌ها چیزی نگفتید.

از سال ۲۰۱۰، سرپرستی انجمن هنر و ادبیات در ونکوور را به‌عهده داشتم. در جلسات فصلی این انجمن که مجموعه‌ای بود از شعر و داستان‌خوانی و هنرنمایی گروه‌های موسیقی، رقص و نمایش، من هم به‌سهم خودم چند فیلم پانزده‌دقیقه‌ای در معرفی فروغ فرخزاد، سهراب سپهری، نسیم خاکسار، داریوش آشوری و فیلم کوتاهی از داستان خودم به‌نام «از نو شکفتن» ساختم. گاهی هم داستان‌هایم را به‌صورت نقالی نیز اجرا می‌کردیم، مثل داستان «سوء‌تفاهم» و… 

سال گذشته درست پیش از نوروز در گفت‌وگویی با شما، دربارهٔ حاجی‌فیروز در دنیای معاصر، از صحبت‌های شما بسیار آموختیم. حال، مایل‌ایم به بهانهٔ چاپ کتابتان بیشتر در این‌باره بدانیم. اغلب کارهای شما در زمینهٔ نمایشنامه و هنر و ادبیات بوده است. چه شد که به سراغ کاری پژوهشی رفتید و به‌خصوص علاقه‌مند شدید تا دربارهٔ حاجی‌فیروز کاری تحقیقی انجام دهید؟

کسی که در رشتهٔ تئاتر فعالیت می‌کند، همواره برای شناخت شخصیت‌های نمایش تحقیق می‌کند. بسیاری از شخصیت‌های تاریخی و خاص، چه در نمایش‎ها و چه در کتاب‌های تاریخی به یک‌گونه معرفی شده‌اند. مانند شخصیت مصدق یا شخصیت امیر کبیر. برای یافتن این شخصیت‌ها کسی به مشکل بر نمی‌خورد، اما در مورد حاجی‌فیروز این‌‌طور نیست. تبار و شخصیت او به ده‌ها گونهٔ مختلف تعریف شده است که نه‌تنها با هم شباهتی ندارند، بلکه در بعضی مواقع متضاد یکدیگرند. 

اعتراف می‌کنم که بیش از پانزده سال بود که این تعریف‌ها در ارتباط با شخصیت حاجی‌فیروز مرا کاملاً گیج کرده بود. تا آنکه تصمیم گرفتم دست‌به‌کار شوم. به‌خاطر همین موضوع، یک‌یک تعریف‌ها و نظریه‌ها را با دقت کامل بررسی کردم تا واقعیات را پیدا کنم. متأسفانه به بن‌بست رسیدم. چاره را در این دیدم که خود وارد پژوهش شوم.

اگر بخواهید برای علاقه‌مندان به این مقوله، خیلی خلاصه بفرمایید که این کتاب دربارهٔ چیست، چه خواهید گفت؟ 

این کتاب، تبار حاجی‌فیروز را با اسناد تاریخی معرفی می‌کند. شکل‌گیری اولیهٔ او را از ابتدا تا به امروز با شواهد و اسناد شرح می‌دهد.

این کتاب چه تفاوتی با دیگر کتاب‌های پژوهشی دربارهٔ حاجی‌فیروز دارد؟

باید بگویم کتاب دیگری وجود ندارد. اگر منظور شما نظریه‌های گوناگون است، باید گفت تاکنون ده‌ها تعریف‌ مختلف از تبارِ حاجی‌فیروز منتشر شده است. همهٔ آن‌ها آن‌قدر مختصر راجع‌ به موضوع نوشته‌اند که از یک یا دو صفحه تجاوز نمی‌کند. مثلاً بهرام بیضایی در کتاب نمایش در ایران که ۲۴۲ صفحه است، تنها در یکی دو صفحه به شخصیت سیاه پرداخته است و او را یک کولی می‌داند. دکتر مهرداد بهار به‌همین اختصار او را «سیاوش» و دکتر شروین وکیلی حاجی‌فیروز را «ابولؤلؤ» معرفی می‌کند و دیگران هم… 

چرا این‌‌همه نظریه‌های گوناگون دربارهٔ حاجی‌فیروز وجود دارد؟

در مورد حاجی‌فیروز و شکل‌گیری او مطالب کم و پراکنده‌ای در تاریخ وجود دارد. دلیل اصلی آن بی‌سوادی مطرب‌های عروسی بود که مجریان اصلی این نمایش‌ها بودند. آن‌ها هیچ هدفی جز کسب درآمد نداشتند و نوشته‌ای نیز از خود بر‌جای نگذاشته‌اند. این خلأ باعث شد برای تبار شخصیت حاجی‌فیروز نظریه‌پردازی شود. به‌جای گفت‌و‌گو و مطرح‌کردن سؤال بر سر نظریه‌ها، دیگران هم نظریه‌های جدی‌تری صادر کردند. به‌گونه‌ای که امروزه ده‌ها نظریهٔ مختلف و ضدونقیض وجود دارد. برای یافتن تبارِ واقعی حاجی‌فیروز، باید با حوصله به متون داخلی و خارجی رجوع کرد و با صرف وقت بسیار به نتیجه رسید. متأسفانه در گذشته کسی به این مهم نپرداخته بود. 

آیا فکر می‌کنید ممکن است روزی نظریه‌پردازان در این‌باره به دیدگاه واحدی برسند؟

باید توجه داشت که نظریه با اصل ثابت‌شده بسیار فرق دارد. استادانی که نظریه‌ بیان داشته‌اند، ادعا نکرده‌اند حاجی‌فیروز همانی است که آن‌ها گفته‌اند. آن‌ها تنها به شباهت‌های کوچکی که دیده‌اند، اشاره کرده‌اند و حدس و گمان‌ خود را به‌‌صورت بسیار مختصر بیان داشته‌اند. تک‌تک آن‌ها با شک و تردید در هر جملهٔ خود از واژه‌های شاید، احتمال دارد، اگر، ممکن است و… استفاده کرده‌اند. این‌گونه نظریه‌ها به‌نظر من ناقص‌اند، زیرا پاسخ‌گوی سؤال‌های مختلف پیرامون شخصیت حاجی‌فیروز نیستند. نظریه‌های ناقص به‌مرور زمان با کشف اسناد تاریخی از بین می‌روند. امروزه به‌حد کافی اسناد تاریخی در مورد شخصیت حاجی‌فیروز وجود دارد (رجوع شود به کتاب «تبار حاجی فیروز و غلام») که این‌گونه نظریه‌ها را باطل می‌کند. با ارائهٔ اسناد تاریخی، دیدگاه واحد خود‌به‌خود در جامعه حاکم می‌شود.

امسال با فرارسیدن نوروز بحث‌هایی دربارهٔ حاجی فیروز در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی درگرفت، خصوصاً وقتی شورای شهر تهران اعلام کرد که چون سیاه‌کردن چهره موجب برداشت نژادپرستانه می‌شود، این شخصیت باید از مراسم نوروزی حذف شود. برخی معتقدند با حذف حاجی‌فیروز، دیگر کسی نیست که پیام آمدنِ بهار را بدهد و به‌نوعی گویی سنت کهن نوروزی ما خدشه‌دار می‌شود. نظر شما در این‌باره چیست؟ 

این نوع اعتقادها و گفتارها نوعی آشفتگی در درون خود دارد؛ نتیجهٔ همان توهمی است که نظریه‌پردازها در گذشته از خود باقی گذاشته‌اند. البته مشکل پدیدآمده از خود نظریه‌ها نیست. هر کدام از این استادان، مریدهایی دارند که نظریهٔ آن‌ها را به‌عنوان اصلی تاریخی و ثابت‌شده در جامعه تبلیغ و ترویج کرده و می‌کنند. این عمل به توهم دامن‌ می‌زند. باید دید آیا حاجی‌فیروز پیام‌آور نوروزی بوده است؟ آیا او بخشی از سنت کهن نوروزی است؟

برای پاسخ‌دادن به این سؤال، ماه‌ها تحقیق کرده‌ام. تمام کشورهایی که امروزه عید باستانی نوروز را همراه با ایرانی‌ها جشن می‌گیرند، بررسی کرده‌ام. کشورهایی مثل افغانستان، تاجیکستان، ازبکستان، ارمنستان، آذربایجان، کردستان عراق و سوریه، گرجستان و… در هیچ‌کدام اثری از حاجی‌فیروز یا شخصیتی مشابه او پیدا نکردم. این تحقیق به ما پاسخ می‌دهد که حاجی‌فیروز ارتباطی با سنت‌های کهن نوروزی نداشته و ندارد. عضوی از سنت کهن و پیام‌آور نوروزی  نبوده است. پیام‌آوران نوروز باستانی هم کاملاً شناخته‌شده‌اند. آن‌ها ریشه در «چاوش‌ها» و «گوسان‌ها» داشتند، که امروزه بین ترک‌ها و کردها هنوز پیام‌آور نوروزند. در شمال ایران «نوروزخوان‌ها» و در آذربایجان «تکم‌چی‌ها» وجود داشته و دارند. در واقع، حاجی‌فیروز از سال ۱۳۱۹ (با تأسیس رادیو) و ۱۳۳۷ (با تأسیس تلویزیون) به‌عنوان پیام‌آور‌ نوروزی به شهرهای مختلف ایران معرفی شد. قبل از آن، فقط سه شهر تهران، شیراز و اصفهان حاجی‌فیروز را می‌شناختند و برای دیگر شهرهای ایران این شخصیت کاملاً ناشناخته بود. با دردست‌داشتن این اسناد تاریخی، چگونه می‌توانیم حاجی‌فیروز را به سنت کهن نوروزی پیوند بزنیم؟ در ارتباط با نگه‌داشتن سنت، باید بگویم تنها نسل‌های بعد از این سال‌های مذکور بودند که حاجی‌فیروز را به‌عنوان سنت نوروزی پذیرفتند. باید از خود سؤال کنیم که آیا سنت‌ها مقدس‌اند؟ آیا باید در زنده نگه‌داشتن آن‌ها کوشید؟ ما سنت‌هایی در ایران داشتیم که از چندین قرن گذشته در ایران بوده‌اند، مثل سنت عُمَر‌کُشان، آیا این سنت را که توهینی آشکار به بخش دیگری از مردم ایران است، باید زنده نگه‌داشت؟ چون سنتی است که چندین قرن عمر داشته است؟ به‌نظر من سنت‌ها میراث نیاکانمان‌اند، تنها با شناخت ریشه‌های آن‌هاست که نقش هر یک در زندگی امروز ما روشن می‌شود. این وظیفهٔ نسل ماست که در دفن بعضی از آن‌ها و زنده نگه‌داشتن بخش دیگر بکوشد. 

آیا نمونه‌هایی عینی از افراد یا جوامعی در ایران سراغ دارید که به‌دلیل وجود شخصیتی چون حاجی‌فیروز، احساس کرده باشند که مورد تبعیض نژادی قرار گرفته‌اند؟ 

بله، سعید شنبه‌زاده (هنرمند بوشهری) تعریف می‌کند که چگونه با نمایش حاجی‌فیروز و سیاه‌بازی در تلویزیون ایران، او و خانواده‌اش که سیاه‌پوست‌اند، مورد اذیت و آزار و تمسخر دیگران قرار می‌گرفتند. در واقع، سیاه‌‌پوستانِ ایران که از سی‌صد سال گذشته وارد ایران شده بودند، امروزه و در گذشته همواره از این نوع نمایش‌ها که تقلیدی بود از نژاد آن‌ها، ناراضی‌ بوده‌اند. صدای این اقلیت کوچک قبلاً شنیده نمی‌شد. امروزه با پیشرفت تکنولوژی و وسایل ارتباط جمعی صدای آن‌ها به‌خوبی شنیده می‌شود.

آیا حاجی‌فیروز، حال با هر نامی، در کشورهایی جز ایران هم وجود داشته یا دارد؟ 

موضوع جالب در همین نکته نهفته است. ما در کشورهایی که نوروز باستانی را جشن می‌گیرند حاجی‌فیروزی نمی‌بینیم، ولی در کشورهایی که هیچ‌گونه رابطهٔ فرهنگی با ایران نداشته‌اند، مشابه حاجی‌فیروز را مشاهده می‌کنیم. همین موضوع، نشان‌دهندهٔ آن است که حاجی‌فیروز هیچ‌گونه ربطی به نوروز باستانی نداشته است. در اروپا، کشور هلند شخصیتی وجود دارد به‌نام « پیت سیاه» (Zwarte Piet) و در قارهٔ آمریکا سیاه‌بازی‌ای به‌نام «چهرهٔ سیاه» (black face) جریان داشته است. با شناخت سیاه‌بازی در عرصهٔ جهانی، به این نتیجهٔ مهم می‌رسیم که با ورود سیاه‌پوستان به کشورهای مختلف جهان بود که نمایش سیاه‌بازی به گونه‌های مختلف در جهان پدیدار شدند. جالب است بدانیم که سیاه‌بازی در بیشتر کشورها، به‌خاطر اعتراض‌ سیاه‌پوستان، بیش از پنجاه سال است که ممنوع و غیر‌قانونی شده است. با توجه به این موضوع، ایرانی‌ها بعد از پنجاه سال تازه وارد این بحث شده‌اند. اگر چه دیر، ولی باز هم جای خوشحالی است. 

کتابتان را برای چاپ و نشر به کجا سپردید؟ و لطفاً بفرمایید علاقه‌مندان چگونه می‌توانند آن را تهیه کنند؟ آیا چنین امکانی برای هم‌وطنان داخل ایران هم وجود دارد؟

کتاب توسط نشر آفتاب در نروژ منتشر شد. علاقه‌مندان توسط همین انتشاراتی می‌توانند کتاب را سفارش دهند. آدرس نشر آفتاب www.aftab.pub است، دوستانی که در ایران ساکن‌اند، برای خرید نسخهٔ الکترونیکی کتاب، کافی است به نشر آفتاب ایمیل بفرستند. 

با آرزوی چاپ کتاب‌های بیشتر از شما، باز هم از وقتی که به ما دادید، سپاسگزاریم.

خروج از نسخه موبایل