نماد سایت رسانهٔ همیاری

لیبرال‌ها هر چیزی می‌گویند تا انتخاب بشوند

گفت‌وگو با اندرو ساکستون، نمایندهٔ پیشین پارلمان در حوزهٔ نورث ونکوور، و کاندیدای حزب محافظه‌کار از این حوزه در انتخابات فدرال ۲۰۱۹

گفت‌وگو با اندرو ساکستون، نمایندهٔ پیشین پارلمان در حوزهٔ نورث ونکوور، و کاندیدای حزب محافظه‌کار از این حوزه در انتخابات فدرال ۲۰۱۹

رسانهٔ همیاری – نورث ونکوور

اندرو ساکستون نمایندهٔ پیشین منطقهٔ نورث ونکوور در پارلمان از حزب محافظه‌کار است که در سال ۲۰۱۵ و به‌دنبال ریزش شدید آرای حزب متبوعش، با اختلاف زیادی به‌نسبت جاناتان ویلکینسون، نامزد حزب لیبرال و نمایندهٔ کنونی منطقهٔ نورث ونکوور از حزب لیبرال، در انتخابات شکست خورد. او امسال بار دیگر خودش را نامزد انتخابات کرده است. انتخاباتی که بار دیگر جاناتان ویلکینسون هم در آن حضور دارد. در واپسین سال‌های آخرین دورهٔ زمامداری محافظه‌کاران در کانادا تصمیمات بحث‌برانگیزی از جمله تصویب لایحهٔ C-24 و قطع روابط با ایران توسط دولت استفان هارپر گرفته شد که به واکنش جوامع مهاجر و بالاخص جامعهٔ ایرانی کانادا در برابر این حزب منجر شد. از آن زمان تاکنون، حزب محافظه‌کار اغلب در برابر پرسش‌های رسانه‌ها و به‌ويژه رسانه‌های قومی دربارهٔ این مسائل سکوت اختیار کرده است. اما امسال و در آستانهٔ انتخابات، اندرو ساکستون که در تمام این سال‌ها ارتباطش را کمابیش با جامعهٔ ایرانی حفظ کرده است، به دعوت ما برای گفت‌وگو پاسخ مثبت داد و علی‌رغم برنامهٔ فشرده‌اش صبح روز پنجشنبه ۱۰ اکتبر فرصتی را به ما اختصاص داد، هرچند به‌دلیل وقت محدود آقای ساکستون و تعدد سؤالات مربوط به عملکرد و مواضع حزب محافظه‌کار در قبال رابطه با ایران و مسائل پیرامون آن، موفق نشدیم همهٔ سؤالاتمان را از ایشان بپرسیم، ولی توانستیم چندین پرسش مهم به‌ويژه دربارهٔ مواضع اعلام‌شدهٔ این حزب در قبال ایران در صورت پیروزی در انتخابات را به بحث بگذاریم، که توجه شما را به مطالعهٔ آن جلب می‌کنیم.

سلام، با سپاس از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، شما دو دوره در این حوزهٔ انتخاباتی نمایندهٔ پارلمان بوده‌اید و در جامعهٔ ایرانی-کانادایی شناخته شده‌اید، ولی اگر ممکن است لطفاً خودتان را برای خوانندگانی که کمتر شما را می‌شناسند معرفی کنید و بگویید چه مدت است در نورث ونکوور زندگی می‌کنید؟

در واقع من در نورث ونکوور، در بیمارستان لاینزگیت به دنیا آمدم، و در نورث شور بزرگ شده‌ام. تحصیلات دانشگاهی‌ام را در رشتهٔ امور مالی در دانشگاه وسترن یونیورستی در شهر لندن، انتاریو به‌پایان رساندم و سپس کار حرفه‌ای‌ام را در زمینهٔ بانکداری و امور مالی به مدت ۱۶ سال پی گرفتم. در پنج کشور زندگی کرده‌ام. برای دو بانک از بزرگ‌ترین بانک‌های جهان کار کرده‌‌ام و این کار را در سنگاپور به پایان بردم، جایی که در آن معاون ارشد رئیس بانک HSBC در سنگاپور بودم. بعد از آن به ونکوور بازگشتم که در واقع خانه و زادگاهم است و وارد کار املاک شدم. در حال حاضر، مدیر ارشد اجرایی یک شرکت سرمایه‌گذاری املاک‌ام و پیش از اینکه وارد سیاست بشوم هم، همین سمت را داشتم. در سال ۲۰۰۶ تصمیم گرفتم وارد سیاست بشوم و خودم را نامزد کنم چون می‌خواستم برای کشورم کاری بکنم. چون وقتی کسی سِمَت نمایندگی پارلمان را داشته باشد، می‌تواند برای کشورش کار کند، و همچنین می‌تواند به مردم کمک کند. به‌همین دلیل تصمیم گرفتم خودم را نامزد کنم و همین حوزهٔ نورث ونکوور را انتخاب کردم. کار بسیار دشواری بود. چهار نفر دیگر خودشان را نامزد کرده بودند و من آن زمان چهرهٔ شناخته‌شده‌ای نبودم، ولی ما سخت کار کردیم و در ژوئن ۲۰۰۷ من توانستم نامزد حزب از این منطقه بشوم، و پس از آن، برای انتخابات آماده شدیم. ما نمی‌دانستیم انتخابات قرار است چه زمانی برگزار شود، چون دولت اقلیت بر سر کار بود و من باید با کسی رقابت می‌کردم که تا آن زمان در هیچ انتخاباتی شکست نخورده بود؛ یعنی دان بل، نامزد حزب لیبرال، که پیش از آن شهردار بخش نورث ونکوور و رئیس هیئت امنای مدارس منطقه بود. وی در طول ۳۲ سال در ۱۵ دورهٔ انتخابات [در سطوح مختلف] هرگز شکست نخورده بود. به‌همین دلیل مبارزه‌ای سخت داشتیم و من بسیار تلاش کردم، تیم من بسیار تلاش کرد و در اکتبر ۲۰۰۸ ما پیروز شدیم، و من به اتاوا رفتم. در پارلمان، از سوی نخست‌وزیر، به سِمت دستیار رئیس کمیسیون خزانه‌داری مجلس منصوب شدم. چند هفتهٔ بعد از انتصاب من، کانادا وارد رکود اقتصادی شد. بدترین رکود اقتصادی پس از «رکود بزرگ»۱. بنابراین، من جزو تیمی بودم که باید تلاش می‌کرد تا کانادا آن شرایط سخت را از سر بگذراند. خوشبختانه ما توانستیم بهتر از تمامی ۷ کشور صنعتی عضو گروه G7 از عهدهٔ آن برآییم. حتی یک بانک ما ورشکسته نشد. حتی یک شرکت بیمهٔ ما ورشکسته نشد. فقط ناچار شدیم به صنعت خودروسازی کمک کنیم چون پای تعداد زیادی شغل در میان بود. ولی مستقل از آن، دورهٔ بسیار پرچالشی بود. تنها چند هفته پس از اینکه انتخاب شدم، ناگهان وارد این شرایط اقتصادی بسیار سخت شده بودیم. ما از پس آن برآمدیم. من نهایتاً به‌عنوان دبیر کمیسیون مالی مجلس منصوب شدم. بنابراین باید با جیم فلاهرتی، وزیر امور مالی فقید و فوق‌العاده‌مان، کار می‌کردم. این آخرین دورهٔ کار او بود و پس از آن جو اولیور، جانشین جیم، که یکی از دلایل متوازن ماندن بودجه در سال ۲۰۱۵ بود، کار کردم. این آخرین دوره‌ای بود که کانادا بودجهٔ متوازن داشت و من بار دیگر تصمیم گرفتم خودم را نامزد کنم، چون دربارهٔ مسیری که این دولت ما را می‌برد، بسیار نگران‌ام؛ آن‌ها در انتخابات قبلی قول‌های بسیاری دادند که به آن‌ها عمل نکردند و بزرگ‌ترین قولی که به‌نظر من به آن عمل نشد، این است که آقای ترودو قول داد کسری بودجه‌اش در طول ۳ سال تنها به ۱۰ میلیارد دلار برسد و سپس تا سال ۲۰۱۹ بودجه را متوازن کند. الان ۲۰۱۹ است و ما حتی نزدیک به بودجهٔ متوازن هم نیستیم. او هیچ برنامه‌ای برای رساندن ما به بودجهٔ متوازن ندارد. او به‌جای کسری بودجهٔ اندکی که قول داده بود، ۷۱ میلیارد دلار قرض روی دست ما گذاشته است. او هفتهٔ پیش اعلام کرد که اگر دوباره انتخاب بشود، ۳۱ میلیارد دلار دیگر قرض روی دست ما خواهد گذاشت. این میزان، بدهی دولت را به ۱۰۲ میلیارد دلار خواهد رساند و [این در حالی است که] ما حتی در دورهٔ رکود هم نیستیم. حال اگر رکود رخ بدهد چه خواهد شد؟ هیچ پولی برای کمک به اقتصادمان نخواهیم داشت. به‌همین دلیل، این نگرانی بزرگی برای من است. من فکر می‌کنم او بی‌مسئولیتی کرده است. چرا باید یک دولت ۴٫۵ میلیارد دلار پول برای خرید خط لوله‌ای که مربوط به بخش خصوصی است، بدهد؟ این کار ربطی به دولت ندارد که در آن دخالت کند و او با این کار در واقع پیامی را به سرمایه‌گذاران سراسر جهان فرستاد مبنی بر اینکه اگر می‌خواهید پروژه‌ای را در کانادا به انجام برسانید، دولت باید آن را ملی کند [تا این کار انجام بشود]. در نتیجه، تأثیری که این موضوع داشته، این است که ما در دورهٔ چهارسالهٔ قبلی، بیلیون‌ها دلار سرمایه‌گذاری‌های خالص خارجی در کانادا داشتیم، اما، حالا برعکس شده است. حالا، ما در واقع، برون‌رفت سرمایه از کشور را شاهدیم. سرمایه‌گذاری‌ای که کانادایی‌ها در خارج از کانادا می‌کنند، از سرمایه‌گذاری‌ای که خارجی‌ها در کانادا می‌کنند، بیشتر شده است. این به‌دلیل آن پیامی است که دولت به سراسر جهان فرستاده است. بنابراین، نظارت و مراقبت مالی آقای ترودو از اقتصاد ما اشتباه بسیار بسیار بزرگی بوده است. در واقع فاجعه بوده است. 

بسیار ممنون‌ام. شما در واقع به بخشی از سؤال دوم من هم پاسخ دادید، اینکه چه زمانی و چرا تصمیم گرفتید وارد سیاست شوید؟ حال بفرمایید چرا حزب محافظه‌کار را انتخاب کردید؟

این سؤال بسیار خوبی است. من در واقع قبلاً وقتی جوان‌تر بودم، لیبرال بودم. در ۱۴ سالگی در کنوانسیون حزب لیبرال در اتاوا جوان‌ترین عضو بودم. پس از آن به دانشگاه رفتم و در آنجا متوجه شدم که اشتراکات بیشتری با محافظه‌کاران دارم تا با لیبرال‌ها. چون لیبرال‌ها هر چیزی می‌گویند تا انتخاب بشوند. قول‌های زیادی می‌دهند که قصدی برای عمل به آن‌ها ندارند. و مثال‌های متعدد بسیاری از تکرار این موضوع دارم که بزنم. آقای ترودو دقیقاً همین کار را کرد. آن‌ها هر چیزی را به هر کسی می‌گویند تا انتخاب شوند و وقتی انتخاب شدند، هر آنچه خودشان می‌خواهند، انجام می‌دهند. پدرش هم در سال ۱۹۷۴ دقیقاً همین کار را کرد. پییِر ترودو در مقابل رابرت استنفیلد، رهبر وقت حزب محافظه‌کار، خودش را نامزد کرد و گفت قصد ندارد کنترل روی حقوق‌ها و قیمت‌ها را اجرایی کند. اولین کاری که پس از به قدرت رسیدن انجام داد، اعمال کنترل روی حقوق‌ها و قیمت‌ها بود. او در سال ۱۹۸۰ در مقابل جو کلارک قرار گرفت و گفت قصد ندارد قیمت بنزین را افزایش بدهد. اولین کاری که کرد، افزایش قیمت بنزین بود. آقای کرِتیَن گفت می‌خواهد از شر GST خلاص شود. چنین اتفاقی نیفتاد و ما تا همین امروز هم GST داریم. آقای ترودو هم دقیقاً همین کار را کرد. او گفت می‌خواهد بودجه را متوازن کند و حتی برایش تلاش هم نکرد. به‌همین دلیل است که من تصمیم گرفتم دیگر از حزب لیبرال حمایت نکنم. این همان موقعی بود که من در دوران دانشگاه بودم و محافظه‌کار شدم، و این تصمیمی آگاهانه بود. به‌نظر من محافظه‌کارها مدیران بهتری برای اقتصاد‌ند، در تصمیم‌گیری‌هایشان مسئولیت‌پذیرتر‌ و بسیار واقع‌بین‌ترند. ما قولی نمی‌دهیم که نتوانیم به آن عمل کنیم.

جمعیت ایرانی زیادی در حوزهٔ انتخاباتی شما زندگی می‌کنند. چقدر آن‌ها را می‌شناسید؟ و چقدر با مشکلات و نگرانی‌هایشان آشنایید؟

فکر می‌کنم با آن‌ها بسیار آشنا باشم، و آن‌ها را خیلی خوب می‌شناسم. من از سال ۲۰۰۶ و پیش از آنکه به‌عنوان نمایندهٔ پارلمان انتخاب بشوم، با جامعهٔ فارسی‌زبان نورث شور کار کرده‌ام. در واقع، بزرگ‌ترین برنامه‌ای که در زمان نامزد کردن خودم برگزار کردم، در دیدار با جامعهٔ فارسی‌زبان بود که بیش از ۲۰۰ نفر در آن جلسه شرکت کردند. به‌تازگی، من به‌طور مرتب با صاحبان کسب‌وکار فارسی‌زبان دیدار و گفت‌وگو می‌کنم و آن‌ها از تغییراتی که در قوانین مالیاتی کسب‌وکارهای کوچک داده شده است، از بدهی‌ای که این دولت برای ما به بار آورده است و از اعتبار ما در عرصهٔ بین‌المللی ابراز نگرانی زیادی می‌کنند. من به‌یاد نمی‌آورم در تمام طول زندگی‌ام با همهٔ کشورهایی که به‌طور سنتی دوست و متحد ما بوده‌اند، در چنین وضعیتی قرار گرفته باشیم. مثلاً هندوستان، آن‌ها فکر می‌کنند اینکه وقتی ما به کشورشان می‌رویم، لباس محلی‌شان را می‌پوشیم، جوکی بیش نیست. و فیلیپین که قرارداد دفاعی‌اش را با کانادا لغو کرد، چون آقای ترودو از رئیس‌جمهورشان انتقاد نمود. یا چینی‌ها که حتی جواب تلفن نخست‌وزیر را نمی‌دهند و او مجبور می‌شود از طریق دونالد ترامپ با آن‌ها ارتباط برقرار کند. وضیت شرم‌آوری است. این‌ها مشکلاتی‌اند که از جامعهٔ فارسی‌زبان شنیده‌ام. البته آ‌ن‌ها همچنین از بسته شدن سفارت که موجب بروز مشکلاتی برای جامعهٔ ایرانی-کانادایی برای صدور ویزا شده‌ است، نیز نگران‌اند. ما تلاش کردیم با آوردن سوپرویزای ۱۰ ساله که در زمان دولت محافظه‌کار انجام شد، کمی این مشکلات را تخفیف دهیم و من فکر می‌کنم این کار به‌نفع بسیاری از ایرانی-کانادایی‌ها و خانواده‌هایشان شد، چون دیگر ناچار نبودند دوباره برای ویزا اقدام کنند، البته کارهای بیشتری می‌توانیم انجام بدهیم، و به‌عنوان نمایندهٔ پارلمان در نورث ونکوور، مسئولیت من بهتر کردن زندگی برای مردمی است که در نورث ونکوور زندگی می‌کنند، و جامعهٔ فارسی‌زبان بخش بزرگی از آن است. بنابراین، من هر کاری بتوانم برای بهتر کردن زندگی ایرانی-کانادایی‌ها انجام خواهم داد. من می‌فهمم که همه نمی‌توانند برای رسیدگی به مسائل ویزایشان به آنکارا سفر کنند. بنابراین ممکن است فرصتی برای ما باشد تا دفتری در سفارت دیگری در تهران داشته باشیم و این چیزی است که اگر من در ۲۱ اکتبر انتخاب بشوم، قطعاً دنبال خواهم کرد. لیبرال‌ها قول دادند که روابطشان را با رژیم ایران تجدید خواهند کرد و سفارت جدیدی را باز خواهند کرد، ولی این کار را نکردند. چهار سال وقت داشتند که این کار را بکنند. هنوز این کار را نکرده‌اند. الان وقت تغییر فرا رسیده است و بنابراین به‌عنوان نمایندهٔ پارلمان هر چه که بتوانم برای بهبود زندگی ایرانی-کانادایی‌ها و تسهیل صدور ویزا و دیگر مدارک قانونی – چون فقط ویزا نیست – برای آن‌ها خواهم کرد.

شما به سوپرویزای ۱۰ ساله اشاره کردید، ولی مشکل اینجاست که گذرنامه‌های ایرانی تنها ۵ سال اعتبار دارد و کانادا تنها تا پایان اعتبار گذرنامه ویزا صادر می‌کند. بنابراین سوپرویزای ۱۰ ساله تنها ۵ سال برایشان قابل استفاده است و نکتهٔ دیگر اینکه سوپرویزا گران است و همه از عهدهٔ مخارج آن بر نمی‌آیند.

شاید بهتر باشد شما دولت ایران را متقاعد کنید تا گذرنامه‌های ۱۰ ساله صادر کند.

این کار بسیار سختی خواهد بود!…

برگردیم به روابط دیپلماتیک بین ایران و کانادا. در واقع چون ما گروهی فیس‌بوکی را مدیریت می‌کنیم که بیش از ۳۰٬۰۰۰ عضو دارد که اغلبشان از ایرانیان ساکن ونکوور هستند و هر روز شاهد سؤالات زیادی هستیم دربارهٔ تأثیراتی که این موضوع روی زندگی ایرانیان ساکن کانادا و نیز کسانی که می‌خواهند ویزای کانادا بگیرند گذاشته است، به‌همین دلیل تمرکز ما بیشتر روی این مسئله است.

در سال ۲۰۱۲ دولت محافظه‌کار تصمیم به قطع روابط با ایران گرفت و از آن زمان تاکنون ارتباط دیپلماتیک رسمی بین دو کشور وجود نداشته است. آیا می‌دانید این موضوع چطور زندگی روزمرهٔ ایرانی-کانادایی‌ها و همچنین کسانی را که به‌هر دلیلی می‌خواهند برای سفر به کانادا ویزا بگیرند، تحت تأثیر قرار داده است؟

من از ایرانی‌هایی که در این زمینه نگران بوده‌اند، شنیده‌ام و بله، این مسئله زندگی‌شان را دشوارتر کرده است و این چیزی است که ما برای آن متأسف‌ایم، ولی هم‌زمان ما با شرایطی مواجه بودیم که نخست‌وزیر کانادا دیگر نمی‌توانست از امنیت کسانی که در سفارت ما در تهران کار می‌کردند، اطمینان یابد و این حول‌وحوش همان زمانی بود که به سفارت بریتانیا در تهران حمله شد. بنابراین، این تصمیم بر اساس دو چیز گرفته شد، اول از همه ما نمی‌توانستیم از امنیت کارکنان سفارت در تهران مطمئن باشیم و دیگری اینکه از سفارت ایران در کانادا برای جاسوسی علیه مردمی مثل شما، ایرانی-کانادایی‌ها، استفاده می‌شد. این دو مشکلی بود که آن زمان داشتیم و دیگر نمی‌توانستیم به آن شرایط ادامه بدهیم. دلیل گرفتن آن تصمیم برای بستن سفارت این بود. در تمام آن مدت، دولت کانادا می‌خواست هر کاری که می‌تواند برای کمک به ایرانی‌ها و ایرانی-کانادایی‌ها انجام بدهد. این مشکل بین دولت کانادا و ایرانی‌ها نیست، بلکه مشکلی است بین دولت کانادا و رژیم ایران. مهم است این موضوع روشن شود که کانادا از ایرانیان حمایت می‌کند، کانادا از ایرانی-کانادایی‌ها حمایت می‌کند. این رژیم ایران است که ما با آن مشکل داریم. 

همان‌طور که شما اشاره کردید و بر اساس چیزی که وزیر امور خارجهٔ وقت کانادا، جان برد، مطرح کرد، لیستی طولانی از دلایلی که چرا آن‌ها به این تصمیم رسیدند وجود داشت، ولی محرک اصلی، حمله به سفارت بریتانیا ۹ ماه پیش از این تصمیم بود و نیز نگرانی از در خطر قرار گرفتن جان دیپلمات‌های کانادایی در سفارت تهران که ساختمانش نزدیک به خیابانی اصلی واقع شده بود. از سوی دیگر، شبکهٔ خبری سی‌بی‌سی دو سال پس از قطع روابط با ایران به گزارشی اشاره کرد که بر اساس قانون فدرالِ دسترسی-به-اطلاعات (federal access-to-information laws)، به دست این شبکه رسیده بود. این گزارش توسط یکی از مقامات آژانس اطلاعات کانادا که برای مأموریت به تهران رفته بود و با مقامات بلندپایهٔ ایران و مشورت با متخصصان و نیز سفارتخانه‌های دیگر، تهیه شده بود. در گزارش مذکور که نه ماه پیش از اتخاذ تصمیم بستن سفارت توسط دولت محافظه‌کار و دستور اخراج دیپلمات‌های ایرانی از کانادا تهیه شده بود، آمده است که بزرگ‌ترین خطر در آن زمان امکان وقوع زلزله بوده است: «خطر وقوع زلزله‌ای فاجعه‌بار، بزرگ‌ترین تهدید ایمنی/امنیتی برای مأموریت‌های دیپلماتیک در ایران باقی می‌ماند.» در این گزارش اشاره شده بود که تراکم بالای ساختمان‌ها و زیرساخت‌های محلی ضعیف در پایتخت ایران می‌تواند در صورت وقوع زمین‌لرزه‌ای با شدت متوسط به کشته‌شدن درجای ۴۰۰٬۰۰۰ نفر بیانجامد [برای خواندن اصل گزارش سی‌بی‌سی اینجا کلیک کنید]. فکر می‌کنید چرا گزارش منتشرشده توسط سی‌بی‌سی با آنچه که آقای جان برد اظهار کردند، تطابقی ندارد؟

من نمی‌توانم از طرف امور وزیر خارجهٔ وقت صحبت کنم، و همچنین نمی‌توانم از طرف سی‌بی‌سی صحبت کنم، چون این گزارش را ندیده‌ام. مهم‌ترین چیز این است که رو به جلو به پیش برویم. اگر می‌خواهیم سفارت را بازگشایی کنیم، یا اگر می‌خواهیم زندگی را برای ایرانی-کانادایی ها بهتر کنیم، باید دریابیم چطور می‌خواهیم این کار را انجام بدهیم. ممکن است این کار با بازکردن دفتری در سفارتخانهٔ دیگری در تهران انجام شود، که گزینه‌ای احتمالی است، یا اگر مشکل آن‌طوری که شما گفتید، به‌دلیل زلزله‌خیز بودن آنجا بوده باشد که من از آن اطلاع ندارم، با ایمن کردن سفارتخانه در برابر زمین‌لرزه [ این کار را انجام بدهیم]. 

دولت بریتانیا که از متحدان دولت کاناداست و دیدگاه‌هایی نزدیک به کانادا دارد، سرانجام دو سال پس از آن حمله، سفارتش را در ایران بازگشایی کرد. فکر می‌کنید چرا پس از ۷ سال در حالی‌که خطر مشخصی برای بازگشایی سفارت وجود نداشته است، روابط بین دو کشور هنوز برقرار نشده است؟ به‌نظر شما نداشتن روابط دیپلماتیک در طول ۷ سال گذشته سودی داشته است؟ و اگر پاسختان مثبت است، می‌توانید آن‌ها را با ما در میان بگذارید؟ فکر می‌کنید تغییر مثبتی در رفتار دولت ایران به‌دلیل قطع روابط ایجاد شده است؟

من در طول چهار سال گذشته نمایندهٔ پارلمان نبوده‌ام. دولت محافظه‌کار چهار سال است که دولت را در دست نداشته است. به‌همین دلیل فکر می‌کنم بهتر باشد این سؤال را از جاناتان ویلکینسون بپرسید که نمایندهٔ مجلس بوده است، بهتر است از حزب لیبرال بپرسید. چون آن‌ها بودند که چهار سال پیش قول دادند کاری بکنند، ولی این کار را نکردند. بنابراین، بهتر است از آن‌ها بپرسید چون من نمی‌دانم [در این مدت] چه اتفاقی افتاده است، و از همهٔ اطلاعات پشت صحنه باخبر نیستم.

ما این کار را کردیم و از آقای ویلکینسون در این زمینه پرسیدیم. پاسخ ایشان این بود که وقتی روابط دیپلماتیکی وجود ندارد و سفارتخانه‌ها بسته‌اند، برای بازگشایی آن باید فرآیندی طی شود و دولت ایران در این زمینه همکاری نمی‌کند. ولی پرسش اصلی این است که چرا اصلاً این اتفاق در زمانی که دولت محافظه‌کار قدرت را در دست داشت، افتاد؟ و اینکه آیا به‌نظر شما، اصلاً این کار سودی داشته است؟

شما بیش‌ازحد بر گذشته تمرکز می‌کنید. من فکر می‌کنم ما باید روی آینده تمرکز کنیم. چون همان‌طور که اشاره کردم، من به‌عنوان نمایندهٔ‌ پارلمان بعد از ۲۱ اکتبر، می‌خواهم هر کاری می‌توانم برای بهتر کردن زندگی مردمی که در نورث ونکوور زندگی می‌کنند، انجام بدهم. ما جامعهٔ ایرانی-کانادایی بزرگی در اینجا داریم و من می‌خواهم هر کاری که بتوانم برای کمک به آن‌ها بکنم. به‌همین دلیل بررسی دقیق انجام خواهم داد. اطمینان خواهم یافت که دولت همهٔ احتمالات برای بهتر کردن زندگی ایرانی-کانادایی‌ها را بررسی کند. این احتمالات شامل باز کردن دفتری در سفارتخانهٔ کشوری دیگر یا بازگشایی کامل سفارت‌ها و از سرگیری دوبارهٔ روابط دیپلماتیک با رژیم ایران می‌شود. ما باید همهٔ احتمالات را بررسی کنیم. من چیزی را کنار نمی‌گذارم. مسلماً کانادا می‌خواهد کاری بکند که منافع کانادایی‌ها را تأمین کند و ما ایرانیان زیادی داریم که در اینجا زندگی‌ می‌کنند. به‌همین دلیل می‌خواهیم کاری کنیم که بیشترین منافع را برای آن‌ها داشته باشد. اگر بتوانیم کاری انجام بدهیم، حتماً آن را در نظر می‌گیریم. نکتهٔ کلیدی این است که اجازه بدهید گزینه‌ها را بررسی کنیم. 

چه قولی می‌توانید در این زمینه به آن‌ها (ایرانی-کانادایی‌ها) بدهید؟

قولی که می‌دهم این است که من برای یافتن بهترین راه حل برای کم کردن مشکلات آن‌ها به‌دلیل شرایط فعلی، سخت تلاش خواهم کرد. 

ممنون‌ام. آیا به‌نظر شما داشتن روابط دیپلماتیک با یک کشور، به‌معنای پذیرش یا حمایت از اقدامات، دیدگاه‌ها، ایدئولوژی یا سیاست‌های آن کشور است؟

من فکر می‌کنم پاسخ این سؤال ناگفته پیداست. فکر می‌کنم تعامل با کشورهای دیگر چیز خوبی است. به‌نظر من، وقتی شما ارتباط و تعامل دارید، حتی اگر با آن‌ها موافق نیستید، دست‌کم راهی برای حل اختلافات وجود دارد. بنابراین، من همیشه باور دارم که صحبت کردن با کسی، بهتر از صحبت نکردن با اوست.

بسیار عالی، ولی این چیزی که شما می‌گویید، با طرحی که ژوئن سال گذشته گارنت جَنیوئِس، نمایندهٔ محافظه‌کار فدرال، علیه روابط با ایران به مجلس عوام پیشنهاد داد، منطبق نیست. در آن طرح، ضمن محکوم کردن رژیم ایران برای حمایت از تروریسم – که البته حرفی در آن نیست – از دولت خواسته شده بود همهٔ مذاکرات با جمهوری اسلامی ایران را به‌منظور تجدید روابط دیپلماتیک، متوقف کند و این طرح با اکثریت آرا به تصویب رسید. در این طرح از دولت کانادا خواسته شده بود که در کنار مردم ایران بایستد و این را به رسمیت بشناسد که آن‌ها، مانند همهٔ مردم، باید از حقوق بنیادین آزادی عقیده و مذهب، آزادی اندیشه، باور، نظر و بیان شامل آزادی مطبوعات و دیگر شیوه‌های ارتباطی، آزادی شرکت در تجمعات مسالمت‌آمیز و آزادی تشکیل انجمن، بهره‌مند شوند. همچنین دولت کانادا از ایران بخواهد همهٔ ایرانی‌-کانادایی‌ها یا مقیمان دائم کانادا را که در ایران زندانی‌اند یا اجازهٔ خروج از ایران را ندارند، آزاد کند. آیا به‌نظر شما توقف هرگونه مذاکره‌ای با ایران، کمکی به اهداف مطرح‌شده در این طرح می‌کند؟

این را در نظر داشته باشید که این طرح مستقلاً از سوی یک نماینده ارائه شده است. او از طرف کل حزب سخن نمی‌گوید. از طرف خودش و مردم حوزهٔ انتخابی‌اش سخن می‌گوید. هر کدام از ۳۳۸ عضو پارلمان، به‌جز وزرای کابینه و دبیران کمیسیون‌ها، می‌توانند لایحهٔ مستقل ارائه کنند.

ولی حزب شما به این طرح رأی مثبت داد و این به معنای پذیرش آن است.

بسیار خب، این اتفاقی بود که در آن مقطع زمانی افتاد. من آن زمان در مجلس عوام و جزو اعضای حزب [رأی‌دهنده به این طرح] نبودم. سؤال شما بر مبنای فرضیات است. چون من آنجا نبودم.

اگر آنجا بودید، به این طرح رأی می‌دادید؟

این سؤالی فرضی است. ببینید می‌گویند: «برای دانستن همه‌چیز، باید همه‌چیز را درک کرد.» من همه‌چیز را نمی‌دانم، چون آنجا نبودم. بنابراین، این سؤالی فرضی است. تنها چیزی که می‌توانم بگویم این است که من رو به جلو، به پیش خواهم رفت. اما ببینید، من با مردم زیادی از جامعهٔ ایرانی-کانادایی صحبت کرده‌ام، و افراد بسیاری هم هستند که از بسته‌شدن سفارت بسیار حمایت کرده‌اند. شما دیدگاهی را مطرح می‌کنید، ولی دیدگاه دیگری نیز هست. وقتی پای بسته شدن سفارت وسط می‌آید، در جامعه [ایرانی-کانادایی] اختلاف هست.

این گفتهٔ شما که در جامعهٔ ایرانی-کانادایی دو دیدگاه موافق و مخالفِ بسته شدن سفارت وجود دارد، درست است، و هر دو گروه با حمایت نمایندگان پارلمان، پتیشن‌هایی برای دفاع از دیدگاه‌‌هایشان در مجلس عوام خطاب به دولت لیبرال امضا کرده‌اند. مسلماً نمی‌توان گفت که تعداد افرادی که پتیشنی را امضا می‌کنند، آماری دقیق است، ولی می‌تواند تخمینی از برآیند دیدگاه عمومی جامعهٔ ایرانی-کانادایی نسبت به این موضوع به‌دست بدهد. پتیشنی که مخالف بازگشایی سفارتخانه‌ها بود، ۶۰۷ امضا و پتیشنی که موافق بازگشایی سفارتخانه‌ها بود ۱۵٬۷۸۱ امضا داشت. به‌نظر می‌رسد اکثریت جامعهٔ ۴۰۰٬۰۰۰ نفری ایرانی-کانادایی به‌دلیل تأثیرات منفی‌ای که این موضوع روی زندگی‌شان گذاشته، با تصمیمی که دولت محافظه‌کار گرفت، مخالف‌اند.

خب، برویم سرِ بقیهٔ سؤالات؛ حزب محافظه‌کار وعده داده است که در صورت انتخاب، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را در فهرست گروه‌های تروریستی قرار خواهد داد. همان‌طور که می‌دانید و مستقل از عملکردهای سپاه پاسداران ایران، این سازمان یکی از قوای نظامی رسمی ایران است. از طرف دیگر خدمت سربازی در ایران برای همهٔ مردانی که به سن قانونی می‌رسند اجباری است. آن‌ها باید در یکی از قوای نظامی رسمی که سپاه پاسداران هم یکی از آن‌هاست خدمت سربازی را بگذرانند و البته این افراد کنترلی برای انتخاب جایی که باید در آن خدمت کنند، ندارند. اگر شما به قدرت برسید و به قولتان عمل کنید، فکر نمی‌کنید مردمی که نقشی در گزینش جایی که باید در آن خدمت سربازی انجام بدهند ندارند، تحت تأثیر قرار بگیرند؟ آیا برنامه‌ای برای مستثنی کردن آن‌ها دارید؟ این نکته از این جهت حائز اهمیت است که چنین مشکلی در ایالات متحدهٔ آمریکا حتی از پیش از به قدرت رسیدن رئیس‌جمهور ترامپ و سخت‌گیری‌های اخیر، وجود داشته است و تأخیرهای زیادی در رسیدگی به پرونده‌های افرادی که سربازی‌شان را در سپاه گذرانده‌ بودند، ایجاد می‌شود یا حتی درخواست آن‌ها رد می‌شود. البته این را هم می‌دانیم که مرزبانی کانادا نهادی مستقل است. شما چه برنامه‌هایی برای پیشگیری از چنین مشکلاتی دارید؟

من از همهٔ اطلاعات پشت صحنه باخبر نیستم. من در حال حاضر صاحب کسب‌وکار در بخش خصوصی‌ هستم. بنابراین بهتر است در این زمینه پس از ۲۱ اکتبر با هم صحبت کنیم. خوشحال می‌شوم پس از بررسی این موضوع، به شما بازگردم و پاسخ دهم.

موعد انتخابات بسیار نزدیک است، حدود ده روز دیگر، ولی حزب شما هنوز پلتفرم هزینه‌یابی‌شده‌اش را منتشر نکرده است۲ و مشخص نیست که این کار را می‌کند، یا نه. فکر نمی‌کنید این امر فرصت کافی را در اختیار مردم و سازمان‌ها برای بررسی و ارزیابی آن نمی‌دهد؟

فقط ۲۴ ساعت صبر کنید!

بسیار عالی! سؤال بعد اینکه، حزب شما از پروژهٔ توسعهٔ خط لولهٔ انتقال مشتقات نفتی از آلبرتا به بریتیش کلمبیا حمایت می‌کند. فکر نمی‌کنید این مغایر تعهدات کانادا برای مقابله با تغییرات اقلیمی از جمله توافقنامهٔ پاریس باشد؟ 

خط لولهٔ موسوم به ترانس‌مانتین یکی از ۲۰ خط لوله‌ای است که در حال حاضر موجود است. این پروژه، توسعهٔ خط لوله‌ای است که اکنون وجود دارد. ما در کانادا از نعمت منابع طبیعی برخورداریم. ما از شرِ نفت و هیدروکربن‌ها خلاص خواهیم شد، ولی این اتفاق یک‌شبه نمی‌افتد، بلکه در طول زمان محقق خواهد شد. اکنون برای منابع طبیعی ما و برای نفت ما بازاری وجود دارد که می‌توانیم با درآمد آن در فناوری‌های سبز سرمایه‌گذاری کنیم تا به ما برای خلاصی از هیدروکربن‌ها کمک کند. ما در آینده از انرژی الکتریکی و انرژی پاک استفاده خواهیم کرد. اگر ما همین حالا صدور نفت را قطع کنیم، اگر تولید نفت را در کانادا متوقف کنیم، اتفاقی که می‌افتد این است که عربستان سعودی و ونزوئلا تولیدشان را افزایش می‌دهند. این کار کمکی به محیط زیست نمی‌کند. قطع تولید نفت کانادا کمکی به مقابله با تغییرات اقلیمی نمی‌کند. به‌نظر من اگر چنین کاری بکنیم بی‌مسئولیتی است. ما در کانادا از خدمات بسیار زیادی که توسط دولت تأمین می‌شود، شامل خدمات درمانی همگانی، سوبسید برای تحصیل و مزایای دیگر بهره‌مند می‌شویم. اگر پولی برای این کارها نداشته باشیم، چنین اتفاقی نخواهد افتاد. من فکر می‌کنم کانادایی‌ها می‌خواهند چنین خدماتی حفظ شود و برای این‌ منظور، به درآمد نیاز داریم، و واقعیت این است که ما نیاز به فروش منابع طبیعی‌مان داریم.

فکر می‌کنید بزرگ‌ترین مشکل کانادا به‌طور عمومی و نورث ونکوور به‌طور اخص چیست؟ و چه برنامه‌ای برای رفع آن‌ها دارید؟

بزرگ‌ترین‌ مسئله‌ای که کانادا با آن روبه‌رو است، رکود اقتصادی در دنیاست. اگر کشورهایی که با ما روابط اقتصادی دارند وارد این رکود شوند، ما هم همراه آنان دچار رکود اقتصادی خواهیم شد و ما آمادگی آن را نداریم. دولت لیبرال بدهی‌های ما را در طول چهار سال گذشته به ۷۱ بیلیون دلار رسانده در این‌صورت، برای وقتی وارد رکود اقتصادی می‌شویم، جای کمی برای سرمایه‌گذاری اقتصادی مانده است. مردم کانادا نگران افزایش هزینه‌‌های زندگی هستند. هزینه‌های زندگی بالا به‌همراه مالیات بالا که به‌وسیلهٔ دولت لیبرال ایجاد شده است، موجب شده که زندگی برای مردم کانادا سخت‌تر شود، که نتوانند از نظر سطح زندگی جلو بیافتند. دولت محافظه‌کار با پایین آوردن مالیات‌ها، امکان پیشرفت مردم کانادا را آسان‌تر خواهد کرد. من با مردم صحبت کرده‌ام. مسلماً تغییرات اقلیمی یکی از چیزهایی است که در ذهن مردم هست. به‌همین دلیل است که حزب محافظه‌کار به سرمایه‌گذاری روی یافتن فناوری‌های سبز متعهد است. در واقع، این فناوری‌های کهنه بودند که ما را به این بی‌سروسامانی رساندند، و ما به فناوری‌های جدید برای بیرون آمدن از این وضعیت نیاز داریم. به‌همین دلیل ما فکر می‌کنیم باید روی فناوری‌های نوین سرمایه‌گذاری کنیم. ما همین حالا هم در کانادا فناوری‌های پیشرویی داریم. به‌عنوان مثالی شرکتی در اسکوامیش به‌نام Carbon Engineering هست که فناوری‌ای ابداع کرده است که کربن را از هوا می‌گیرد و آن را به سوخت تبدیل می‌کند. این فناوری‌ای است که می‌توانیم آن را به کشورهای دیگر صادر کنیم. تولید آلاینده‌‌ها در کانادا کمتر از ۲ درصد کل آلاینده‌هاست، حدود ۱٫۶ درصد، بنابراین اگر ما همین فردا همه‌چیز را متوقف کنیم و به صفر برسانیم، تغییر بزرگی در جهان رخ نمی‌دهد. کاری که کانادا می‌تواند در جهت تغییر ایجاد کند، مبارزه در سطح جهان و صدور فناوری‌هایش به کشورهایی است که بیشترین میزان آلاینده‌ها را تولید می‌کنند، مانند هندوستان، چین و ایالات متحدهٔ آمریکا. تمرکز دولت محافظه‌کار روی این خواهد بود که مبارزه [با تغییرات اقلیمی] را در سطح جهان انجام بدهد و سرمایه‌گذاری سنگینی روی فناوری‌های سبز بکند. ما همچنین می‌خواهیم محدودیت‌های سختی برای بزرگ‌ترین آلوده‌کنندگان در نظر بگیریم و آلوده‌کنندگانی که میزان آلاینده‌هایشان از سقف تعیین‌شده بالاتر برود، باید روی فناوری‌شان سرمایه‌گذاری کنند. آن‌ها باید برای فناوری‌های جدید هزینه کنند.

دربارهٔ مسکن چطور؟ حزب محافظه‌کار قرار است دورهٔ بازپرداخت وام را به ۳۰ سال افزایش بدهد و روی استرس تست بازنگری کند. فکر می‌کنید این سیاست‌ها چطور می‌تواند قیمت‌ها را کاهش دهد و بازار مسکن را تحت کنترل بگیرد؟

به‌جز افزایش دورهٔ بازپرداخت و بازنگری در استرس تست، چیزهای دیگری هم هست. ما می‌خواهیم با هر سه سطح دولت یعنی دولت‌های شهری، استانی و همچنین فدرال همکاری کنیم. چرا که بسیاری از تصمیمات دربارهٔ مسکن، به‌عنوان مثال منطقه‌بندی‌ها، در سطح محلی و توسط شهرداری‌ها گرفته می‌شود. در حال حاضر مقررات زیاد و بوروکراسی دست‌‌وپاگیر زیادی هست که کار ساخت خانه را دشوار می‌کند. به‌همین دلیل است که ما نیاز داریم با هر سه سطح دولت همکاری کنیم تا مشکل مسکن را حل کنیم. ما همچنین می‌خواهیم زمین‌های دولت فدرال را برای ساخت مسکن در دسترس قرار بدهیم. چون بزرگ‌ترین هزینه در ساخت مسکن، قیمت زمینِ آن است و اگر ما زمین‌های فدرال را در دسترس قرار بدهیم، این کار به کاهش قیمت مسکن کمک خواهد کرد.

فکر می‌کنید چرا مردم باید به شما رأی بدهند و آیا چیز دیگری دربارهٔ خودتان و/یا دیدگاه‌های سیاسی‌تان هست که بخواهید با جامعهٔ ایرانی-کانادایی به اشتراک بگذارید؟

در طول چهار سال گذشته، دولت لیبرالی داشته‌ایم که قول‌های فراوانی به آحاد مختلف داده است و این قول‌ها را به یاد نمی‌آورد. من پیش‌تر گفتم که آن‌ها قول بودجهٔ متوازن را داده بودند و به آن عمل نکردند. اشاره کردم که چطور در روابطمان با کشورهایی که به‌طور سنتی دوست، متحد و شریک تجاری‌مان بوده‌اند، در شرایطی غیرمتعارف قرار گرفته‌ایم. این دولتی است که به‌معنای واقعی کانادایی‌ها را مأیوس کرده است. من این را حس می‌کنم، این را دم درِ خانه‌های مردم می‌شنوم. زمانهٔ دشواری است. اکنون بزرگ‌ترین تهدید برای اقتصاد کانادا، رکود جهانی است و می‌توان رخ بدهد و ما می‌توانیم رکود داخلی هم داشته باشیم. ما شواهدش را در افق می‌بینیم. ما به حزب و دولتی نیاز داریم که وقتی پای اقتصاد به میان می‌آید، بداند چه می‌کند. حزب محافظه‌کار بارها و بارها ثابت کرده که بهترین پاسدار اقتصاد بوده است. اگر به رکود ‎ ۲۰۰۸-۲۰۰۹ برگردید، می‌بینید که کانادا بهتر از هر کشوری در گروه G7 از آن رکود خارج شد. ما به رهبری خویشتن‌دار نیاز داریم که وقتی پای هدایت اقتصاد به میان می‌آید، بداند دارد چه می‌کند. در حال حاضر چنین رهبری نداریم. به‌جای آن، دولتی داریم که در دوره‌ای که اوضاع اقتصاد خوب بوده است، برایمان ۷۱ میلیارد دلار قرض بالا آورده است. اگر رکود رخ بدهد چه خواهد شد؟ وقتی ما در دورِ قبل در دولت بودیم، ظرف دو سال ۳۸ میلیارد دلار بدهی دولت را تسویه کردیم. به‌همین دلیل وقتی رکود اقتصادی رسید، این قدر پول داشتیم که توانستیم با برنامهٔ ۴۸ میلیارد دلاری مشوق زیرساخت، سرمایه‌گذاری کنیم. ما نیاز داریم دولتی خوب بر سر کار بیاوریم که بداند چه می‌کند و در حال حاضر، چنین دولتی نداریم. حزب محافظه‌کار می‌خواهد آن دولت خوب را بازگرداند. ما برای مقابله با تغییرات اقلیمی برنامه داریم؛ برنامه‌ای عملی. برای رسیدگی به وضعیت اقتصادمان برنامه داریم. می‌خواهیم مالیات‌ها را کم کنیم تا اقتصاد شکوفا شود. می‌خواهیم تغییراتی را که در مالیات کسب‌وکارهای کوچک ایجاد شده، لغو کنیم. آقای ترودو صاحبان کسب‌وکارهای کوچک را فریبکار مالیاتی خطاب کرده است؛ باید به شما بگویم بسیاری از ایرانی-کانادایی‌ها صاحبان کسب‌وکارهای کوچک‌اند، بسیاری از پزشکان شرکت‌های خصوصی خودشان را دارند. ما فکر نمی‌کنیم صاحبان کسب‌وکارهای کوچک فریبکار مالیاتی باشند. در واقع ما فکر می‌کنیم آن‌ها به‌معنای واقعی موتور اقتصاد‌ند. آن‌ها کسانی‌اند که بیشترین میزان اشتغال و مشاغل جدید را ایجاد می‌کنند. ما باید از صاحبان کسب‌وکارهای کوچک حمایت کنیم. به‌همین دلیل ما تغییراتی را که دولت لیبرال در مالیات کسب‌وکارهای کوچک ایجاد کرده، لغو خواهیم کرد. با کشورهای دیگر تعامل خواهیم کرد، نه با کشورهای دیکتاتوری البته. با کشورهایی که مانند استرالیا، نیوزیلند و بریتانیا که اقتصادی مشابه ما دارند. این برنامهٔ ما برای کاناداست. من شخصاً می‌خواهم روی مشکل ترافیک نورث شور کار کنم، چون هر کسی که در نورث ونکوور و وست ونکوور زندگی می‌کند، می‌داند معضل ترافیک وحشتناک است. شما ناچارید زمان بسیار زیادی را که می‌توانید صرف خانواده و کارتان بکنید، در خودروتان بگذرانید. به‌همین دلیل می‌خواهم برای یافتن راه‌حلی برای این مشکل تلاش کنم و یکی از این راه‌‌حل‌ها اول از همه بیرون آوردن مردم از خودروهای شخصی‌شان است و برای این کار باید سیستم حمل‌ونقل عمومی بهتری داشته باشیم. اگر سیستم حمل‌ونقل عمومی‌مان بهتر شود، مسلماً می‌تواند به بهتر شدن این وضعیت کمک کند. من قصد دارم روی آوردن اسکای‌ترین به نورث ونکوور کار و از آن حمایت کنم.

بسیار عالی. سپاس از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.

من هم از وقتی که گذاشتید، سپاسگزارم.


۱رکود بزرگ یا ایستایی بزرگ به رکود گسترده اقتصادی جهان، یک دهه پیش از آغاز جنگ جهانی دوم گفته می‌شود. شروع بحران بزرگ در دنیا با نوسان، اما در اغلب کشورهای جهان از سال ۱۹۲۹ بوده و پایان آن اواخر دهه ۱۹۳۰ یا اوایل ۱۹۴۰ بوده‌است. منبع: ویکی‌پدیا.

۲این گفت‌وگو یک روز پیش از انتشار پلتفرم حزب محافظه‌کار انجام شد.

خروج از نسخه موبایل