نماد سایت رسانهٔ همیاری

جوالدوز – قصاصِ قبل از محاکمه

جوالدوز

دوستان سلام

جوالدوز هستم، دامت برکاته

یه هفته نبودم. واقعیتش اینه که یه جورایی دارم از این جوالدوز زدن‌ها ناامید می‌شم. انگار کَکِ کسی هم نمی‌گزه. رفتم مرخصی، یه ریزه بشینم فکر کنم ببینم نکنه اشکال از جوالدوزِ منه! نکنه کُند شده؟ نکنه مردم واقعاً واکسینه شدن. مطلبی که می‌خوام بابتِش جوالدوز بزنم، یه جورایی تکراریه، اما باورم نمی‌شه توی این مدت کوتاه، این‌همه اتفاقات تکراری برای کامیونیتی شریف ایرانی بیافته و همهٔ رفتارها عیناً تکرار بشه.

زیاده‌گویی نمی‌کنم. قصه ربط داره به پدیدهٔ منحوسِ «قصاصِ قبل از محاکمه»، بله درست نوشتم، اونو هم بلدم که می‌گن «قصاص قبل از جنایت»، اما این یکی باز بهتره. مشخصه که یارو کاری نکرده و می‌خوان قصاصش کنن. وقتی یه بابایی رو یه جایی بازداشت می‌کنن‌ اول بهش تفهیم اتهام می‌کنن، بعد می‌فرستنش زندان که امکان فرار و یا اتفاقات بعدی رو کم کنن، بعدش ادله کافی رو جستجو می‌کنن و تحقیقات شروع می‌شه و آخر سر هم با حضور هیئت منصفه و قاضیِ واجدِ شرایط اونو محاکمه می‌کنن و تشخیص می‌دن که مقصر بوده یا نه. بعد از اون هم حکمی رو بر اساس قوانین منطقهٔ زندگی فرد برای این خطاکار صادر می‌کنن.

اما بخت و اقبال کسی بیافته به جماعتمون، یا للعجبا که چه‌ها نمی‌کنیم با آبرو و حیثیت همدیگه. درس عبرت هم برامون نمی‌شه که یه ریزه زبون به دهن بگیریم و صبر کنیم تا مراحلی که ذکر شد، طِی بشه و بعد دادار و دودور راه بندازیم.

حالا هم برامون فرقی نمی‌کنه که اصلاً کی هست و چی شده، ژیان قُمیشی درس عبرت نشد برامون حالا می‌ریم سراغ دکتر فلانی. یادتون میاد؟ مجری معروف رو چنون مورد فضل خودمون قرار دادیم که بیشتر از بازداشت و زندان نباشه، کمتر نبود آسیبِ زخم زبون‌ها و اراجیف‌بافی و داستان‌سازیِ ملت همیشه در صفحه.

آخر سر هم که تبرئه شد و کلی غرامت گرفت بابتِ تخریب شخصیت و از دست دادنِ کار و موقعیت‌های اجتماعی‌ش باز هم وِل کن نبودیم : «آره… پول داده قاضی رو خریده و اینا همش بازی‌های خودشونه و مرتیکه هر غلطی خواست کرد و آخرشم هیچی به هیچی و…»

بعدش می‌شینیم و صد صفحه مقاله می‌نویسیم و سخنرانی می‌کنیم در تقبیح اعدام در ملاء عام و از این چیزها، یکی نیست بگه والا این کامنت‌ها و اظهار نظرهای پیش از محاکمه دست کمی از اعدام در انظار عمومی نداره.

اعضاء این گروه‌های اجتماعی مگه از کُرهٔ مریخ اومدن؟ نویسنده‌ها و خواننده‌های اون نمی‌تونن یکی از اقوام این افراد باشن؟ چقدر ممکنه ما با اظهار نظرهای بی‌پایه و اساس و فقط بر پایهٔ حدس و گمانمون به خانواده اون متهم (نه محکوم) آسیب بزنیم؟

آیا همون‌قدر به اون فرد امکان دفاع دادیم یا اصلاً می‌تونیم این امکان رو بدیم؟ اصلاً این آدم می‌تونه همهٔ این شبکه‌ها و صفحات رو دنبال کنه و در مقابل این همه هجوم،  از خودش دفاعی داشته باشه؟

نه، والا نه، بلّا نه، وجدان درد نمی‌گیریم ما چرا؟

در مورد این پروندهٔ آخری حرفی نمی‌زنم چون هنوز در مرحلهٔ تحقیقاته. اما یادم میاد اون مجری که متهم شده بود، از هر کی و هر فرقه و دسته‌ای یه متلکی نوش جان کرد. اولش شوک عجیب و غریبی بود، بعد جریانی رفت پشت اون و با نگاه مردسالارانه که: «این‌ زن‌ها دروغ می‌گن و اصلاً چرا رفتن خونهٔ اون و اگر رفتند، باید پیهٔ هر اتفاقی رو به تن خود می‌مالیدن و…»

بعدش جامعهٔ زن‌سالارها دادشون در اومد که چرا اونایی که قربانی شده بودن، محکوم شدن و… باباجان، اون بالا یه نفر نشسته، اسمش قاضی بوده. کلی تحقیقات کردن تا به یه نتیجه‌ای رسیدن. قصه اساساً چیز دیگه‌ای بوده، اما زهی خیال باطل، ما تا طرف رو دار نزنیم و با جنازه‌ش سِلفی نگیریم دست‌بردار نیستیم.

حالا هم بالاغیرتاً بیایم یه عهدی ببندیم و یه کم در برابر این خبرها صبورتر باشیم و جوزده نشیم و جو ندیم. یه جوالدوز به خودمون بزنیم، یه سوزن به مردم.

خروج از نسخه موبایل