نماد سایت رسانهٔ همیاری

گزارش کامل دیدار مجید جوهری، نمایندهٔ ایرانی‌تبارِ مجلس فدرال، با ایرانیان ونکوور

گزارش کامل دیدار مجید جوهری، نمایندهٔ ایرانی‌تبارِ مجلس فدرال، با ایرانیان ونکوور

عصر سرد و برفی روز شنبه، ۱۰ دسامبر ۲۰۱۶، مجید جوهری یکی از دو نمایندهٔ ایرانی‌تبار پارلمان فدرال همراه با بیژن احمدی، رئیس هیئت مدیرهٔ «کنگرهٔ ایرانیان کانادا» در دانشگاه سایمون فریزر در داون‌تاون ونکوور، در نشستی برای دیدار با ایرانیان ونکوور و نمایندگان رسانه‌های فارسی‌زبان این شهر حاضر شدند. در جلسه‌ای که گه‌گاه جوی ناآرام به خود گرفت، خلاصه‌ای از فعالیت‌های «کنگرهٔ ایرانیان کانادا» و حمایت مجید جوهری از درخواست‌نامهٔ این کنگره برای برقراری مجدد روابط با ایران ارائه شد و به پرسش‌های حاضرین پاسخ گفته شد. گزارش پیشِ رو مروری است بر آنچه در این جلسه گذشت.

در ابتدای برنامه، رقیه تبریزی مدیر این جلسه ضمن خوشامدگویی به حاضران، توضیح مختصری دربارهٔ اهداف برگزاری این برنامه توسط «کنگرهٔ ایرانیان کانادا» داد و از بیژن احمدی، رئیس هیئت مدیرهٔ این کنگره دعوت کرد تا برای سخنرانی به پشت تریبون برود. بیژن احمدی سخنان خود را چنین آغاز کرد:

١) advocacy
تلاشگرى، که بیشتر منظور ما تلاشگرى سیاسى است، که بتوانیم سیاستمداران را مجاب کنیم تا براى مشکلات کامیونیتى ایرانى چاره‌اندیشى کنند.

٢)  education
آگاهى‌رسانى، منظور هم کامیونیتى ایرانى است که چطور می‌توان در پروسه دموکراتیک جامعهٔ مدنى کانادا وارد شوند و هم آگاهى‌دادن به سیاستمداران کانادایى است که چه مسائلى براى کامیونیتى ایرانى اهمیت دارد. می‌خواهیم ابزار و  دانشى را در اختیار  کامیونیتى ایرانى قرار دهیم که بدانند سیاستمداران احزاب مختلف در رابطه با مشکلاتى که جامعهٔ ما دارد، چه تصمیمات و سیاست‌هایى را اتخاذ کرده‌اند، در مجلس چه صحبت‌هایى کرده و چه رأى‌هایى داده‌اند که مردم در انتخابات آینده با آگاهى به حزب و کاندیدای مطلوبشان رأى دهند.

٣) cummunity building
جامعه‌سازى: تمرکز ما بر دو مسئله است.
اول این که جامعهٔ ایرانى-کانادایى را به مشارکت در سازمان‌هاى غیرانتفاعى موجود تشویق کنیم. ما در حدود ۶ ماه پیش لیستى از سازمان‌هاى غیرانتفاعى ایرانى- کانادایى تهیه کردیم که حدود ٧٠ سازمانى را که براى جامعهٔ ایرانى-کانادایى در حال فعالیت‌اند، توانستیم شناسایى کنیم. هدف آن است که کامیونیتى تشویق به مشارکت در این سازمان‌ها شوند تا بتوانیم همواره سازمان‌هاى قوى‌ترى داشته باشیم.
دوم ایجاد هماهنگى بین این سازمان‌هاست. ما از سال پیش شبکه‌اى از سازمان‌هاى همکار، در «کنگرهٔ ایرانیان کانادا» تشکیل دادیم که در حال حاضر فقط ۶ سازمان در این شبکه هستند ولى داریم تلاش می‌کنیم که تعداد بیشترى از این سازمان‌ها از شهرهاى دیگر کانادا، به‌خصوص مونترآل و ونکوور که جامعهٔ ایرانى پرجمعیت‌ترى دارند، جذبِ این شبکه کنیم.

۴) image building
هدف آن است که بتوانیم تصویر کامل و درستى از جامعهٔ ایرانى- کانادایى براى جامعهٔ بزرگتر – کانادا – ارائه دهیم. بسیارى از مطالبى که در رسانه‌ها در رابطه با ایران و ایرانى است متأسفانه تصاویری منفى‌اند. قصد ما این است، که ما را نه فقط از آن تصویر منفى، بلکه با موفقیت‌هاى جامعهٔ ایرانى-کانادایى و فرهنگ غنى جامعهٔ ایران بشناسند.
قبلاً گفته شد که هدف «کنگرهٔ ایرانیان کانادا» حفظ منافع جامعهٔ ایرانیان کانادا و بیان مشکلات است. احتمالاً این سؤال برایتان پیش می‌آید که این منافع یا مشکلات چطور شناسایی می‌شوند.
قابل ذکر است که «کنگرهٔ ایرانیان کانادا» به‌هیچ‌وجه خودش را نمایندهٔ همهٔ ایرانیان کانادا نمی‌داند. هیچ فرد یا سازمانى نمی‌تواند ادعاى نمایندگىِ جامعهٔ ٣٠٠ هزار نفره را بکند.

براى اینکه این منافع و مسائل شناسایى شوند، دو کار می‌کنیم:
١) ساختار «کنگرهٔ ایرانیان کانادا» ساختاری دموکراتیک و شفاف – البته نیمه شفاف – است. در طى این ٩ سالى که سازمان فعال بوده است، داراى فراز و نشیب هایی بوده اما همواره این دو رکن را – یعنى شفافیت و داشتن یک پروسه دموکراتیک و انتخاب هیئت مدیره – داشته است. هر فردى که علاقه‌مند به داشتن حق رأى در این سازمان است، می‌تواند با پرکردن فرم عضویت و دادن حق عضویت ده دلارى، یکى از مالکین این سازمان به‌حساب بیاید و حق رأى داشته باشد. هر شخصى که براى عضویت در هیئت مدیره کاندیدا می‌شود، راهکارها و برنامهٔ خودش را خواهد گفت و طبق برنامه‌اى که دارد، رأى اعتماد می‌گیرد.
٢) مشورت عمومی‌ با اعضاى جامعه است؛ این کارى است که من از حدود یک سال قبل با یکى از همکارانم به‌نام تایماز فخرى فعالیت‌هایى را شروع کردیم، با این ایده که کنگره نباید فقط به مجمع عمومی‌ هرساله بسنده کند بلکه باید فرایندهاى مشورتى دیگر هم در کنار آن بگذارد که تیم‌هاى محلى بتوانند نظرات مردم را در شهرهاى مختلف به ما منعکس کنند. ما سه ماه وقت گذاشتیم تا مشکلات و منافع را از دیدگاه سایرین بررسى کنیم. گروه‌هاى مورد نظر ما در وهلهٔ اول شنیدن صحبت‌هاى کسانى بود که داوطلبانه می‌خواستند دیدگاه‌هاى خودشان را با ما به اشتراک بگذارند، همینطور با سازمان‌هاى غیرانتفاعى ایرانى-کانادایى صحبت کردیم. من با همکارم تایماز فخرى با ٢٠ سازمان غیرانتفاعى و خیریه ایرانى-کانادایى صحبت کردیم و در مورد مشکلات و دغدغه‌هاى مراجعینشان سؤال کردیم. همچنین فرم نظرخواهى براى حدود ١٠٠ نفر از کارشناسان واساتید ایرانى دانشگاه‌ها فرستادیم که دیدگاه آن‌ها را هم بدانیم. گروه‌هاى دیگرى هم بوده‌اند که به‌علت ضیق وقت از آن‌ها می‌گذرم.

پس از آن بلافاصله مجید جوهری به پشت تریبون رفته و سخنان خود را چنین آغاز کرد:

با عرض سلام و خیر مقدم به همهٔ عزیزانى که لطف کردند و در گفت‌وگوى امروز مشارکت می‌کنند، مایلم یادآورى کنم من به‌قدر نیاز امروز این جا هستم که جواب سؤالات شما را بدهم و از شما بشنوم، به‌خاطر اینکه یکى از وظایف هر نماینده در هر مجلسى، گوش‌کردن به مسائل و دغدغه‌هاى مردم و پاسخ به سؤالات آن‌هاست. بنابراین لطفاً نظریات خود را به‌گوش ما برسانید تا ما بتوانیم آن‌ها را منعکس کنیم.
قبل از اینکه صحبت‌هایم را شروع کنم، از تعدادى از دوستانى که در برپایى این جلسه ما را یارى کردند، تشکر می‌کنم. ممنونم از خانم‌ها رقیه تبریزى و فاطمه عابدى، آقایان بیژن احمدى، علیرضا احمدیان، امیر باجه‌کیان و مهدیار بیاضى.
اگر اجازه دهید می‌خواهم پیام جاستین ترودو، نخست‌وزیر کانادا، را براى دهم دسامبر که به‌عنوان روز بین‌المللى حقوق بشر نام‌گذارى شده است، بخوانم که شعار امسالش این است: براى دفاع از حق دیگرى امروز به پا خیز.
این نه تنها موضع دولت کانادا، بلکه موضع تمام ٣۳۸ نفر نمایندهٔ پارلمان از جمله موضع شخصى بنده هم هست.
اگر اجازه بدهید این پیام را به انگلیسى بخوانم:

‎“Today, we commemorate the 69th anniversary of the United Nations’ adoption of the Universal Declaration of Human Rights and ‎reaffirm our commitment – as individuals and as a country – to the protection and promotion of human rights worldwide.‎

‎“While the international community has made significant progress on human rights in many areas, there is still an enormous amount of ‎work to do to ensure that all human beings are treated equally and with respect, including women and girls, members of LGBTQ2 communities, Indigenous Peoples, persons with disabilities, and refugees, among others.”‎

بقیه‌اش در دسترس است و می‌توانید در وب‌سایت دولت بخوانید. مایل بودم این بخش را که مهم‌ترین قسمت پیام ایشان بود، برایتان بخوانم.

و اما بحثى که می‌خواهم شروع کنم، مبحثى‌ست که در جلسات دیگر از جمله تورنتو، اتاوا و مونترآل به آن پرداختیم و آن نقش مؤثر کامیونیتى است که سبب موفقیت دو نماینده در سال ٢٠١۵ شد، که بنده افتخار دارم یکى از آن‌ها باشم. من دو اسلاید دارم به نام ١٠ در ١٠ به‌عنوان ١٠ محور و ١٠ اصل که مهمترین این محورها، الکتورال فعال یا همان رأى است که ٣۵٠ هزار ایرانى یا به‌شمارشى دیگر ۵٠٠ هزار نفر که خوشبختانه به‌نحوى که ایرانى‌ها در استان‌هاى مختلف و عمدتاً کلیدى مثل اونتاریو، کبک، بریتیش کلمبیا یا آلبرتا پراکنده شده‌اند، می‌توانیم نقش خیلى حساسى ایفا کنیم به‌طورى‌که می‌توانیم صداى خودمان را به دولتمردان در تمامی‌ سطوح از فدرال تا استانى و شهرى برسانیم. لازمهٔ آن چیست؟ یکپارچگى. لازم است تا به‌عنوان یک توده یا گروه حرکت کنیم. خاصیت این حرکت از نظر سیاست‌مداران رأى بیشتر داشتن است؛ یعنى وقتى یک کامیونیتى می‌تواند صحبت از ٣۵٠ هزار رأى کند، می‌تواند نقش تعیین‌کننده‌اى داشته باشد.

همان‌طور که مطلع‌اید، این در پنج حوزهٔ انتخاباتى داخل تورنتو و شهرهای اطراف (GTA) مؤثر بود و مطمئنم در حوزه‌هاى انتخابیهٔ دیگر از جمله وینیپگ یا حتى ونکوور که دو نفر از نمایندگان آن مقام‌هاى خیلى خوبى را در حزب لیبرال دارند، رأى‌دهندگان ایرانى زیادى داشتند و ایرانى-کانادایى‌ها واقعاً تأثیرگذار بودند.
دومین چیزى که واقعاً مهم است، مفهوم کار داوطلبانه است که یکى از پایه‌هاى اصلى ارزش‌گذارى در کانادا است. اهمیت آن به این دلیل است که شما نه تنها به جامعه یارى می‌رسانید، بلکه می‌توانید شبکهٔ خوبى ایجاد کنید. از طریق کار داوطلبانه شما با اشخاص و ارگان‌هاى مختلفى در سطوح گوناگون آشنا می‌شوید و این خود کمک می‌کند تا شما بعدها پایهٔ قوى‌تر و شبکهٔ بزرگترى را ایجاد کنید.

همان‌طور که قبلاً ذکر شد، کامیونیتى احتیاج دارد در تمامی‌ سطوح و لایه‌هاى این سطوح حضورى شفاف و مؤثر داشته باشد. ما به مشاوران شهرى بسیارى احتیاج داریم. به نمایندگان مجالس محلى و نمایندگان مجلس پارلمان و هم چنین سیاست‌گذاران نیاز داریم.

وظیفهٔ همهٔ کسانى که وارد سیاست یا جامعه می‌شوند، این است که حداقل راه را براى دیگران باز کنند. این که شما جزو کدام حزب‌اید مهم نیست؛ چه لیبرال، چه محافظه‌کار، به اعتقاد من کامیونیتى ایرانى باید در تمامی‌ سطوح و احزاب حضور داشته باشد، براى اینکه همان‌طور که می‌دانید دورهٔ کارى هر حزب بیش از دو سه دوره نیست. پس باید از حالا به این فکر باشیم که دورهٔ بعدى چه کنیم و بر ماست به‌عنوان نماینده‌اى که در حال حاضر این موقعیت را داریم، راه را براى بقیهٔ جوان‌ها باز کنیم. خوشبختانه می‌بینیم که جوان‌هاى ما واقعاً فعال‌اند و میانسالان هم از تجربیات خودشان استفاده می‌کنند تا این جوان‌ها جلو بروند. ما باید بتوانیم فعالانى را داشته باشیم که نه تنها در مورد مشکلات جامعهٔ ایرانى آگاهى دارند، بلکه راجع به ساختار فکرى هر یک از این احزاب واقعاً مطلع بوده و در مورد سیاست‌گذاری‌هایى که این احزاب در هر سطحى دارند و تأثیر آن بر روى کامیونیتى ایرانى بدانند.

یکى از مهم‌ترین موارد این است که وقتى پاى شما به جایگاه نمایندهٔ مجلس یا هر جایگاه دولتى دیگر می‌رسد، به کسانى نیاز دارید که بتوانند سیاست‌گذارى‌ها را حلاجى کنند و تأثیر آن را بر روى کامیونیتى ما و جامعهٔ بزرگتر پیش‌بینى کنند. ما باید کامیونیتى خود را گسترده‌تر کنیم. از رهبران کامیونیتى خودمان استفاده کنیم تا ما را به کامیونیتى‌هاى دیگر وصل کنند، تا یک جامعهٔ گسترش‌یافته داشته باشیم. شبکهٔ سیاسى پیوستگى با حزب دیگر است که در این مورد «کنگرهٔ ایرانیان کانادا»، در این چند ساله نقش خوبى داشته است. از تمام احزاب و افکار مختلف در «کنگرهٔ ایرانیان کانادا» فعال‌اند و این یکی از نقاط مثبت کنگره است؛ ولى به‌هر حال براى موفق‌شدن احتیاج به قوى‌ترکردن شبکه است.

ما به هوادارانی قوى نیاز داریم، بچه‌هایى هستند که نه تنها می‌توانند تحلیل‌هاى بسیار خوبى انجام دهند، بلکه طرفداران بسیار خوبى براى ما در پارلمان باشند. وقتى ما گروه مدافعى داریم که به ٣۵٠ هزار رأى و حجم زیادى منابع مالى و داوطلب پشت گرمی‌ دارند، می‌توانیم راحت‌تر در دولت روى حرفمان بایستیم و مؤثر باشیم.

مسلماً رسانه‌ها نقش مهمی‌ در اطلاع‌رسانى براى شفاف‌سازى، تحلیل و گردهمایى دارند. اگر رسانه‌ها نباشند، به‌نظر من موفقیت چشمگیرى نخواهیم داشت.

آخرین مورد داشتنِ اطلاعات است. همان‌طور که در جریان‌اید، متأسفانه دولت قبلى آمار کلى را تا حد زیادى از بین برد اما دولت فعلى آن را برگرداند. ولى نباید ما به آن اتکاى زیادى داشته باشیم. ما باید براى کامیونیتى خودمان پایگاه داده‌اى داشته باشیم تا برای ما اطلاعات کافى از نقطه نظرات سیاسى، جنسیت، سن، تمایلات فکرى و سایر مسائلى که براى ما مهم است، داشته باشد. این‌هاست که به ما نیرو می‌دهد تا بتوانیم با داشتن مدرک با قاطعیت حرکت کنیم.

با تمام شدن وقتم باز از شما تشکر می‌کنم و آمادگى خودمان را براى پاسخ به سؤالات شما اعلام می‌کنیم. 

پس از آن نوبت به بخش پرسش و پاسخ رسید.

گزارش ویدیویی کامل این جلسه را اینجا تماشا کنید:

با سپاس ویژه از استودیو Sound Camera Action برای تصویربرداری این مراسم.


به‌دنبال این دیدار نشست مطبوعاتی با حضور نمایندگان رسانه‌های فارسی‌زبان ونکوور برگزار شد.

 

سؤال اول از مجید جوهری:

با تشکر از اینکه به‌عنوان اولین نمایندهٔ ایرانی برای دیدار با ایرانیان ونکوور به اینجا آمدید، شما در جلسه در رابطه با عملکرد دولت در پیگیری پروندهٔ آقای سعید ملک‌پور صحبت کردید و فرمودید که در این پیگیری‌ها هیچ تفاوتی میان شهروند و مقیم کانادا نیست، در حالی‌که آنچه ما در رسانه‌ها شاهدیم، البته بدون آنکه از پشت پرده خبر داشته باشم، آن است که در رابطه با پرونده‌های ایرانی-کانادایی‌ها ما فعالیت و پیگیری بیشتری می‌بینیم. به‌طور مثال، ما می‌بینیم که دربارهٔ پروندهٔ خانم هودفر وزیر امور خارجه و نخست‌وزیر صحبت می‌کنند یا دربارهٔ پروندهٔ آقای سارن آذر باز این افراد صحبت می‌کنند اما طی این‌همه سال، ما نشنیده‌ایم که یکی از مقامات رسمی کانادا دربارهٔ پروندهٔ آقای ملک‌پور صحبت کنند، و خب این تا حدی موجب دلسردی شده و این شائبه را پیش می‌آورد که شاید چون ایشان شهروند نبوده و مقیم دائم‌اند، صحبتی از ایشان نمی‌شود. آیا فکر می‌کنید این‌ها در یک سطح پیگیری شده است؟ اصولاً چشم‌انداز این ماجرا را چگونه می‌بینید؟

مجید جوهری: همان‌طور که در جلسهٔ گردهمایی هم توضیح دادم، از نظر دولت هیچ فرقی ندارد و زمانی که چه شهروند و چه مقیم دائم در جایی در خطر باشد، و بداند که می‌تواند کمک بکند، بدونِ درنظر گرفتن وضعیت شهروندی آن فرد، کمک خودش را دریغ نمی‌کند. من فکر نمی‌کنم شهروندی و مقیم‌بودن تفاوتی در این زمینه بکند چون تمام کسانی که به ایران می‌روند، با پاسپورت ایرانی وارد می‌شوند و همان‌طور که می‌دانید، ایران شهروند دوگانه را قبول ندارد، بنابراین اینکه ما این بحث را پیش بکشیم، از نظر ایران فرقی ندارد. و دولت کانادا هم که اشاره کردیم بدون توجه به موضوع شهروندی هرجا حقوقی نقض شود، پیگیر خواهد بود. ضمن اینکه باید دید برای هر موردی تا چه اندازه نیرو بسیج می‌شود برای کمپین‌سازی و اطلاع‌رسانی از طرف مردم و گروه‌های مختلف. همان‌طور که در گردهمایی هم دیدید، حدود ۵۲ نفر از ۳۰٬۰۰۰ نفر ایرانی ساکن کلان‌شهر ونکوور آنجا بودند و خواهر آقای ملک‌پور هم بودند و وقتی من از ایشان پرسیدم، «از ایرانی‌های ونکوور چند نفر شما را در پیگیری کیس برادرتان کمک کردند؟»، ایشان گفتند، «هیچ‌کس!»، در حالی‌که بیشترین صحبت ما در آن جلسه دربارهٔ حقوق بشر بود. بنابراین یک سری از این فعالیت‌ها حرکت‌هایی شعاری‌ست. درمورد دولت هم، دولت دارد کارش را می‌کند و زمانی که کیسی باز است، مثل کیس خانم آذر یا همان‌طور که در مورد کیس خانم هودفر بود، جواب دولت همیشه یک جواب استاندارد است و الان هم دربارهٔ کیس آقای ملک‌پور بپرسید، همان جواب را خواهد داد. از شمای نوعی به‌عنوان یک شهروند می‌پرسم، چند نفر از شما اینجا خواهر آقای ملک‌پور را حمایت کردید؟ چند نفر پتیشن ایشان را امضا کردید؟ چند نفر اتوبوس گرفتید همراه خانم ملک‌پور به اتاوا بیایید برای حمایت از ایشان؟ بنابراین خواهش من از شما این است که عمل کنید. اگر در کیس خانم هودفر، در آن زمان انعکاس بیشتری در رسانه‌ها دیدیم، برای این بود که دانشگاهیان به‌صورت منسجم اعتراض و پیتیشن مربوطه را دنبال کردند، اما درمورد کیس آقای ملک‌پور هیچ حرکت منسجمی نشده است.

سؤال دوم از بیژن احمدی:

بسیار ممنون از توضیحاتی که در گردهمایی دادید و اشاره کردید که «کنگرهٔ ایرانیان کانادا» نمایندگی همهٔ‌ ایرانیان در کانادا را ندارد و ممنون که در یکی دو سال گذشته کنگره را فعال‌تر کرده‌اید. می‌دانیم که اکثریت قریب به اتفاق اعضای کنگره از استان انتاریو و حتی کلان‌شهر تورنتو هستند و طبیعتاً در انتخاب اعضای هیئت مدیره، اعضا مشکل چندانی ندارند، اما شما قصد دارید حیطهٔ فعالیت‌های کنگره را به استان‌های دیگر گسترش بدهید و از ایرانیان ساکن آن استان‌ها هم عضوگیری بکنید، مشارکت ایرانیان استان‌های دیگر در رأی‌گیری‌ها و انتخاب اعضای هیئت مدیره، مستلزم شناخت از کاندیداهاست و اگر از نخبگان آن استان‌ها کسی کاندیدا نباشد، آن‌ها شناختی از دیگران ندارند که بخواهند در رأی‌گیری شرکت کنند، از طرفی با توجه به حضور اکثریت اعضا در استان انتاریو، حتی اگر نخبگانی هم از استان‌های دیگر باشند، آن اعضا شناختی از این‌ افراد ندارند که به ایشان رأی بدهند. بنابراین این کلاف سردرگم در این حلقه همچنان ناگشوده می‌ماند. شما برای رفع این مشکل چه تدبیری اندیشیده‌اید؟

بیژن احمدی: بله، من با نظرات شما کاملاً موافقم و یکی از دلایلی که برنامه گذاشتیم و به استان‌ها و شهرهای مختلف سفر می‌کنیم، همین است که با افراد و گروه‌ها و سازمان‌های فعال در آن شهرها تماس بگیریم و با ایشان آشنا بشویم تا به انواع مختلف از ایشان استفاده بکنیم، به‌طور مثال ما الان در ICC مشاورانی داریم و برای اولین‌بار است که این کار را داریم عملی می‌کنیم. این مشاوران در شهرهای مختلف به اصطلاح policy adviser ما هستند، مثل آقای علیرضا احمدیان در ونکوور. روند آشنایی و عضویت با ICC فقط پرکردنِ فرم نیست، ما بر اساس تجربیات سه چهار سالهٔ گذشته به این نتیجه رسیده‌ایم که زمانی یک فرد می‌تواند عضوی مؤثر و فعال باشد که ابتدا با کنگره آشنا شود و بداند که وظایف این سازمان چیست و با سازمان فعالیت و همکاری بکند تا زمانی که بخواهد عضو آن شود. درواقع ما الان با این جلسات و دیدارها قصد داریم ایرانیان ساکن ونکوور و شهرهای دیگر استان‌ها با کنگره و فعالیت‌هایش آشنا شوند تا بعد خود تصمیم بگیرند عضو بشوند. ما قدم اول را برداشته‌ایم و آن تماس با کامیونیتی ایرانیان در دیگر استان‌ها بوده تا در درازمدت بتوانیم اعضایی از این استان‌ها داشته باشیم؛ اعضای فعالی که بتوانند به هیئت مدیره راه بیابند و در مقابل «کنگرهٔ ایرانیان کانادا» هم در این استان‌ها و شهرها هرچه بیشتر شناخته شود.

سؤال سوم از مجید جوهری:

سؤالی که برای من پیش آمده است بر اساس مصاحبه‌ای‌ست که از آقای مریدی خواندم. ایشان در آن مصاحبه، در ارتباط با طوماری که شما به پارلمان ارائه داده‌اید با شما برخورد شدیدی داشته‌اند، به‌طوری که در انتها شما را متهم کرده‌اند به کمبود بینش سیاسی و ساده‌اندیشی. ایشان در صحبت‌هایشان چند موضوع را مطرح کرده‌اند. یکی اینکه گفته‌اند طومار را وقتی ارائه می‌دهند که در برابر آن مسئله سدی باشد، در حالی‌که در این‌مورد دولت کانادا خود گفته است که پیگیرِ بازگشایی سفارت است، ضمن اینکه شما خودتان هم اشاره کردید که برخورد با دولت ایران نیز کار ساده‌ای نیست و درواقع این موضوع روند طولانی‌مدتی خواهد داشت برای به‌نتیجه‌رسیدن، بنابراین اینکه شما یک طوماری را بیاورید، درواقع موضع دولت کانادا را تضعیف می‌کنید، شما فشار را می‌گذارید روی دولت کانادا و انگار که این کاناداست که سد ایجاد می‌کند در برابر حل این موضوع. نکتهٔ‌ دیگری که اشاره می‌کنند این است که وقتی دو رژیم قطع رابطه می‌کنند، در حالت عادی قاعدتاً یک دفتر حافظ منافع در نظر می‌گیرند تا مسائل کنسولی از آن طریق انجام شود. درست است که ایران این کار را کرده است، اما کشور عمان را حافظ منافع تعیین کرده است در حالی‌که عمان اصلاً در کانادا دفتر کنسولی‌ای ندارد و باز برای انجام امور کنسولی همه‌چیز از طریق واشینگتن انجام پذیرد. یعنی در نهایت، دولت ایران این فشار را وارد می‌کند و انواع سنگ‌اندازی‌ها تا در برابر بازگشایی سفارتش گروگان‌کشی کند. سؤال این است که عکس‌العمل شما در مقابل صحبت‌های آقای مریدی چیست؟

مجید جوهری: در رابطه با نظر ایشان، من جواب برای شما ندارم. ایشان آزادند هر نظری می‌خواهند بدهند. ما در کامیونیتی‌ای زندگی می‌کنیم که دموکراسی وجود دارد و هر کسی می‌تواند آزادانه نظرش را بیان کند. من در حیطهٔ‌ کاری خودم فعالیت و کار می‌کنم و دلیلی نمی‌بینم عکس‌العملی نشان بدهم.

در رابطه با موضوع طومار و پتیشن، من نمی‌دانم آیا این صحبت شما صرفاً بر اساس صحبت‌های آقای مریدی است یا کنفرانس خبری ICC را هم دیده‌اید.

خیر، فقط بر اساس صحبت‌های آقای مریدی است.

مجید جوهری: پس تنها مرجع شما آن مصاحبه است. من از شما دعوت می‌کنم حتماً کنفرانس خبری ما را ببینید. متن خبری‌اش به‌تاریخ ۷ سپتامبر و صحبت‌های خود من را بخوانید و صرفاً حول یک محور نچرخید. اگر بخوانید خواهید دانست که موضع من نسبت به این پتیشن چیست. ولی من اینجا خلاصه‌اش را می‌گویم. زمانی که من پتیشن را خواندم، دیدم آنچه خواسته شده، این است که به این [مسئله بازگشایی سفارت] الویت بدهید و این با صحبت‌هایی که مردم به من مراجعه می‌کنند و طرح می‌کنند همخوانی داشت. دوم اینکه، هدف من از حمایت از این پتیشن، جمع‌آوری اطلاعاتی واقعی بود و اینکه حمایت از این مسئله در کامیونیتی چقدر است. و من همه این‌ها را به‌تفصیل گفته‌ام. حالا اگر متأسفانه آقای مریدی آن را نخوانده‌اند یا علاقه‌ای به خواندنش نداشته‌اند یا گزارشگر علاقه‌ای به اشارهٔ به آن نداشته است، دیگر دست من نیست. اگر یک روزنامه‌نگار تحلیل‌گر نیست، دیگر تحت کنترل من نیست. ولی موضعی که من داشتم این بود که از این طریق می‌شود اطلاعات خوبی به‌دست آورد. چرا که پتیشن روی سایتی با امنیت بالا (secure site) است و کسی نمی‌تواند به آن دسترسی پیدا کند جز دولت کانادا و مهم‌تر اینکه هر ایمیلی که از طریق آن امضا می‌شود، از طرف دولت کانادا بررسی و صحت‌وسقم آن روشن می‌شود. یعنی کسی نمی‌تواند دو بار رأی بدهد، کسی نمی‌تواند مهاجر یا شهروند نباشد و رأی بدهد و کاملاً توزیع جغرافیایی، سنی،… افراد شرکت‌کننده در این پتیشن را نشان می‌دهد.

در رابطه با دفتر حافظ منافع، حرف شما کاملاً‌ درست است و من با آن موافقم. چه کسی گفته است که قدم اول در عادی‌سازی روابط بازکردنِ یک دفتر حافظ منافع نباشد؟ هر هفته دستِ کم چهار پنج نفر به دفتر من می‌آیند و مشکلشان این است که مادر یا پدرشان به‌دلیل سن بالا قادر نیستند به‌تنهایی بروند ترکیه برای گرفتنِ ویزا یا اینکه این فرد باید دوستی فامیلی را همراهشان کند برای اینکار که طبیعتاً هزینه دارد و اغلب وسعشان نمی‌رسد… ولی بودنِ یک دفتر حافظ منافع این مشکلات را حل می‌کند و من مخالف آن نیستم.

بیژن احمدی: من شخصاً برای آقای مریدی احترام بسیاری قائلم. ایشان اولین ایرانی‌‌تباری بودند که به عرصهٔ‌ سیاست وارد شدند. ولی در ارتباط با صحبت‌های ایشان، باید بگویم گروهی که آن پتیشن را در سایت دولت قرار داد و آقای جوهری از آن پشتیبانی کردند، «کنگرهٔ ایرانیان کانادا» بود و «کنگرهٔ ایرانیان کانادا» سازمانی‌ست کانادایی که با دولت کانادا کار می‌کند، بنابراین اگر ما بخواهیم خواسته‌مان را از دولتی طرح کنیم، باید آن را از طریق دولت کانادا مطرح کنیم. نکتهٔ دوم اینکه، ایشان گفته‌اند که ما فشار گذاشته‌ایم روی دولت کانادا، این دولت کانادا بود – دولت قبلی یعنی دولت هارپر – بود که دیپلمات‌های ایرانی را اخراج کرد و سفارت را بست، بنابراین منطقی‌اش هم همین است که با همان دولتی که رابطه را قطع کرده است، وارد مذاکره شد. در رابطه با حفاظت منافع، همان‌طوریکه آقای جوهری هم گفتند، دفتر حافظ منافع می‌تواند قدم مثبتی باشد، اما خواستهٔ «کنگرهٔ ایرانیان کانادا» به‌طور شفاف برقراری رابطهٔ سیاسی بین دو کشور است. دفتر حفاظت منافع نمی‌تواند دیالوگ سیاسی بین دو کشور را برقرار کند.

مجید جوهری: من اینجا نکته‌ای را اضافه کنم؛ در جلسه‌ای که ما با آقای استفان دیون داشتیم، مکرراً این سؤال مطرح شد که آیا این پتیشن خوب بود یا بد بود، ایشان خیلی استقبال کردند و گفتند که این بهترین راهی‌ است که می‌توان فهمید تا چه میزان حمایت یا عدم حمایت از این خواسته وجود دارد. گروه‌های دیگر دارند لابی می‌کنند، اگر ما بنشینیم و کاری نکنیم، چند ماه بعد به ما خواهند گفت، کِی فعالیتی کردی و خواسته‌ و الویتت را عنوان کردی؟ آقای استفان دیون تأکید کردند، اگر می‌خواهی صدایت شنیده شود، باید فعال باشی.

سؤال چهارم ازبیژن احمدی:

سؤالی است بیشتر از سرِ کنجکاوی، آقای علی احساسی چرا این پتیشن را امضا نکردند؟

بیژن احمدی: اول اینکه برای هر ای-پتیشنی تنها یک نمایندهٔ مجلس نیاز است که آن را حمایت کند و ما بر اساس صحبت‌هایی که با آقایان احساسی و جوهری کردیم، تصمیم‌مان بر این شد که از آقای جوهری بخواهیم حامی ما بشوند و ایشان هم لطف کردند و پذیرفتند. در رابطه با موضع آقای علی احساسی نسبت به این پتیشن هم، البته خود ایشان باید جواب بدهند، ولی تا جایی که من اطلاع دارم ایشان با موضع دولت کانادا به‌عنوان یک نمایندهٔ لیبرال، برای بازگشایی سفارت‌خانه‌ها و برقراری روابط موافق‌اند. اما درمورد پتیشن به‌هر حال نظر خودشان است. پتیشن یک اقدام است، اما با کل ایده برای برقراری مجدد روابط موافق‌اند.

سؤال پنجم از مجید جوهری:

شما اشاره کردید که مشکلات کامیونیتی ایرانی ورای مسائل و گرفتاری‌های کنسولی و مناسبات دیپلماتیک کشورهاست و من با آن بسیار موافقم. این موضوع را از چند جنبه می‌توان بررسی کرد. آنچه من می‌خواهم بگویم که مختص حزب لیبرال یا ان‌دی‌پی یا محافظه‌کار نیست، این‌ست که ببینید ما اینجا جامعهٔ چندفرهنگی (multiculturalism) داریم و سیاست‌مداران به برنامه‌های فرهنگی کامیونیتی‌های مختلف هم می‌روند، مثلاً به مراسم نوروز ما می‌آیند، پیامی می‌دهند و «عید شما مبارکی» هم با لهجهٔ‌ خود می‌گویند، اما به ما به‌چشم مهمان به این جامعه نگاه می‌کنند و چیز خیلی واضحی که در اینجا هست، توکنیزم (tokenism) است. و این بسیار رایج و زیاد است و سیاست‌مداران هم این را برای خود راحت‌تر می‌دانند. اینجا در ونکوور ضرب‌المثلی هست که می‌گویند بزرگ‌ترین رودخانه بین هند و چین، رودخانهٔ فریزر ریور است که شهرهای سوری و ریچموند را از هم جدا کرده است! جوامع از هم جدا می‌شوند. به این‌ها به چشم مهمان نگاه می‌شود. به‌خصوص ما ایرانی‌ها، چرا که هندی‌ها و چینی‌ها سابقهٔ بیشتری از ما در اینجا دارند. همین مسئلهٔ ارزیابی مدارک تحصیلی، اگر به ما به چشم شریک نگاه می‌شد و نه مهمان، این‌طور با ما برخورد نمی‌شد که می‌شود. و بسیاری مسائل دیگر… یا اینکه به‌جای استفاده از متخصصان، دولت راحت‌تر می‌بیند که خط لولهٔ‌ نفت را بکشد و اقتصاد را بهتر کند و اهمیتی هم نمی‌دهد که چه بر سر محیط زیست می‌آید… واقعاً چه‌کار باید کرد؟

مجید جوهری: بزرگ‌ترین دلیلی که ممکن است باعث شود دولتی به جامعه‌ای به‌عنوان مهمان نگاه کند، این است که خود آن کامیونیتی به خودش به چشم مهمان نگاه می‌کند. ببینید، همین امروز در گردهمایی، اگر از آن ۵۲ نفر پرسیده می‌شد که شما در انتخابات فدرال، استانی یا شهری، چند ساعت داوطلبانه کار کرده‌اید، چند نفر ممکن بود جوابی بدهند؟… هیچ‌کس به من نگفت بروم کاندیدا بشوم برای نمایندگی مجلس، من احساس مسئولیت کردم، فکر کردم هارپر باید برود، با پلاتفرم لیبرال احساس نزدیکی کردم و فکر کردم که لیبرال دارد تغییر می‌کند. بنابراین رفتم جلو و البته حمایت کامیونیتی را داشتم که موفق شدم، اما خواستم که مهمان نباشم و شریک باشم.

در رابطه با موضوع خط لولهٔ‌ نفت، من در گردهمایی هم جواب دادم، چندین شرط گذاشته شده است، و تا پیش از برقراری آن شروط، این پروژه اجرایی نخواهد شد. و ببینید، همیشه مسئلهٔ عوامل متعادل‌کننده را باید در نظر داشت؛ ۲۱۹ تا پلاتفرم قول داده شده بود، به ۳۷ تا عمل شده، ۵۷ تا در حال عملی‌شدن است و ۲۴ تا شکسته شده، شما می‌توانید در نظر بگیرید که این جزو آن شکسته‌شده‌هاست. من می‌فهمم که موضع خط لولهٔ کیندر مورگان برای بی‌سی مهم است، اما باید این را در نظر گرفت که آن که برای این موضع مسئول است، تنها مسئول بی‌سی نیست، بلکه مسئول کل یک کشور است. مثل پدر یا مادری است که باید برای کل خانواده تصمیم بگیرد، اما ممکن است این تصمیم یکی از بچه‌ها را بیشتر تحت تأثیر قرار دهد. من می‌دانم که این موضوع تبعات سوء بسیاری روی محیط زیست بی‌سی دارد…

شما به همان لایحهٔ salmon protection bill رأی منفی دادید، قانونی که اکثر نمایندگان لیبرال حمایت کردند…

مجید جوهری: بله، ببینید، شما فقط قانون را می‌بینید. در مجلس هر private member bill که می‌آید، مهم‌ترین چیزش آن است که تأثیرش روی مصوبه‌های (act) دیگر چیست. من زمانی که به هر PMB رأی می‌دهم باید به سه چیز توجه کنم: تأثیرش روی حوزهٔ‌ انتخابیه‌ام (riding)، تأثیرش روی مصوبه‌های دیگر دولت فدرال و سوم نظر شخصی خودم. بنابراین اگر من به آن لایحه رأی منفی دادم، برای این بود که تأثیری روی حوزهٔ‌ انتخابیه‌ام نداشت، اما نمایند‌ه‌های لیبرال در استان بی‌سی، البته که باید رأی مثبت بدهند چون در جهت منافع حوزهٔ‌ انتخابیه‌شان است.

خروج از نسخه موبایل