نماد سایت رسانهٔ همیاری

دنیای من و آدم کوچولوها – پیشنهاد ازدواج غیرمنتظرانه

دنیای من و آدم کوچولوها پیشنهاد ازدواج غیرمنتظرانه رژیا پرهام

 

رژیا پرهام – ادمونتون

یکی از بانمک‌ترین پیشنهاداتی که ممکن بود در آخرین روزهای سی‌وشش‌سالگی از طرف آقای جوان چهارساله‌ای طرح شود، امروز دریافت کردم.

پسرک بی‌مقدمه پرسید:

‎”Razhia, Do you marry me?”‎

(رژیا، با من ازدواج می‌کنی؟)

و از آنجایی که اولین بار بود حرفی با این مضمون را ازش می‌شنیدم، سعی کردم خنده‌ام را کنترل کنم و در عین حال که قند توی دلم آب می‌شد و حس پروانه‌ای و… که «آخی عزیزم…، چقدر منو دوست داره…»، رو کردم به پسرک که:

‎”Sorry, sweetheart; I’m already married and …”‎

(معذرت می‌خوام عزیزم، من ازدواج کرده‌ام و…)

و قسمت نه چندان دلچسب ماجرا این بود که وسط حرفم همراه با همهٔ آن احساسات، بی‌تفاوت نگاهی به دخترک سه‌سال‌ونیمهٔ کنارم کرد و با لبخند پرسید:

‎”What about you? Do you marry me?”‎

(تو چطور؟ با من ازدواج می‌کنی؟)

خروج از نسخه موبایل