سلام،
من دکتر مهسا فرشچی هستم، سپاس از همراهی شما عزیزان.
شاید بعضی از ما خاطرهٔ روزهایی که با ترس و وحشت به مطب دندانپزشکی وارد شدیم، را بهیاد میآوریم، این خاطره لزوماً مخصوص دوران کودکی یا نوجوانی همهٔ ما نیست. گاه اضطراب نشستن بر صندلی دندانپزشکی تا سنین بزرگسالی و حتی میانسالی نیز بر روح و روان ما چنگ میزند.
من هرگز خاطرهٔ بانوی ۶٠ سالهایی را که بهمحض نشستن بر صندلی دندانپزشکی و قبل از بیحسی از شدت نگرانی شروع به گریه کرد، فراموش نمیکنم. آنروزها «کریستینا» تازه از اروپایی شرقی به ونکوور کانادا مهاجرت کرده بود و گویا خاطرهٔ بسیار تلخ و مبهمی از مطب دندانپزشکی و درمان نادرست و دردناک دندانهایش در دوران گذشته داشت، خوشبختانه اکنون او هر شش ماه با شادی و رضایت برای چکاپ دندانهایش نزد من میآید وحتی گاه با کیکهای خوشمزهاش مرا غافلگیر میکند.
مهیار پسر نهسالهٔ شیرین و دوستداشتنیای بود که با خانوادهاش ازایران به کانادا آمده بودند. هنوز چند روز از ورود آنان به کانادا نگذشته بود، که مهیار دنداندرد گرفت، مادرش او را پیش من آورد و خواهش کرد اگر امکان دارد او را معاینه کنم، مادر مهیار گفت که او هنگام خوردن بهدرستی قادر به جویدن غذا نیست! از او خواستم دهانش را باز کند، پسرک خردسال میترسید حتی دهانش را کاملاً باز کند و در همان لحظهٔ کوتاه من متوجه شدم لثههای او بهشدت متورم است. کاملاً مشخص بود دندانهایش را خوب تمیز نمیکند.
او مرا از هرگونه تماس با دندانهایش بهشدت منع میکرد، اما نهایتاً از شدت درد ناچار شد بههمراه مادرش به کلینیک بیاید. روز اول روی صندلی دندانپزشکی، مهیار دهانش را کاملاً بسته بود و مادرش حقیقتاً نگران روند معالجه و درمان وی بود. من معتقد بودم اگر مهیار بههیچوجه با من و تیمم همکاری نکند ناچار به بیهوشکردن او برای معالجه خواهیم بود.
از آنجاکه هرگز احساسات و ترس در کودک را نباید بیارزش دانست، من تصمیم گرفتم که علت ترس شدید مهیار را پیگیری کنم و کمک کنم او به ترس خودش غلبه کند. بههمین دلیل با صمیمیت و مهر از او خواستم علت ترسش را برایم بگوید.
همه میدانیم که برای غلبه بر ترس، چارهای جز روبهروشدن با آن نیست. بنابراین من، کودک دوستداشتنی و بیمار تازهواردم را با چیزهایی که از آن میترسید، روبهرو کردم. وسایل دندانپزشکی را یکبهیک به او نشان دادم و نحوهٔ عملکرد آنها را برایش با صبر و بهزبان سادهٔ کودکانه توضیح دادم. حتی آبپاشی که هوا و آب در دهان بیمار وارد میکند را بهدستش دادم تا مدتی با آن بازی کند.
بعد برایش از مشکلات دهان و دندان که در اثر بیتوجهی و غفلت گریبانگیر او شده صحبت کردم، مرحلهبهمرحله حس میکردم ترس مهیار کمتر و کمتر میشود. از او خواستم با من همکاری کند و به او قول دادم در هر مرحلهای، به هر دلیلی که نخواست، کارم را ادامه ندهم. به او گفتم تنها کافیست دست چپش را بالا ببرد تا من همان لحظه کارم را متوقف کنم. حالا دیگر حس میکردم مهیار به من اعتماد کرده است. همچنین برای آنکه حال و هوای او را عوض کنم، به او پیشنهاد دیدنِ یک کارتون جدید و معروف دادم. خوشبختانه در کلینیک من روبروی هر صندلی تلویزیونی نصب شده تا بیمار فارغ از مراحلِ زمانبر و خستهکنندهٔ معالجهٔ دندان، فیلم دلخواهش را انتخاب کند و ببیند. مهیار شاد و هیجانزده شده بود و با نهایت میل و رضایت اظهار آمادگی کرد.
بدین ترتیب از آنزمان تاکنون که مهیار وارد دبیرستان شده است، همچنان تحت نظر و چکاپهای من است و برایم جالب بود که آخرین باری که دیدمش از من در خصوص ارتدونسی دندانهایش نظرخواهی میکرد. با خود فکر کردم چقدر عالیست کودکی که روزی دهانش را برای معاینه بیش از یک سانت باز نمیکرد، حالا به ارتدونسی فکر میکند. ناگفته نماند که بهداشت دهان و دندان مهیار بهعلت معاینههایی که هر شش ماه صورت گرفته و آموزشهایی که در هر جلسه جرمگیری به او داده شده، پیشرفت زیادی کرده و با روز اول قابل مقایسه نیست.
برخی دلایل ترس از دندانپزشکی در کودکان و بزرگسالان و تکنیکهایی که من در کلینک استفاده میکنم تا بیمار بر ترسش غلبه کند:
۱- ترس از سوزن بیحسی
بسیاری از مردم بیشتر از آنکه از دندانپزشک بترسند، از آمپول او میترسند. دیدن یک سوزن و تجسم ورود آن به داخل بافت لثهها برای هیچکس خوشایند نیست، چه برسد به کودکان و درنهایت بزرگسالانی که در کودکی این درد و ترس را تجربه کردهاند.
من و همکارانم در سه مرحله درد سوزن را از بین میبریم:
مرحلهٔ اول: پیش از ورود سوزن به بافت، کرم بیحسی موضعی در ناحیهای که میخواهیم سوزن را تزریق کنیم مالیده میشود و بهمدت پنج دقیقه صبر میکنیم.
مرحلهٔ دوم: سوزن بهطور سطحی وارد بافت میشود و مقدار بیحسی عمیقتری ایجاد میشود.
مرحلهٔ سوم: چند دقیقه بعد از مرحلهٔ دوم تزریق کامل انجام میشود. در این مرحله معمولاً بیمار بهندرت دردی احساس میکند. اگر بیمار چشمانش را حین تزریق ببندد تا از دیدن سوزن وحشت نکند، بسیار عالیست.
۲- خاطرهٔ بد (از گذشته)
باید با بیمار بسیار صمیمانه صحبت کرد که خاطرات بد را کنار گذاشته و به دندانپزشک جدیدش همان بارِ اول اعتماد کند.
٣-عدم کنترل و اشراف روی درمان
از آنجاکه بیمار در حالتی قرار میگیرد که نمیتواند ببیند چه اتفاقی در حال افتادن است و کنترلی روی آن ندارد، بهترین راهکار آنست که پیش از شروع درمان، مراحل درمان برای بیمار توضیح داده شود.
۴– صداهای ناخوشایند دستگاهها از جمله دریل دندانپزشکی
دریلهای دندانپزشکی با هوا کار میکنند. صدای بلند دریلهای دندانپزشکی ناشی از عبور هوا از بین پرههای دستگاه است. اما اگر دریلهای دندانپزشکی کهنه نشده باشند و به روش درست نگهداری شده باشند، صدای ناهنجار آنها کمتر خواهد بود. راهکار من برای نشنیدن صدای دریل دندان پزشکی گوش کردن بیمار به موسیقی و یا دیدن فیلم به وسیلهٔ هدفون است .
۵- احساس تهوع و خفگی
بیحسکردن ناحیهٔ انتهای کام و حلق تا حدی به ازبینرفتن این حس کمک میکند. همچنین نفسکشیدن از بینی حین درمان دندانپزشکی به کمترشدن احساس تهوع کمک میکند و اگر بیمار تمرکز و توجهش را به فیلم و موسیقی دهد، ناخودآگاه این حس کمتر میشود.
البته موارد دیگر زیادی ممکن است که موجب ترس در کودکان و یا بزرگسالان شود که امیدواریم در مقالههای بعدی به آنها اشاره کنیم. اگر سؤالی هم در رابطه با بهداشت دهان و دندان دارید، میتوانید به ما ایمیل بفرستید. Smile@theartofsmile.ca