نماد سایت رسانهٔ همیاری

سر ویلفرید لوریه – اولین نخست‌وزیر فرانسوی‌زبان کانادا

برگی از تاریخ کانادا: سر ویلفرید لوریه؛ اولین نخست‌وزیر فرانسوی‌زبان کانادا به‌مناسبت ۲۰ نوامبر «روزِ سر ویلفرید لوریه» #کانادا #تاریخ #رسانه_همیاری #رسانهٔ_همیاری

برگی از تاریخ کانادا: سر ویلفرید لوریه؛ اولین نخست‌وزیر فرانسوی‌زبان کانادا به‌مناسبت ۲۰ نوامبر «روزِ سر ویلفرید لوریه» #کانادا #تاریخ #رسانه_همیاری #رسانهٔ_همیاری

ویرایش و بازنویسی: مسعود سخایی‌پور، LJI Reporter – ونکوور

۲۰ نوامبر زادروز سر ویلفرید لوریه، نخستین نخست‌وزیر فرانسوی‌زبان کانادا و کسی است که از او به‌عنوان یکی از بزرگ‌ترین سیاستمداران تاریخ کانادا یاد می‌شود. این روز با نام روز سر ویلفرید لوریه در کانادا گرامی داشته می‌شود. او برای سیاست‌های مصالحه‌جویانه‌اش، گسترش کنفدراسیون، برقراری مصالحه بین فرانسوی‌زبانان کانادا با انگلیسی‌زبانان، ایفای نقش در خودمختاری کانادا از بریتانیا و دیدگاهش برای تبدیل کانادا به سرزمینی پاسدار آزادی‌های فردی و فدرالیزم غیرتمرکزگرا مشهور بود. در این شماره، نگاهی خواهیم داشت به زندگی این سیاستمدار کانادایی.

****

سِر هنری چارلز ویلفرید لوریه (Sir Henri Charles Wilfrid Laurier) در ۲۰ نوامبر ۱۸۴۱ در سن لن کانادای شرقی (سن-لن-لورانتید، کبک امروزی) پا به عرصهٔ روزگار گذاشت. او دومین فرزند کارلوس لوریه و مارسل مارتینو بود. لوریه هفتمین نسل از خاندان فرانسیس کوتینو بود که از سنت کلود فرانسه به کانادا مهاجرت کرد. او در خانواده‌ای رشد کرد که بحث‌های داغ سیاسی نقل محافل خانوادگی بود. پدر لوریه که فردی تحصیل‌کرده بود، عقاید لیبرال داشت و در شهر خود از قدر و منزلت ویژه‌ای برخوردار بود. وی علاوه بر آنکه به مزرعه‌داری و نقشه‌برداری از زمین‌ها مشغول بود، به پست‌هایی مانند شهردار، کمیسر صلح، ستوان نیروهای شبه‌نظامی و عضویت در هیئت امنای مدرسه نیز می‌پرداخت.

اتاق خواب لوریه در خانه‌شان در سن-لن-لورانتید که اکنون اثر ثبت‌شدهٔ ملی است

لوریه در یازده‌سالگی برای ادامهٔ تحصیل در نیو گلاسگو، خانه را ترک کرد. نیو گلاسگو شهری در مجاورت سن لین بود که بیشتر ساکنان آن را مهاجران اسکاتلندی تشکیل می‌دادند. طی دو سال بعد از آن، لوریه به‌خوبی با فرهنگ، زبان و افکار بریتانیایی‌ها آشنا شد. لوریه تحصیلاتش را در کالج دو لاسامپسیون ادامه داد و در سال ۱۸۶۴ در رشتهٔ حقوق از دانشگاه مک‌گیل فارغ‌التحصیل شد. لوریه توانست در انتخابات عمومی کبک سال ۱۸۷۱ به مجلس قانون‌گذاری این استان راه یابد، اما سه سال بعد از پست خود کناره‌گیری کرد تا بتواند وارد فعالیت‌های سیاسی کبک شرقی شود. وی موفق شد در سال ۱۸۷۴ در مجلس عوام کانادا انتخاب شود و برای مدت کوتاهی در کابینهٔ نخست‌وزیر الکساندر مکنزی به‌عنوان وزیر درآمدهای داخلی خدمت کند.

لوریه در سال ۱۸۶۹

لوریه در ۱۳ مهٔ ۱۸۶۸ در مونترآل با زویی لافونتین ازدواج کرد. این زوج سال‌ها بعد به اتاوا نقل مکان کردند و هرگز صاحب فرزند نشدند. زویی به‌عنوان رئیس شورای ملی زنان انتخاب شد. گفته می‌شود بیست سال پس از پیوند زناشویی، لوریه رابطهٔ مبهمی با زن متأهلی به‌نام امیلی بارث، همسر یک قاضی، برقرار کرد و دلباختهٔ او شد. زویی عاشق طبیعت، حیوانات و خانه‌داری بود، اما از هوش چندانی برخوردار نبود. امیلی اما باهوش و باذکاوت بود و همانند ویلفرید با ادبیات و سیاست آشنایی خوبی داشت. بنا بر شایعاتی، ویلفرید از امیلی صاحب پسری به‌نام آرموند لاورن شد اما زویی تا پایان عمر همسر وی باقی ماند. 

در سال ۱۸۸۷، لوریه رهبری حزب لیبرال فدرال را به دست گرفت و به‌تدریج حزب خود را در کبک و در سایر نقاط کانادا تقویت کرد تا اینکه در انتخابات ۱۸۹۶ موفق شد حزبش را به پیروزی برساند و نهایتاً اولین نخست‌وزیر فرانسوی‌‌زبان کانادا شود. او به‌عنوان هفتمین نخست‌وزیر کانادا از ۱۱ ژوئیهٔ ۱۸۹۶ تا ۶ اکتبر ۱۹۱۱ در این سمت خدمت‌ کرد.

سر ویلفرید لوریه و همسرش زوئی در سال ۱۹۰۷

تا سال ۱۹۰۹، لوریه توانست در کبک پایگاهی برای حزب لیبرال بر پا کند؛ جایی که برای دهه‌های متمادی تحت کنترل حزب محافظه‌کار و تحت نفود کلیسای کاتولیک روم بود. کشیش‌های کاتولیک در گوش پیروان خود موعظه می‌کردند که به لیبرال‌ها رأی ندهند و شعار آن‌ها چنین بود: بهشت، آبی است (محافظه‌کار) و جهنم، قرمز است (لیبرال). لوریه هدایت کانادا را در دوران رشد سریع، صنعتی‌شدن و مهاجرت به دست گرفت و دوران نخست‌وزیری‌اش تغییرات سیاسی و اقتصادی عظیمی به همراه داشت. لوریه به‌عنوان نخست‌وزیر در هدایت کانادا به‌سوی قرن بیستم و خودمختاری کانادا از بریتانیا نقش مهمی ایفا کرد.

یکی از اولین اقدامات لوریه در پست نخست‌وزیری، پیداکردن راه‌حلی برای بحران تفکیک مدارس کاتولیک و پروتستان در منیتوبا بود. این بحران به سطح ملی رسید و به یکی از مسائل کلیدی در انتخابات سال ۱۸۹۶ تبدیل شد و در نهایت منجر به شکست چارلز تاپر و حزب محافظه‌کار شد. این حزب طی سی سال پیش از آن تاریخ در قدرت باقی مانده بود و به‌دلیل ارتباط نزدیک زبان و مذهب در آن زمان، نگرانی‌های زیادی برای ابقای فرانسوی‌ها به‌عنوان یک فرهنگ و یک زبان در کانادای غربی ایجاد کرده بود. بر خلاف قوانین فدرال، منیتوبا سرمایه‌گذاری در مدارس عمومی کاتولیک را کاهش داده بود و اقلیت کاتولیک نیز دستاویز حزب محافظه‌کار شده بود تا از آن‌ها حمایت کند. لوریه برای مصالحه طرحی پیشنهادی ارائه داد و عنوان کرد اگر تعداد دانش‌آموزان در هر یک از مدارس منیتوبا به حداقل نفرات برسد، باید تحصیلات کاتولیک برای آن‌ها فراهم شود. این راه‌حل در نظر فرانسوی‌ها و انگلیسی‌ها بهترین راه‌حل ممکن تلقی شد و هر دو طرف از نتیجهٔ آن رضایت کامل داشتند.

در سال ۱۸۹۹، پادشاهی بریتانیا درگیر جنگ بوئر دوم بود و از کانادا انتظار داشت به‌عنوان بخشی از سرزمین‌های این پادشاهی، به آن‌ها کمک نظامی ارائه کند. لوریه بر سر دو راهی مانده بود. فرانسویان خود را همتای هلندی‌هایی می‌دانستند که در جنگ بوئر در مقابل انگلیسی‌ها قد علم کرده بودند. هنری بوراسا یکی از مخالفان سرسخت اعزام هرگونه نیرو به بریتانیا بود و حتی با تصمیم لوریه مبنی بر اعزام نیروی داوطلب نیز مخالفت می‌کرد. در سال ۱۹۰۵، لوریه استان‌های ساسکاچوان و آلبرتا را به عضویت کنفدراسیون درآورد و این دو استان آخرین استان‌های تشکیل‌دهندهٔ قلمروهای شمال غرب شدند. لوریه در پنج دورهٔ انتخابات فدرال شرکت کرد و به‌عنوان نخست‌وزیر در قدرت باقی ماند تا اینکه حزبش در انتخابات سال ۱۹۱۱ مغلوب حزب محافظه‌کار شد.

در ۲۹ ژوئیه ۱۹۱۰، لوریه برای افتتاح دانشگاه ساسکاچوان به ساسکاتون سفر کرده بود که در آنجا از پسرک جوانی به‌نام جان دیفن‌بیکر روزنامه‌ای خرید. دیفن‌بیکرِ جوان که نخست‌وزیر را شناخته بود، ایده‌های خود برای آبادانی کشور با او در میان گذاشت و مورد تحسین لوریه قرار گرفت. لوریه از پسرک در مورد کسب‌وکارش پرسید و اظهار امیدواری کرد که وی در آینده مرد بزرگی شود. پسرک مکالمه را این‌گونه به‌پایان رساند: «بسیار خب آقای نخست‌وزیر، نمی‌توانم بیش از این وقت خود را برای شما صرف کنم. باید سر کارم برگردم». دیفن‌بیکر سالیان بعد سیزدهمین نخست‌وزیر کانادا از حزب محافظه‌کار شد.

در اوایل قرن بیستم، بریتانیا و آلمان وارد رقابت دریایی شدند و بریتانیا از کانادا پول و منابع بیشتری برای ساخت کشتی درخواست کرد که موجب تشدید اختلافات سیاسی در کانادا شد. لوریه قانون خدمات دریایی سال ۱۹۱۰ را وضع کرد که منجر به تشکیل نیروی دریایی کانادا شد. این نیرو باید پنج ناو جنگی و شش ناوشکن را شامل می‌شد و در شرایط بحرانی می‌توانست زیرمجموعهٔ نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا شود. این ایده در انگلستان مورد پذیرش واقع شد، اما در کانادا طیفی از مخالفت‌های سیاسی را به‌همراه داشت، به‌خصوص در کبک که عضو سابق حزب لیبرال، هنری بوراسا، بر ضد لوریه تشکلاتی به راه انداخته بود. علاوه‌ بر این مورد، در سال ۱۹۱۱ اختلافاتی در مورد تجارت دوجانبهٔ کانادا و ایالات متحدهٔ آمریکا به وجود آمد. وزیر مالی لوریه به‌نام ویلیام فیلدینگ قراردادی را امضا کرده بود که طبق آن تجارت محصولات طبیعی به آمریکا آزاد بود. این ایده مورد پذیرش کشاورزان بود، اما بازرگانان که قسمت اعظمی از حامیان حزب لیبرال را تشکیل می‌دادند، با این قرارداد مخالف بودند. محافظه‌کاران آن معامله را محکوم کردند و در میان مردم این ترس را ایجاد کردند که تجارت دوجانبه سرانجام به انحصار کانادا از سوی آمریکا منتهی می‌شود. سرانجام لوریه انتخابات مجلس را برای حل این موضوع برپا کرد که با پیروزی محافظه‌کاران به پایان رسید و در نهایت رابرت لیرد بوردن از آن حزب جایگزینِ لوریه شد.

طی جنگ جهانی اول، لوریه رهبر مخالفان بود و به مبارزات سیاسی علیه قانون محافظه‌کاران مبنی بر اعزام مستقیم نیروی دریایی به بریتانیا می‌پرداخت. این قانون سرانجام از سوی سنا که تحت کنترل حزب لیبرال بود، لغو شد. وی همچنین در جریانات مخالف خدمت سربازی اجباری نقش بسزایی داشت که در سال ۱۹۱۷ به بحران شدیدی تبدیل شد و در نهایت منجر به تشکیل حزب «دولت متحد» شد. با وجود آنکه لیبرال‌های بسیاری به حزب لیبرال-متحد پیوستند، لوریه از عضویت در این حزب سرباز زد، زیرا از این واهمه داشت که کشور به دستان هنری بوراسای ملی‌گرا بیافتد. تعداد افراد لیبرالی که در کنار لوریه باقی ماندند، بسیار اندک شد. هرچند آخرین تلاش‌های سیاسی او بی‌نتیجه نماند و تعداد بسیار زیادی از رأی‌دهندگان فرانسوی-کانادایی به حمایت از حزب لیبرال رأی دادند. به‌جز سال ۱۹۵۸، حزب لیبرال تا سال ۱۹۸۴ در کبک حزب سیاسی غالب بود. ویلیام لیون مکنزی کینگ، شاگرد و جایگزین لوریه در حزب لیبرال نیز توانست آن‌ها را در انتخابات سال ۱۹۲۱ در برابر حزب محافظه‌کار به پیروزی برساند.

ویلفرید لوریه در ۱۷ فوریهٔ سال ۱۹۱۹ درحالی‌که هنوز به‌عنوان رهبر اپوزیسیون خدمت می‌کرد، دچار سکته شد و درگذشت. با وجود آنکه در دو سال آخر زندگی خود دو شکست انتخاباتی تلخ را تجربه کرد، اما همه او را با لبخند گرم، خوش‌پوشی و ملایمتش به یاد می‌آوردند. حدود ۵۰ هزار نفر در خیابان‌های اتاوا در مراسم خاک‌سپاری‌اش شرکت کردند و تا گورستان نوتردام محل خاک‌سپاری او پیاده‌روی کردند. مزار او متشکل از ۹ مجسمهٔ زن سوگوار است که هر کدام نمایندهٔ یکی از استان‌های کانادای متحدند. همسرش زویی نیز دو سال بعد درگذشت که در کنار او به خاک سپرده شد. 

مزار سر ویلفرید لوریه در گورستان نوتردام اتاوا

محل تولد لوریه به‌عنوان میراث ملی تاریخی کانادا ثبت شده است که در نزدیکی شمال مونترآل قرار دارد. خانهٔ زیبایش در اتاوا نیز در محله‌ای که به‌نام او لوریه خوانده می‌شود، به ثبت میراث ملی رسیده است. لوریه در وصیت‌نامه‌اش این خانه را به نخست‌وزیر مک‌کنزی کینگ بخشید که او نیز به‌نوبهٔ خود آن را وقف میراث ملی کانادا کرد. در سال ۲۰۱۱، دانشگاه ویلفرید لوریه در واترلوی انتاریو به‌یاد او تأسیس شد. روز تولدش، ۲۰ نوامبر به‌عنوان روز سر ویلفرید لوریه گرامی داشته می‌شود و تصویر او روی اسکناس ۵ دلاری کانادا نقش بسته است.

تصویر سر ویلفرید لوریه بر روی اسکناس ۵ دلاری چاپ‌شده در سال ۲۰۱۳

سه تمبر پستی نیز تاکنون با تصویر وی منتشر شده است. همچنین تعداد بسیار زیادی خیابان، محله، بلوار، جاده، مدرسه، یک قلهٔ کوه، یک ایستگاه مترو، یک هتل و یک کالج به‌یاد او نام‌گذاری شده‌اند و لوریه در نظرسنجیِ مهم‌ترین نخست‌وزیران کانادا، رتبهٔ سوم را به خود اختصاص داد.


منبع: ویکی‌پدیا

خروج از نسخه موبایل