نماد سایت رسانهٔ همیاری

مادر زنده‌یاد مریم ملک: من مادر همهٔ جوان‌هایی هستم که در این پرواز بودند

گفت‌وگو با آذر ملک، مادر زنده‌یاد مریم ملک، از جانباختگان پرواز ۷۵۲

گفت‌وگو با آذر ملک، مادر زنده‌یاد مریم ملک، از جانباختگان پرواز ۷۵۲

مسعود سخایی‌پور، LJI Reporter – ونکوور

این گفت‌وگو از سلسله گفت‌وگوهای اختصاصی رسانهٔ همیاری «با بازماندگان مسافران پرواز ابدی ۷۵۲» است. گفت‌وگو با خانواده‌های دیگر از طریق این لینک در دسترس است:

https://bit.ly/Hamyaari-PS752Families

شایان ذکر است که گفت‌وگو با خانم ملک در تاریخ ۲۴ فوریهٔ ۲۰۲۲ برای درج در نسخهٔ چاپی شمارهٔ ۱۵۴ رسانهٔ همیاری، تنظیم شده است و تحولات پس از این تاریخ در آن انعکاس نیافته است.

با سلام خدمت شما خانم ملک عزیز، از وقتی که به ما دادید و دعوتمان را برای این گفت‌وگو پذیرفتید، بسیار سپاسگزاریم. ضمن عرض تسلیت دوباره برای ازدست‌دادن دختر عزیزتان، لطفاً خودتان را معرفی بفرمایید و سپس دربارهٔ فرزندتان، زنده‌یاد مریم ملک، که در فاجعهٔ سرنگونی هواپیمایی اوکراین از دست داده‌اید، برایمان بگویید. علائق ایشان چه بود، کِی به کانادا مهاجرت کردند و در چه زمینه‌هایی فعالیت داشتند؟

مریم جان متولد ۲۰ بهمن ۵۸ بود. بچهٔ بسیار زرنگ و باهوشی بود. در سن نُه‌ماهگی راه می‌رفت و کاملاً صحبت می‌کرد. از همان بچگی به‌قدری به مطالعه علاقه‌مند بود که با هیچ‌ اسباب‌بازی‌ای بازی نمی‌کرد و فقط مطالعه می‌کرد. بسیار به یادگیری زبان‌های خارجی علاقه‌مند بود، زبان‌های انگلیسی فرانسه و آلمانی را آموخت و کتاب‌هایی را که می‌خواند به این زبان‌ها بود. همیشه به‌دنبال یادگیری بود. به رشتهٔ ژنتیک بسیار علاقه داشت، ولی زمانی که فارع‌التحصیل شد و می‌خواست وارد دانشگاه بشود، رشتهٔ ژنتیک در ایران نبود و نزدیک به سه سال استاد خصوصی می‌آمد و در خانه ژنتیک می‌خواند. می‌گفت مدرک‌گرایی اصلاً مهم نیست، مهم این است که علم را داشته باشیم. به‌معنای واقعی عاشق مطالعه بود. سعی می‌کرد در همهٔ زمینه‌های علمی فعالیت کند. به‌جز این‌ها به نقاشی علاقه داشت. من سیاه‌قلم‌هایی از او دارم که مربوط به دوران راهنمایی‌اش است و باورتان نمی‌شود که در آن سن چقدر خوب کارهای سیاه‌قلم و تصویر را انجام می‌داد. خط بسیار خوبی داشت و خطاطی می‌کرد. اهل شعر و ادبیات بود. در دانشگاه رشتهٔ زبان انگلیسی خواند و بعد از آن در سن ۲۱ سالگی وارد بازار کار در امور مالی شد. دوره‌های بورس و دوره‌های دیگری در زمینهٔ مالی را گذراند. فوق لیسانسش را در رشتهٔ MBA از دانشگاه صنعتی شریف گرفت و قصد داشت تحصیلاتش را تا مقطع دکترا در رشتهٔ مالی ادامه دهد و در آنجا به تدریس در دانشگاه بپردازد. در سال ۱۳۹۸ از دانشگاه سنت مری (Saint Mary’s University) در هالیفاکس پذیرش گرفت، ولی چون ویزایش آماده نبود به شهریور ۹۸ موکول شد و روز ۱۴ شهریور با ویزای دانشجویی وارد شهر هالیفاکس شد. ترم اول را با موفقیت گذراند و چهارم دی ماه بود که آمد تا به ما سری بزند که بعدش این حادثه اتفاق افتاد…  

مراسم یادبود در دانشگاه سنت مری

فقدان فرزندتان چگونه به‌لحاظ روحی و روند زندگی روزمره، شما و دیگر اعضای خانواده‌ و نزدیکانتان را تحت تأثیر قرار داده است؟

این اتفاق تأثیر منفی بسیار بزرگی بر زندگی ما گذاشته است. مانند ترومای بسیار بدی است که ما هنوز در آن به‌سر می‌بریم و شرایط برایمان هیچ تغییری نکرده است، هم من و هم مادران دیگر. وقتی بچه‌ات را می‌بری و در فرودگاه می‌گذاری و در آن لحظه می‌گویی من تو را به خدای مهربان و عاشق سپردم و بعد وقتی هنوز از فرودگاه بیرون نیامده و به خانه نرسیده با چنین خبری روبه‌رو می‌شوی… ، فکر نمی‌کنیم تا وقتی زنده‌ایم از شدت این حادثه یا اضطراب‌هایی که درون ماست چیزی کم بشود. من و همسرم مانند دو موجود عاطل و باطل شده‌ایم. فقط به‌اجبار طبیعت، لقمه نانی می‌خوریم و استراحتی می‌کنیم، ولی هیچ شور و نشاطی برای زندگی نداریم، هیچ امیدی به آینده نداریم و هیچ چیزی نمی‌تواند لبخندی به لب ما بیاورد. این فقط ما نیستیم، بقیهٔ خانواده‌ها هم همین گرفتاری را دارند. من الان در حال شرکت در جلسات روان‌درمانی هستم؛ در چند مرحله، هم به‌صورت گروهی با مادران دیگر و هم به‌صورت خصوصی. آقای قندچی از طریق یکی از پزشکان این کار را برای ما انجام داده‌اند. خود انجمن برای ما چنین جلساتی گذاشته است، یعنی من در هفته چهار پنج بار در این جلسات شرکت می‌کنم و می‌توانم برای یکی دو ساعت خودم را کنترل کنم، ولی ناگهان یک موضوعی مانند آوار روی سرم خراب می‌شود و دوباره رشتهٔ همه‌چیز از دستم خارج می‌شود. ما بازماندگان عملاً زخمی‌های این جنگ هستیم و من فکر نمی‌کنم حال و هوایمان زمانی حداقل یک حال و هوای معمولی شود. مریم برای من یک دوست و یک همراه بود، و قرار بود بال پروازی برای من باشد. من هیچ‌وقت کسانی را که این جنایت را انجام دادند، نمی‌بخشم.

اشاره کردید که با سایر بازماندگان قربانیان سرنگونی هواپیمای اوکراینی ارتباط دارید، این ارتباط چطور به شما کمک کرده است؟

بله، بودن ما خانواده‌ها در کنار هم از طریق فضای مجازی و گهگاه دیدارهای حضوری خیلی به ما کمک کرده است. این احساسی که من دارم و از مادران دیگر هم شنیده‌ام که همین احساس را دارند، این است که ما حس می‌کنیم از جامعه بریده‌ شده‌ایم. فقط خودمان می‌توانیم خودمان را بفهمیم و از هم پشتیبانی کنیم. ما سعی کرده‌ایم در خیلی موارد برای هم سنگ صبور باشیم، به هم دلداری بدهیم و این خیلی به ما کمک کرده است. از حال هم بی‌خبر نیستیم. من این احساس را دارم که فقط مادر مریم نیستم، من مادر همهٔ جوان‌هایی هستم که در این پرواز بودند. مادر آرش هستم، مادر پونه هستم، مادر فاطمه، مهدیه، پارسا و شادی هستم. مادربزرگ کُردیا هستم، مادربزرگ دریا و دُرینا و ژیوان هستم و خواهر بسیاری از عزیزانی که در این پرواز بودند… من بار بسیار سنگینی را به دوش می‌کشم. من فقط بار [فقدان] دخترم را به دوش نمی‌کشم، بار ۱۷۷ نفر را به دوش می‌کشم. مادرهای دیگر نیز همین احساس را دارند. 

اگر اقداماتی اعم از تأسیس انجمن خیریه یا اهدای بورس تحصیلی یا مواردی از این دست برای گرامیداشت یاد و خاطرهٔ فرزندتان انجام داده‌اید یا در فکر انجام آن هستید، لطفاً بفرمایید.

مریم در زمان حیاتش به بچه‌های معلول کمک‌های زیادی می‌کرد. ما سال اول، تولدش را در خیریهٔ بچه‌های آسمان برگزار کردیم و به همین خیریه هم در طول این مدت کمک کردیم. در غرب ایران در سر پل ذهاب، برای پنج روستا لوله‌کشی آب انجام دادیم که یک موردش با همیاری خانواده‌های دیگر بوده ولی چهار مورد دیگر را خودمان انجام دادیم. با مشارکت خانواده‌های دیگر در سیستان و بلوچستان، چابهار و چند منطقهٔ دیگر سرویس‌های بهداشتی و مدرسه ساخته‌ایم و کمک‌های نقدی و جنسی انجام داده‌ایم و این پروژه‌ها باز هم ادامه خواهد داشت. همچنین در حال برنامه‌ریزی برای ثبت خیریه‌ای به‌نام مریم جانم هستیم. در مورد بورسیهٔ تحصیلی هم می‌خواهیم آن را به‌شکل جامع‌تری انجام بدهیم.

بیش از دو سال از این فاجعهٔ بسیار تلخ گذشته است. در طول این مدت، آیا هیچ تماسی از سوی مسئولان بررسی‌کننده در ایران، کانادا یا اوکراین با شما گرفته شده است؟ آیا هیچ گزارشی از روند دادرسیِ این پرونده در اختیار شما قرار داده شده است؟

از طرف دولت اوکراین که اصلاً تماسی گرفته نشده است. دولت کانادا هم ما انتظاری نداشتیم که با ما تماسی بگیرند چون دختر من ویزای دانشجویی داشت و جمعاً چهار ماه و نیم در کانادا بود. دولت ایران هم همان خبرهایی است که در رسانه‌ها هست؛ تماس خاصی با ما گرفته نشده. فقط همین دادگاه بوده که دو جلسه در آن شرکت کرده‌ایم و وکلای ما هم در حال پیگیری‌اند.

اواخر فوریهٔ سال گذشته، گزارش خانم اگنس کالامار، گزارشگر ویژهٔ سازمان ملل متحد در امور اعدام‌های فراقضایی و خودسرانه، دربارهٔ روند رسیدگی مراجع قضایی ایران به پروندهٔ سرنگونیِ پرواز ۷۵۲ منتشر شد که در آن به موارد مهمی اشاره شده بود. از جمله اینکه «به‌نظر می‌رسد برخی مدارک از بین رفته باشد» یا «مقام‌های ایرانی هنوز «فراتر از هرگونه تردید منطقی» ثابت نکرده‌اند که هواپیما را به‌طور عمدی هدف قرار نداده‌اند.» آیا شما این گزارش را دیده‌اید؟ نظرتان دربارهٔ آن چیست؟

من آن گزارش را کامل نخوانده‌انم و فقط بخش‌هایی از آن را ازجمله مواردی که شما اشاره کردید دیده‌ام، ولی خیلی از مدارک را همان روزهای اول از بین برده‌اند و یک مقدار هم کتمان شده و نمی‌خواهند اطلاع‌رسانی شود. ما وقتی گزارش‌هایی مثل این منتشر می‌شود، سعی می‌کنیم آن‌ها را با اطلاعات خودمان مقایسه کنیم، ولی به‌دلیل کمبودها و نقایصی که در این گزارشات هست، می‌بینیم که تناقضاتی پیدا می‌شود و گزارش‌ها کامل نیست و در جاهایی با هم تضاد دارند. هر کدام از این گزارش‌ها شاید بتواند یک قدم ما را به حقیقت نزدیک کند و امیدواریم پیشرفتی حاصل شود. البته گزارشاتی که انجمن خانواده‌های جانباختگان PS752 تهیه کرده، گزارشات کاملی است و واقعاً از تهیه‌کنندگان آن‌ها ممنون‌ایم. از طرف دیگر و به‌دلیل عدم دسترسی ما به پرونده در دادگاه واقعاً نمی‌توانیم در جایی محکم بایستیم و بگوییم به این دلیل این اتفاق افتاده است. شاید زمان بتواند خیلی از این مشکلات را حل کند.

در تاریخ ۲۰ ماه مهٔ گذشته، دادگاه عالی انتاریو پس از رسیدگی به شکایت چهار خانواده از خانواده‌های جانباختگان، در حکمی حمله به پرواز ۷۵۲ را عامدانه و اقدامی تروریستی دانست. نظر شما دربارهٔ این حکم چیست و فکر می‌کنید چنین حکمی چه کمکی به دادخواهی خانواده‌های بازماندگان خواهد کرد؟

مطمئناً می‌تواند تأثیرگذار باشد، ولی این زمان می‌خواهد تا این پرونده بتواند تکمیل شود و همهٔ قطعات این پازل پیدا شوند و در کنار هم قرار بگیرند. 

چندی پیش محسن بهاروند، معاون وقت امور حقوقی و بین‌المللی وزارت امور خارجهٔ ایران، اعلام کرد که تعدادی از خانواده‌های جانباختگان غرامت دریافت کرده‌اند، آیا با شما یا خانواده‌هایی که می‌شناسید، چنین صحبتی شده است و اگر شده، پاسخ شما چه بوده است؟

در مورد غرامت کسی با ما صحبتی نکرده است. اخیراً اطلاعیه‌ای دادند و نامه‌ای فرستادند. من شخصاً و تا جایی که می‌دانم خیلی از خانواده‌ها، غرامت نخواسته‌ایم و نمی‌خواهیم. ما برگزاری دادگاهی عادلانه و روشن‌شدن حقیقت را می‌خواهیم.

تاکنون دو جلسهٔ رسیدگی به اتهامات ۱۰ متهم به سرنگون‌کردن پرواز ۷۵۲ در تهران برگزار شده است. آیا فکر می‌کنید این دادگاه بتواند به روشن‌شدن حقیقت که خواستهٔ شماست کمک کند؟

بعید می‌دانم. با شواهدی که وجود دارد بعید می‌دانم دادگاه کمکی به روشن‌شدن حقیقت بکند.

فکر می‌کنید چطور می‌شود به حقیقت دست یافت؟

این کاری است که خود ما خانواده‌ها باید بکنیم. چون روشن‌شدن حقیقت برای ما شاید مُسکنی باشد و کمی به ما آرامش بدهد. باید پیگیر باشیم و دنبال حقایق برویم و این زمان می‌خواهد و تلاش بسیار با همراهی و همدلی تمام عزیزان.

قطعاً شما و همهٔ خانواده‌ها پیگیر هستید و هر کسی هم که بتواند در این راه کمک می‌کند ولی با توجه به اینکه بخش عمده‌ای از این اطلاعات در دست عموم نیست، فکر می‌کنید چطور بتوانید حقیقت را از میان این اطلاعات ناقص بیرون بکشید؟ 

واقعاً نمی‌دانم. مانند جست‌وجوی کورسویی در تاریکی است. 

چقدر به یافتن حقیقت امیدوارید؟

امید زیادی ندارم، ولی تلاش خودم را می‌کنم. 

چهار کشور کانادا، سوئد، اوکراین و بریتانیا در ارتباط با پروندهٔ پرواز ۷۵۲ علیه ایران ادعای خسارت کردند و به ایران اولتیماتوم داده بودند که پاسخ درخواست آن‌ها را بدهد و پس از اینکه تا زمان مقرر پاسخی از ایران دریافت نکردند اعلام کردند که از مجاری قانونی حقوق بین‌الملل پیگیر خواهند شد. نظر شما در این خصوص چیست و آیا فکر می‌کنید از این طریق کمکی به یافتن حقیقت برای شما خواهد شد؟

نمی‌دانم به‌خاطر شرایط روحی‌ام است یا آگاهی‌ام، ولی من هیچ امیدی به کشورهایی که نام بردید یا حتی کشورهای دیگر هم ندارم. واکنش‌هایی که در این دو سال از این کشورها دیده‌ایم، نشانگر سیاسی‌کاری‌هایی است که در دنیا وجود دارد. در این ماجرای هواپیمای اوکراین و خیلی از اتفاقاتی که در خاورمیانه می‌افتد، ما قربانی سیاست‌بازی‌های سیاستمداران دنیا هستیم. آن‌ها فقط دنبال منافع خودشان‌اند. 

چندی پیش امیرعلی حاجی‌زاده، فرماندهٔ نیروی هوافضای سپاه، در گفت‌وگویی دربارهٔ سرنگون‌کردن پرواز ۷۵۲ اظهارنظرهایی کرده است، ازجمله گفته است که «علت اینکه ما تاکنون بعد این قضیه حرف نزدیم این است که [پرونده] متولی پیدا کرد و ما خودمان جزو متهمان هستیم. یعنی سازمان ما به‌هر حال در این قضیه مسئولیت پذیرفته و ما نمی‌توانستیم بگوییم که این گوشه‌اش هم به کسی دیگر مربوط می‌شود. ما همهٔ مسئولیت را پذیرفتیم.» او همچنین اظهارنظرهایی دربارهٔ دلیل تأخیر در اعلام حملهٔ موشکی به پرواز اوکراینی کرده و گفته است که زمان‌بردن تصمیم‌گیری برای «شهید اعلام‌کردن جانباختگان» از دلایل اصلی این تأخیر بوده و همچنین گفته است که ابعاد قضیه برایشان مبهم بوده و فکر نمی‌‌کردند یک موشک با قدرت تخریب موشک تور بتواند خسارتی به هواپیمای مسافری بزند که آن هواپیما نتواند به فرودگاه بازگردد و به زمین بنشیند. نظر شما دربارهٔ این اظهارات چیست؟

این صحبت‌ها فرافکنی است. آقای حاجی‌زاده وقتی چنین صحبت‌هایی می‌کند، فکر نمی‌کند در هر خانواده‌ای چهار نفر آدم تحصیل‌کردهٔ امروزی هست و همه اطلاعاتشان جامع و کامل است. این‌ها دارند برای مخاطبان خودشان که هیچ‌چیزی نمی‌فهمند صحبت می‌کنند، نه برای ما.

دومین مراسم سالگرد در فرودگاه

اواخر ماه نوامبر سال گذشته، انجمن خانواده‌های جانباختگان پرواز PS752، گزارش تحقیقی خود را دربارهٔ سرنگون‌کردن این پرواز منتشر کرد که شما هم به آن اشاره کردید و در انتهای این گزارش نتیجه‌گیری کرد که این حمله نه به‌دلیل خطای انسانی یا چند تصادف جدا و بی‌ارتباط با یکدیگر، بلکه عمداً انجام شده است و حکومت ایران را مسئول ارائهٔ شواهدی برای این اثبات عمدی‌نبودن این حمله دانست. نظر شما دربارهٔ این گزارش چیست؟

انجمن این گزارش را داده و دلایلش هم مستند و کارشناسی‌شده است، ولی دولت ایران نتوانسته جواب قانع‌کننده‌ای به این گزارش بدهد. پاسخ‌ها یا مانند همین پاسخ‌های آقای حاجی‌زاده است یا از طرف افراد غیرمرتبط و غیرمسئول در رابطه با این پرونده و هرازگاهی جمله‌ای را می‌گویند که بیشتر ما را اذیت می‌کند. 

در دو جلسه‌ای که از دادگاه برگزار شده آیا هیچ پاسخی دربارهٔ این موارد ابهام به شما یا وکیلتان دادند؟

نه، فقط خیلی کلی گفتند که [دلیل این حادثه] خطای انسانی بوده است. ده نفر از افراد رده پایین را آورده‌اند برای محاکمه به‌عنوان کسانی که بی‌احتیاطی کرده‌اند. هنوز حتی ما صورت‌های آن‌ها را ندیده‌ایم چون در ردیف‌های جلو می‌نشینند. ولی ما نخواستیم کیفرخواست را بخوانند، چون قبول نداریم که این ده نفر مسئول این فاجعه‌اند. کسانی که آمر و عامل‌اند باید در ردیف اول قرار بگیرند و مسئولان ردهٔ اول باید جوابگو باشند. باید پاسخ بدهند که چطور این ده نفر به خودشان اجازه داده‌اند چنین کاری را انجام بدهند، چه سرخود بوده باشد چه دستور داشته بودند. چه کسی به این‌ها دستور داده است؟ 

ماه گذشته، مراسم دومین سالگرد سرنگونی پرواز ۷۵۲ در کانادا و همچنین ایران برگزار شد. نظرتان دربارهٔ برنامهٔ یادبود در کانادا چیست و همچنین اگر در مراسم ایران شرکت کردید، لطفاً از آن مراسم برایمان بگویید.

مراسم کانادا را دیدم. هرچند به‌خاطر کرونا شرایط متفاوت بود، ولی کار بسیار جالبی انجام داده بودند. خود ما هم در اینجا به شاهدشهر رفتیم و خانواده‌ها دلنوشته‌هایی را که داشتند خواندند. پخش موسیقی داشتیم و با خودمان گل برده بودیم، ولی آنجا هلیکوپتری که آمد واقعاً اذیت کرد. اگر قصد گلباران داشتند، یک یا دو مرحله می‌توانستند بیایند، ولی متأسفانه شاید حدود ده بار رفت و آمد، آن هم با پرواز در سطح بسیار پایین. طوری که تمام وسایل بچه‌ها، عکس‌ها و بادکنک‌ها همه پرت شد، خیلی از ما مادرها روی هم افتادیم، پایه‌های بلندگوها زمین خورد. این [کار] به‌نظر من به‌جز اذیت چیزی نبود. حتی یک گلباران هم که می‌خواهند بکنند، سعی نمی‌کنند که کار زیبا و درستی انجام بدهند، کار را با اذیت انجام می‌دهند و این جای تأسف دارد. 

به‌تازگی پدر و مادر دو تن از جانباختگان (خانوادهٔ اسدی لاری) در گفت‌وگوهایی با رسانه‌های داخل ایران از قول فرماندهٔ سپاه گفته‌اند که «اگر هواپیما سقوط نمی‌کرد، جنگ با آمریکا در می‌گرفت و ده میلیون نفر کشته می‌شدند.» به‌صراحت گفته‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که از هواپیمای اوکراینی به‌عنوان «سپر انسانی» استفاده شده است، نظر شما در این رابطه چیست؟

آقای اسدی لاری فرد محترمی هستند و بسیار در این پرونده پیگیرند. در مورد اظهاراتی که هم که به ایشان کرده‌اند باید بگویم وقتی خودشان دارند به این شکل اعلام می‌کنند که اگر نمی‌زدیم ده میلیون نفر کشته می‌شدند، دیگر جای اظهارنظری برای من و امثال من باقی نمی‌ماند و همه‌چیز واضح و روشن است. 

تولد زنده‌یاد فاطمه محمودی (راست) در خوابگاه به‌همراه زنده‌یاد مریم ملک (چپ) و زنده‌یاد معصومه قوی (وسط)

خواستهٔ شما به‌عنوان یکی از بازماندگان قربانیان این فاجعه چیست؟

خواستهٔ من روشن‌شدن حقیقت و محاکمهٔ عادلانه برای همهٔ آمران و عاملان این جنایت است. هرچند که فرزند و عزیز من دیگر برنمی‌گردد، اما لااقل شاید این چراغی باشد برای آیندگان تا عزیزان دیگری مثل ما داغدار نشوند و اتفاقی مانند آنچه برای ما افتاد و زمانی که قرار بود چهار ساعت بعد دخترم به ما زنگ بزند، ببینیم چهار ساعت بعد حتی محل حادثه را با بولدوزر پاک‌سازی کرده‌اند، دوباره برای کس دیگری نیفتد.

جامعهٔ ایرانی در داخل ایران و همچنین در کانادا چه کمکی می‌تواند در دادخواهی یا موارد دیگر به شما بکند؟ چه انتظاری از آن‌ها دارید؟

مردم در ایران که مانند ما هستند. از مردم در کشورهای دیگر آن‌هایی که صدایشان رساتر است انتظار داریم از دولت‌هایشان بخواهند که مُصرانه روی این پرونده بایستند و ما وارد کارهای سیاسی این جماعت نشویم. دنبال حقیقت‌خواهی باشند، فقط همین.

اگر صحبت دیگری دارید لطفاً بفرمایید.

بعد از این حادثه، دختر کوچک‌ترم سارا برای پیگیری کارهای قانونی مریم ابتدا به تورنتو رفت و بعد به هالیفاکس. در تورنتو دخترم را با استقبال و همدلی بسیار زیاد پذیرفتند. دخترم سفری ده‌روزه به هالیفاکس داشت. در آنجا شش تن از اساتید برتر دانشگاه همراه با رئیس دانشگاه سنت مری واقعاً عاشقانه به دختر من مهر ورزیدند، با او همکاری کردند و همراهی داشتند. در مدتی که دخترم آنجا بود خاطرات خوش مریم را در دانشگاه برایش بازگو کردند. همهٔ جاهایی را که مریم در دانشگاه می‌رفت، از محل کلاس‌هایش تا کتابخانه و جاهای دیگر را به او نشان دادند. یکی از استادان ایرانی‌ در آنجا به‌نام آقای مجید تقوی و همسرشان به دخترم بسیار محبت کردند، همچنین استاد کالین و همسرشان و رئیس دانشگاه سنت مری به‌همین نحو.

عکس زنده‌یاد مریم ملک و زنده‌یاد فاطمه محمودی در سالن مطالعهٔ دانشگاه سنت مری

هم‌کلاسی‌ها و هم‌دانشگاهی‌های مریم دفتر یادبودی را برای او درست کرده بودند و از خاطراتشان و همچنین دلنوشته‌هایشان برای مریم نوشته بودند. دانشگاه هدیه‌ها و یادبودهایی به ما اهدا کرد و خاطرهٔ بسیار زیبایی برای دخترم سارا در آنجا رقم زدند تا تلخی کارهایی که باید انجام می‌داد، برایش قابل‌تحمل بشود. می‌خواهم از یکایک آنان تشکر کنم. می‌خواهم بدانند که من قدردان این کار ارزشمندشان هستم و می‌خواهم به آن‌ها بگویم با این کارتان مرهمی بر دل داغدار من گذاشتید و من احساس می‌کنم هنوز انسان‌های خوب هستند و این جای امیدواری دارد، اینکه هنوز در این دنیا گوشه‌هایی هست که می‌توان در آنجا نفس کشید.

با آرزوی صبر و به‌امید به‌سرانجام‌‌رسیدن دادخواهی شما، بار دیگر از وقتی که برای این گفت‌وگو گذاشتید، بسیار سپاسگزاریم.

من هم از شما ممنون‌ام.

خروج از نسخه موبایل