گفتوگو با تالین ساهاکیان، فعال اجتماعی و حقوق حیوانات، بهمناسبت انتشار کتاب جدیدش با نام «پاکگیاهخواری، چرا و چگونه؟»
هومن کبیری پرویزی – ونکوور
تالین ساهاکیان چهرهای آشنا برای علاقهمندان به حقوق حیوانات است؛ از علاقهمندان به گیاهخواری یا پاکگیاهخواری گرفته تا کسانی که در جستجوی اطلاعات موثق از منابع معتبر در زمینههای گیاهخواری، پاکگیاهخواری، رفتار با حیوانات خانگی و مواردی از این دست هستند. او در وبسایتش با نام حقوق حیوانات (www.hoghooghe-heivanat.com) مباحث بسیار گسترده و متنوعی در این زمینه را تحت پوشش قرار داده و بیاغراق اگر کاملترین مرجع مطالب موجود در زمینهٔ حقوق حیوانات و تغذیهٔ گیاهی به زبان فارسی نباشد، یکی از کاملترینهاست و حاوی منابع و مراجع معتبر از نهادها و سازمانهای علمی، تخصصی و آموزشی است. او این مطالب را در شبکههای اجتماعیاش هم بهاشتراک میگذارد و از همان طریق با مخاطبانش ارتباط برقرار کرده و به آنها پاسخ میدهد. ما در رسانهٔ همیاری این شانس و افتخار را داشتهایم تا از شمارهٔ نخست مطالب ارزشمند ایشان را در چندین شماره به چاپ برسانیم که هنوز هم جزو مطالب پرخواننده در وبسایت رسانهٔ همیاری است.
چند سال پیش تالین ساهاکیان کتابی ارزشمند با نام «لذت آشپزی گیاهی» منتشر کرد که حاوی ۷۴ دستور غذایی شامل غذاهای اصلی از جمله خورشها، پاستاها، برگرها و کتلتها و سایر غذاها، همچنین آشها و سوپها، سالادها، کیکها و دسرها، بستنیها و سوربههاست. کتابی با کاغذ گلاسه و عکسهایی واقعی و تمامرنگی با هدف تغییر بنیادین در نظر کسانی که فکر میکنند گیاهخواری یعنی فقط خوردن سالاد و میوه. این کتاب با استقبال خوبی در داخل و خارج از ایران مواجه شد و علاقهمندان در ونکوور بزرگ هم میتوانند آن را از کتابخانههای وست ونکوور، شهر نورث ونکوور (NVCL)، ونکوور (VPL) و پورت مودی به امانت بگیرند یا در صورت تمایل آن را از وبسایت حقوق حیوانات خریداری کنند.
پس از انتشار این کتاب، باخبر شدیم که او مشغول نگارش کتاب جدیدی است با نام «پاکگیاهخواری، چرا و چگونه؟»؛ کتابی جامع حاوی پاسخهایی به تقریباً همهٔ پرسشهای متداول دربارهٔ پاکگیاهخواری از منظر ملاحظات اخلاقی، زیستمحیطی و حقوق حیوانات و همچنین ویژگیهای تغذیهٔ گیاهی سالم و تأثیرات پاکگیاهخواری بر سلامتی. نگارش این کتاب چند سال بهطول انجامید، ولی متأسفانه پس از طی مراحل آمادهسازی برای انتشار در ایران، نتوانست مجوز انتشار بگیرد. اما حتی این شوک بزرگ هم تالین ساهاکیان را مأیوس نکرد. او با پشتکار فراوان نسخهٔ الکترونیک کتاب را در فرمت epub با قابلیتهای استانداردی که در کمتر کتاب الکترونیک فارسیای تا بهحال دیدهایم، مانند درج پانویس با شمارهٔ قابل کلیک و فهرست دیجیتال که امکان رفتن به بخش یا صفحهٔ مورد نظر را با کلیک روی هر عنوان در فهرست فراهم میکند، آماده کرد و آن را در فروشگاه کتابهای الکترونیک گوگلپلی منتشر کرد که علاقهمندان در خارج از ایران میتوانند آن را از طریق این لینک تهیه کنند: http://bit.ly/Veganism-Why-How
بهبهانهٔ انتشار این کتاب در Google Play Books، گفتوگویی با او انجام دادیم که توجه شما را به آن جلب میکنیم.
تالین عزیز شما برای بسیاری از خوانندگان نشریهٔ رسانهٔ همیاری شناختهشدهاید و بسیاری از خوانندگانمان مطالب شما را از شمارههای نخست نشریه دنبال کردهاند، ولی شاید اطلاعات زیادی دربارهٔ خود شما نداشته باشند. بههمین دلیل سپاسگزار میشویم اگر کمی از خودتان، حرفه و فعالیتهای اجتماعیتان برای ما بگویید.
سلام به شما و خوانندگان عزیز رسانهٔ همیاری و سپاس برای دعوتتان. من در اصفهان متولد و بزرگ شدم. ۴۴ سالهام. در رشتهٔ مهندسی نرمافزار تحصیل کردم. در ایران عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد بودم. حدود ۱۴ سال پیش برای زندگی به آلمان آمدم و از همان زمان به عنوان مشاور نرمافزار مشغول کار شدم. متأهلام و یک پسر هفتساله دارم. به حوزههای زیادی علاقه دارم از جمله حقوق بشر و مخصوصاً حقوق کودکان، محیط زیست و صد البته حقوق حیوانات.
اصلاً چه شد که پاکگیاهخوار شدید؟ آیا از ابتدا پاکگیاهخوار بودید یا از گیاهخواری شروع کردید و اگر از گیاهخواری شروع کردید، از کِی و چطور پاکگیاهخوار شدید؟
من با گیاهخواری شروع کردم و بعد از چند سال پاکگیاهخوار شدم. دلیل اولم برای رو آوردن به این راه، احترام به حقوق حیوانات بوده و است. از وقتی که به یاد دارم عاشق حیوانات بودهام، اگرچه وقتی با دید و آگاهی کنونیام به این عشق در گذشته نگاه میکنم، میبینم بسیار ناقص و متناقض بوده است و راه پرپیچوخمی را طی کردهام تا به عشق و احترام واقعی امروزی به همهٔ حیوانات برسم. خیلی زود در درونم درگیر پرسشهای مربوط به حقوق حیوانات شدم. از همان زمان کودکی این مسئله که چرا حیوانات را میکشیم، همیشه فکر مرا بهشدت درگیر کرده بود، ولی چون پیشفرض آن زمان اجتماع و در نتیجه، خانوادهٔ خودم، این بود که گوشتخواری برای سلامتی یک ضرورت است، با اکراه آن را پذیرفتم و فکر کردم گریزی از این مسئله نیست. با این وجود باید بگویم خانوادهام علیرغم این پیشفرضهای اشتباه نقش پررنگی در بهوجود آمدن عشق و احترام به حیوانات – اگر چه ناقص و متناقض – و باز شدن زودهنگام این بحثها و پرسشهای فلسفی در ذهنم داشته است.
پدرم ماهیگیری و شکار میکرد (چیزی که از آن دل پری داشتم، ولی در طول سالها آن را پذیرفته بودم) و در عین حال، کدهای اخلاقی خودش را دربارهٔ حیوانات داشت. او فکر میکرد بشر هم حق دارد سهم غذایی خودش را از طبیعت بگیرد، ولی نباید طمع کند، نباید هنگام بچهدار بودن حیوانات به شکار برود، نباید خز بپوشد، هیچ حیوانی نباید زجرکش شود، هیچ حیوان وحشیای نباید اسیر شود، از کسانی که از حیوانات تحت سرپرستیشان خوب مراقبت نمیکردند، بسیار گلهمند بود و هرگز از کنار حیوانات بیمار و یتیم و نیازمند بیتفاوت نمیگذشت. بههمین دلیل، خاطرات من پر از تصاویر پدری است که یک روز با حیوانی شکارشده به خانه باز میگشت، ولی روز بعد مثلاً با حوصله و پنس به جوجه گنجشک یتیمی غذا میداد. بسیار پیش میآمد که ما حتی از بچههای حیوانات وحشی در خانهٔ مادربزرگ پدریام مراقبت و بعد در نهایت رهایشان میکردیم. یادم میآید بچه دبستانی بودم وقتی یکبار تلویزیون نمایشی از خرسی در یک سیرک را نشان میداد و من که عاشق خرسها بودم از خنده ضعف کرده بودم و بعد یک لحظه نگاهم به پدرم افتاد که با اینکه علاقهٔ خاصی به حیوانات وحشی داشت، اصلاً از دیدن این صحنه لذت نمیبرد. از او پرسیدم آیا بهنظرش بامزه نیست. او برایم توضیح داد که این حیوان را از طبیعت و خانوادهاش جدا کردهاند، اسیر و خوار کردهاند و آزار دادهاند تا مجبور شود این حرکات بهظاهر بامزه را انجام دهد. از همان لحظه نگاهم به برنامههای نمایشی حیوانات تغییر کرد و دیگر هرگز از آن لذت نبردم.
از طرف دیگر، مادربزرگ مادریام، همیشه در حال نجات و تیمار سگها و گربههای بیپناه و یتیم بود و من از همان زمان کودکی به دستیار او تبدیل شدم و خیلی زود پای حیوانات یتیم و بیمار زیادی به آپارتمان خودمان باز شد و این قضیه سالها یعنی تا زمانی که ایران را ترک کردم ادامه داشت، کاری که هنوز مادر و برادرم با تمام قوا ادامه میدهند.
بههر تقدیر، وقتی کسی این فرصت را پیدا میکند که پتانسیل عاطفی و فکری حیوانات را از نزدیک بشناسد، بیاختیار از خودش میپرسد ما چه اجازهای داریم آنها را بکشیم یا بدتر از آن، استثمارشان کنیم و این پرسش، محدود به حیوانات خاص نمیشود. یکی از بدترین صحنهها برای من از زمان بچگی دیدن گوسفندانی بود که ساعتها کنار قصابیها بسته میشدند و با ترس و لرز منتظر سرنوشت شوم خودشان بودند. این صحنه همیشه مرا فلج میکرد و هر بار از خودم برای حمایت از این کشتارها متنفر میشدم و تصمیم میگرفتم که دیگر گوشت نخورم، ولی در نهایت با جریان آب شنا میکردم و سعی میکردم وجدانم را سرکوب کنم.
ولی ۱۶ سال پیش این حس اندوه و همدردی چنان شدید شد که یکشبه تصمیم گرفتم خوردن گوشت را برای همیشه کنار بگذارم. البته این رویکرد در ایرانِ آن زمان پدیدهای کاملاً نو و عجیب بود و همه طوری به من نگاه میکردند انگار همین پنج دقیقه پیش از فضا هبوط کردهام. اوایل نمیخواستم دربارهٔ تأثیر گیاهخواری بر روی سلامتی تحقیق کنم چون فکر میکردم علم حتماً این نوع تغذیه را رد میکند، چه اشتباه بزرگی! دو سال و نیم بعد از گیاهخوارشدنام به آلمان آمدم و چون میخواستم به کار نجات حیوانات ادامه دهم، وارد گروهها و سازمانهای حمایت از حقوق حیوانات شدم و با ابعاد بسیار وسیع دیگری از ظلم و آزار حیوانات در دامداریها، آزمایشگاهها، مراکز تفریحی و غیره آشنا شدم. آگاهی از حجم ظلم و شکنجهٔ حیوانات در دامداریها، مخصوصاً دامداریهای صنعتی، حتی برای تولید لبنیات و تخممرغ، باعث شد که بهتدریج این محصولات را هم از برنامهٔ غذاییام حذف کنم و بهطرف تغذیهٔ وگن بروم، ولی فقط این نبود. آگاهی از همهٔ این مسائل، باعث شد که از یک ناجی حیوانات خیابانی به فعال حقوق حیوانات تبدیل شوم؛ فعالی که دغدغهاش همهٔ حیوانات بودند و نه فقط گروه خاصی از حیوانات و این همهٔ زندگی مرا تحت تأثیر قرار داد.
آیا بعد از پاکگیاهخوار شدن هیچوقت هوس طعم غذاهای غیرگیاهیای را که قبلاً میخوردید، کردید؟
چند سال اول گاهی بله، ولی بعد از آن بههیچوجه. خبر خوب در اینجا آن است که ذائقهٔ ما بر اساس عادت کار میکند. از طرف دیگر، همانطور که خودتان هم تجربه کردهاید، چشمپوشی از طعم غذاهای حیوانی، سادهترین قسمت پاکگیاهخواری است، چون وقتی آدم از حجم خشونت و شدت جنایاتی که در صنعت دامداری اتفاق میافتند باخبر میشود، آخرین دغدغهاش چشمپوشی از طعم فلان محصول است. گذشته از این، با توجه به تنوع بیسابقهٔ جایگزینهای گیاهی برای محصولات حیوانی، دیگر امروز پاکگیاهخواری بههیچوجه محدود یا خستهکننده نیست و گزینههای بسیار متنوع و خوشطعمی برای پاکگیاهخواران وجود دارند.
گفته میشود که پاکگیاهخواری یک سبک زندگی است و نه فقط رژیمی غذایی. لطفاً کمی در اینباره توضیح دهید. آیا این سبک زندگی برای شما چالشهایی را در زندگی روزمره ایجاد کرده است؟ و اگر پاسخ مثبت است، چه چالشهایی؟
بله، همینطور است. پاکگیاهخواری یک فلسفه یا نگرش به خود، هستی و موجودات دیگر است که بر اساس «تلاش برای آزار کمتر» استوار شده است. در مورد چالشها، تا همین چند سال پیش، یک پاکگیاهخوار با چالشهای بیشتری مواجه بود مثل پیدا کردن غذای مناسب در مناسبتهای مختلف یا در زمان سفر یا حتی در غذاخوری شرکت و رستوران، ولی در طول همین چند سال گذشته تغییرات بزرگی در این زمینه حاصل شده است: در وهلهٔ اول، برای بیشتر محصولات حیوانی در سوپرمارکتها و فروشگاهها جایگزین وگن هست. دوم اینکه، امروز وگنیسم بسیار پذیرفتهشدهتر از گذشته است و مرتب این درجهٔ پذیرش در اجتماع بالاتر میرود. بههمان نسبت، یک فرد پاکگیاهخوار چه از نظر پذیرفته و درک شدن در اجتماع و چه از نظر آسایش در زندگی روزمره شرایط بسیار بهتری دارد. بهطور کلی، میتوانم بگویم تا جایی که به شخص خودم مربوط میشود، امروز دیگر سبک زندگی پاکگیاهخواری چالش جدیای برای من ایجاد نمیکند، ولی از وقتی بچهدار شدهام، با نوع دیگری از چالشها روبرو شدهام: بهعنوان مادری که آرزو میکند ای کاش از همان زمان کودکی در این چرخهٔ ظلم شریک نبود، دوست داشتم فرزندم از همان ابتدا راه کاملاً درست را برود، ولی در اجتماعی زندگی میکنیم که بهشدت نسبت به بسیاری از مسائل بیتفاوت است و دوست دارد چشمهایش را بر روی حقایق ببندد و از طرف دیگر، با بمباران تبلیغاتی راه آگاهی را تا حد زیادی بر دیگران سد میکند. تا زمانی که به خود ما، افراد بزرگسال، مربوط میشود میتوانیم تصمیم بگیریم آگاه شویم و در برابر این پیشفرضهای غلط بایستیم، ولی در مورد کودکان کار به این سادگی نیست، چون اجتماع تأثیر زیادی روی آنها میگذارد. خلاصهاش را بگویم شنا کردن در خلاف جهت آب کار سختی نیست، ولی تشویق یک نفر به شنا در خلاف جهت آب کار سادهای نیست وقتی هنوز به سنی نرسیده است که بتوان دلایل را برایش توضیح داد. با وجود همهٔ اینها، بر این باورم که اگر تربیت و پرورش بر روی اصل «مهربانی» و «تلاش برای کمآزاری» پایهریزی شده باشد، فرزندانمان بهمحض آنکه بتوانند مسائل را تجزیهوتحلیل کنند، خودشان راه درست را پیدا خواهند کرد و فکر میکنم و امیدوارم که آنها بسیار بهتر از نسل ما عمل کنند.
بزرگترین افسوسی که در زندگی میخورید چیست؟ و اگر میتوانستید در زمان به عقب برگردید چه تصمیمی را متفاوت با قبل میگرفتید؟
چیزهای زیادی هست که اگر قرار بود دوباره زندگی کنم، طور دیگری انجام میدادم و چیزهای زیادی هم هست که میدانم باید بهتر شوند و روی آنها کار میکنم، ولی یکی از بزرگترین افسوسهایم این است که آنهمه سال جزئی از چرخهٔ ظلم در برابر حیوانات و کشتار آنها بودم. البته همانطور که گفتم، این نتیجهٔ ناآگاهیای بود که در آن زمان بر جامعه حاکم بود و من هم از آن بیتأثیر نبودم. با اینحال، مطمئنام اگر کمی مستقلتر از اطرافم عمل میکردم، حتی میتوانستم خانواده و اطرافیانم را تغییر دهم، همانطور که آنها در زمینههایی که ازشان آگاه بودند تأثیرات مثبتی بر روی من گذاشتند. ۲۴ ساله بودم که پدرم اعتراف کرد کاری کردهام که دیگر دلش نمیآید به حیوانی شلیک کند (البته با کمی دلخوری) و ۲۸ ساله بودم که گفت «شاید در مورد نکشتن و نخوردن حیوانات حق با تو باشد» و با شناختی که از او داشتم میدانستم که این جمله بهمعنای آن بود که او پذیرفته راه درست این است. متأسفانه پدرم چند ماه بعد از این گفتوگو فوت شد، ولی مطمئنام اگر عمر طولانیتری داشت، با فعالیتهای من در زمینهٔ ترویج گیاهخواری و سایر مسائل حقوق حیوانات کاملاً همدل و همراه میشد. همین باعث میشود گاهی فکر کنم اگر یکی از آن بچههای کلهشقی بودم که در ششسالگی پایشان را بر روی زمین میکوبند و مثلاً میگویند «من دیگر گوشت نمیخورم و کاری هم به اینکه دیگران چه میگویند ندارم»، همهچیز میتوانست طور دیگری پیش برود و همگی زودتر وارد مسیر درست شویم، ولی افسوس که پایم را دیر روی زمین کوبیدم!
افراد گیاهخوار زیادی هستند که پاکگیاهخواری را به دلایلی مشابه دلایل شما انتخاب کردهاند، ولی کمتر کسی هست که بهاندازهٔ شما در این زمینه مطالعه و تحقیق کرده باشد. چه شد که به مطالعهٔ عمیق دربارهٔ پاکگیاهخواری رو آوردید؟
فکر میکنم دلیلش این است که فقط پاکگیاهخوار نیستم، بلکه فعال حقوق حیواناتام و برای این فعالیت، فقط احساساتی بودن و دلایل احساسی آوردن بههیچ عنوان کفایت نمیکند. از ۱۴ سال پیش شروع به فعالیت مستمر و بیوقفه برای تبلیغ حقوق حیوانات کردم و مرتب در فضای واقعی و مجازی فعال بودهام. طبعاً برای اینکه بتوانم مؤثر عمل کنم و جوابگوی پرسشها و انتقادات مخاطبانم باشم، باید آگاهی خودم را در زمینههای مرتبط بالاتر میبردم. به این ترتیب راهم به مقولاتی مانند تغذیه کشیده شد و بهتدریج به این زمینهها بسیار علاقهمند شدم. علاوه بر این، همانطور که قبلاً گفتم از همان زمان کودکی فکرم بهشدت درگیر مسائل فلسفی در زمینهٔ رابطهٔ انسان با حیوانات بوده و خب این باعث شده است که برای خودم دیدگاهها و نتیجهگیریهایی داشته باشم که بخواهم با دیگران در میان بگذارم.
گمان کنم پس از کتاب «لذت آشپزی گیاهی» این کتاب دومین کتاب شما در زمینهٔ پاکگیاهخواری باشد. البته میدانم که شما هم روی وبسایت حقوق حیوانات و هم شبکههای اجتماعیتان پیوسته مطالبی در این زمینه مینویسید و منتشر میکنید. چه شد که بهفکر نوشتن کتاب «پاکگیاهخواری، چرا و چگونه» افتادید؟
بله، من همیشه در حال پاسخ دادن به سؤالات و انتقادات مختلف در زمینهٔ حقوق حیوانات و گیاهخواریام و در تمام این سالها تعدادی از دوستان پیشنهاد کردند که مرجع جامعی در این زمینه ارائه بدهم. این اساس کتاب «پاکگیاهخواری، چرا و چگونه؟» شد. در این کتاب به حدود ۳۲۰ پرسش متداول در زمینهٔ پاکگیاهخواری پاسخ دادهام.
در مقدمهٔ این کتاب نوشتهاید که علیرغم تلاشهای چندماهه نتوانسته اید مجوز چاپ کتاب را در ایران بگیرید. در صورت تمایل بفرمایید که چرا چنین کاری در ایران محقق نشد؟
بله، هفت ماه طول کشید تا با ناشر گرامی تمام مراحل چاپ کتاب را طی کنیم ولی در نهایت، وزارت ارشاد صدور مجوز را مشروط بر حذف تمام قسمتهایی از کتاب کرد که به دلایلِ اخلاقی گیاهخواری و نفی کشتار حیوانات پرداخته بود. بهعبارت دیگر، باید یکسوم کتاب که بهنظر خودم مهمترین قسمتهای کتاب و اصولاً هدف اصلی من از نوشتن این کتاب بود، حذف میشد تا وزارت ارشاد مجوز صادر میکرد. بههمین دلیل از چاپ و انتشار دیجیتال کتاب در ایران صرفنظر کردم.
خواندن این کتاب را به کدام دسته از مخاطبان توصیه میکنید؟
امیدوارم خواندنش برای همه مفید باشد. امیدم این است که کتاب به کسانی که پاکگیاهخوارند کمک کند جوابهای قانعکنندهتر و دقیقتری به پرسشها و انتقادات مخاطبانشان بدهند و به کسانی که پاکگیاهخواری برایشان موضوعی جدید است کمک کند با دلایل و دیدگاههای پاکگیاهخواران آشنا شوند و با آگاهی در مورد درستی یا نادرستی آن تصمیم بگیرند.
شما نسخهٔ epub کتاب را بهصورت پولی و از طریق Google Play Books و نسخهٔ pdf را به رایگان در دسترس خوانندگان قرار دادهاید. فکر نمیکنید رایگان در دسترس قراردادن نسخهٔ pdf روی فروش نسخهٔ epub تأثیر منفی بگذارد؟
هدف من از نوشتن این کتابها آگاهیرسانی است نه کسب درآمد. چون ایرانیان داخل کشور به کتابهای گوگل دسترسی ندارند، نسخهٔ پیدیاف رایگان را برای ایرانیان داخل کشور گذاشتم. قیمت کتاب دیجیتال هم زیاد نیست و اگر پولی جمع شود، صرفِ کمک به حیوانات بیپناه ایران خواهد شد. اگر کسی در خارج از ایران زندگی میکند و همان هزینه را هم نمیتواند پرداخت کند، هیچ مشکلی ندارد که نسخهٔ رایگان را دانلود کند. تنها چیزی که در این زمینه بسیار آزاردهنده است، عدم رعایت حقوق معنوی نویسندگان و کپی کردن مطالب توسط برخی افراد است که مانند بسیاری از کسانی دیگری که دستی به قلم (تایپ) دارند، سالها و مرتب با آن درگیر بوده و هستم. امیدوارم حساسیت ما ایرانیان در زمینهٔ رعایت حقوق معنوی نویسندگان بالاتر برود.
برای انتشار نسخهٔ دیجیتال کتاب چه مشکلاتی داشتید؟
برای انتشار کتاب بهصورت دیجیتال در ایران نیاز به مجوز ارشاد هست که خب در مورد این کتاب صادر نشد. از طرف دیگر، امکان انتشار کتاب به زبانهای راست به چپ در آمازون هم وجود ندارد. تنها امکان موجود برای کتابهای فارسیزبان گوگل است و در نتیجه، مخاطبان محدودترند. اینها مشکلاتی است که همهٔ نویسندگان ایرانی کموبیش با آنها درگیرند. در همینجا از فرصت استفاده میکنم و از شما برای همدلی و کمکهایتان در مرحلهٔ انتشار نسخهٔ دیجیتال در گوگل تشکر میکنم.
تبلیغات منفی زیادی دربارهٔ پاکگیاهخواری صورت میگیرد. فکر میکنید دلیل آن چیست و چطور میشود با این تبلیغات برخورد درستی داشت؟
فکر میکنم قسمتی از این تبلیغات بهدلیل پیشفرضهای ذهنی اشتباهی است که دربارهٔ کلمهٔ «وگنیسم» وجود دارند و اکثریت مردم آنها را بدون به چالش کشیدن و تلاش برای آگاهی میپذیرند. البته این مختص و منحصر به وگنیسم نیست. برای نمونه، حرکت «فمینیسم» را در نظر بگیریم: گروه بزرگی از مردم با شنیدن کلمهٔ فمینیسم جبهه میگیرند، چون تصور میکنند زنان میخواهند بر مردان چیره شوند و این کلمه برایشان بهطور ضمنی بهمعنای مردستیزی است، در حالیکه فمینیسم بهمعنای برابری و دوری از جنسیتزدگی است و نه مردستیزی.
همین قضیه در مورد وگنیسم هم اتفاق افتاده است. عدهٔ زیادی از مردم فکر میکنند که وگنیسم افراطی است، ولی اگر دلایل وگنیسم را برایشان توضیح بدهید و از آنها بخواهید توضیح بدهند کدام قسمتش افراطی است، جواب قانعکنندهای ندارند. این رویکرد به سه دلیل برمیگردد:
دلیل اول، مقابلهٔ ذاتی بشر با تغییر و تحول است و این در مورد پاکگیاهخواری حتی پررنگتر از حرکتهای دیگر نمود میکند، چون پاکگیاهخواری با همهٔ جوانب زندگی روزمرهٔ ما در ارتباط است. همهٔ ما دوست داریم تصویر مثبتی از خودمان پیش خودمان و دیگران داشته باشیم. در نتیجه، اگر قبول کنیم که در شرایط فعلی استثمار و کشتار حیوانات کاری غیرضروری و غیراخلاقی است، برای آنکه این تصویر مثبت را از خودمان حفظ کنیم، باید سبک زندگی و انتخابهای خودمان را تغییر دهیم و خب این تغییر، در ابتدا نیاز به همت و کوشش دارد و بسیاری از ما دوست نداریم این زحمت را به خودمان بدهیم. این باعث ایجاد نوعی تضاد درونی در ما میشود، چون میدانیم که باعث رنج و شکنجهٔ موجودات دیگر میشویم، در حالیکه گزینههای کمآزارتری هم وجود دارند. واقعیت این است که هیچکدام از ما نمیخواهیم به این تصویر منفی از خودمان برسیم. برای همین، کار سادهتر آن است که از اول ادعا کنیم افراد پاکگیاهخوار «افراطی» هستند و خودمان را وارد این بحث و مقوله نکنیم یا به بهانههای واهی چنگ بزنیم تا خودمان را از حس ضرورت تغییر مصون نگه داریم و در عین حال، آن تصویر مثبت از خودمان را هم حفظ کنیم. برای همین، اصلاً جای تعجب ندارد وقتی میبینیم حتی گاهی افراد با درجات بالای علمی و هوشی به بهانههایی برای مقابله با این حرکت متوسل میشوند که با سطح دریافت و قدرت تجزیه و تحلیلشان در سایر زمینهها همخوانی ندارد. این عدم هماهنگی، زاییدهٔ ترس از تغییر یا ترس از مخدوش شدن تصویر درونی یا بیرونی خود است.
دلیل دوم صد البته تبلیغات منفیای است که عدهای از ترس از دست دادن منافع خودشان در برابر وگنیسم به راه انداختهاند.
و دلیل سوم متأسفانه رفتارهای نهچندان مؤثر تعدادی از پاکگیاهخواران است.
هرچند میدانم پاسخ این سؤال را در کتاب دادهاید، ولی شاید بد نباشد به این پرسش در اینجا هم اشاره کنیم: عدهای میگویند پاکگیاهخواری سخت یا گران است. چه پاسخی به این دسته از افراد دارید؟
برای هر تغییری در ابتدا باید کمی آموخت، شکیبا بود و پایداری کرد، ولی بعد از مدتی این تغییرات ملکهٔ ذائقه، جسم و روح میشوند، انگار که هیچوقت غیر از این نبوده است. پاکگیاهخواری ریاضت نیست، تلاشی مؤثر برای تحمیل کمتر درد و رنج و ظلم به موجودات دیگر و نجات زمین است و اگر دقیقاً بدانیم چرا این راه را انتخاب کردهایم، تبدیل به لذت میشود. من برای پاکگیاهخواری، حتی در ابتدای راه از کلمهٔ «سخت» استفاده نمیکنم. «سخت» آن چیزی است که سالانه بر صدها میلیارد حیوان به اصطلاح پرورشی میگذرد. «سخت» به دنیا آمدن در جهنم، شکنجه شدن، محروم شدن از طبیعیترین حقوق مانند هوای آزاد، آزادی، امکان حرکت، رابطهٔ طبیعی با همنوعان و فرزندان و مادر، داغ خوردن، قطع عضو شدن، پوسیدن در قفسها و اصطبلهای تنگ و خفقانآور و ذبح شدن است. «سخت» به دنیا آمدن صرفاً برای رنج کشیدن و محرومیت است.
در مورد گران بودن، هنوز بعضی از محصولات وگن در مقایسه با محصولات حیوانی گرانترند، ولی با گسترش پاکگیاهخواری این اختلاف قیمت مرتب کاهش پیدا میکند. در کل، در حال حاضر، در کشورهای غربی اختلاف هزینهٔ زیادی میان یک زندگی پاکگیاهی و زندگی متعارف وجود ندارد و در ایران، به جرئت میتوانم بگویم پاکگیاهخواری حتی کمهزینهتر است.
آیندهٔ پاکگیاهخواری را چطور ارزیابی میکنید؟
فکر میکنم آیندهٔ جامعهٔ بشری پاکگیاهخواری است و این آینده زیاد دور نیست. نه، فکر نمیکنم. یقین دارم!
در بسیاری از عکسها و حتی پستهایی که بهاشتراک میگذارید، بارنی سگ شما هم حضور دارد و عضوی از خانوادهٔ شماست. تا جایی که میدانم سرگذشت شنیدنی و جالبی هم دارد. میخواهید دربارهاش به خوانندگانمان بگویید؟
با کمال میل. بعد از اینکه به آلمان آمدم و کمی ثبات پیدا کردم، امکانش را داشتم که به یک حیوان خانگی بیپناه، پناه بدهم، ولی کدامشان؟ تعداد سگهای چشمانتظار در پناهگاههای آلمان و بدتر از آن، سولههای مرگ در کشورهای همسایهٔ آلمان آنقدر زیاد و حجم اندوه هر یک از این فرشتگان آنقدر بزرگ بود که دلم میخواست میتوانستم سرپرستی همه را بدون استثنا قبول کنم، ولی چنین امکانی وجود نداشت و من ماندم و انتخابی سخت… بارنی یکی از فرشتگانی بود که در همان نگاه اول به عکسش تا مغز استخوان عاشقش شدم، سگی بسیار خجالتی که توسط یک گروه حمایت از حیوانات آلمانی از سولهٔ مرگی در کشور مجارستان نجات پیدا کرده بود و به پناهگاهی فوقالعاده شلوغ در مجارستان که توسط همین گروه اداره میشد، آورده شده بود و با اینکه بسیار مهربان و ناز بود، در طول یک سال هیچکس علاقهای به قبول سرپرستی او نشان نداده بود. بارنی بهشدت افسرده بود، طوری که بهقول پرستار پناهگاه، سوراخی در زمین کنده بود و دیگر نمیخواست با هیچکس، انسان یا سگ، کاری داشته باشد. شیوهٔ کار این گروه اینطور بود که خانوادههای مقیم آلمان عکس سگها را در وبسایت میدیدند و در صورت تمایل، سرپرستی یکی از حیوانات را قبول میکردند. گروه، ماهی یکبار سگهایی را که سرپرستی پیدا کرده بودند، سوار کامیون میکرد و بهسوی آلمان حرکت میکرد تا در نقاط مشخصشده آنها را تحویل دهد. روزی که بارنی را با کامیون آوردند، باور کردم که میشود خوشبختی را دم یک اتوبان از یک کامیون تحویل گرفت. او از همان لحظهٔ اول به سایهٔ جدانشدنی من و عضو مهم خانوادهٔ ما تبدیل شد و ۱۲ سال است که شبانهروز و بیوقفه همهجا مرا دنبال میکند و مراقب و غمخوار همهٔ ماست و هنوز بعد از ۱۲ سال این سؤال را در ذهن من مطرح میکند که آیا لایق دریافت این همه خلوص و عشق هستم؟
اگر صحبت دیگری با خوانندگان ما دارید، لطفاً بفرمایید.
خواهش من از همهٔ خوانندگان مهربان و مسئول این است که از آگاهی روی برنگردانند. به موازات دنیای نسبتاً زیبا و امنی که هر روز در آن قدم میزنیم، مینشینیم، میخوابیم و کار میکنیم، دنیای بسیار سیاهی وجود دارد که هیچکدام از ما دوست نداریم ببینیم و بشناسیم چون تحمل یک دقیقهاش حتی از مخیلهٔ ما خارج است. این در حالی است که شوربختانه خود ما با انتخابهای بهظاهر سادهٔ روزمرهمان در غذا، پوشاک، وسایل و غیره مسئول برپایی و تداوم این دنیای موازی جهنمی هستیم. چه بخواهیم و چه نخواهیم، تا وقتی محصولات ظلم و شکنجه را میخریم، در این ظلم و شکنجه شریکایم. پس چشمهایمان را بر روی حقایق و واقعیتها نبندیم. این آگاه شدن و آگاه کردن و تلاش برای آزار کمتر، مهمترین چیزی است که زندگی ما را انسانی و معنوی میکند.
همچنین، سپاس از شما دستاندرکاران رسانهٔ همیاری که همیشه در جهت گسترش این آگاهی کوشا بودهاید و هستید و همچنین، سپاس برای همفکری و همدلی همیشگیتان.
با سپاس از شما برای وقتی که برای این گفتوگو گذاشتید.