نماد سایت رسانهٔ همیاری

بونیتا زاریلو: دولت فدرال ما باید بداند در سطح جامعه چه می‌گذرد

گفت‌وگو با بونیتا زاریلو، عضو شورای شهر کوکئیتلام، و کاندیدای حزب دموکرات نوین از حوزهٔ پورت مودی-کوکئیتلام، انمور و بلکارا در انتخابات فدرال ۲۰۱۹

گفت‌وگو با بونیتا زاریلو، عضو شورای شهر کوکئیتلام، و کاندیدای حزب دموکرات نوین از حوزهٔ پورت مودی-کوکئیتلام، انمور و بلکارا در انتخابات فدرال ۲۰۱۹

رسانهٔ همیاری – پورت مودی

بونیتا زاریلو نامزد حزب دموکرات نوین در حوزهٔ ایرانی‌نشین پورت مودی-کوکئیتلام است. حوزه‌ای که فین دانلی از حزب دموکرات نوین، از سال ۲۰۰۹ تاکنون نماینده‌اش بوده است. فین دانلی در سال ۲۰۰۹ به‌دنبال استعفای داون بلک که او هم از حزب دموکرات نوین نما یندهٔ پارلمان بود، توانست در انتخابات میان‌دوره‌ای بر رقیب محافظه‌کارش پیروز شود، و از آن زمان نمایندهٔ این منطقه در پارلمان بوده است. او سال گذشته اعلام کرد که دیگر قصد ندارد خود را نامزد انتخابات کند. پس از اعلام این تصمیم، بونیتا زاریلو که از سال ۲۰۱۳ عضو شورای شهر کوکئیتلام بوده است، خود را نامزد حزب دموکرات نوین برای شرکت در انتخابات این حوزه کرد. روز ۷ اکتبر فرصتی یافتیم تا در دفتر بونیتا زاریلو واقع در پورت مودی، گفت‌وگویی با او داشته باشیم که توجه شما را به آن جلب می‌کنیم. در اینجا،‌ لازم می‌دانیم از دوست عزیزمان، سارا بیگی، که در برگردانِ این گفت‌وگو به ما کمک کردند، سپاسگزاری و قدردانی کنیم.

با سپاس از وقتی که در اختیار ما گذاشتید، لطفاً خودتان را برای خوانندگانی که کمتر شما را می‌شناسند معرفی کنید و بفرمایید چه مدت است در منطقهٔ ترای-سیتیز زندگی می‌کنید؟

خانواده و بستگان نزدیک من حدود سی سال است که در منطقه ترای-سیتیز زندگی می‌کنند. حدود ده سال پیش مادر شوهرم که اینجا زندگی می‌کند، سکتهٔ مغزی کرد و ما خواستیم که نزدیکش باشیم تا هم بتوانیم به او کمک کنیم، و هم می‌خواستیم بچه‌ها بتوانند با پدربزرگ و مادربزرگشان وقت بگذرانند، برای همین سال ۲۰۱۰ از مونترآل به اینجا نقل مکان کردیم. در واقع، من سرتاسر کانادا زندگی کرده‌ام؛ سه بار در مونترآل، دو بار در تورنتو و اصالتاً هم از ساسکاتون هستم. من در ادمونتون و کلگری هم زندگی کرده‌ام. اتفاقاً با شوهرم در ادمونتون آشنا شدم و بعد با هم به کلگری نقل مکان کردیم. من مدرک جامعه‌شناسی از دانشگاه مانیتوبا دارم. در ضمن برنامه‌نویس تحلیلگر (certified programmer analyst) هم هستم؛ مدرک برنامه‌نویسی کامپیوترم را در مونترآل گرفتم که مسیر زندگی کاری‌ام را تغییر داد، به این‌صورت که به‌خاطر تخصصم در کامپیوتر توانستم با ویزای کاری TN1 به آمریکا بروم و بیشتر در زمینهٔ داده‌ها و تجزیه‌و‌تحلیل داده‌ها کار کنم و همین‌طور شد که سال‌های زیادی قبل از آنکه وارد شورای شهر شوم، تحلیلگر کسب‌وکار بودم. همچنین من سال‌ها در زمینهٔ استخدام کار کرده‌ام. من همچنین گواهی مدیریت در زمینهٔ منابع انسانی را از دانشگاه کلگری دارم و کسب‌وکار خودم را هم در این زمینه داشتم، و به این ترتیب بود که با اتاق بازرگانی محلی ارتباط برقرار کردم. در واقع، من چندین سال قبل از اینکه انتخاب بشوم، شرکت استخدامی خودم را داشتم. 

از چه زمانی و چرا تصمیم گرفتید وارد سیاست شوید؟ چرا حزب دموکرات نوین را انتخاب کردید؟

من ابتدا با بعضی نابرابری‌ها در جامعه از طریق مدرسه آشنا شدم. بچه‌های من در جنوب کوکئیتلام به مدرسه می‌رفتند و کیفیت زمین بازی بچه‌ها در این محله به خوبیِ بقیه نقاط شهر نبود، و استخر روبازِ محله هم بسته شد. بنابراین، تصمیم گرفتم از خدماتی که برای استفادهٔ بچه‌ها بود، دفاع کنم. باور من این است که بچه‌ها در هر محله‌ای، چه محله‌ای متمول باشد یا نباشد، باید دسترسی به خدماتی با کیفیت یکسان داشته باشند. بله، انگیزهٔ من در اصل این بود. من عضو کمیته شورای مشورتی اولیا (PAC) مدرسه بودم و می‌خواستم کمک کنم تا زمینِ بازی بهتری برای محله‌مان فراهم شود و همچنین واقعاً می‌خواستم که آن استخر دوباره باز شود. می‌خواستم بچه‌ها فرصت شنا یاد گرفتن را داشته باشند. متأسفانه موقعیت مکانی آن استخر [برای استخر بودن] خیلی خوب نبود، ولی در عوض، ما توانستیم در مکان آن استخر پارکی زیبا داشته باشیم. پارکی کاملاً جدید و زیبا در همان مکان که بچه‌ها خیلی آن را دوست دارند. به این ترتیب بود که من وارد سیاست شدم، می‌خواستم در برابر نابرابری‌هایی که در جامعه می‌دیدم، کاری انجام دهم. 

و چرا حزب دموکرات نوین؟ من فکر می‌کنم این حزب دموکرات نوین بود که به‌نوعی مرا انتخاب کرد. همین‌طور که بیشتر و بیشتر درگیر سیاست می‌شدم، بیشتر و بیشتر نابرابری‌هایی را که پشت صحنه اتفاق می‌افتاد می‌دیدم، [مثلاً] دسترسی بیشتر افراد پولدارتر به سیاستمداران محلی؛ یک فرد معمولی آن دسترسی را نداشت، و این مسائل مرا همین‌طور به حزب دموکرات نوین نزدیک و نزدیک‌تر کرد، و دیدم که ارزش‌های من با کارهایی که حزب دموکرات نوین در راستای تساوی و برابری انجام می‌دهد و اینکه می‌خواهد صدای تمام مردم به یک اندازه اهمیت داشته باشد، صددرصد در یک راستا هستند. 

جمعیت ایرانی زیادی در حوزهٔ انتخاباتی شما زندگی می‌کنند. چقدر آن‌ها را می‌شناسید؟ و چقدر با مشکلات و نگرانی‌هایشان آشنایید؟

من در این محله برای سه دوره عضو شورای شهر بوده‌ام و بخش بزرگی از کاری که ما در شورای شهر انجام می‌دهیم، کارهای اجتماعی است. ما پیوسته در شهر حضور داریم و جامعهٔ ایرانیان در ترای-سیتیز خیلی فعال‌اند و همیشه تعداد زیادی برنامه‌های فرهنگی دارند. آن‌ها جامعهٔ تجاری بزرگ و همچنین حضور ورزشی مطرحی در فوتسال دارند؛ من هر سال به دیدارشان و تماشای بازی‌هایشان می‌روم. بنابراین، من با افراد عادی جامعهٔ ایرانیان بسیار در ارتباط و تعامل هستم. شاید نیازی به گفتن نباشد که من از مغازه‌های محلی خرید می‌کنم و از خدمات محلی استفاده می‌کنم، و بالطبع از خیلی از کسب‌وکارهای ‌ایرانی نیز استفاده می‌کنم. [مثلاً] کسی که موهای من را‌ درست می‌کند، یک خانم صاحب کسب‌وکار ایرانی است. همچنین لازم به ذکر می‌دانم که بگویم خانوادهٔ من در اینجا روزنامه‌ای به نام «snapd» منتشر می‌کند، که با جامعهٔ ایرانی بسیار در تعامل است و آن‌ها را پوشش می‌دهد، و دخترهای من همیشه در تعامل با جامعهٔ‌ ایرانی و عکس گرفتن با آن‌ها هستند. من همچنین خیلی به سالمندان جامعه‌مان نزدیک‌ام و چند کسب‌وکار که خیلی وابسته و مرتبط به این قشر در سراسر ترای‌سیتیز هستند، توسط اعضای جامعهٔ ایرانی اداره می‌شوند. بنابراین در اصل از طریق جوامع تجار و همچنین فرهنگ‌وهنر است که من با جامعهٔ ایرانیان تعامل دارم، و به‌خصوص وابستگی خاصی به زنان ایرانی دارم، چون آن‌ها خیلی اهل هنر و رقص و شعر و تمام چیزهایی هستند که من بهشان علاقهٔ قلبی دارم. در رابطه با مشکلات و دغدغه‌های جامعهٔ ایرانی، این‌طور که من شنیده‌ام، اکثراً در رابطه با کار است و دسترسی داشتن به کار و اینکه کسانی که مدرک از کشورهای دیگر دارند بتوانند در زمینه‌هایی که می‌خواهند کار کنند. نسل جدید بچه‌های ایرانی خیلی تحصیل‌کرده‌اند و می‌خواهند بتوانند در زمینه‌هایی که تحصیل کرده‌اند کار کنند. بنابراین، این یکی از مهم‌ترین مسائل و مشکلات است؛ یعنی اقتصاد و امور مالی. اینکه چطور می‌توانند کار کنند؟ چطور می‌توانند دسترسی به کمک‌های بلاعوض (grants) داشته باشند؟ پیش آمده است که بعضی از افراد جامعهٔ ایرانی نزد من آمده‌اند و گفته‌اند که دنبال کمک بلاعوض‌اند تا کسب‌وکار خود را راه بیاندازند، و می‌خواسته‌اند بدانند چطور می‌توانند به آن دسترسی پیدا کنند؟ بنابراین، من فکر می‌کنم این مهم‌ترین مسئله است و همین‌طور که گفتم نسل جوان. دومین مسئله‌ای که اغلب مطرح می‌شود، در مورد زبان و در مورد تحصیلات است و زنده نگه‌داشتن زبان فارسی در جامعه، و من فکر می‌کنم زبان بخش مهمی از چگونگی ارتباط ما با همدیگر است. آخرین مسئله و البته به‌اندازهٔ قبلی‌ها مهم، مسئلهٔ روابط دیپلماتیک کانادا و ایران است؛ این موضوع جالبی است، چون در عرض پنج یا شش ماه گذشته، من خیلی در مورد علاقهٔ مردم به داشتن راه‌های آسان‌تر و روشن‌تر برای فهم مراحل گرفتن ویزا و چگونگی آوردن افراد خانواده به کانادا شنیده‌ام. و یکی از چیزهایی که شنیده‌ام این است که چون ما سفارت نداریم و چون مکانی فیزیکی وجود ندارد، فهم مراحل دریافت ویزا مشکل شده‌ است. بنابراین، این هم یکی از مسائلی است که خیلی در موردش می‌شنوم. آمدن به کانادا بار مالی زیادی برای خانواده‌های ایرانی دارد، و وقت زیادی می‌گیرد. برای همین آن‌ها نمی‌دانند چرا با وجود رایزنی‌هایی که در سطح دولت فدرال در این زمینه می‌شود، پاسخی نمی‌گیرند، و من اینجا با افتخار اعلام می‌کنم که یکی از نمایندگان پارلمان عضو حزب دموکرات نوین، جنی کوان، مدت زیادی است که در پارلمان از جامعهٔ ایرانیان در این زمینه دفاع می‌کند و به دفعات در مجلس ایستاده‌ است و در مورد این واقعیت که خانواده‌های ایرانی دارند رنج می‌برند، صحبت کرده‌ است، چرا که حزب دموکرات نوین خانواده را در اولویت قرار می‌دهد، و همواره قصد دارد خانواده‌ها را به هم برساند. یکی از اتفاقاتی که من به‌تازگی در موردش شنیده‌ام و خیلی مرا غمگین کرد، در مورد خانواده‌ای بود که اخیراً اینجا صاحب فرزند شده بودند و می‌خواستند پدربزرگ و مادربزرگ را بیاورند و با اینکه این افراد قبلاً ویزا گرفته و آمده بودند، نتوانستند دوباره ویزا دریافت کنند و این خیلی مایهٔ تأسف است که ما خانواده‌ها را از هم جدا نگه می‌داریم، چون پروسهٔ کار ایراد دارد.

ژوئن گذشته گارنت جَنیوئِس ژوئن گذشته گارنت جَنیوئِس، نمایندهٔ محافظه‌کار فدرال، طرحی را علیه روابط با ایران به مجلس عوام پیشنهاد داد که با حمایت حزب حاکم لیبرال با اکثریت آرا تصویب شد، در این طرح از دولت خواسته شده بود همهٔ مذاکرات با جمهوری اسلامی ایران را به‌منظور تجدید روابط دیپلماتیک، متوقف کند و در کنار مردم ایران بایستد و این را به رسمیت بشناسد که آن‌ها، مانند همهٔ مردم، باید از حقوق بنیادین آزادی عقیده و مذهب، آزادی اندیشه، باور، نظر و بیان شامل آزادی مطبوعات و دیگر شیوه‌های ارتباطی، آزادی شرکت در تجمعات مسالمت‌آمیز و آزادی تشکیل انجمن، بهره‌مند شوند. همچنین از دولت ایران بخواهد همهٔ ایرانی‌-کانادایی‌ها یا مقیمان دائم کانادا را که در ایران زندانی آند یا اجازهٔ خروج از ایران را ندارند، از جمله مریم ممبینی، بیوهٔ پروفسور کاووس سیدامامی که در زندان اوین تهران درگذشت، را آزاد کند

حزب دموکرات نوین به این طرح رأی نداد، آیا حزب شما معتقد است که موازین بنیادین پذیرفته شدهٔ حقوق بشری در ایران رعایت می‌شود؟ دلیل مخالفت حزبتان با این طرح چه بود؟ 

این سؤال بسیار خوبی است. آیا حزب دموکرات نوین به حقوق بشر اعتقاد دارد؟ صددرصد، این حزب همیشه از حقوق بشر دفاع کرده است. می‌دانم که این بحث بین تمام نامزدهای کنونی حزب دموکرات نوین و نمایندگان قدیمی‌تر وجود دارد، ولی این موضوع خیلی پیچیده‌ای است، چون ما خانواده‌هایی داریم که مستقیماً تحت تأثیر تصمیماتی قرار می‌گیرند که در رده‌های بالا گرفته می‌شود. ولی حزب دموکرات نوین در حال حاضر تمرکزش را روی تأمین ایمنی و رفاه خانواده‌ها قرار داده است؛ خانواده‌هایی که در تلاش‌اند تا اعضایشان را کنار هم نگه دارند، آن‌هایی که به‌خاطر اتفاقاتی که در ایران می‌افتد، می‌خواهند از آنجا خارج شوند. بنابراین هدف شمارهٔ یک ما حمایت از خانواده‌ها و افراد عادی جامعه است، و من هنوز در دولت نیستم. البته من الان بیش از این نمی‌توانم جوابی بدهم، چون این موضوع بسیار داغ و حساسی است. مهم‌ترین کار حزب دموکرات نوین حمایت از مردمی است که مستقیماً درگیر این مسائل‌اند و فراهم کردن راه نجاتی برای آن‌ها، و بنابراین، یکی از چیزهایی که در موردش صحبت می‌شود این است که آیا سفارتخانه‌ای در کانادا هست یا نه، مکان فیزیکی امنی که مردم بتوانند بیایند و کارهای ویزایشان را انجام دهند، و همچنین نگرانی‌ها و مشکلاتشان را بیان کنند… همان‌طور که گفتم، من هنوز در دولت نیستم. بنابراین، نمی‌خواهم مسائلی را که در صلاحیت من نیست، بیان کنم ولی، حقوق بشر [اولویت] شمارهٔ یک است، و حزب دموکرات نوین باور دارد که حقوق بشر به‌میزان کافی برای خیلی از مردم و خانواده‌ها در ایران اعمال نمی‌شود. این طرح پیشنهادی حرکتی کاملاً سیاسی بوده و اصلاً در راستای خواسته‌های مردم نبوده‌ است، و در اصل کاری بوده که حزب محافظه‌کار برای تحت فشار قرار دادن حزب لیبرال انجام داده تا به اهداف خودش برسد. و در نهایت اینکه این طرح‌های پیشنهادی در هر حال، اجرایی نیستند. 

به‌تازگی کریستا فریلند، وزیر امور خارجهٔ کانادا، در پاسخ به پتیشنی که حدود ۱۶٬۰۰۰ نفر آن را امضا کرده بودند و خواهان بازگشایی سفارت ایران در کانادا و تجدید روابط با ایران شده بودند، در مجلس عوام گفت تا زمانی که مریم ممبینی نتواند از ایران خارج شده و به خانه‌اش در کانادا بازگردد، هر گونه مذاکره با ایران صرفاً بر صدور مجوز خروج ایشان معطوف خواهد شد. آیا فکر می‌کنید موضع کنونی دولت کانادا در قبال ایران، به حل معضل روابط کانادا با ایران و آنچه که ایرانیان مقیم اینجا می‌خواهند، کمکی خواهد کرد؟

این یکی دیگر از موضوعاتی است که با آن، خانواده‌های عادی، دانشجویان عادی و مردم عادی تحت تاثیر روابط بین‌المللی قرار می‌گیرند و ما نمی‌توانیم [در این زمینه] طرز فکر تمامیت‌خواهانه داشته باشیم. ما باید بتوانیم در مورد مشکلات حقوق بشری و خشونت‌هایی که شاهدش هستیم گفت‌وگو کنیم و در عین حال، بتوانیم از خانواده‌‌‌‌های عادی در جامعهٔ ایرانی-کانادایی‌ که می‌خواهند تحصیل کنند، خرج زندگی را در بیاورند، بچه‌دار شوند و از پدر و مادرشان نگهداری کنند، حمایت کنیم… بنابراین، حزب دموکرات نوین متعهد است که اولویت اولش مردم هستند. این، بدان معنی نیست که ما روابط دیپلماتیک نخواهیم داشت، ولی باید از جوانب مختلف به این مسئله نزدیک شد، نباید طرز فکر تمامیت‌خوانانه داشته باشیم، باید انسانیت را در تصمیم‌گیری‌هایمان دخالت دهیم، مردم باید بتوانند گذرنامه‌هایشان را تجدید کنند و ویزایشان را بگیرند، بدون آنکه مجبور باشند هزینهٔ بالای سفر به واشنگتن را بپردازند یا پاسپورتشان را پست کنند که احتمال گم شدنش هست؛ این‌ها موقعیت‌های پردغدغه‌ای هستند که زندگی مردم را تحت تأثیر قرار می‌دهند. بنابراین، من فکر می‌کنم باید از جوانب مختلف این موضوع را مورد بررسی قرار داد، و حزب دموکرات نوین این مسئله را می‌فهمد و روی این مسئله کار می‌کند. 

بسیاری از دولت‌های خاورمیانه از جمله عربستان سعودی از دید جامعهٔ جهانی کارنامهٔ قابل قبولی در رعایت موازین بنیادین حقوق بشر ندارند و عده‌ای بر این باورند که بسیاری از مواردی که در طرح تصویب‌شده برای توقف مذاکرات با ایران به‌عنوان دلیل یاد شده برای کشوری چون عربستان هم صادق است. همچنین شهروندان کانادایی در کشورهای دیگر به دلایلی که از دید کانادا پذیرفته شده نیست زندانی شده‌اند، تازه‌ترین موارد آن زندانی‌شدن اتباع کانادا در چین پس از دستگیری مدیر ارشد شرکت هواوی در ونکوور بود، ولی کانادا روابط خودش را با این کشورها قطع نکرده و به مذاکره در همهٔ زمینه‌ها با آن‌ها و حتی حفظ و گسترش قراردادهای تجاری و حتی تسلیحاتی با آن‌ها ادامه می‌دهد. به‌نظر شما دلیل این امر و رویکرد متفاوت دولت کانادا با چنین کشورهای در مقایسه با رویکردش در مقابل ایران چیست؟

من می‌خواهم به دو موضوع در اینجا اشاره کنم؛ یکی اینکه من سالیان پیش حدود یک سال در اسلام‌آباد زندگی کرده‌ام و می‌خواهم کمی در مورد زن بودن در کشوری در خاورمیانه، و آزادی رفت‌وآمد برای مردم در خاورمیانه صحبت کنم. من در پاکستان این آزادی را نداشتم که هر کجا بخواهم بروم، و همچنین نمی‌توانستم به عربستان سعودی سفر کنم. در آن زمان، بعضی دوستان مذکر من توانستند به عربستان سعودی بروند، ولی من به‌عنوان زنی مجرد توانایی سفر آزادانه را نداشتم. بنابراین، من فکر می‌کنم اغلب کارهایی که در جامعه انجام می‌دهم، کارهای زیادی که هر سال در زمان شرکت در سازمان ملل در کمیتهٔ جایگاه زنان انجام می‌دهم، در اصل برای روشنگری در مورد تأثیرات منفی [روی] زنان و دختران در سراسر دنیا است. بنابراین، می‌خواهم این موضوع روشن باشد که من خودم این موارد را تجربه کرده‌ام و درک می‌کنم، و واقعاً می‌خواهم که مردم سراسر جهان بتوانند آزادانه سفر کنند، همه باید بتوانند آزاد باشند و بیایند و بروند، و اما چرا من فکر می‌کنم برخورد کانادا با ایران [در مقایسه با عربستان و چین] متفاوت است؟ منابع طبیعی زیادی هستند که اقتصاد کانادا را به حرکت درمی‌آورند و در انتخابات تأثیر دارند، مثلاً آیا ما قرار است استفاده از سوخت‌های فسیلی را گسترش دهیم یا آیا قرار است به‌صورت تدریجی از سوخت‌های فسیلی فاصله بگیریم؟ من پشت صحنهٔ تصمیمات دولت در این زمینه‌ها بوده‌ام و شاهد بوده‌ام که دولت چطور مجبور است در این موارد تصمیم بگیرد، اینکه آیا دولت ارزش‌هایش را در راستای چگونگی برخورد با مردم قرار می‌دهد، اینکه آیا ما می‌خواهیم دنیا به چه چشمی به ما نگاه کند، اینکه ما چه چیزی را برای بچه‌هایمان که نسل آینده‌مان‌اند نمی‌خواهیم، در مقابلِ منابعی که برای به حرکت درآوردن اقتصاد ما ضروری‌اند. و من فکر می‌کنم این برای درک این مسئله که چرا سیاست پیچیده و دشوار است، موضوعی کلیدی است، و اینکه چرا کار دولت دشوار است، چون مسئلهٔ انتخاب ارزش‌هاست. اینکه آیا برای ما منابعی که اقتصادمان را می‌گرداند ارزش‌اند، یا آزادی و امنیت مردم. و من فکر می‌کنم دولت باید آن تعادل و راه میانه را پیدا کند، چون ما در کانادا بین ارزش‌های لیبرال و محافظه‌کار گیر کرده‌ایم؛ جنگ قدرتی که در سطوح بالا وجود دارد. من شخصاً فکر می‌کنم ما فراموش کرده‌ایم که مردم و خانواده‌های عادی‌ای وجود دارند که تمام تلاششان آن است که وام مسکن خود را بپردازند و خانواده‌شان را که در شرایط بدی‌اند، به اینجا بیاورند. بنابراین، از شما تشکر می‌کنم برای پرسیدن این سؤال، چون در حال حاضر مبحث مهمی است.

ما همین سؤال را از کاندیداهای حزب لیبرال کردیم و آن‌ها گفتند که دلیل این موضوع خیلی ساده این است که کانادا با ایران روابط سیاسی ندارد و بازگشایی این روابط پروسه‌ای دارد، در حالی‌که روابط سیاسی با عربستان سعودی و چین قطع نیست. آیا شما فکر می‌کنید این پاسخ قابل قبول و قانع‌کننده‌ای است؟ فکر می‌کنید چطور این مشکل می‌تواند حل شود در حالی‌که در چنین چرخهٔ معیوبی قرار گرفته است؟

حزب دموکرات نوین، به‌عنوان یک حزب، این مسئله را که صدا و چالش‌های زندگی واقعی افراد عادی در تصمیم‌‌گیری‌های دولتی، دست‌کم در حال حاضر، نقش چندانی ندارد، شناسایی کرده است. دولت محافظه‌کار در کانادا همواره تمرکزش روی بانفوذترین افراد یعنی صاحبان شرکت‌های بزرگ،‌ که از نظر خود باارزش‌ترین قشرند، بوده است و همچنین روی منابع طبیعی‌ای که از داخل کشور به خارج از آن صادر می‌شود و بالعکس، و آن‌ها فراموش کرده‌اند مردمی هم وجود دارند که سعی می‌کنند زندگی‌شان را بگذرانند و خرج زندگی‌شان را در بیاورند. مثالی می‌زنم؛ وقتی بچه‌ها را در زمین بازی می‌بینیم و یک نفر کار اشتباهی انجام می‌دهد، و معلم می‌آید و می‌گوید همهٔ کلاس دیگر حق بازی ندارند، این مشابه این نوع برخورد است که ما همه را تنبیه می‌کنیم برای گفت‌وگوهایی که در بالاترین سطوح در حال انجام است، یا نیست. بله، ما باید با یکدیگر گفت‌وگو کنیم، ما باید روابطمان را بسازیم، اما در عین حال، باید مردمی را که در حال عبور از این چالش‌ها زندگی می‌کنند، حمایت کنیم. 

پس، آیا فکر می‌کنید که حزب ان‌دی‌پی مایل است که با ایران صحبت کند؟

من فکر می‌کنم که حزب دموکرات نوین همواره حزبی بوده که به شنیدن صدای اکثریت جامعه تمایل داشته است. شما به مثالی اشاره کردید که پتیشنی بوده و ۱۶،۰۰۰ نفر گفته بودند چیزی را می‌خواهند. چطور دولت می‌تواند بگوید که ما به صدای ۱۶،۰۰۰ نفر گوش نمی‌دهیم؟ بنابراین، بله، حزب دموکرات نوین صددرصد خواهان شنیدن دغدغه‌های مردمان عادی کانادایی‌ است، نه‌تنها ایرانی-کانادایی‌ها، بلکه همهٔ کانادایی‌ها در همه‌جا. 

دست‌ِکم بر اساس نظرسنجی‌های کنونی احتمال تشکیل دولت اکثریت توسط حزب شما وجود ندارد و در بهترین شرایط (بر اساس همان نظرسنجی‌ها) حزب شما می‌تواند به حزب دیگری که اکثریت نسبی را به‌دست می‌آورد برای تشکیل دولت بپیوندد یا شاید اپوزیسیون شود. در چنین شرایطی اگر شما به‌عنوان نماینده از منطقهٔ پورت مودی-کوکئیتلام، اَنمور و بلکارا به پارلمان راه پیدا کنید، چطور خواسته‌های موکلانتان را، به‌ويژه مواردی که مربوط به مشکلات جامعهٔ ایرانی در کاناداست، پیگیری خواهید کرد؟

اول از همه اینکه ما هنوز دو هفته به انتخابات داریم و هر چیزی امکان‌پذیر است. رهبر حزب دموکرات نوین رتبهٔ پذیرش بالایی دارد و مردم این شانس را پیدا کرده‌اند که او را بهتر بشناسند. این مسئله که او وکیل است و قبلاً هم سیاستمدار بوده، هنوز پوشش کافی نگرفته‌ است. بنابراین، من فکر می‌کنم در دو هفتهٔ آینده هر اتفاقی ممکن است بیافتد. در عین حال، پاسخ‌گویی، چیزی است که در دولت وجود ندارد، نه در سطح دولت شهری وجود دارد نه در بالاترین سطوح دولت، یعنی دولت فدرال. و من فکر می‌کنم اگر یک چیز وجود دارد که در حال حاضر این جامعه، کانادا، به دنبالش باشد، همان پاسخ‌گویی است. بنابراین، من امیدوارم که در این دوره ما کرسی‌های بیشتری را نسبت به دورهٔ پیش اشغال کنیم، مخصوصاً برای پورت‌مودی-کوکئیتلام، انمور و بلکارا. من شش سال است که به‌عنوان صدایی برای درستکاری و نظارت در این منطقه شناخته شده‌ام، و فکر می‌کنم وقتی به اتاوا بروم هم، دقیقاً همین کار را انجام دهم، تا صدای نظارت [بر مسائل] باشم و مشکلات واقعی مردم را به گوش اتاوا برسانم. اعتقاد من واقعاً بر این است که ارتباط اتاوا با آنچه بین مردم عادی اتفاق می‌افتد، گسسته شده است؛ مثالی ساده می‌آورم که ربطی به روابط بین‌الملل ندارد، ولی در رابطه با فرزندانمان است. این وِیپ (vape) که از سال ۲۰۱۵ وارد جامعه ما شده‌ است. من آن را در سطح جامعه و بین مردم عادی مشاهده می‌کنم؛ من در هر آرایشگاهی می‌بینم که تولیدات ویپ را که توسط سازمان سلامت کانادا (Canada health) تأیید نشده و بنرهای بزرگ تبلیغاتی هم برایش نصب کرده‌اند، می‌فروشند. این‌ها نباید در جامعهٔ ما باشد. در دولت شهری، ما نتوانستیم جلوی رشدشان را بگیریم. ما نمی‌توانستیم به آن‌ها اجازهٔ کسب ندهیم، چون هیچ قانونی نبود که به آن استناد کنیم. من شروع به اطلاع‌رسانی در این زمینه کردم. ما در این زمینه شروع به مکاتبه با دولت فدرال کردیم، و در سال ۲۰۱۵ هم نامه‌ای به رونا امبروز (Rona Ambrose) نوشتیم و گفتیم که این واقعاً معضلی شده است. به سازمان سلامت کانادا نیز نوشتیم و گفتیم که این یک معضل است. اتاوا چشمش را بر روی این موضوع بست و ما الان بچه‌هایی داریم که معتاد به نیکوتین‌اند، در حالی‌که ما می‌دانستیم این اتفاق در سطح جامعه در حال وقوع است، ولی اتاوا سرش با دعوا بر سر اینکه چه کسی رهبر باشد و مطرح کردن طرح‌های پیشنهادی (motion) در مجلس گرم بود. بنابراین، من می‌خواهم موضوعات واقعی‌ای را که ما را در سطح جامعه در منطقهٔ پورت‌مودی-کوکئیتلام، انمور و بلکارا تحت تأثیر قرار می‌دهند، به مجلس ببرم و در عین‌حال از جانب دیگر، از ارزش‌های حزب دموکرات نوین، از جمله برخورداری از حقوق بشر برای همهٔ انسان‌ها، دور شدن تدریجی از سوخت‌های فسیلی، سوبسید ندادن به شرکت‌های عظیم و حمایت از کسب‌وکارهای کوچکی که در سطح جامعه سعی می‌کنند به حیات خود ادامه دهند، حمایت کنم. در جهت مطرح کردنِ مشکلات و دغدغه‌های جامعهٔ ایرانی، من حتی در شورای شهر همواره این کار را انجام داده‌ام، ولی نکتهٔ مهمی که لازم به ذکر است آنکه هیچ‌کس نمی‌تواند این کارها را به تنهایی انجام دهد. بیشترین قدرتی که هر سیاستمدار دارد، حمایت جامعه‌اش از اوست، و من در کارهایی که قبلاً در دولت انجام داده‌ام، متوجه شده‌ام که وقتی جامعه‌ای متحد می‌شود و صدایش را به گوش می‌رساند و می‌گوید چه می‌خواهد، به سیاستمدارانشان این قدرت را می‌دهد که آن کارها را انجام دهند و حتی فراتر بروند. بنابراین، من از جامعهٔ ایرانی می‌خواهم که مرا حمایت کنند و از کارهایی که در شش سال گذشته برایشان انجام داده‌ام پشتیبانی کنند و اجازه دهند من با ۱۶،۰۰۰ امضا به آنجا بروم تا جامعه‌ای را که پشت سرم ایستاده نجات بدهم، چون سیاستمداران نباید تنها بایستند. آن‌ها باید صدایی باشند برای تمام کسانی که در تلاش‌اند که مخارج زندگی را تأمین کنند، بچه‌هایشان را به مدرسه بفرستند، مهد کودک انتخاب کنند، و کار کنند، کاری که جامعه را به حرکت در می‌آورد، و نهایتاً آنکه خانواده‌شان را سرپرستی و اداره کنند.

یکی از بزرگ‌ترین مشکلات مهاجران به کانادا و از جمله مهاجران متخصصی که از ایران آمده‌اند، تأیید نشدن مدارک تحصیلی و حرفه‌ای آنان یا شرایط بسیار سخت و دشوار برای این کار است که موجب می‌شود از سال‌ها تجربه و دانش تخصص آن‌ها برای بهبود وضعیت کانادا استفاده نشود و خود این مهاجران هم ناچار به فعالیت در مشاغل غیرتخصصی بشوند. نمونهٔ بارز آن‌ها مشکلات بزرگی است که در تأیید صلاحیت مدارک پزشکان وجود دارد. این در حالی است که کمبود پزشکان متخصص در نظام درمانی کانادا به وضوح مشاهده می‌شود و بنا بر گزارش سی‌بی‌سی بیش از ۷۰۰٬۰۰۰ بریتیش کلمبیایی یا حدود ۱۵ درصد جمعیت این استان پزشک خانواده ندارند. فکر می‌کنید اشکال کار کجاست و شما چه برنامه‌ای برای رفع این مشکل دارید؟ آیا این برنامه توصیه به سازمان‌های مسئول است، مذاکره و تعامل با آن‌هاست یا تغییر مقررات آن‌ها؟

حزب ان‌دی‌پی برای پیشرفت در حل این مشکل نه‌فقط پیرامون ارزشیابی مدارک خارج از کانادا، بلکه برای پزشکان و سازمان‌هایی که پذیرش مدارک را محدود می‌کنند، با دولت‌های استانی همکاری خواهد کرد. این چیزی است که ان‌دی‌پی کاملاً به آن متعهد است و ما اینجا در پورت مودی-کوکئیتلام، انمور و بلکارا به‌دلایلی مزیت‌هایی نیز داریم. نخستین آنکه در این استان در حال حاضر، دولت ان‌دی‌پی بر سر کار است و روی این موضوع تمرکز کرده است و حتی در ناحیهٔ فرِیزِر شمالی، ما نخستین منطقه‌ای هستیم که در آنجا برنامهٔ Continued Care که ان‌دی‌پی به‌منظور آزمایشِ شیوه‌ای جدید برای رسیدگی به درمان مردم در نظر گرفته، اجرا می‌شود. این برنامه مانند یک جامعهٔ مسئولِ مراقبت‌های درمانی است. بنابراین فقط پزشکان نیستند، پرستاران و متخصصان تغذیه هم هستند. دولت استان این طرح را در منطقهٔ ما به‌صورت آزمایشی اجرا می‌کند و با داشتن یک نمایندهٔ مجلس از ان‌دی‌پی در اتاوا، ما می‌توانیم آن را به مناطق دیگر تسری دهیم. این اولین چیزی بود که می‌خواستم بگویم. ولی چیز دیگری که می‌خواهم درباره‌اش صحبت کنم، این است که من به‌تازگی در مراسم اعطای شهروندی به شهروندان جدید حضور داشتم و پزشکی از روسیه در آنجا حضور داشت. او می گفت آمادهٔ کار است، ولی نمی‌تواند فرآیند تأیید مدارک را بگذراند و این به انجمن مربوطه برمی‌گردد. دوباره تأکید می‌کنم که ان‌دی‌پی صددرصد به تحقق این امر و به همکاری با استان‌ها برای تأیید مدارک متعهد است. من در کبک بودم و برای سال‌ها دانشجویان زیادی بودند که می‌توانستند دوره ببینند و در کبک پزشک شوند، ولی دولت کبک آن را محدود کرده بود، حالا البته آن محدودیت‌ها را برداشته است. ما توان کنترل تأمین پزشکانی را که وارد جامعه‌مان می‌شوند، داریم. دولت استانی ان‌دی‌پی بیشترین قدرت را برای این منظور دارد و با داشتن نمایندهٔ ان‌دی‌پی در اتاوا، می‌توانیم کمک کنیم تا در این مورد سریع‌تر به پیشرفت‌هایی دست یابیم و ما به انجام این کار متعهدیم. دوستی دارم که معمار است و با شوهرش از مکزیک به اینجا آمده است. هر دوی آن‌ها به‌دلیل تخصصشان در معماری، تشویق شدند که از مکزیک به اینجا بیایند. چون ما در اینجا شهرسازی می‌کنیم، شهرها را بازسازی می‌کنیم و کارهای زیادی برای آن‌ها در اینجا وجود دارد. ولی وقتی آن‌ها به اینجا رسیدند، متوقف شدند چون نتوانستند مدارکشان را به تأیید برسانند. این بسیار تأسف‌آور است، و به صحبتی که کمی پیش‌ترداشتم دربارهٔ سفارت یا جایی که مهاجران بتوانند این مسائل را به چالش بکشند، برمی‌گردد. مکانی فیزیکی، که اول از همه تأییدیهٔ مدارکشان را بگیرند و دیگر اینکه از آن طریق، شبکه‌هایی ایمن‌کننده و پشتیبانی‌هایی داشته باشند تا درک کنند چطور می‌توانند در این جامعه موفق باشند. من از شرایط بچه‌هایی که [به اینجا] می‌آیند و بدون داشتن پشتیبانی‌‌های لازم، در مدرسه رها می‌شوند، متأسف‌ام. در حال حاضر، کتابخانه‌های ما می‌کوشند زبان و نیازهای فرهنگی برخی از این بچه‌ها را پوشش دهند. والدین آن‌ها باید بلافصله پس از آمدنِ به اینجا، کاری پیدا کنند، در حالی‌که پیش‌بینی‌ای از کارهایی که باید بکنند ندارند. آن‌ها به اینجا می‌آیند تا در حرفه‌شان مشغول به کار شوند، ولی خودشان را در موقعیتی می‌یابند که نمی‌توانند در حرفه‌شان مشغول به کار شوند و باید وقتشان را صرف یافتن کاری در حوزه‌های دیگر بکنند و این موضوع روی کل خانواده تأثیر می‌گذارد. 

در جامعهٔ ایرانی بسیاری بر این باور‌ند که افرادی با سابقهٔ نقض حقوق بشر پول‌های آلوده را از ایران به کانادا می‌‌آورند و عده‌ای از آن‌ها حتی با دور زدن قوانین مهاجرتی کانادا به این کشور مهاجرت کرده‌اند و در اینجا اقامت دارند، ولی نه‌تنها هیچ برخوردی برای دور زدن و نقض قوانین مهاجرتی با آن‌ها نشده، بلکه آن‌ها در امنیت و آسایش در کانادا زندگی می‌کنند و دولت کانادا هم هیچ پاسخی در این زمینه به افکار عمومی نداده است. نظر شما در این زمینه چیست؟

ممنون‌ام که این موضوع را مطرح کردید. ما دیروز مناظر‌ه‌ای داشتیم که احتمالاً دربارهٔ آن شنیده‌اید. این یک مشکل و یک واقعیت است. من نمی‌توانم دربارهٔ شخص خاصی صحبت کنم، نمی‌توانم دربارهٔ موقعیت خاصی صحبت کنم، ولی این دقیقاً همان دلیلی است که قبل‌تر گفتم. ارتباط دولت فدرال با آنچه که در شهرها رخ می‌دهد، قطع است. ارتباط آن‌ها با واقعیتِ آنچه که ما مردم عادی با آن مواجه‌ایم، قطع است. من به‌عنوان سیاستمداری در دولت شهری که در بدترین شرایط بحران مسکن در اینجا بوده‌ام، در تمام طول این بحران در پشت صحنه ناظر بوده‌ام، ولی در این بحران مسکن که مردم را بی‌خانمان کرد یا جوان‌ترها را ناگزیر از رفتن از این شهر کرد، یا سالمندان مجبور شدند خانه‌هایشان را تخلیه کنند، چون شرکت‌های ساختمانی درِ خانه‌هایشان را می‌زدند و آن‌ها را فریب می‌دادند، من در تمام این مدت در پشت صحنه ناظر این اتفاقات بوده‌ام. این مشکل آن‌قدر مهم است که دولت فدرال ما باید بداند [در این زمینه] در سطح جامعه چه می‌گذرد، چون اگر آن‌ها می‌فهمیدند چه اتفاقی در سطح شهر می‌افتد، درخواست ارائهٔ شواهد به دولت نمی‌کردند؛ می‌توانستند خودشان آن را ببینند. من با چشمان خودم می‌دیدم که یک‌چهارم مجتمع‌های آپارتمانی ساخته‌شده، مجتمع‌های لوکسی که در کوکئیتلام ساخته‌ایم تا این‌طور وانمود کنیم که به افزایش ساخت واحدهای مسکونی کمک می‌کند، خالی مانده‌اند و به وسیله‌ای برای سرمایه‌گذاری بدل شده‌اند. می‌دانیم که دولت حالا پرده‌ها را بالا زده است، عوامل بالا رفتن قیمت خانه‌ها مشخص شده و پشت برخی از این موارد، پولشویی بوده است. جامعه نباید مجبور باشد از نمایندگان فدرالش درخواست کند که چیزی را مورد بررسی قرار دهد. نمایندهٔ فدرال باید خودش در سطح جامعه باشد و بداند چه اتفاقی دارد می‌افتد. دومین چیزی که می‌خواستم درباره‌اش صحبت کنم، این است که ان‌دی‌پی برای جلوگیری از دسترسی شرکت‌های بزرگ [به دولت] سخت می‌جنگد؛ دسترسی کسانی که بیشترین پول را دارند، بیشترین تأثیر را دارند، کسانی که به‌نسبت خانواده‌های متوسط عادی بهشان اولویت داده می‌شود. علاوه بر این، منابع RCMP اصلاً کافی نیست. من عضوی از شورای شهر هستم که در تأیید بودجهٔ RCMP به‌مدت شش سال نقش داشته‌ام. فقط در این شهر، RCMP غرق در مواجهه با بهره‌کشی از کودکان است. ما، به‌عنوان کانادایی، از RCMP انتظار داریم در بالاترین سطح به انجام وظیفه بپردازد و نیروی ویژه برای مقابله با پولشویی و کار روی پول‌هایی با منابع جهانی که روی کانادایی‌ها تأثیر می‌گذارد، داشته باشد. و در این مقطع زمانی، این حوزه با کمبود منابع مواجه است و ان‌دی‌پی متعهد به ۲۰ میلیون دلار سرمایه‌گذاری روی نیروی عملیاتی مقابله با پولشویی در این جامعه است. من همچنین می‌خواهم از منظر دیگری نیز در این‌باره صحبت کنم. ما در منطقه‌مان بندرگاهی داریم. چیزهایی از طریق بندر به اینجا می‌آیند. از سال ۲۰۱۵ به این‌سو، از بودجهٔ بندر کاسته شده است. من فکر می‌کنم ۴۰۰ هزار دلار از بودجهٔ امنیتی بندر کم شده باشد. چیزهایی در سطح شهر اتفاق می‌افتد که نمایندگان فدرال آشکارا از آن بی‌خبرند. دولت اکثریتی که لیبرال‌ها در طول چهار سال گذشته در دست داشته‌اند، در سطح شهر و در کنار مردم، با ما نبوده است. خوشبختانه ما در اینجا نمایندهٔ ان‌دی‌پی را داشته‌ایم که ما را آگاه نگه داشته است. او در سطح شهر بوده است. اینجا همه او را می‌شناسند. همیشه در اینجا بوده و این نگرانی‌ها را به اتاوا انتقال داده است، ولی به‌نظر من لیبرال‌ها چیزهایی را که در سطح جامعه در این حوزه اتفاق می‌افتد، جدی نگرفته‌اند.

یکی از وعده‌های حزب لیبرال در انتخابات گذشته بررسی به‌کارگیری نظام انتخابات تناسبی به‌جای نظام نخست‌نفری بود ولی این وعده عمل نکرد در پلتفرم شما این موضوع دیده شده است. همچنین در سال گذشته در بی‌سی و امسال در جزیرهٔ پرنس ادوارد همه‌پرسی تغییر نظام انتخاباتی با عدم موفقیت روبه‌رو شد. فکر می‌کنید دلیل این عدم موفقیت‌ها چه بوده است؟ آیا فکر نمی‌کنید آنچه که در بی‌سی و جزیرهٔ پرنس ادوارد رخ داد بازتاب‌دهندهٔ عدم موافقت افکار عمومی کانادا با نظام انتخابات تناسبی باشد؟ در این صورت چرا حزب شما به‌دنبال به‌کارگیری چنین نظامی است؟

نابرابریِ درآمد در کانادا روبه‌رشد است. فاصله بین ثروتمندترین افراد با قشر متوسط کانادا رو به افزایش است. بنابراین، این حوزه‌ای است که اگر دولت ما پاسخگوی آن نباشد، اگر تنوعی از نمایندگان همهٔ مردم در دولت نداشته باشیم، این نابرابری‌ها کماکان افزایش خواهند یافت. نکتهٔ دوم، بحران تغییرات اقلیمی است. این بحران، اکنون در نقطه‌ای است که باید برای آن تصمیم گرفت. در این انتخابات، باید توجه داشت که اگر می‌خواهیم در بحبوحهٔ بحران تغییرات اقلیمی به گسترش سوخت‌های فسیلی ادامه بدهیم، گرمایش زمین افزایش خواهد یافت. بنابراین، اگرچه دولت استان برای تغییر نظام انتخاباتی همه‌پرسی‌ای برگزار کرد، حالا جایی هستیم که مدتی از آن گذشته است، و حالا بحران پشت در خانهٔ ماست؛ بحرانی با نابرابری درآمد پشت در است، بحرانی در مورد سیارهٔ ما پشت در است، و من از مردم بیشتر و بیشتر می‌شنوم که می‌خواهند در اتاوا از بین همهٔ اقشار نماینده وجود داشته باشد. به این دلیل است که فکر می‌کنم داشتن نظام انتخاباتی تناسبی مهم است. حالا که من در چند مناظره شرکت کرده‌ام، چیزی که دیده‌ام این است که دو حزب دارند با هم می‌جنگند. در هیچ‌کدام از مناظره‌ها نمی‌بینم که برای رایزنی و تبادل نظر با هم آمده باشند. آن‌ها صرفاً سر اینکه چه کسی بیشترین آمار را به خود اختصاص خواهد داد، با هم می‌جنگند. دولت لیبرال چهار سال فرصت داشت تا برای بحران تغییرات اقلیمی کاری بکند و کاری که آن‌ها کردند این بود که تصمیم به گسترش سوخت‌های فسیلی گرفتند. آن‌ها چهار سال فرصت داشتند دربارهٔ نابرابری‌های درآمد کاری بکنند، کاری که کردند خدمت به سازمان‌های میلیارد دلاری برای سودآوری بیشتر بود. تنها شیوه برای اصلاح این موارد، داشتن صدایی متوازن یا داشتن نظام انتخاباتی تناسبی است، و من صادقانه باور دارم که اگر همین حالا همه‌پرسی دوباره در بی‌سی برگزار شود، با چیزهایی که اکنون می‌دانیم، با پولشویی و با نادیده گرفتن چیزهایی که تأثیر منفی روی بریتیش کلمبیایی‌ها می‌گذارد، من فکر می‌کنم مردم نظرشان عوض شده باشد. فکر می‌کنم مردم می‌خواهند توازنی در دولت داشته باشند و بی‌سی‌ ان‌دی‌پی نشان داده است که آن‌ها چه کارهایی می‌توانند با خواست سیاسی‌شان بکنند. فکر می‌کنم ما [در صورت برگزاری همه‌پرسی جدید] نتایج متفاوتی می‌توانیم بگیریم.

فکر می‌کنید، بزرگ‌ترین مشکلاتی که کشور کانادا و به‌خصوص حوزهٔ انتخاباتی شما با آن دست‌به‌گریبان است، چیست؟ و برنامهٔ شما برای بررسی و حل آن‌ها چیست؟

در حال حاضر بیش از هر چیز دیگری، وضعیت محیط زیست است؛ به‌دلیل مباحثات جهانی پیرامون آن و نیز اینکه کانادا مکان طبیعی زیبایی است با درختان، آب‌ها، زمین‌ها و نیز سواحل بسیار گسترده. به‌همین دلیل، محیط زیست اهمیت بسیار زیادی دارد و کمترین انتظار کانادایی‌ها این است که دولت کارهای بیشتری در این زمینه انجام دهد و اطمینان یابد که در ۱۱ سال آینده کرهٔ زمین را گرم‌تر نمی‌کنیم. این باید کمترین استاندارد یک دولت برای زمامداری در این کشور باشد. باید به اهمیت این موضوع پرداخته شود و محیط زیست در این حوزهٔ انتخاباتی هم به‌ همان اندازه مهم است. بحران نبود توان مالی هم در این حوزهٔ انتخاباتی وجود دارد و کاری که ما می‌خواهیم بکنیم، حل این مشکل است. من در بین همهٔ نامزدهای این منطقه، بهتر از همه برای رسیدگی به این موضوع واجد شرایط هستم، چون شش سال است دارم روی آن کار می‌کنم. من این جامعه را خوب می‌شناسم و در برخی از موارد، ارجحیت دادن به شرکت‌ها را در اینجا دیده‌ام و اینکه چطور این موضوع روی مردم ما تأثیر منفی می‌گذارد.

آیا فکر می‌کنید سیستم بهداشت و درمان کانادا کارا است؟

مطمئن نیستم که آیا معادلی برای این در فارسی دارید یا نه، ما می‌گوییم، یک اونس پیشگیری، معادل یک پوند درمان است. به‌همین دلیل، با داشتن این دیدگاهِ پیشگیری، می‌دانیم که در کانادا جامعه‌ای در حال پیر شدن داریم. معیارهای جمعیت‌شناسی ما در حال پیر شدن‌اند. من در کار تحلیل تحقیقات بازار کار می‌کردم و ما همیشه هرم جمعیتی داشتیم که با افزایش سن، جمعیت کمتری می‌داشتیم. مثلاً افراد کمتری بالای سن ۸۰ سال بودند. این حالا [به‌جای هرم] شبیه آناناس شده است. تعداد افراد بیش از ۸۰ سال برابر با افراد کمتر از ۱۵ سال شده است. ما در کانادا افراد سالخوردهٔ زیادی داریم که بسیاری از آن‌ها دارو مصرف می‌کنند. افراد زیادی حتی در سن و سال من، به‌راحتی از عهدهٔ پرداخت هزینه های دارو برنمی‌آیند. به‌همین دلیل، اولین کاری که ان‌دی‌پی می‌خواهد بلافاصله انجام بدهد، PharmaCare است. هیچ دلیلی برای حمایت نکردن از سلامت مردم از طریق تأمین هزینهٔ داروهای نسخه‌ای وجود ندارد. مردم نباید ناچار به انتخاب بین غذا یا داروی خودشان بشوند. حتی فکر کردن به چنین چیزی وحشتناک است. وقتی مردم داروهایشان را به‌خوبی مصرف کنند، فشار روی اتاق‌های اورژانس کم می‌شود. فشار روی پزشکان کم می‌شود. فشار روی وضعیت عمومی سلامتی مردم کم می‌شود. بنابراین، این اولویت اول است. مورد دوم، سلامت روان است. ما باید سلامت روان را تحت پوشش قرار بدهیم. مردم زیادی در جامعهٔ ما هستند که حتی برای بچه‌هایشان نمی‌توانند به چنین خدماتی دسترسی یابند. نمی‌توانند به روان‌پزشک دسترسی داشته باشند. به روان‌شناس دسترسی دارند، ولی به روان‌پزشک نه، چون خیلی گران است، و اغلب تحت پوشش بیمهٔ تکمیلی‌شان نیست. ما مشکلات بیماری‌های روانی زیادی داریم که ما را در این جامعه تحت تأثیر قرار می‌دهد. مردم زیادی از این مشکل رنج می‌برند و اگر زودتر به وضعیتشان رسیدگی کنیم، اگر بتوانیم پیشگیری کنیم، فکر می‌کنم بسیار کمک‌کننده است. و چیز دیگری که درباره‌اش صحبت کردیم، دربارهٔ تأیید مدارک تحصیلی بود. پزشکان واجد شرایط و تحصیل‌کردهٔ زیادی از کشورهای دیگر به اینجا آمده‌اند و ما باید آن‌ها را به کار بگماریم تا از جامعه حمایت کنیم.

فکر می‌کنید چرا مردم باید به شما رأی بدهند و آیا چیز دیگری دربارهٔ خودتان و/یا دیدگاه‌های سیاسی‌تان هست که بخواهید با جامعهٔ ایرانی-کانادایی به اشتراک بگذارید؟

در کل، تجربه و دانش من در دولت، پیش‌زمینه‌ٔ لازم را در زمانی که به اتاوا برسم، به من می‌دهد و فکر می‌کنم در حال حاضر، مشکلات پیرامون نبود توان مالی، تغییرات اقلیمی و موارد دیگر این‌قدر شدید‌ است که ما فرصتی برای طی کردن منحنی یادگیری نداریم. نامزدهایی برای شرکت در انتخابات به این حوزه آمده‌اند که من تاکنون آن‌ها را ندیده‌ام. من هر روز و برخی مواقع چندین بار در روز در بطن جامعه‌ حضور دارم. من این افراد را ندیده‌ام. آن‌ها را در بطن جامعه ندیده‌ام. ما همچنین نامزدهایی داریم که می‌خواهند به رزومهٔ کاری‌شان متکی‌ باشند. اینکه این کار یا آن کار را کرده‌اند. افراد دیگری هم در این کشور هستند که کارهای مشابه انجام داده‌اند، ولی آیا کسی را داریم که ما را در بطن جامعه بشناسد؟ بداند کجا داریم تقلا می‌کنیم؟ کسب‌وکارمان چیست؟ بچه‌هایمان به کدام مدرسه می‌روند؟ چه مشکلاتی در مدرسه دارند؟ برای همین، وقتی می‌پرسید چرا مردم باید به من رأی بدهند؟ [پاسخ این است که] مردم باید به من رأی بدهند، چون وقتی شما نامزدی را به اتاوا می‌فرستید، نامزدی را می‌فرستید تا جامعهٔ شما را نمایندگی کند. در غیر این‌‌صورت، می‌توانیم فقط ۳۳۸ نفر اهل اتاوا داشته باشیم. با این کار در همهٔ زمان‌هایی که باید صرف سفر به آنجا شود نیز صرفه‌جویی می‌کنیم. اگر بخواهیم صرفاً به رزومهٔ کاری نگاه کنیم، افرادی واجد شرایط‌تر در اتاوا پیدا خواهیم کرد. رزومهٔ من به اندازهٔ همهٔ کسانی که نامشان در برگهٔ رأی نوشته شده قوی است، ولی من تجربه‌های اضافه‌تری در این جامعه داشته‌ام تا بتوانم مشکلات واقعی‌ای که خانواده‌های ما را در اینجا تحت تأثیر قرار می‌دهد، به اتاوا ببرم و از قبل ارتباطاتی در ترای‌-سیتیز دارم تا بتوانم آن‌ها را تحقق بخشم و به انجام برسانم.

بسیار ممنون از وقتی که به ما دادید.

خروج از نسخه موبایل