اولین نخستوزیر و یکی از بنیانگذاران کانادا
ترجمه و تلخیص: زهرا آهنبر – ایران
روز ۱۱ ژانویه در کانادا برای بزرگداشت سر جان مکدانلد، اولین نخستوزیر کانادا و یکی از بنیانگذاران این کشور، به نام وی نامگذاری شده است. هرچند در سالهای اخیر انتقادات زیادی به مواضع و اقدامات نژادپرستانهٔ او در قبال بومیان کانادا وارد شده است، همهساله در این روز برنامههایی برای بزرگداشت یاد او در کانادا برگزار میشود. از آنجمله میتوان به برنامههای آموزشی برای جوانان و نوجوانان بهمنظور آشناکردن آنان با شخصیت و زندگی او اشاره کرد. در این شماره مروری خواهیم داشت بر زندگی او.
سر جان مکدانلد که اولین نخستوزیر کانادا در طی سالهای ۱۸۷۳- ۱۸۶۷ و ۱۸۹۱-۱۸۷۸ بود، در ۱۱ ژانویه ۱۸۱۵ در محلهٔ «رمشورن گلاسکو» در اسکاتلند به دنیا آمد. پدرش «هیو مکدانلد» تاجری ناموفق بود. خانوادهٔ مکدانلد در سال ۱۸۲۰ به کینگستون کانادای علیا (بخشهای جنوبی و شرقی انتاریوی کنونی) مهاجرت کردند. پس از چند کسبوکار ناموفق، سرانجام پدر وی در سال ۱۸۲۹ رئیس کلانتری محلهٔ میدلند شد. مادر او «هلن شاو» در دوران سخت زندگی جان نقش بسیار مهمی داشت. جان در مدارس محلی درس میخواند تا زمانی که خانوادهاش برای فرستادن او به مدرسه «گرامر میدلند» پسانداز کردند. او همانند سایر نوجوانان آن دوره در ۱۵ سالگی فارغالتحصیل شد، در زمانی که فقط فرزندان خانوادههای متمول توانایی ورود به دانشگاه را داشتند.
در سال ۱۸۳۰، جان برای آزمون ورودی انجمن حقوقدانان کانادای علیا به تورنتو رفت. او دورهٔ کارآموزی خود را تحت سرپرستی وکیل موفق «جورج مککنزی» آغاز کرد. در سال ۱۸۳۳ او دستیار دفتر مککنزی شد و در غیاب وی دفتر را اداره میکرد. در سال ۱۸۳۵ جان به کینگستون بازگشت و شروع به وکالت کرد. در سال ۱۸۳۶ مجوز وکالت خویش را دریافت کرد و شهرتی به هم زد. در طی سالهای بعد جان وکالت پروندههای مشهوری را به عهده گرفت و عملکرد فوقالعادهٔ او مورد توجه عموم قرار گرفت و در سال ۱۸۳۸ او دیگر به وکیل مجرب و چهرهای محبوب تبدیل شده بود. جان در سال ۱۸۴۳ پس از فوت پدرش برای تمدد اعصاب به بریتانیا سفر کرد و در آنجا با یکی از اقوام خود به نام ایزابلا کلارک آشنا شد که این آشنایی به ازدواج انجامید.
جان در سال ۱۸۴۳ برای عضویت در هیئت قانونگذاری شهر کینگستون کاندیدا شد و اولین پیروزی انتخاباتی خود را جشن گرفت. در سال ۱۸۴۴ تجار کینگستون به او پیشنهاد عضویت در حزب محافظهکار در انتخابات شورا را دادند که پذیرفت. جان با وجود بیماری همسر و غیبتهای طولانی خود توانست در سال ۱۸۴۶ به شورای ملکه راه پیدا کند در سال بعد توسط «ویلیام دریپر» بهعنوان مأمور وصول پرداختیهای دولت منصوب شد. او برای قبولِ این پست باید حرفهٔ وکالت را کنار میگذاشت. در سال ۱۸۵۱ او توانست دادستان کینگستون شود و در سال ۱۸۵۶ توانست رئیس حزب محافظهکار کانادای غربی شود. جان به یکی از قدرتمندترین مردان دولت تبدیل شد. در سال ۱۸۵۷ توانست در انتخابات دولتی کانادا جایگزین یکی از اعضای محافظهکار در هیئت وزیران سیستم سیاسی ناپایدار مستعمرات شود.
در اواخر همین سال جان همسر خود را از دست داد و سرپرستی پسر ۷ سالهٔ خود را به اقوام واگذار کرد. تلاشهای او باعث شد که در سال ۱۸۵۸ شهر اتاوا توسط ملکه ویکتوریا به پایتخت کانادا تبدیل شود. در همان سال جان پس از شکست حزبش در مجادلات بر سر پایتخت، موقتاً از مقام خود استعفا داد و رقیبش «جورج براون» جایگزین او شد. سپس رئیس هیئت وزیران از مکدانلد خواست که دولتی جدید تشکیل بدهد. در طی دهههای ۱۸۵۰ و ۱۸۶۰ کانادا در دورهٔ شکوفایی بزرگی قرار گرفت. ظهور تلگراف و خط راهآهن ارتباطات را بهبود داد و در مدت کوتاهی کانادا را به جامعهٔ واحدی تبدیل کرد. در طی جنگهای داخلی آمریکا درگیری به مرزهای کانادا نیز کشیده شد و بریتانیا از کانادا درخواست کرد که مقداری از هزینهٔ دفاع از کشور را متقبل شود. در این دوره، جان مکدانلد نتوانست هزینهٔ این امر را فراهم کند و حزب او برای مدتی قدرت خود را در دولت از دست داد. او در این دوره درگیر مشکلات شخصی بود و در انظار و خفا به شدت الکل مینوشید.
در سال ۱۸۶۴ که هیچ حزبی نتوانست ثابت کند که توانایی رهبری کشور را برای مدت طولانی دارد، مکدانلد پیشنهادی از طرف «جورج براون» از اعضای حزب رقیب خود را پذیرفت. پیشنهاد این بود که همهٔ احزاب بهمنظور دستیابی به فدراسیون و اصلاحات سیاسی در یک ائتلاف بزرگ با هم متحد شوند.
جان مکدانلد در سال ۱۸۶۶ دوباره ازدواج کرد و صاحب دختری شد. وی یکی از شخصیتهای برجسته در گفتگوهای احزاب و کنفرانسها بود که منجر به تصویب لایحهٔ آمریکای شمالی بریتانیایی و تولد کانادا بهعنوان یک ملت در اول ژوئیه ۱۸۶۷ شد و پس از تغییرات سیاسیای که در کشور رخ داد، «لرد مانک» او را بهعنوان اولین نخستوزیر دولت جدید کانادا منصوب کرد. کانادا به قلمرو یکپارچهای تبدیل شد که متشکل از دو ایالت شرقی و غربی کبک و انتاریو بود. در اولین روز ژوئیهٔ ۱۸۶۷ که روز ملی استقلال کانادا است او به مقام سر جان ترفیع یافت.
مکدانلد، اولین نخستوزیر دولت جدید کانادا، ۱۹ سال در این پست خدمت کرد و تنها «ویلیام لیون مککنزی کینگ» بیش از او در این پست باقی ماند. در طی سالهای ۱۸۶۷ الی ۱۸۹۶ رشد اقتصادی کانادا کند بود که منجر به مهاجرت بسیاری از ساکنین این کشور به آمریکا شد که رشد اقتصادی سریعتری داشت. راهحل مکدانلد برای این معزل ساخت راهآهن سرتاسری برای تسهیل روند رشد بود. او همچنین سیاست ملی «تعرفههای بالا» را برای حمایت از شرکتهای کانادایی در مقابل رقبای آمریکایی اجرا کرد. او در اوایل شکلگیری دولت فدرال کانادا با مشکلات بسیاری دست و پنجه نرم کرد. بسیاری از نقاط کنونی کانادا خارج از دولت فدرال باقی ماندند و توسط بریتانیا یا آمریکا اداره میشدند. با تلاشهای مکدانلد و اعزام نمایندگانی به لندن، استانهای کانادا کمکم به دولت فدرال پیوستند.
بزرگترین چالش زندگی سیاسی مکدانلد مقابله با پیمان واشنگتن بین آمریکا و بریتانیا در سال ۱۸۷۱ بر سر آبهای آزاد کانادا بود. وی در انتخابات ۱۸۷۲ مشغول تدارکات ساخت راهآهن بود و برای این کار نیاز به سرمایهگذاریهای کلان از سوی تجار داشت. در انتخابات حزب او کرسیهای بسیاری را در مقابل لیبرالها از دست داد. در سال ۱۸۷۳ پس از رسواییهای مالی راهآهن پاسیفیک از مقام خود استعفا داد و دومین نخستوزیر کانادا، الکساندر مککنزی رهبر حزب لیبرال، جایگزین او شد. او همچنین از ریاست حزب محافظهکار نیز استعفا داد که با این امر موافقت نشد. پس از ورشکستگی حزب لیبرال به علت سیاستهای غلطی که اتخاذ کردند، اتمام راهآهن غیرممکن شد زیرا با مشکلات مالی فراوانی روبرو بود و در طی سالهای بعد اتمام پروژه روند بسیار کندی داشت. حزب محافظهکار محبوبیت خود را بازیافت. کمپین مکدانلد پیشنهاداتی برای پیشرفت کشور، توسعهٔ سریع راهآهن، توسعهٔ کشاورزی و جذب مهاجرین ارائه کرد. بسیاری از لایحههای پیشنهادی حزب او در پارلمان به تصویب میرسیدند. بسیاری از این قوانین به رونق و بهبود وضعیت شرکتهای تجاری در کانادا کمک شایانی کرد. با کمک حزب او در سال ۱۸۸۰ بخشهای قطبی شمال کانادا که تحت سلطهٔ بریتانیا بود به خاک کانادا پیوست.
در اواخر سال ۱۸۸۶ مکدانلد تصمیم گرفت در انتخابات شرکت کند، اما سرانجام در انتخابات پارلمانی کانادا در ژانویهٔ ۱۸۸۷ از پارلمان کنار گذاشته شد و حزب لیبرال کبک توانست قدرت را در دولت به دست بگیرد. سرانجام حزب محافظهکار توانستند در انتخابات زمستانی موفقیتآمیز عمل کنند و سر جان بار دیگر نخستوزیر شد. در انتخابات دورهٔ بعدی در سال ۱۸۹۱ نخستوزیر ۷۶ ساله شکست خورد. سپس سر جان سکته کرد، نیمی از بدن او فلج شد و قدرت تکلم خود را از دست داد. سرانجام او در ۶ ژوئن سال ۱۸۹۱ درگذشت و مراسم تشییع باشکوهی برای او برپا شد. جنازهٔ سر جان با قطار به شهر کینگستون برده شد و در گورستان «کاتارکی» به خاک سپرده شد.
بزرگترین دستاوردهای سر جان مکدانلد ساخت و رهبری یک دولت ملی موفق در قلمرو جدید کانادا، بهرهگرفتن از حمایتها برای شکلدادن به یک حزب محافظهکار قوی، ترویج سیاست ملی و تعرفههای حمایتی و ساخت راهآهن سرتاسری کانادا پاسیفیک بودند. او در برابر تلاشهای استانی برای بازپسگیری قدرت در اتاوا مقابله کرد. بحثبرانگیزترین اقدام وی تأییدِ اعدام رهبر مردم میتیس کانادا، لوئیس ریل، بهجرم خیانت در سال ۱۸۸۵ بود که بسیاری از فرانسویزبانان را به حاشیه راند.
صدها سال بعد مواضع سر جان مکدانلد علیه بومیان کانادا هنوز هم یکی از چالشبرانگیزترین صفحات تاریخ کانادا محسوب میشود. او در نطقی در مجلس عوام خواستار جلوگیری از دسترسی بومیان به غذا برای افکندن آنها به ورطهٔ قحطی شده بود. هرچند پاسخ نمایندهٔ اپوزیسیون به او بسیار بحثبرانگیزتر بود چرا که او را متهم کرد بهاندازهٔ کافی برای ایجاد قحطی بین بومیان نکوشیده است. در دورهٔ زمامداری او فرستادن بومیان به مدارس ویژه برای آموزش فرهنگ غربی به بومیان در چارچوب سیاست «همانندسازی» با شدت زیادی به اجرا در آمد. او بومیان کانادا را اقوام وحشی میخواند و حتی کودکانی را که به اجبار به این مدارس فرستاده میشدند، وحشیانی میدانست که میتوانند بخوانند و بنویسند.
چالش بر سر مواضع و اقدامات نژادپرستانهٔ او تا آنجا پیش رفت که در تابستان ۲۰۱۸ و بهعنوان بخشی از روند مصالحهجویی با بومیان، تندیس او را از مقابل در شهرداری ویکتوریا در بریتیش کلمبیا برداشتند. همچنین دولت اسکاتلند، زادگاه او، همهٔ منابع مربوط به او را از وبسایت رسمیاش برداشت. در شهر رجاینا در استان ساسکاچوان هم معترضان دستهای تندیس او را قرمز رنگ کردند تا نمادی از خونآلود بودن دستهایش باشد.
روستای کوچکی در ایالت منیتوبا و قلهای در «راجرز پاس»، پارک «سرجان مکدانلد در اتاوا»، فرودگاه بینالمللی «مکدانلد-کارتیر» و بزرگراه «۴۰۱ انتاریو» بهیاد او نامگذاری شدهاند. در سال ۲۰۰۱، پارلمان کانادا روز ۱۱ ژانویه را بهعنوان «روز سرجان مکدانلد» نامگذاری کرد. از سال ۱۹۷۱ به بعد چهرهٔ او بهروی اسکناسهای ده دلاری کانادا چاپ میشود و در سال ۲۰۱۵ برای بزرگداشت دویستمین زادروز سر جان، تصویر وی روی سکهٔ دو دلاری کانادا حک شد. تعدادی مجسمه و میدان نیز در این کشور به یاد او ساخته شدهاند.
منبع: ویکیپدیا