تانگویی برای «تمام فصول»

تانگویی برای «تمام فصول»

حمیدرضا یعقوبی سنت لورنزو، آرژانتین؛ سال ۱۳۶۹ خودمان بود و ۱۹۹۰ فرنگی، نشسته در قهوه‌خانه‌ای، گوش می‌سپارم به صدایی گویی غبارگرفته و از اعماق زمان برآمده، صدایی کاملاً خش‌دار از همنشینیِ سالیان با دود سیگار برخاسته از صفحهٔ گرامافونی در کنج آن محفل نوش و لابه‌لایش اصواتی درهم به‌زبان شیرین اسپانیول محلی از هم‌صحبتی مشتریان. مشتریانی همیشگی که گویی صدای گرام عادتی بر لحظه‌هایشان است؛ آهنگی مستمر شنیده. به‌زحمت با تکلم چند واژهٔ اسپانیول و…

بیشتر بخوانید