پروژهٔ اجتماعی (۶۶) – کار اجباری

پروژهٔ اجتماعی (۶۶) – کار اجباری

مژده مواجی – آلمان همکارم با کلافگی وارد اتاق کارمان شد. تماس تلفنی طولانی با مرکز کاریابی خسته‌اش کرده بود. – سر در نمی‌آورم، چرا کارمند مرکز کاریابی اصرار دارد به مراجعم کاری بدهد که او اصلاً به آن علاقه ندارد.  رو به او کردم و پرسیدم: – چه کاری؟ – کار در انبار. چون در حال حاضر نیاز به اشتغال در این کار زیاد است. مراجعم در سوریه سال‌ها تجربهٔ کار حسابداری را دارد. هر…

بیشتر بخوانید

پروژهٔ اجتماعی (۶۵) – سیگنال فلافل‌های ترد و تند

پروژهٔ اجتماعی (۶۵) – سیگنال فلافل‌های ترد و تند

مژده مواجی – آلمان از وقتی که زبان آلمانی را تا مقطع ب-۲ تمام کرده بود، خانه‌نشین‌شدن کلافه‌اش می‌کرد. سال‌ها مغازه‌داری در سوریه و قبل از آن کار گارسونی، وقت سرخاراندن برایش نگذاشته بود. از روزی که او را می‌شناسم، تردید داشت که در آلمان مشغول به چه کاری شود. مدتی از کار در انبار حرف می‌زد. به محل کارمان می‌آمد تا برایش درخواست بنویسم. درخواست‌نوشتن را کاری پر دردسر می‌دید و فلسفه‌اش این بود: «والله،…

بیشتر بخوانید

یادداشت سردبیر: روزی برای زمینِ ازنفس‌افتاده از جنگ و آلودگی

یادداشت سردبیر: روزی برای زمینِ ازنفس‌افتاده از جنگ و آلودگی

سیما غفارزاده – ونکوور خبرهای دنیا را که مرور می‌کنی، می‌بینی دَرَش همچنان بر همان پاشنه می‌چرخد. قدرت‌های دنیا بالا سرِ تن مجروح و خونینِ سوریه زورآزمایی می‌کنند و برای هم شاخ و شانه می‌کشند. یکی، آن دیگری را به بمباران شیمیایی متهم می‌کند، آن دیگری علاوه بر دروغ خواندنِ این اتهام، آن را صحنه‌سازی می‌داند و تهدید می‌کند اگر طرف مقابل دست از پا خطا کند، او را بی‌پاسخ نخواهد گذاشت. این‌طرف نیز، برای…

بیشتر بخوانید

یادداشت سردبیر: تلنگرانه و بهاری که از راه می‌رسد

یادداشت سردبیر: تلنگرانه و بهاری که از راه می‌رسد

سیما غفارزاده – ونکوور داریم آخرین شماره در سال ۱۳۹۶ را می‌بندیم، و من فکر می‌کنم لابد باید از شادی‌ها نوشت، از عطر سنبل و نوای بلبل، باید جشن گرفت شکوفایی و جان گرفتنِ طبیعت را؛ طبیعتی که آماده می‌شود دوباره ردای سبزش را بر تن کند، باید غم‌ و غصه‌ای به دل راه نداد، دستِ‌کم در این روزها که همه، به‌خصوص ما ایرانیان و دیگرانی که نوروز را جشن می‌گیرند، به استقبال نوبهار می‌روند، باید…

بیشتر بخوانید

برای کودکان شیمیایی ادلب شعری از بی‌تا ملکوتی

برای کودکان شیمیایی ادلب شعری از بی‌تا ملکوتی

بی‌تا ملکوتی – جمهوری چک در فاصلهٔ دو چشمت مسیح پایین آمد از هر چه صلیب و بازگشت به رحم مریم بَسّم نبود سینهٔ خشک دخترکان سردشت و دهان پرتاول مردان حلبچه وقتی مادرشان بودم چهارده‌ساله در فاصلهٔ دو چشمت کش آمدم از خلط تا خان شیخون از استخوان تا ادلب از نفس تا تنگی تا تنگ تا تُنگ خالی و ماهی سرخ سرگردان میان دو گلوله نگاهش کن! مریم است چهارده‌ماهه با طعم شیرین…

بیشتر بخوانید

سخن سردبیر – نجات‌دهنده در گور خفته است

سخن سردبیر – نجات‌دهنده در گور خفته است

سیما غفارزاده انگار دیگر قرار نیست اتفاق خوبی بیافتد؛ گویی صلح و نیکی از دنیا رخت بربسته است. روزگاری است که شادی، نیک‌بختی و آرامش تنها سهمِ اقلیتی‌ست شاید، شاید… کافی‌ است نگاهی به تیتر خبرهای یکی دو هفتهٔ گذشته بیاندازیم، و صد البته که این‌ها هیچ‌یک تازگی ندارند و گوش‌ها از آن‌ها پُر… جزئیات جدید از فاجعه برخورد ۲ قطار در سمنان؛ شرق حلب بی‌شباهت به گورستانی بزرگ نیست؛ معلم بهبهانی به علت فقر…

بیشتر بخوانید

کانادا برای پذیرش ۶٬۰۰۰ پناهندهٔ سوری تا پایان سال جاری میلادی آماده می‌شود

کانادا برای پذیرش ۶٬۰۰۰ پناهندهٔ سوری تا پایان سال جاری میلادی آماده می‌شود

وزارت مهاجرت، پناهندگان و شهروندی کانادا از برنامه‌ریزی برای پذیرش ۶٬۰۰۰ پناهندهٔ سوری تحت پشتیبانی دولت فدرال، تا پایان سال جاری میلادی خبر داد. به‌گزارش رسانهٔ همیاری، این وزارت‌خانه اعلام کرد که در هفته‌های آتی پذیرش پناهندگان سوری و اسکان آنان در سرتاسر کانادا شتاب بیشتری می‌گیرد. این اقدام به‌دنبال ادامهٔ بررسی پرونده‌های پناهندگان و برگزاری جلسات اطلاع‌رسانی و آشنایی پیش از ورود برای آنان در طول تابستان که منجر به آماده شدن تعداد بیشتری…

بیشتر بخوانید