سه شعر از زنده‌نام محمدعمرعثمان (ژنرال پاییز)

سه شعر از زنده‌نام محمدعمرعثمان (ژنرال پاییز)

برگردان: خالد بایزیدی (دلیر) – ونکوور محمدعمر عثمان متخلص به ژنرال پاییز در سال ۱۹۵۷ میلادی در شهر سلیمانیهٔ عراق چشم به جهان هستی گشود. وی در دههٔ هشتاد، در کردستان عراق جزو شاعرانی بود که تأثیر بسزایی بر شعر معاصر کردستان گذاشت. عثمان شاعری متفاوت، پیشرو و آوانگارد به‌شمار می‌رفت و با چاپ مجموعه شعرهایش تحت عنوان «در غربت» سبک و زبان تازه‌ای در شعر معاصر کردستان به‌وجود آورد، شعرهایی که به زبان‌های فرانسه و…

بیشتر بخوانید

آب را گل نکنیم – به‌مناسبت نود و یکمین زادروز سهراب سپهری، شاعر و نقاش طبیعت‌گرا

آب را گل نکنیم – به‌مناسبت نود و یکمین زادروز سهراب سپهری، شاعر و نقاش طبیعت‌گرا

محمود آجرلو – ایران «آب را گل نکنیم» به‌مثابهٔ یک پرچم است، عنوانی برای یک مقاله یا نامی برای یک کتاب، که ویژگی برجستهٔ آن، همدلانه بودنش با فهم عامه است، مانند نام فلسفهٔ ملاصدرا که نام آن «حرکت جوهری» است و عنوان «حرکت جوهری» به‌مثابهٔ پرچم بر رویِ کشتی «جوهر» است که هزاران تفسیر و تعبیر نمی‌توانند «جوهر» ملاصدرا را از حرکت بازدارند. سهراب سپهری وقتی در شعر پرآوازه‌اش می‌گوید «آب را گل نکنیم»…

بیشتر بخوانید

رنگ‌آمیزی فلسفه و اسطوره با شعر – نقدی بر کتاب شعر «زنی میان دو تاریکی» سرودهٔ فرناز جعفرزادگان

رنگ‌آمیزی فلسفه و اسطوره با شعر – نقدی بر کتاب شعر «زنی میان دو تاریکی» سرودهٔ فرناز جعفرزادگان

پرویز حسینی – ایران  فریاد به یاد نمی‌آورد دعوت خاک را و آن عبور پُرلکنتی  که می‌گفت  آن کلاغی که خواب‌هایش را  در زمین دفن کرد تاریکی را به خاک هدیه داد سومین مجموعه شعر خانم فرناز جعفرزادگان، فضایی کاملاً متفاوت دارد. از یک‌سو، ایجاز و کوتاهی در سروده‌ها کمتر دیده می‌شود و شاعر از فرم قبلی تا حدودی فاصله گرفته است و از سوی دیگر، به‌لحاظ محتوا، شاعر به اسطوره گرایش آشکاری نشان داده…

بیشتر بخوانید

صدای تلخ تنهایی

صدای تلخ تنهایی

نگاهی به کتاب شعر «آدم از کدام فصل به زمین افتاد» سرودهٔ فرناز جعفرزادگان ایرج خواجه‌پور – ایران مجموعه شعر «آدم از کدام فصل به زمین افتاد» سرودهٔ فرناز جعفرزادگان پس از مجموعه شعر اول او، «ثانیه‌های گیج»، نشان از آن دارد که شاعر هرچند هنوز کوتاه می‌سراید و ساده و بی‌تکلف، اما در این مسیر به پختگی بیشتر در اندیشه و محتوا دست یافته است و هم بی‌گرایش به افراط، به فرم و زبان…

بیشتر بخوانید

عاشقانه‌هایی از خالد بایزیدی (دلیر)

عاشقانه‌هایی از خالد بایزیدی (دلیر)

از مجموعه شعر «باران عشق»، انتشارات ایران جام – تهران، ۱۳۹۳ خالد بایزیدی (دلیر) – ونکوور ۱ اگر لمس تن تو گناه است  من عاشقانه آن گناه را دوست دارم  و نوید آن آتش جهنم را نیز…  ۲ من هرگز تسلیم هیچ جنگی نشدم  اما به‌گاهِ رقصِ تن مرمرینت برای به‌دست آوردن یک وجبش چون سربازی خسته از جنگ بدون هیچ نبردی تسلیمت شدم ۳ تو را که بوسیدم من به جاری شدن رودخانهٔ عسل…

بیشتر بخوانید

مقام برتر جشنوارهٔ شعر اروپا در رومانی برای ساناز داودزاده‌فر

مقام برتر جشنوارهٔ شعر اروپا در رومانی برای ساناز داودزاده‌فر

ساناز داودزاده‌فر که به‌تازگی دومین مجموعه شعر خود را با عنوان «مردن با پایان باز» در نشر داستان منتشر کرده است، به دعوت جشنوارهٔ شعر اروپا که هر ساله در رومانی برگزار می‌شود، در این فستیوال شرکت کرد. این جشنوارهٔ شعر در روزهای چهارم و پنجم ماه مهٔ گذشته (May 2019) در شهر سینایا در رومانی برگزار شد. ساناز داودزاده‌فر با مجموعه شعر اول خود، یعنی «روی حروف مرده راه می‌روم» که به زبان‌های عربی…

بیشتر بخوانید

سه شعر تازه از فرشته وزیری‌نسب

سه شعر تازه از فرشته وزیری‌نسب

فرشته وزیری‌نسب – آلمان این دَوَران این دَوَران در سرم طعم خاک می‌دهد طعم انار‌های کال و ممنوع باغچه طعم آب خنک حوض در ظهرهای بی‌خواب تابستان طعم رنگ در باغ‌های میوهٔ دزدی طعم اشتیاق دست‌های تو بر گونه‌های من طعم گس بوسه‌های دزدانه، نارس این دَوَران در سرم بوی خاک می‌دهد بوی گل‌های اطلسی در فروپاشی قطره‌های آب بوی ریس‌های پهن‌شده بر پشت‌بام‌ها بوی طرح‌هایی که پنهان می‌کشیدی از من بوی گل‌های رنگ‌رنگ در باغ‌های…

بیشتر بخوانید

چهل‌سالگی، شعری از سعید جاوید

چهل‌سالگی، شعری از سعید جاوید

سعید جاوید – آمریکا این شهر، این خیابان، این محله، این کوچهٔ قدیمی، چهل سال است، در بهت ناباور خویش، با یک انتظار کهنهٔ تاریخی، با دهان باز، به آسمان خیره مانده است. این خیابان، این خیابان کرخت و کشدار، ولنگ و ولنگار، این خرفت پیر، چهل سال است، با نام تازهٔ خود خو نمی‌کند. این کوچه‌های پیچاپیچ، با خانه‌های پیر بی‌حوصله، دیوارهای شکم‌داده، جوهای کهنه، با لجن‌های چهل سال پیش ازین، و مردانی که، چهل…

بیشتر بخوانید

سهم گمشده شعری از فوزیه رجبی

سهم گمشده شعری از فوزیه رجبی

فوزیه رجبی – ونکوور   من به‌دنبال سهم گمشدهٔ تو در بازار زندگی می‌گردم سهم خنده‌های نشکفته‌ای که از لبانت به تاراج رفت سهم نسیم نوازش‌هایی که بر گونه‌ات نگذشت سهم بوسه‌هایی که بر گیسوانت ننشست سهم دست‌هایی که هیچ‌گاه به گرمی فشرده نشد سهم دیدگانی که برق امید را لحظه‌ای میزبان نبودند و همیشه آلودهٔ‌ حسرتی جانکاه بودند و من به‌دنبال شادی‌های گمشدهٔ تو به فردا خواهم رسید.

بیشتر بخوانید

چند شعر عاشقانه از پل الوار (Paul Éluard)

چند شعر عاشقانه از پل الوار (Paul Éluard)

برگردان: غزال صحرائی – فرانسه «شب هیچ‌گاه کامل نیست» از مجموعه شعر «آخرین شعرهای عاشقانه» شب هیچ‌گاه کامل نیست همیشه آنجا – چرا که من می‌گویم، چرا که من بدان تأکید می‌ورزم – در انتهای اندوه، پنجره‌ای باز است پنجره‌ای ‌روشن همیشه آنجا رؤیایی بیدار مانده است همیشه آنجا خواهشی هست برای برآوردن عطشی برای سیراب شدن قلبی بخشنده دستی به‌پیش‌آمده، آغوشی گشوده چشمانی دقیق و مراقب و یک زندگی، زندگی‌ای برای با هم سهیم شدن……

بیشتر بخوانید
1 4 5 6 7 8 14