شعرهایی از رضا کاظمی برای کیان پیرفلک

شعرهایی از رضا کاظمی برای کیان پیرفلک

رضا کاظمی – ایران    ۱ آه پسرک! پسرکِ سبزهای سرخ و سرخ‌های شکفته بر خیابان، آیا در زندگیِ دیگر دوباره پرنده‌ای خواهی شد آوازخوانِ کوچه‌های آزادی؟ آیا در زندگیِ دیگر فصل پاییز ماهی به‌نام «آبان» خواهد داشت این‌گونه که زین پس تمام فصل‌های ما پاییز و ماه‌های ما آبان؟! آه پسرک! پسرکِ سرخ‌های جاری بر رودِ سبزِ خیابان، تو دیگر برای همیشه بخواب ما جای تو برای همیشه زندگی می‌کنیم و از شرم می‌میریم!  …

بیشتر بخوانید

چند شعر از خالد بایزیدی (دلیر) برای نگین عبدالملکی، ژینا امینی و دیگر جانباختگان جنبش «زن، زندگی، آزادی» 

چند شعر از خالد بایزیدی (دلیر) برای نگین عبدالملکی، ژینا امینی و دیگر جانباختگان جنبش «زن، زندگی، آزادی» 

خالد بایزیدی (دلیر) – ونکوور ۱ روزی نامت نگین هر انگشتری می‌شود زن و مرد دست روی سینه‌هایشان می‌گذارند تا به خیابان بگویند: این نام خاطرت هست!؟ که خون جوانش سنگ‌فَرشَت شده بود…  ۲ پاییز را به رخ بهار نکشید در زردترین روزها او سبزترین برگ است همراه با شاخه‌گلی سرخ ۳ رنگ مادر پرید از قاصدکی که پشت پنجره دید نکند دخترک گلم زیبایی‌اش در سنگ‌فرش خیابان آماج تیرهای حقارت شده و زلف‌های پریشانش…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – خیلی‌ها خواستند بروند و نتوانستند

در جست‌و‌جوی بهشت – خیلی‌ها خواستند بروند و نتوانستند

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران خبر دستگیری‌اش را توی فضای مجازی می‌خوانم و هشتگ‌هایی را که برای آزادی‌اش زده‌اند. این روزها مدام خبر دستگیری می‌خوانیم. تازه باید امیدوار باشیم که خبر دستگیری باشد و نه مرگ. به نجات آن که دستگیر شده امیدی هست. اما آن که مرده را چگونه می‌توان نجات داد؟ به عکسش نگاه می‌کنم و با خودم می‌گویم چقدر قیافه‌اش برایم آشناست….

بیشتر بخوانید

دف‌‌ها، شعری از مهرخ غفاری مهر برای مهسا (ژینا) امینی

دف‌‌ها، شعری از مهرخ غفاری مهر برای مهسا (ژینا) امینی

مهرخ غفاری مهر – ونکوور به اعظم اختر، به‌یاد ژینای زندگی او می‌رفت و تمامی اندامش می‌گریست جز چشم‌هایش نشناختش شاعر، به‌نجوا صدایش کرد:  ستاره! تمامی اندامش می‌گریست جز چشم‌هایش کوچه‌های خاکی شهر غمگین بودند پای شاعر توان رفتن نداشت اختر اما  با لبخندی بر گوشهٔ لب می‌گریست تمامی اندامش می‌گریست  جز چشم‌هایش زنی خیابان را جارو می‌کرد زنی به فرزندش شیر می‌داد زنی غذای خود را در کنار خیابان می‌پخت زنی ادرار فرزندش را از کنار خیابان…

بیشتر بخوانید

شعری از گروس عبدالملکیان برای دختران ایران

شعری از گروس عبدالملکیان برای دختران ایران

گروس عبدالملکیان – ایران   تمام این سال‌ها داشتید بلند می‌شدید داشتید از پیچ‌و‌خم‌هایتان عبور می‌کردید داشتید به راهتان ادامه می‌دادید داشتید در سکوت… رودخانه‌ای که چهل سال زیر روسری مانده باشد از کارون بلندتر است!   موها بلند می‌شوند تا به خیابان بیایند تمام حرف‌هایی که در سر داشتیم از سر روییده‌اند   چه رنگ‌ها، چه سروها، چه شاخه‌ها! اگر جای جنگل بودم از خود بیرون می‌رفتم تا به درخت‌هایم نگاه کنم موها زنده‌اند…

بیشتر بخوانید

شعرهایی از رضا کاظمی برای مهسا (ژینا) امینی

شعرهایی از رضا کاظمی برای مهسا (ژینا) امینی

رضا کاظمی – ایران    ۱ پرنده از روزن نور گذشت آزادی‌اش را پر کشید و تمام حجم قفس ماند برای ما ۲ خاک را اگر بشکافی نگاهت هنوز ستارهٔ سَحَر است که با ما حرف می‌زد و میان دستانت هنوز پرندهٔ آوازی که بهار را آیه به آیه تفسیر می‌کرد. خاک را اگر بشکافی کدورت از شب می‌ریزد ملال از روز غربت و تنهایی از ما. * * * آه، خاک را اگر بشکافی!…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – بهای ماندن سنگین است

در جست‌و‌جوی بهشت – بهای ماندن سنگین است

آرام روانشاد – ایران تقریباً چهار سال است که اینجا برایتان از مسافرانی می‌نویسم که در جست‌و جوی بهشت‌اند. هر کدام برای رفتن و کَندن از وطن دلیلی دارند. اما یک‌چیز در بین تمام آن‌ها مشترک است و آن اینکه اینجا را جهنم می‌بینند. فکرش را بکنید؛ خاکت را، جایی را که عزیزانت هستند، برایت مثل جهنم کنند. بعد تو در پی بهشتی باشی که آن‌سوی آب‌هاست. برای همین اسم مطلب را گذاشتم در جست‌وجوی بهشت. …

بیشتر بخوانید

شعرهایی از خالد بایزیدی برای مهسا (ژینا) امینی

شعرهایی از خالد بایزیدی برای مهسا (ژینا) امینی

خالد بایزیدی (دلیر) – ونکوور   ۱ دیشب! خدا را در خواب دیدم رنگ به رخ نداشت از اندوه زنی که بی‌گناه  کشته شد ۲ شهر! دلتنگ آن زنی است که صدای پایش آرامش می‌بخشید پرندگان را و عابران را و بوی عطرش در مشام اهالی می‌پیچید و به تن یاران می‌نشست ۳ وقتی می‌بینم خلقت خدا  به جرم زیبایی در خاک مدفون می‌شود پیامبران دروغین را دشنام می‌دهم و او را گواه می‌گیرم که…

بیشتر بخوانید

شعری از پرتو نوری‌علا برای مهسا (ژینا) امینی

شعری از پرتو نوری‌علا برای مهسا (ژینا) امینی

پرتو نوری‌علا – آمریکا میرا تو نیستی، مهسا! میرا تو نیستی، مهسا! جانِ جوانِ زندگی، ژینا! به شوقِ دیدارِ قوم و خویش، به عشق گشت‌و‌گذار، «سقز» را پشت سر گذاشتی و به پایتخت هفت‌سر جلاد پا نهادی. در دمی ناغافل گیسوانِ آغشته به عطر گل‌های کردستان بیرون‌زده از گوشه و کنار سربندت حرامیِ چشم‌چرانِ «گشت ارشاد» را به طمع نزدیک‌بودن با تو  – حتی برای دقایقی – وسوسه کرد و ترا به قصد ارشاد به…

بیشتر بخوانید

شعری از بی‌تا ملکوتی برای مهسا (ژینا) امینی

شعری از بی‌تا ملکوتی برای مهسا (ژینا) امینی

بی‌تا ملکوتی – جمهوری چک   ژینا! تو روزی، تو‌ صبحی تو خاکی، تو آبی همان آوایی از قعر شب گندمی روییده بر دهان چاه طعم خونی بر رسم تن ژینا! تو تنی، چشمی آئینی، وطنی رگی، پنجره‌ای همان صدای مرثیهٔ تهمینه‌ای لالایی ترسناک مادری از لبان بسته‌اش ژینا! تو ردایی، تو فرودی تو انتهایی، «تو بستری» تو استخوانی، تو مرگی حلقوم همان دختری که مرده بود و می‌خواند مرده بود و گیس‌هایش می‌بارید ژینا!…

بیشتر بخوانید
1 2 3 4 5 14