داستان شکل‌گیری یک فیلم: ناگهان سرْبریده

داستان شکل‌گیری یک فیلم: ناگهان سرْبریده

مجید سجادی تهرانی – ونکوور همه‌چیز، بیست و سه سال پیش، اواخر دههٔ هفتاد شمسی، دوران رونق تئاتر بعد از انقلاب، از کافهٔ تئاتر شهر تهران آغاز شد. آریو که آن زمان جوانی هفده‌ساله بود، بدون برنامه‌ریزی و اطلاع قبلی سر از اجرای نمایشنامه‌خوانی‌ای دانشجویی از متنی نمایشی درآورد که شبیه هیچ‌چیزی نبود که قبل از آن خوانده بود و تا دهه‌ها بعد دست از سرش برنداشت. نمایشنامه اسم طولانی عجیبی دارد به‌نام «ناگهان، هذا حبیب‌الله…

بیشتر بخوانید

«ایرانِ کوچک» محمدعلی؛ الگویی برای همدلی و درک متقابل در دوران بدبینی‌ها و بی‌اعتمادی‌ها

«ایرانِ کوچک» محمدعلی؛ الگویی برای همدلی و درک متقابل در دوران بدبینی‌ها و بی‌اعتمادی‌ها

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. هومن کبیری پرویزی – ونکوور پدر، پدر ادبی، پدر معنوی، استاد، دوست، وطن، پناهگاه، پشتیبان و…  در چند روزی که از درگذشت استاد محمد محمدعلی گذشته است، این‌ها عبارت‌هایی بودند که بارها و بارها از زبان دوستان، شاگردان و دوستداران استاد در توصیف او شنیدم و چقدر همه‌شان درست، زیبنده و برازندهٔ شخصیت او…

بیشتر بخوانید

آشنایی من با استاد محمدعلی و کارگاه داستان‌نویسی ونکوور

آشنایی من با استاد محمدعلی و کارگاه داستان‌نویسی ونکوور

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. کامران قوامی – ونکوور آشنایی من با استاد ساده شروع شد؛ در جمعی ساده و دوستانه با نوشیدنی و طنز، و بعد فهمیدم ایشان نویسنده‌اند و کارگاه داستان‌نویسی ونکوور را اداره می‌کنند. و من که پنجاه‌سالگی را داشتم رد می‌کردم، گفتم وقتش است به علاقه‌ای که در گذر زمان دفن شده بپردازم و رفتم…

بیشتر بخوانید

بدرود انسانِ مهربان

بدرود انسانِ مهربان

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. تیا فهیمی والا – ونکوور به استاد نازنینم، محمد محمدعلی  برای این روزها. درست لحظهٔ بیدارشدن من و شهر. آن لحظه‌ای که نبودنش قبل از من در من و در شهر بیدار می‌شود.  یادتان می‌آید؟  روزی تمام فعل‌های آمدن را به هزار زبان دنیا ترجمه کردیم؟  آنجا که میان خنده‌های شما، آمدن به زبان…

بیشتر بخوانید

نام و یادت ماندگار

نام و یادت ماندگار

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. فریبا فرجام – ونکوور خواندن و نوشتن را در حقیقت در کارگاه شما آغاز کردم. خواندن برای فهمیدن، نوشتن برای فهمیده‌شدن. خواندن برای انسان‌بودن، نوشتن برای انسان‌ماندن. در کارگاهت درس زندگی می‌دادی، درس جسارتِ خودبودن و پذیرفتن همهٔ خودهای دیگر همان‌طور که هستند. به ما امکان وسیع‌تر دیدن و عمیق‌تر شنیدن در کنار همدیگر…

بیشتر بخوانید

از غم باید به امید پل زد

از غم باید به امید پل زد

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. نیکی فتاحی – ونکوور تو وطن بودی! برای ما که سال‌هاست در غربت زیسته‌ایم، تو خانه بودی. و مگر وطن چیزی به‌جز زبان مادری‌ست؟ تو روح زبان بودی در این دیار کلام‌های بیگانه. در این سرزمین پیوندهای سست و دوستی‌های بی‌فروغ، چراغ بودی؛ بی‌توقع، بی‌غش، بی‌دریغ…  تا به‌حال رفتن انسان از وطن غربت نام…

بیشتر بخوانید

در اندوه‌یادِ محمد محمدعلی

در اندوه‌یادِ محمد محمدعلی

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. مهرخ غفاری مهر – ونکوور آنگاه که در جست‌وجوی «ثقل زمین» بودیم، نمی‌دانستیم جهان چه آشفته‌بازاری است. نمی‌توانستیم و نمی‌خواستیم باور کنیم سختی راه انسان‌شدن و انسان‌بودن را. چه فروتنانه و چه ساده‌اندیشانه به دنیا نگاه می‌کردیم. آن روزها که شور بود و شراره‌های نگاه نوجوانی و جوانی ما، همان روزگاری بود که در…

بیشتر بخوانید

از خاطرات محمد عموئی با استاد محمدعلی

از خاطرات محمد عموئی با استاد محمدعلی

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. محمد عموئی* – ونکوور در ونکوور، من یکی از قدیمی‌ترین افرادی هستم که چند سال قبل از انقلاب با زنده‌یاد محمد محمدعلی آشنا و همکار اداری بودیم. حدود چهل سال است که با خانواده از ایران کوچ کرده‌ایم. سی‌ام ماه آوریل امسال، همسرم و من در برنامهٔ رونمایی دو کتاب از دانشجویان استاد، یعنی…

بیشتر بخوانید

نامه‌ای از خارج به داخل!

نامه‌ای از خارج به داخل!

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. جواد عاطفه – ایران محمدمحمدعلی برای همیشه رفته و این بسیار غم‌انگیز و تلخ است. زیبایی آن سیما، شکوه آن خنده‌ها و گرمای مهرش از من و ما دریغ شده و طنین صدای گرم و خش‌دارش در باد گم شده! محمد محمدعلی برای من یگانه بود؛ و تنها و تنها شبیه خودش بود. او…

بیشتر بخوانید

درخواست حذف سه‌شنبه از روزهای هفته

درخواست حذف سه‌شنبه از روزهای هفته

این مطلب در شمارهٔ ۱۹۵ رسانهٔ همیاری، یادنامهٔ استاد محمد محمدعلی، منتشر شده است. برای خواندن سایر مطالب این یادنامه اینجا کلیک کنید. مینا صاحب‌اختیاری – ونکوور حضور محترم استاد عزیزم،  سلام،  با امید به اینکه تا الان سفر به قرار و آرامش گذشته باشد، برایتان می‌نوسم. اگر از احوالات من خواسته باشید، مختصر بگویم زیاد رو‌به‌راه نیستم. انگشت اشارهٔ دست راستم ضرب دیده و به‌قول مادر جانم رنجیده، روح و جانم هم که از بعد از…

بیشتر بخوانید
1 4 5 6 7 8 41