پروژهٔ اجتماعی (۶۳) – بار دیگر اروپا

پروژهٔ اجتماعی (۶۳) – بار دیگر اروپا

مژده مواجی – آلمان علی‌رغم‌ آشفتگی‌اش سر وقت به برنامهٔ کوچینگ شغلی رسید. آشفتگی‌اش را در چشم‌های آبیِ نگرانش می‌شد دید. موهای بلندِ صافِ بلوندش را که روی پُلیور صورتی‌رنگش ریخته بود، مرتب کرد و روی صندلی نشست. موبایلش را با کمی تردید از توی کیف دستی‌اش درآورد و روی میز گذاشت. قبل از اینکه کارمان را شروع کنیم، از او‌ پرسیدم: «چه خبر از اوکراین؟ امروز تمام اخبار در این مورد است.‌» دست‌هایش را در…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – دور، دور و دورتر

در جست‌و‌جوی بهشت – دور، دور و دورتر

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران آینه‌ام را از توی کیفم درمی‌آورم و به خودم نگاه می‌کنم. چشم‌هایم پف کرده است. چند شب است اصلاً نخوابیده‌ام. یک شب خوابم کم و زیاد شود، قیافه‌ام چنان به‌هم می‌ریزد که انگار تمام غم‌های دنیا را به صورتم دوخته‌اند. همان رژ لب کم‌رنگی را هم که هر روز صبح می‌زدم، نزده‌ام و رنگم پریده است. کیف لوازم آرایشم را…

بیشتر بخوانید

پروژهٔ اجتماعی (۶۲) – وحشت از رسوایی

پروژهٔ اجتماعی (۶۲) – وحشت از رسوایی

مژده مواجی – آلمان وارد اتاق کارم شد و چترش را که قطره‌های باران از آن می‌چکید، گوشه‌ای گذاشت. احوالپرسی کردیم. پالتوش را که آویزان می‌کرد، گفت: – چه هوای سرد و بارانی‌ای. از پنجره نگاهی به آسمان یک‌دست خاکستری و تیره انداختم. – دلم نور خورشید می‎خواهد و گرما. خندید و با روحیه‌ای خوب کیف دستی‌اش را باز کرد. دفتر یادداشت و تعداد زیادی کاغذ از کیفش بیرون آورد. با ذوق گفت: – ببینید چقدر…

بیشتر بخوانید

نگهداشت زبان زیبای فارسی – قسمت بیست و نهم 

نگهداشت زبان زیبای فارسی – قسمت بیست و نهم 

قسمت قبلی این مطلب را در اینجا بخوانید دکتر محمدرضا رخشانفر – ونکوور در شمارهٔ قبل خاطره‌اى از شهر پاریس نوشتیم؛ اینکه چقدر به فرانسه‌زبانان برمى‌خورد کسى در آنجا به زبانى خارجى صحبت کند. حال، به چند خاطرهٔ دیگر از کشورهاى معروف اروپایى توجه نمایید که وضع مقابله‌شان با زبان‌هاى غیربومى به‌همان منوال است. من از پیش چند کلمه و دو سه جمله مورد نیازم را از هتل‌ها یا از راهنماهاى تورها مى‌پرسیدم و مى‌نوشتم که راحت به…

بیشتر بخوانید

از مجموعهٔ «من نبودم، تو نبودی» قسمت سوم – قاصدک و درخت پیر مرداب

از مجموعهٔ «من نبودم، تو نبودی» قسمت سوم – قاصدک و درخت پیر مرداب

امید بهمن‌پور – ونکوور در مجموعه‌داستان‌‌های کوتاه‌ «من نبودم، تو نبودی» زمان و مکان داستان نامعلوم است. می‌تواند داستان در گوشهٔ دیگری از هستی اتفاق افتاده باشد؛ سرزمینی که در آن موجودات زنده‌اش فاقد جانوری به اسم انسان باشد، یا داستان زندگی جانورانی در آینده‌‌ای بسیار دور باشد؛ زمانی که زمین از جانوری به اسم انسان پاک شده، و رد پایی هم از آن به‌جا نمانده باشد. راوی این داستان‌ها صرفاً یک شبح ادراک است. *…

بیشتر بخوانید

معرفی فیلم و سریال: من شیطان را دیدم – I Saw the Devil

معرفی فیلم و سریال: من شیطان را دیدم – I Saw the Devil

آرام روانشاد – ایران کارگردان: کیم جی-وون محصول: ۲۰۱۰ بازیگران: لی بیونگ-هان، چویی مین-سیک، اوه سان-ها، چئون هو-جین، جئون گوک-هوآن، کیم یون-سئو جوایز: جایزهٔ بزرگ جوایز هنری بکسانگ، جایزهٔ بُلو دراگون برای بهترین موسیقی و بهترین فیلم‌برداری، جایزهٔ گرند بِل برای بهترین نورپردازی، جایزهٔ فیلم آسیا برای بهترین تدوین، جایزه‌‌ٔ انجمن حلقهٔ منتقدان فیلم آستین برای بهترین فیلم زبان خارجی، جایزهٔ جشنوارهٔ بین‌المللی فانتاسپورتو برای بهترین فیلم و بهترین کارگردان، و جایزهٔ انجمن حلقهٔ منتقدان فیلم…

بیشتر بخوانید

دیدار دوباره، دو دهه بعد (۱) – ولانتین و ژولی

دیدار دوباره، دو دهه بعد (۱) – ولانتین و ژولی

مجید سجادی تهرانی – ونکوور فکرکردن به معنای زندگی و مرگ در چهل و اندی سالگی امر متداولی است؛ مرور خاطرات و حسرت موقعیت‌های ازدست‌رفته و امید برای نوسازی. من هم چندی است به این خودآزاری روی آورده‌ام که زندگی‌ام را بکاوم و ببینم چطور شد که این‌طور شد! به‌خصوص که چرخش‌های عجیبی در زندگی‌ام می‌بینم. من در خانواده‌ای مذهبی به‌دنیا آمدم و به مدارس مذهبی رفتم و مذهب یگانه‌عامل شکل‌دهی به شخصیتم در کودکی بود….

بیشتر بخوانید

نگاهی نشانه‌شناختی به بوف کور اثر صادق هدایت – به‌مناسبت ۲۸ بهمن ماه زادروز این نویسندهٔ نامی

نگاهی نشانه‌شناختی به بوف کور اثر صادق هدایت – به‌مناسبت ۲۸ بهمن ماه زادروز این نویسندهٔ نامی

مهرخ غفاری مهر – ونکوور ۱. مقدمه زندگی سرشار از نشانه‌ها است. به‌قول سی‌بیاک (Sebeok)، نشانه‌شناسی پیش‌فرض زندگی است و مسئلهٔ اصلی در تمام زندگی، نشانه‌شناسی است.  انسان اندیشمند، از دوران ابتدایی زندگی خویش به رمز‌گشایی نشانه‌ها پرداخته است. نشانه‌هایی که در جهان هستی، حضور سیال خود را به‌نمایش می‌گذارند و در تغییری دائمی، هر یک به دیگری تبدیل می‌شوند. انسان آن دوران، شاید بسیاری از این نشانه‌ها را درک نمی‌کرد و شاید هم ما از…

بیشتر بخوانید

در جست‌و‌جوی بهشت – تاوانِ نه گفتن

در جست‌و‌جوی بهشت – تاوانِ نه گفتن

داستان‌هایی بر مبنای واقعیت از انسان‌هایی که تنها به رفتن فکر می‌کنند آرام روانشاد – ایران ماهرخ دخترخالهٔ مادرم است. بعد از چهل و دو سال آمده است ایران. سال پنجاه و هشت، همان زمانی که حجاب را اجباری کردند، از ایران رفت آمریکا. به‌سختی رفت. با مادرم خیلی صمیمی بودند و مدام در تماس. مادرم که مُرد، نتوانست بیاید. اما مدام با من و پدر در تماس بود. به من گفت دلم می‌خواهد بیایم، اما…

بیشتر بخوانید

پروژهٔ اجتماعی (۶۱) – واژهٔ سوزندهٔ اسید

پروژهٔ اجتماعی (۶۱) – واژهٔ سوزندهٔ اسید

مژده مواجی – آلمان همکارم می‌گوید: – چه مُراجع کوشایی داری. فعال‌بودنش انگیزهٔ کاری ما را بالا می‌برد.  مراجعم صبح زود ساعت هشت، مثل همیشه سرِ وقت به جلسهٔ کوچینگ شغلی آمد. کمتر مراجعی تمایل به حضور در چنین ساعتی دارد. اکثراً ساعت نُه به‌بعد را ترجیح می‌دهند.  وارد اتاق که شد، ماسکش را برداشت، کاپشنش را آویزان کرد، دامن پشمی‌اش را مرتب کرد و روی صندلی روبرویم نشست. از آشپزخانه برای هر دومان قهوه آوردم…

بیشتر بخوانید
1 29 30 31 32 33 125