دنیای من و آدم کوچولوها – فقط چیزهای خوشحال‌کننده!

رژیا پرهام – تورنتو

از روز اولی که دخترک رو دیدم خاص، خوب و متفاوت بود و هنوز هم هست. چهار سال و نیمه است و از مهربان‌ترین بچه‌هایی که در زندگی‌ام دیده‌ام.

امروز به‌نظر مریض می‌آمد. بعد از یکی دو ساعت حالش بدتر شد، دائم سرفه می‌کرد و از دردِ سرفه‌هایش بغض می‌کرد. تماس گرفتم و قرار شد پدرش دنبالش بیاید و برای استراحت یا مداوا به خانه برود. قبل از آنکه پدرش بیاید، گفت: «رژیا، لطفاً به پدرم نگو گریه کردم.» تعجب کردم و پرسیدم: «چرا؟ فکر نمی‌کنی بهتره پدرت همه چی رو بدونه؟» گفت: «باید بدونه، ولی فقط همهٔ چیزهایی رو که خوشحالش می‌کنه.»

صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که پدر و مادر وقتی خوشحال‌ترند که در جریان همهٔ اتفاقات زندگی فرزندانشان باشند.

آن‌قدر این بچه لطیف است، که می‌شود درباره‌اش نوشت و نوشت و نوشت… .

ارسال دیدگاه