چرایی مظلومیت فیلم‌هایی همچون ملی و راه‌های نرفته‌اش

نغمه برزگر، روانشناس – شیکوتیمی، کبک

در مدتی که از اکران فیلم «ملی و راه‌های نرفته‌اش» می‌گذرد، تحلیل‌های بسیار خوانده‌ام و نقدهای بسیاری را دنبال کرده‌ام و در تمام این مدت، تلاش کارگردان فیلم برای دیده شدن فیلمش ستودنی بوده است، هرچند، سال‌ها قبل نیز شاهد این تلاش از جانب بانو میلانی برای دیده شدن فیلمش، «واکنش پنجم» بودیم و همچنین تلاش هنرمندان بسیار دیگری همچون او… اما در هر لحظه با دیدن تلاش‌های بی‌وقفهٔ این هنرمند، بیش از پیش نگران می‌شدم و افق نگاهم به شرایط فرهنگی و اجتماعی در ایران تارتر و تارتر می‌شد. پس، بر آن شدم تا به‌جای نقد و بررسی فیلم از دیدگاه یک روانکاو، به یکی از دلایل مظلوم واقع شدن این گروه از فیلم‌ها بپردازم.

در بسیاری از کشورها در حوزهٔ فرهنگی و هنری، وقتی اثری این‌چنینی خلق می‌شود که گوشه‌ای از آسیب‌های اجتماعی را به تصویر می‌کشد، آسیبی که برخلاف سرشماری واقعی، جمعیتی بیش از نیمی‌ از جامعه را به خود اختصاص می‌دهد[۱]، متخصصانی به‌غیر از حوزهٔ هنری با انرژی بیشتری وارد عرصهٔ نقد و تلاش برای دیده شدن این اثر می‌شوند و ریشه‌یابی‌های فردی و اجتماعی آن از در اولویت قرار می‌گیرد؛ همچون متخصصان حوزهٔ اجتماعی، روان‌شناسی و حقوقی و در کنار آن‌ها نهادهای غیردولتی مانند سمن‌ها (NGO) از جمله نهادهایی‌اند که با تمام انرژی وارد این عرصه می‌شوند. اما در این مدت ما شاهد چه بوده‌ایم؟ تنها و تنها تلاش یک‌تنهٔ هنرمندی برای دیده شدن یک آسیب اجتماعی که در کشوری چون ایران می‌توان بر اساس آمارهای رسمی‌ آن را جزو آسیب‌های مهم دانست؛ اما چرا این‌گونه است؟

یکی از مهم‌ترین دلایل آن، نبودِ ارتباط صحیح و روش گفتمان مطلوب و مؤثر در بین متخصصان حوزه‌های مختلف است. در بین کشورهای در حال توسعه، ما از نظر جمعیت متخصص در زمینه‌های علمی‌ در بسیاری از شاخه‌ها صدرنشین هستیم، اما در الگوهای ارتباطی بین متخصصان از ضعیف‌ترین الگوها برخورداریم و این یعنی یک فاجعه؛ فاجعه‌ای که می‌تواند در تمام زمینه‌های فردی و اجتماعی، یک جامعه را در برگیرد.

در نشست‌هایی که بانو میلانی شرکت داشته‌اند، به‌ندرت حضور متخصصان در زمینه‌های مختلف جهت نقد و بررسی و این فیلم دیده شده است، البته این نقد به خانم میلانی وارد نیست، چون چارت گفتگویی ما در کشور در تمام زمینه‌ها این‌گونه چیده شده است. به ما آموزش داده نشده است که برای مثال حتی در سطوح تخصصی، یک متخصص علوم اجتماعی بدون حضور و گفتمان چندسویه با یک متخصص روان (روان‌پزشک، روانکاو، روان‌شناس) یا متخصص حقوق، نمی‌تواند به نتیجه‌ای مطلوب در مورد یک ناهنجاری یا آسیب اجتماعی دست یابد یا بالعکس، یک هنرمند بدون گفتمان چندسویه نمی‌تواند نقد و بررسی مؤثری بر یک اثر داشته باشد… چرا ما شاهد تلاش سمن‌ها در راستای دیده شدن این فیلم نبوده‌ایم؟ مگر آسیبی مهم‌تر از این آسیب هم وجود دارد؟ مگر یکی از وظایف این نهادها شناسایی و شناساندن نیست؟ مگر این نهادهای مدنی در تلاش برای جلوگیری از این نوع آسیب‌ها نیستند؟… چرا می‌بایست یک هنرمند که تمام انرژی خود را صرف ساخت و خلق یک اثر می‌کند، ماه‌ها بعد از تولید فیلم و اثرش؛ همچنان باید انرژی‌های مضاعف صرف دیده شدن آن بکند؟

من تمام محدودیت‌های قانونی و غیرقانونی را می‌دانم و به‌خوبی آن‌ها را می‌شناسم، اما چیزی که باید مورد توجه قرار گیرد، ناتوانی گفتمان در بین ما، متخصصان امر، است و این، یعنی یک آسیب و ناهنجاری اجتماعی با چند بُعد تخصصی، تنها با یک تخصص دیده شود و متأسفانه این سیکل معیوب ادامهٔ حیات دهد. کشور ما سال‌هاست از این ناتوانی رنج می‌برد؛ ما برای پیدا کردن راهکارهای مؤثر برای هر آسیبی ابتدا احتیاج به ریشه‌یابی داریم و این امر ابتدا با پرسشگری و فرضیه‌سازی امکان‌پذیر است، و برای دستیابی به آن باید به اهمیت گفتمان و چرایی گفتمان پی ببریم. می‌بایست دست از پاک کردن صورت مسئله‌ها برداریم و تمام مسائل را آن‌طور که هستند ببینیم و به تصویر کشیم، و با بالا بردن سطح مهارت‌های گفتمان در بین متخصصان، راهکارهای مؤثر و مطلوب را برای خانواده‌ها به ارمغان آوریم تا کمتر شاهد این نوع خشونت‌ها علیه زنان جامعه باشیم. ما بیش از پیش احتیاج به آشتی در عرصهٔ گفت‌وگو داریم؛ ما بیش از پیش احتیاج به دیدن نقدهای صحیح و بررسی‌های کلیدی آسیب‌های اجتماعی‌مان داریم، ما تشنهٔ دستیابی به شاهراه‌های ارتباطی بین تخصص‌های علوم انسانی و بسط آن در حوزه‌های هنری و فرهنگی هستیم و برای داشتن چشم‌اندازی روشن، بیش از پیش محتاج این گفتمان‌ایم.

به امید روزی که هنرمندانی همچون خانم میلانی دغدغه‌ای جز خلق اثرهای هنری نداشته باشند… به امید آن روز.

_____________________________________________________

۱- مطابق آمار، وقتی صحبت از مورد خشونت قرار گرفتن زنان است، تنها جمعیتی معادل زنان جامعه منظور نظر نیست، بلکه کودکان و نوجوانانی را هم که در چتر دامن زنان در حال رشدند، مستقیماً تحت‌الشعاع این‌گونه آسیب‌ها قرار می‌دهد.

ارسال دیدگاه