دنیای من و آدم کوچولوها – جایگاه خدا

رژیا پرهام – تورنتو

امروز صبح به کلیسای سنت ژوزف مونترآل رفتیم. بزرگ‌ترین کلیسای کانادا. یکشنبه بود و روز نیایش. بالاترین طبقه، شلوغ‌ترینش بود. سالنی خیلی بزرگ، کلی صندلی و تعدادی زیادی مسیحی کاتولیک.

روبه‌روی مردم چندین کشیش نشسته بودند و دعا می‌خواندند. آن‌‌که وسط نشسته بود، به‌نظر مسن‌تر از بقیه می‌آمد و رنگ لباسش هم برخلاف سایر کشیش‌ها سفید نبود.

دختر کوچولویی پنج-شش ساله که از بدو ورود به سالن، کنار من ایستاده بود، محو تماشای آدم‌ها و ابهت کشیش‌ها شده بود. می‌شد حدس زد که به قصد گردشگری آنجا هستند.

برای زمانی طولانی فقط نگاه کرد. به کشیش‌ها، به سقف و پنجره‌های رنگی، به صلیب بزرگی که به دیوار بود و دوباره به کشیش‌ها… بعد سرش را به‌سمت مادرش برگرداند و خیلی آرام، به‌طوری که کسی نشنود از مادرش پرسید: «مامی، اون آقایی که وسط نشسته، خداست؟!»

ارسال دیدگاه