کاریکلماتور (۹)

 داود مرزآرا – ونکوور

۱- «اگر» با «مگر» ازدواج کرد، از آن‌ها کودکی حاصل شد به‌نام «کاشکی».

۲- زنبور بی‌عسل مثل بدهکاری است که آخرش طلبکار می‌شود.

۳- توقعاتش را کنار گذاشت، چون قابل تقسیم به امکاناتش نبود.

۴- مرغ دریایی به‌خاطر ترس از آب مرتب جیغ می‌کشید.

۵- فرق است بین مترسکی که از مزرعه مراقبت می‌کند با مترسکی که با موشک دنیا را می‌ترساند.

۶- اگر چه رودخانه در سراشیبی سرش را به سنگ می‌کوفت، اما به عشقِ رسیدن به دریا جلو می‌رفت.

۷- پاهایش را قلم کردند، چون اهل قلم بود.

۸- باستان‌شناس بهترین شوهر است، چون هر چه سن خانم بالا می‌رود، علاقۀ شوهر به او بیشتر می‌شود.

۹- برای آنکه مردم احساسِ داشتنِ آزادی را فراموش نکنند، سالی یک‌بار هم که شده، به میدان آزادی می‌روند.

۱۰- آزادی در بعضی کشورها میوۀ نوبرانه است، هنوز نوبر نکرده تمام می‌شود.

۱۱- قرار است تاجِ خروس‌ها را به‌خاطر طاغوتی بودن قیچی کنند.

۱۲- حضرت سلیمان که زبان پرندگان را می‌دانست، زبان آدمیزاد را به طوطیان یاد داد تا وارد سیاست شوند.

۱۳- اتوبوس‌های مسافربری مجازند در هر دره‌ای پارک کنند.

۱۴- قاطی شدن هر گونه لهجه در زبان انگلیسی به پربارتر شدن آن کمک می‌کند.

۱۵- گلدان پژمرده بازگشت صاحبخانه را انتظار می‌کشید تا آب را برایش سوغاتی بیاورد.

۱۶- کانادا اعلام کرد در فکر پرورش درختان نسوز است.

۱۷- برای کمونیست‌ها نوشتن از چپ به راست ممنوع شد.

۱۸- چون مخالف چپ بود، هیچ‌وقت در فوتبال گوش چپ بازی نمی‌کرد.

۱۹- رانندۀ اتوبوس به‌قدری با دختران دانش‌آموز نخبه چت کرد، که سرِ پیچ چپ کرد و به دره پرتاب شد.

۲۰- تنها جایی که می‌شود بدون مبارزه به آزادی دست یافت، کتاب لغت است.

۲۱- در شهر ما، مردم یا در خیابان بوق می‌زنند یا در خانه بست.

۲۲- آدم‌ها، در بازی پاسور سرباز را به‌خاطر سور زدن دوست دارند.

۲۳- جوانی که احساس ضعف می‌کرد، به استخدام سازمان مستضعفان درآمد.

۲۴- به‌خاطراستقبال بیش از حد، حزب باد از پذیرش عضو جدید عذرخواهی کرد.

۲۵- ملاقات‌های محرمانه به قراردادهای محرمانه منتهی شدند.

ارسال دیدگاه