جوالدوز – غذای روح

دوستان سلام

جوالدوز هستم، دامت برکاته

حالا سؤال بعدی اینکه آیا حاضرید برای پرکردن شکم هر غذایی بخورید؟ اگر جوابتون آره است، که حتماً به دکتر مراجعه کنید چون تا الان بیماری‌ای، چیزی گرفتید و خبر ندارید. اگر نه، حتماً براتون مهمه چی بخورید و کجا بخورید. به سلامتِ رستوران یا جایی که ازش غذا تهیه می‌کنید هم که قطعاً اهمیت می‌دید.

خب، به همون اندازه هم غذای روح مهمه. شاید خیلی مهم‌تر از غذای جسم. فقط من موندم چرا حاضر نیستیم برای این غذا پولی خرج کنیم. مخصوصاً ماشالامون بشه ایشالا، ما جماعت ایرانی هر جا که هر چیزی مفتی باشه، هستیم. این مثلِ «مفت باشه،‌ کوفت باشه» هم از همین جاها در اومد. دروغ می‌گم؟

فقط کافیه توی همین ونکوور اعلام کنن، رقص و پایکوبی ودی‌جِی و گروه موسیقی فلان و بهمان برنامه رایگان… فارغ از اینکه کی داره می‌خونه و چه‌طور می‌خونه و کی داره می‌رقصه و چطور می‌جُنبونه، از صبح علی‌الطلوع می‌ریم زنبیل می‌ذاریم.

اما خدا نکنه مثلاً ۱۵ نفر چهار ماه زحمت کشیده باشن و یه تئاتر یا کنسرت موسیقی یا نمایشگاهی درست و درمون و با اصول و ارزش برامون آماده کرده باشن و بلیت رو بذارن ۲۵ دلار مثلاً… شروع می‌کنیم: چه خبره‌ه‌ه‌ه‌ه‌ه، این همه پول باید بدیم برای ۲ ساعت که چی بشه؟ اصلاً چرا باید پول بدیم؟ مگه هنر فروشیه؟ هنرمند هم مگه باید پول بگیره؟ و…

جوالدوز - غذای روح

نه‌خیر، هنرمند باید آب بخوره با بادِ هوا. اصلاً وظیفه‌شه که برای ما برنامه اجرا کنه مجانی، یه چیزی هم بده تا بریم کارشو ببینیم. اگر ولمون کنن، ماهی هشت بار می‌ریم رستوران و کافی‌شاپ و آرایشگاه و… ولی اصلاً دوزار برای غذای مناسبِ روح و روانمون حاضر نیستیم خرج کنیم.

غیر از کنسرتِ پنج-شش نفر از قدیمی‌های موسیقی و گل‌های سرسبد، بقیه کنسرت‌ها باید خودشون رو بکشن و کلی از دوست و آشناها تقاضا کنن تا بتونن سالنشون رو برای اجرا پر کنن. برای نمایشگاه و آثار تجسمی هم که اصلاً ارزشی قائل نیستیم. تئاتر بیچاره هم اگر فقط مهمون خارجی (بازیگری از ایران) داشته باشه، براش سر و دست می‌شکنیم. چون فکر می‌کنیم می‌شه بریم دو تا عکس هم با فلانی بگیریم و بذاریم توی اینستاگرام و فیس‌بوکمون و لایک‌خورش مَلَسه.

خلاصه، کلاً به ما چه! هنرمند هم باید بره یه کار دیگه برای خودش جور کنه تا جُورِ ما رو بکشه؛ دندش نرم. یکی نیست بگه اگر هنرمند بره بقالی بگه من خوب «تار» می‌زنم، بهش نیم سیر پنیر مجانی می‌دن؟ اون کرایه خونه نداره؟ پول آب و برق و تلفن نمی‌ده؟ جای شهریه برای مدرسه بچه بِره مونولوگ‌های شکسپیر رو ارائه بده ثبت نامش می‌کنن؟

یه کم فکر کنیم به این مسئلهٔ مهم. اگر ما از زحمت این آدما درست حمایت نکنیم که چیزی از فرهنگ و هنر باقی نمی‌مونه. اگر هم حوصله فکر کردن ندارید، جوالدوزو بردارم و بیافتم به آوارتون!

ارسال دیدگاه