ایجازگر و بازیگوش – نگاهی به فیلم مستند «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه» به بهانهٔ نمایش آن در برنامهٔ داکیونایت ونکوور

تهیه شده توسط: گروه نمایش فیلم پلان ونکوور۱

سی‌و‌نهمین برنامهٔ شب‌های مستند با ابتکار داکیونایت و با همت گروه نمایش فیلم دانشگاهی پلان ونکوور در تاریخ ۱۲ ژوئیه در دانشگاه سایمون فریزر (واحد داون‌تاون ونکوور) برگزار شد. این برنامه به‌مناسبت سالگرد درگذشت عباس کیارستمی به نمایشِ مستند «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه» اختصاص یافت. کارگردان این مستند سیف‌الله صمدیان است که خود علاه بر اشتهار در زمینهٔ عکاسی، از دوستان قدیمی و همکاران کیارستمی در چند فیلم مختلف بوده است. صمدیان در یادداشتی بر این فیلم دربارهٔ انتخاب نام این مستند می‌گوید که آن را به احترام و به یاد ۷۶ سال و ۱۵ روز از سفر خلاقانهٔ مردی برگزیده است که حتی در دههٔ هفتادِ زندگی‌اش، گویی جهان را از چشم کودکی هفت ساله می‌دید؛ پر از تازگی و شگفتی بی‌آنکه به «روزمرگی در نگاه» دچار شود. او اضافه می‌کند که صحنه‌های این مستند، منتخبی‌ست از ده‌ها ساعت تصاویر گرفته‌شده در طول ۲۵ سال دوستی و سفر که به‌سفارش عاطفی احمد کیارستمی (پسر عباس کیارستمی) برای نمایش در اولین بزرگداشت بین‌المللی او در افتتاحیهٔ جشنوارهٔ فیلم ونیز ۲۰۱۶ تدوین شد و پس از آن در بیش از ۵۰ جشنوارهٔ جهانی به‌نمایش در آمد.

پیش‌پردهٔ این فیلم را می‌توانید در اینجا تماشا کنید:

پیش از این دربارهٔ عباس کیارستمی مستندهای متعددی ساخته شده است که از میان آن‌ها سه ساختهٔ ژان‌پیر لیموزین، بهمن مقصودلو و محمود بهرازنیا شناخته شده‌ترند. این سه کارگردان در مستندهایشان کوشیده‌اند با اتکا بر گفتگوهای انجام‌شده با کیارستمی و/ یا کسانی که با او کارکرده‌اند؛ یا با تمرکز بر آثار او تصویری از این هنرمند چندوجهی و آثارش نشان دهند. سؤالی که حالا مطرح می‌شود این‌ست که چه چیزی در مستند تازهٔ صمدیان هست که آن را به اثری متفاوت‌تر و حتی شاید به‌مراتب برجسته‌تر و به‌یادماندنی‌تر تبدیل کرده است؟ 

جواب آسان این‌ است که به‌نظر می‌رسد این فیلم بیش از هر مستند دیگری چهره‌ای واقعی‌تر از کیارستمی تصویر کرده است. این اثر از تدوین قطعاتی شکل گرفته است که به احتمال زیاد نه صمدیان و نه خود کیارستمی در زمان فیلم‌برداری  برای آن‌ها چنین سرانجامی متصور نبوده‌اند. از همین روست که کیارستمی روبه‌روی دوربین صمدیان به‌تمامی خودش است. از آنجایی‌که کیارستمی هرگز نمی‌دانسته – یا قرار نبوده – روزی تصاویر ثبت‌شده‌اش در دوربین صمدیان به مستندی دربارهٔ او بدل شود، آنچه دیده می‌شود، از روند شکل‌گیری خلاقیت‌های بصری کیارستمی تا منش او با همکارانش و حتی ابراز نظرهای اندکش دربارهٔ شعر و ادبیات و سینما به‌مراتب صادقانه‌تر و بی واسطه‌تر است. 

ایجازگر و بازیگوش - نگاهی به فیلم مستند «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه» به بهانهٔ نمایش آن در برنامهٔ داکیونایت ونکوور
سیف‌الله صمدیان – کارگردان فیلم مستند «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه»

ویژگی دیگر این مستند این است که موفق می‌شود پیش‌فرض‌های غلط مخاطبی را که احتمالاً طی این سال‌ها به نادرستی از کیارستمی داشته، بر هم بزند: یکی از این پیش‌فرض‌ها عبوس و خودبزرگ‌بین (اسناب) بودن اوست. چهره‌ای که پشت آن عینک دودی آرام و نظاره‌گر پنهان می‌شد و می‌کوشید عامدانه از بروز احساساتش پرهیز کند، به سینماگری یا روشنفکری خشک و بی‌عاطفه و غیرمردمی تشبیه شده است. شکل اغراق‌شده و در عین حال نفرت‌انگیز آن را حاتمی‌کیا در «آژانس شیشه‌ای» تصویر کرد. اما آنچه در فیلم از او می‌بینیم شخصیتی است که هم به‌لحاظ حرفه‌ای بازیگوش و شوخ‌طبع است – نگاه کنید به ایده‌هایی که به‌سادگی بدل به اثری هنری می‌شوند؛ یا صحنهٔ فیلم‌برداری از مرغابی‌ها و یا نحوهٔ صداگذاری روی حرکت آن‌ها – و هم به‌لحاظ انسانی عالی‌مقام است – به یاد آورید دیدارش با بازیگر فیلم «زیر درختان زیتون» و صمیمیتی که بعد از همهٔ این سال‌ها هنوز بین آن‌ها وجود دارد؛ یا درس اخلاقی‌ای که او در پایان فیلم‌برداری به مسعود کیمیایی می‌دهد. 

اینکه کیارستمی به‌دلیل سبک فیلمسازی‌اش در واقعیت دخل و تصرف نمی‌کند و همه‌چیز در فیلم‌های او روند طبیعی خود را طی می‌کند، تصویر نادرست دیگری است که دربارهٔ او وجود دارد. حال آنکه در جای جای این مستند می‌بینیم که او تا چه میزان به جزئیات توجه داشت و گهگاه در مسیر شکل‌گیری یک اثر خلاقه دست‌کاری می‌کرد؛ نگرانی از اینکه ماشین روی برف‌ها خط تازه‌ای نیاندازد یا تولید صدا به جای ضبط آن در فیلم «پنج» و حتی عکس گرفتن از خلال قطرات باران روی شیشه ماشین وقتی که عامدانه از برف‌پاکن‌ها استفاده نمی‌کند، نمونه‌هایی از این سنت شکنی است. 

ایجازگر و بازیگوش - نگاهی به فیلم مستند «۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه» به بهانهٔ نمایش آن در برنامهٔ داکیونایت ونکوور

کیارستمی در زندگی و در باورهایش به ایجاز در بیان می‌اندیشده و این باور در کارهایش متبلور شده است و فیلم آن را برجسته می‌کند. به یاد آورید که چگونه اعتراف می‌کند که با زدودن ۲۵۰ کلمه از یک متن ۴۰۰ کلمه‌ای همهٔ آنچه را دوست داشته بگوید، گفته است. یا چگونه شعری از نیما را به یک مصرع خلاصه می‌کند  – «آوخ ز نگه کردن آن چشم کبود» – و بعدتر آن مصرع را نیز به یک کلمه فرو می‌کاهد – «آوخ». از این‌روست که گزینش ابیات و مصرع‌هایی از دیوان شاعران کلاسیک ایرانی بیش از آنکه بازیگوشی دیگری از او باشد، نوعی تأکید سینمایی، دستکاری عامدانه و هنرمندانهٔ یک هنرمند است در اثر هنری هنرمندی دیگر.

هر صحبتی دربارهٔ این مستند بدون اشاره به پایان‌بندی آن ناتمام است. جایی که صمدیان با انتخاب هوشمندانه‌اش نقشی بیشتر از یک تدوین‌کنندهٔ تصاویر ضبط‌شده بازی می‌کند و در صندلی کارگردان مستند خوش می‌درخشد. او به اتفاق جعفر پناهی و خود کیارستمی به لوکیشن سکانس پایانی «زیر درختان زیتون» می‌روند و می‌کوشند بعد از سال‌ها دوباره این نما را بازسازی کنند. کیارستمی در نقش حسین فرو می‌رود و در حالی‌که مدام اسم طاهره را بر زبان می‌آورد، از تپه به پایین سرازیر می‌شود و در دل جنگل و درختان ناپدید می‌شود. یک پایان باشکوه که طنز بازیگوشانهٔ کیارستمی و تلخی وداع با او را هم‌زمان به کام مخاطب می‌نشاند.

  

«۷۶ دقیقه و ۱۵ ثانیه» کیارستمی تازه‌ای را به ما نشان می‌دهد که مثل همهٔ انسان‌ها دست‌یافتنی است. هنرمندی متکثر در حیطه‌های هنری مختلف اما ایجازگر و بازیگوش. کسی که هنرش را در ایجاز خلق می‌کند و اگر نیاز باشد، برای رسیدن به هدفش در واقعیت دست می‌برد.

___________________________________________

۱- برنامه‌هایی را که با حمایت و همکاری گروه نمایش فیلم دانشگاهی پلان تهیه می‌شود، می‌توانید از طریق صفحهٔ فیس‌بوک این گروه دنبال کنید:

https://www.facebook.com/PelanVancouver/

اگر هم با دنیای مجازی میانه‌ای ندارید، می‌توانید با ارسال ایمیل خود به آدرس pelan.vancouver@gmail.com عضو گروه پلان شوید و از این پس اطلاعات کامل‌تر از رویدادهای فرهنگی آتی را از طریق ایمیل دریافت کنید.

ارسال دیدگاه