دنیای من و آدم کوچولوها – منم همین‌طور!

رژیا پرهام – ادمونتون

امروز هوا خوب بود. با بچه‌های مهدکودکم توی پارک مشغول ماسه‌بازی بودیم که پسرکوچولوی بانمکی با پوست خوش‌رنگ قهوه‌ای آمد و گفت: «من جِید هستم. می‌شه با اسباب‌بازی‌های شما بازی کنم؟» گفتم: «حتماً!» و چند اسباب‌بازی را جلوی دستش گذاشتم. بانمک حرف می‌زد و خوش‌صحبت بود. گفت که سه‌ساله‌ست و از همهٔ اتفاقاتی که طی چند روز اخیر برایش افتاده بود، صحبت کرد. گفتم چه عالی که روزهای گذشته خوب بوده‌اند، تأیید کرد.

نگاهش کردم و با لبخند گفتم:

«تو چقدر بانمکی! من ازت خوشم میاد.»

همان‌طور که مشغول ساختن تونل عجیب غریبی بود، گفت:

«منم همین‌طور!»

با خنده پرسیدم:

«از من؟»

سری تکان داد و با همان لحن بچه‌گانه گفت:

«نه، از خودم. منم از خودم خوشم میاد!»

ارسال دیدگاه