مرگ فروشنده

نگاهی به فیلم فروشنده، ساختهٔ اصغر فرهادی، برندهٔ اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان در سال ۲۰۱۷

نویسندهٔ اول: دکتر مهدی عابدی، جامعه‌شناس – ونکوور

نویسندهٔ دوم: دکتر ناهید دبیری، محقق امور آموزشی – ونکوور

مرگ فروشنده، مرگ باورهاست، مرگ ارزش‌هاست و مرگ انسانیت

در یک نگاه، فیلم کنکاش مفهومی‌ عمیقی نسبت به مسائل پیچیدهٔ اجتماعی است. تضادهایی که اگر در زندگی عادی تجربه نکرده باشیم، به‌ندرت در مورد آن می‌اندیشیم، پیچیدگی معنائی، تقابل معنا و ارزش‌ها در روابط عِلّی متناقض، همه و همه سبب گردیده تا بار دیگر این اثر مانند بسیاری دیگر از آثار باارزش جای کنشگران را تغییرداده تا جائی‌که گاه متهمان در جایگاه قربانیان و بالعکس قرار گیرند، به‌گونه‌ای که در سکانس‌های واپسین مخاطب دیگر متجاوز را به دید متجاوز نمی‌بیند و حتی قربانی در صدد بخشش برمی‌آید. اگرچه در برداشت‌های عینی و آسیب‌شناسانه نگاه‌های سنگین جامعه پیرامون و انگ این پدیده به‌ظاهر دلیل بخشش قربانی است، ولی در بطن معنائی احساس ترحم و حقارت در نگاه‌های قربانی نسبت به متهم موج می‌زند و بخشش اگر نه در ظاهر، بلکه در باطن به‌دلیل حس ترحم است. این تقابل مفاهیم و برداشت‌های انتزاعی در سایر سکانس‌های فیلم نیز به‌زیبائی به تصویر کشیده شده است. به‌راستی چه تفاوتی بین پول باقیمانده از متهم و سایر پول‌های دیگر وجود داشت که این‌گونه غذای دلچسب را برای شخصیت داستان به خوراکی غیرقابل‌استفاده بدل می‌نماید. این سکانس نشان از این دارد که تا چه حد رفتارهای اجتماعی و کنش‌های نمادین ما بر مفاهیم انتزاعی استوار و تا چه حد این مفاهیم پیوندهای گسست‌ناپذیر با ارزش‌های اجتماعی و اعتقادی دارد .

فیلم به‌زیبائی رد یکی از شخصیت‌های اصلی نادیده و پنهان فیلم (مستأجر ناجور) را به تصویر کشیده و مخاطب را به قضاوتی دشوار در مورد نقش این کنشگر اجتماعی در متن ناسالم جامعهٔ پیرامونی (حتی کارگردان تئاتر) دعوت می‌نماید تا جایی‌که به‌سختی می‌توان تشخیص داد که او یک نیاز است یا نیازمند، معلول است یا علت و اصولاً در این جریان متهم اصلی است یا قربانی اصلی و البته استعاره‌های نقش بدکاره در نمایشنامه تلنگری است به درک بهتر این کنش پیچیده .

مرگ فروشنده - نگاهی به فیلم فروشنده، ساختهٔ اصغر فرهادی، برندهٔ اسکار بهترین فیلم خارجی‌زبان در سال ۲۰۱۷

در لایه‌های سطحی‌تر فیلم می‌توان به‌خوبی تبعات و پیچیدگی‌های روانی و اجتماعی تجاوز را در جوامع، خصوصاً جوامع در حال گذار مشاهده نمود. عجز در تحلیل این واقعه، تضادهای مفهومی‌ و مرگ ارزش‌های نهادینهٔ شخصیت فیلم، همه در سکانس مرگ فروشنده در تابوت رقم خورد، مرگ باورها، مرگ ارزش‌ها و مرگِ بودن در انگارهٔ خودساخته. انگاره‌هایی که دیربازی است مانند ترک‌های عمیق و دهشت‌آور دیوارهای ساختمان درحال فروریختن در نمایه‌های مختلف فیلم نمایش داده می‌شود.

در برداشت‌های سطحی‌ترِ فیلم به‌طور استعاری و گاه به‌طور مستقیم‌تر اشارت‌هایی به گسست‌های خانوادگی شده است. مادر مجردی که فرزند خود را در محل کار به‌همراه داشته و فرزند را به‌دلیل جدایی والدین محروم از سیر طبیعی خانوادگی نموده و یا فقدان پدر دانش‌آموزی که تصاویر نامتعارف در گوشی همراه خود دارد.

از سوی دیگر دنیای درون قربانیِ تجاوز پر است از آشفتگی، پر از اما و اگرها و آماده‌سازی برای مماشاتی خودخواسته و تن‌دادن به سکوت اجباری در پس عدم فهم ناآگاهانه از علت آن علی‌رغم کلنجار درونی در درک واقعیت.

شخصیت‌های سکانس آخر فیلم شخصیت‌های ابتدای فیلم نبودند، در آن‌ها درک جدیدی از رخدادها و روابط شکل گرفته بود، شاید به‌تدریج داشتند گاو می‌شدند.

ارسال دیدگاه