خاطرات معلق – شعری از مرجان ریاحی

مرجان ریاحی – ایران

دارم خاطراتت را از اطراف خانه جمع می‌کنم

نگاهت را از عمق آینه

صدای معلق خنده‌ات را از میان هوای اتاق‌ها

مهربانی‌ات را از روی شاخه‌های شمعدانی

بی‌قیدنشستن‌ات را از روی صندلی‌های راحتی

حواس‌پرتی‌ات را از کنار کفش‌های لنگه‌به‌لنگه

عطر نفس‌هایت را از گوشه‌های بالش‌های پر

و هر چه خرده‌ریزهای عاشقانه

که رها کرده‌ای زیر فرش‌ها

بین ظرف‌های آشپزخانه

در گلدان کنار ایوان

همه را جمع می‌کنم

و یک‌جا و بدون هیچ‌ نظمی

در چمدانِ فراموشی می‌ریزم

چمدان را با قفل‌های اشک‌آلود قفل می‌کنم

و می‌روم

و هنوز نرفته

چمدان طوری باز می‌شود

انگار که نه اشکی بوده و نه قفلی

و خاطراتت دوباره همه‌جا پخش می‌شوند

انگار که این خانه بی‌خاطرات تو

سرِ پا نیست

و این منم که باید بروم

بدونِ تو

حتی

بدون فراموش‌کردنِ تو

ارسال دیدگاه