المپیک، آنچه بود، هست و خواهد بود

با نگاهی به قدمت دوهزاروهشت‌صد سالهٔ بازی‌های المپیک، طبعاً انتظاری نیست شناخت و تصوری که امروزه از برگزاری این بازی‌ها داریم، به آنچه شروعش به ۸ قرن قبل از میلاد مسیح در یونان برمی‌گردد، شباهتی داشته باشد. هرچند باید دید این تغییرات و دگرگونی‌ها چه وسعتی داشته است.

در بازی‌های المپیک کهن، که طی حدود ۱۲۰۰ سال در یونان باستان برگزار می‌شد، تنها شهروندانی با اصل و نسب یونانی حق شرکت داشتند و بازی‌ها همواره در محلی ثابت به‌نام المپیا برگزار می‌شد. دورهٔ انجام بازی‌ها که تا سه ماه ممکن بود به‌طول بیانجامد، «آتش‌بس المپیک» نام داشت برای آنکه ورزشکاران بتوانند با خیال راحت و بدونِ تهدید خطری به محل برگزاری بازی‌ها بروند و صحیح و سالم به خانه‌هایشان بازگردند. در دورهٔ «آتش‌بس المپیک»، جنگ‌ها به‌حالت تعلیق درمی‌آمدند، ارتش حقِ تهدید و حمله به بازی‌ها را نداشت، دعواهای حقوقی متوقف می‌شد و همچنین مجازات اعدام ممنوع بود. در عین حال، این بازی‌ها مستمسکی سیاسی بود که طی‌ آن، شهرهای مختلف یونان باستان قدرت و برتری خود را نسبت به رقبایشان به‌رخ بکشند. همچنین در کنار بازی‌ها، جشن‌های مذهبی و مسابقات هنری نیز برگزار می‌شد. مجسمه‌سازان و شاعران، هر المپیاد جمع می‌شدند تا هنر خود را در معرض دید علاقه‌مندان بگذارند. جایزهٔ برندگان در مسابقات المپیک کهن، تاجی از برگ زیتون بود و بس.

المپیک، آنچه بود، هست و خواهد بود- سیما غفارزاده

با مختصری که آمد و با آنچه ما امروزه به‌نام بازی‌های المپیک می‌شناسیم، می‌توان دریافت که المپیک امروزه چه چهرهٔ متفاوتی به‌خود گرفته است. المپیک مدرن، پرچم‌دارِ برگزاری مسابقات ورزشی بین‌المللی‌ست با شرکت هزاران ورزشکار از کشورهای سراسر جهان؛ مسابقاتی که همچنان چهارسال یک‌بار برگزار می‌شود، با افزوده‌شدنِ المپیک زمستانی در سال ۱۹۲۴ با همان تناوب و با فاصله‌ای دوساله از المپیک تابستانی. نفسِ بین‌المللی‌شدنِ این باز‌ها طبیعتاً امری مثبت است، هرچند با نگاهی به تغییراتی بنیادی که طی قرن‌های بیستم و بیست‌ویکم چهرهٔ‌ این بازی‌ها را تحت تأثیر قرار داد، متوجه می‌شویم که المپیک نیز مانند بسیاری پدیده‌‌های عصر مدرن از گزند سیاست و دنیای سرمایه‌داری در امان نبوده است. کمیتهٔ بین‌المللی المپیک که در سال ۱۸۹۴ بنیان گذاشته شد، به‌تدریج پای قدرت‌های اقتصادی، سیاسی و فنی را به این بازی‌ها باز کرد و در نتیجه المپیک از مسابقاتی که تنها ورزشکاران آماتور و غیرحرفه‌ای در آن شرکت می‌کردند، به آنچه که امروز شاهدیم تغییر چهره داد و ورزشکاران حرفه‌ای به آن راه یافتند. عملاً دیگر کسی به‌یاد ندارد یا حتی شاید نداند که المپیک زمانی میدانِ رقابت دوستانهٔ ورزشکاران آماتور بود. در عین حال، افزایش اهمیت رسانه‌ها، مسئلهٔ حمایت مالیِ شرکت‌های بزرگ و تجاری‌شدنِ بازی‌ها را موجب شد. کشورهایی که تمام تلاش خود را می‌کنند تا با رأی کمیتهٔ بین‌المللی المپیک میزبانی این بازی‌ها را به‌دست آوردند – که خود پیشاپیش مستلزم هزینه‌‌های هنگفت برای اثبات شایستگیِ این سِمَت است – با وجود تأمین منابع مالی از طرف کمیتهٔ بین‌المللی المپیک و امید به درآمد حاصله از طریق جذب توریست طیِ برگزاری بازی‌ها، اغلب پس از خاتمهٔ‌ بازی‌ها بایستی سال‌ها با کسری بودجهٔ ناشی از هزینه‌های سرسام‌آور برگزاری بازی‌ها سر کنند. به‌طور مثال، هزینهٔ کل بازی‌های المپیک زمستانی و پارالمپیک ۲۰۱۰ در ونکوور در سه سطح فدرال، استانی و شهری بیش از ۷ میلیارد دلار شد که نزدیک به ۱ میلیاد دلارِ آن را مالیات‌دهندگان استانی پرداخت کردند. کمیتهٔ برگزاری المپیک ونکوور، همین دو سال پیش یعنی حدود ۴ سال و نیم پس از پایان مسابقات، اعلام کرد که بالاخره به نقطهٔ‌سربه‌سر رسید و دیگر بدهی‌ای ندارد، درآمدی که بخش عمده‌ای از آن از فروش کاندوهای دهکدهٔ المپیک در ویسِلِر حاصل شده است.

با مقایسه‌ای سریع، می‌بینیم از المپیک کهن چیز چندانی باقی نمانده است، شاید  تنها تناوب چهارسالهٔ بازی‌ها و مشعل آتش که آن‌هم با ارجاع به آتشی که در طولِ بازی‌های المپیک باستان – برای بزرگداشت پرومته، که آتش را از زئوس دزدید و به انسان داد – همواره روشن نگاه داشته می‌شد، در المپیک تابستانی ۱۹۲۸ در آمستردام به بازی‌های المپیک اضافه شد. و با نگاهی به اعداد و ارقام هنگفتی که هزینهٔ باز‌های المپیک مدرن می‌شود، که به نمونه‌اش در بالا اشاره شد، آیا به‌راستی برگزاری چنین مسابقاتی تا چه اندازه مقرون به‌صرفه است و توجیه دارد، خصوصاً در جهانی که کمی آن‌سوترش میلیون‌ها انسان رانده از خانه و کاشانهٔ خود پناهی می‌جویند؟ طبیعتاً غول‌های سرمایه‌داری و قدرت‌های سیاسی پاسخی متفاوت از من و شما خواهند داشت.

و اما آیا کشورهای میزبان المپیک همچنان می‌توانند با خم و راست کردنِ‌ کمر زیر بار بدهی‌های هنگفت و فشار بر قشر پرداخت‌کنندهٔ مالیات، به برگزاری این بازی‌ها ادامه بدهند؟ خوشبختانه نگرش اکثریت کانادایی‌ها حاکی از آن است که موضوع را عمیق بررسی کرده‌اند. بر اساس نظرسنجی جدیدی که خبرش در نشریهٔ شمارهٔ قبل نیز آمد، ۷۱ درصد کانادایی‌ها کمیتهٔ‌ بین‌المللی المپیک را سازمان فاسدی می‌دانند و رسوایی‌های مربوط به دوپینگ ورزشکاران، نگرانی‌های ایمنی و بهداشتی، و اتهامات رشوه‌خواری و فساد، اشتیاق به المپیک را در بین کانادایی‌ها کاهش داده است. این آمار قابل‌توجهی‌ست؛ ۸۰ درصد کانادایی‌ها معتقدند که المپیک بیشتر رویدادی تجاری است تا مسابقه‌ای ورزشی.  

اخیراً پژوهشگران دانشگاه برکلی اعلام کرده‌اند طبق تحقیقات انجام‌شدهٔ جدید با روند افزایش گازهای گلخانه‌ای و گرم‌شدن زمین، در ۷۰ سال آینده برگزاری بازی‌های المپیک در اغلب شهرهای دنیا امکان‌پذیر نخواهد بود. این پژوهشگران معتقدند گسترش ویروس زیکا همراه با برگزاری بازی‌های المپیک امسال، یکی از جلوه‌‌های گرم‌شدن زمین و تغییر گسترهٔ جغرافیایی بیماری‌هاست چرا که تغییرات در پوشش گیاهی کرهٔ‌ زمین موجب جابه‌جایی حشرات ناقل و حیواناتی می‌شود که منبع بیماری‌اند. به گفتهٔ پروفسور جان بالمز از دانشگاه برکلی، تا پایان قرن حاضر تنها چهار شهر ادینبورگ (Edinburgh)، گلاسگو (Glasgow)، دوبلین (Dublin) و بلفاست (Belfast) امکان برگزاری بازی‌های المپیک را خواهند داشت چرا که در دیگر شهرهای جهان دمای متوسط تابستان بالای ۲۶ درجهٔ سانتیگراد خواهد بود و چنین دمایی برای سلامت ورزشکاران خطرناک است. روشن است که سود حاصل از مسابقات المپیک در برابر آنچه از دوشیدنِ مداومِ کرهٔ زمین به‌دست می‌آید، چیزی نیست که موجب شود معضل فوق نگرانیِ صاحبان قدرت و سرمایه را بربیانگیزد.

با این‌ وجود، المپیکی دیگر برگزار شد و با همهٔ آنچه که ذکرش رفت، حضور تیم پناهنده‌ها از نقاط روشن و امیدبخش بازی‌های این دوره بود و صد البته که پیروزی‌ ورزشکاران ایرانی – با تمام کمبودها و دشواری‌هایی که برای واجدشرایط‌بودن از سر گذرانده‌اند – مایهٔ افتخار است، به‌ویژه مدالی که فارغ از رنگش، کیمیا علیزاده، گویی به نیابت از زنان ایران، بر گردن آویخت.  

سیما غفارزاده

ارسال دیدگاه