«خورشید»ی در سایه – هنر و سیاست

حمیدرضا یعقوبی

به یک کرشمه که نرگس به خودفروشی کرد

فریب چشم تو صـد فتنه در جهان انداخت

«حافظ»

ناوگان تجاری ایران، بزرگ‌ترین مجموعهٔ کشتی‌رانی تجاری خاورمیانه و هشتمین شرکت کشتی‌رانی بزرگ در دنیا – در تمامی‌ آبراه‌ها و اقیانوس‌های کرهٔ خاک، در پنج قاره – مشغول عملیات حمل‌ونقل و تردد و گذر بود.

سال ۱۳۷۶ خورشیدی – «گفتگوی تمدن‌ها» نقل محافل فرهنگی بود و در چنین اوضاعی، درگیری کلامی‌‌ای پیش آمده بود در باب حضور «میسیونرها و مبلغان فِر‌َق مختلف مذهب مسیحیت» در بنادر دنیا که امری بسیار متداول در جهت تغییر اندیشه و باورها بود، حداقل برای من که زندگی‌ام در سفرهای دریایی به اقصی نقاط پهنهٔ آب و بلاد دور گذشته بود. این حضور بسیار مرسوم بود و طبیعتاً در این نبرد کلام، «وجه غالب»، که دستوری «غیرمکتوب» بود، غیرمجازدانستنِ حضور چنین افرادی و فعالیت‌های تبلیغی رایجشان بر روی کشتی‌های ایرانی در دنیا بود.

اما جنبهٔ نظری «جناح غالب»، ابداً در نهی ترویج اندیشه‌های دین و مذهب دیگری نبود. اصرارشان بر این بود که این‌گونه افراد در بنادر دنیا، برای «جاسوسی» بر روی کشتی‌های ایرانی می‌آیند. مزید اطلاع، همانند تفاوت‌های عدیدهٔ هواپیمای مسافربری با هواپیمای جنگی، کشتی تجاری با کشتی جنگی کاملاً متفاوت است.  به‌عنوان کاپیتان تازه‌کار و نوپای یک کشتی اقیانوس‌پیمای تجاری، ذهنم بر این باور بود که تمامی‌ مخابرات و مراسلات اخبار از طریق ماهواره‌ها انجام می‌شود و کشتی در کشتی‌سازی‌های معتبر دنیا ساخته شده است و برای جاسوسی زمینه‌ای وجود ندارد.

سالیان سپری شد، و به توصیهٔ بزرگوار عزیزم «مهندس شهرام فغفوری» کتاب «کمیتهٔ ۳۰۰» را مطالعه کردم، کتابی مملو از شرح مأموریت‌های توطئه و جاسوسی به خامهٔ «دکتر جان کولمن» که از اعضای پیشین MI6 یا همان سازمان جاسوسی بریتانیا بود. کتابی دربارهٔ گروه نخبهٔ کوچکی که خود را در برابر هیچ مرجعی به جز اعضای گروه خود پاسخ‌گو نمی‌دانند و سرنخ بیشترین رویدادهای سیاسی دنیا در توان اجرایی‌شان است. جالب توجه برای من در این کتاب، نقش سازمان‌های دینی در زیرشاخه‌های آن کمیته بود، واقعیتی که سال‌ها پیش برخلاف آن اصرار می‌ورزیدم.

سال ۲۰۰۲میلادی، فیلم جذاب Spy Game با نقش‌آفرینی «رابرت ردفورد» و کارگردانی «تونی اسکات»، ذهنم را مجدداً به‌سوی «دکتر جان کولمن» سوق داد.

غرض از این مقدمه در بابِ حضور جاسوسان در زمینه‌های شغلی مختلف – و چون ملزم به نوشتن از عالم هنرم – یادآوری یکی از معروف‌ترین جاسوسان زن دنیا است، که هفتم اوت زادروزش است. جاسوسی که در برههٔ جنگ عالم‌گیر اول، هنر را با سیاست و انتقال اسرار جنگی گره زد، رقاصهٔ فتنه‌گری در سایه که با پنهان‌شدن در ورای هنر خود – بعد از هویدا‌شدن چهرهٔ واقعی‌اش – یکی از بزرگ‌ترین جاسوسان زن در عرصهٔ تاریخ دنیا لقب گرفت، ملقب و معروف به نامی‌ خاص. اگر به «پاتایا» در تایلند بروید، نام مستعارش بر تابلوی ورودی یکی از مجلل‌ترین رستوران‌های شهر نقش بسته است.

اگر مستند «دنیا در جنگ» با صدای جادویی «فریدون فرح‌اندوز» عزیزم در روایت جنگ جهانی اول هم حادث می‌شد، مطمئناً بارها نام «ماتا هاری» را شنیده بودیم.

حمیدرضا یعقوبی - ماتاهاری

«مارگارت» هلندی، از پدری متمول از سرمایه‌گذاریِ تجارت نفت، در رفاه بزرگ شد و پس از مرگ مادر و تجدید فراش پدر که ورشکست شده بود، زندگی پرکش‌وقوس او آغاز شد. از طریق آگهی تقاضای ازدواج سرهنگی هلندی در روزنامه، به این سرهنگ مسن ارتش و مأمور در مستعمرهٔ اندونزی جواب مثبت داد. ازدواجی بی‌سامان و بدون پیوند عاطفی که متارکهٔ شوهر، برگشتن‌اش و در نهایت جدایی را در پی داشت. «مارگاریتا» در زمان متارکه و برگشت به خانه، در مرکز رقص بومی‌ «جاوه» به کار مشغول شد و رموز رقص شرقی را برای «اغواگری» آموخت و نام مستعار «ماتا هاری» را در آن زمان بر روی خود گذاشت، نامی‌ «مالایایی» به معنی «خورشید» یا همان «چشم روز».

پس از جدایی، «ماتا هاری» نخست در سودای معلم‌شدن و برای تحصیل هنر به فرانسه رفت. جنگ عالم‌گیر اول در جریان بود، به‌دلیل مهارتش در رقص شرقی، به کلوپ‌های ویژهٔ افسران ارشد دعوت شد. رقص‌های عریان و نیمه‌عریانش بینندگان را محصور و شیفتهٔ نمایش‌های شبانهٔ خود می‌کرد. به‌دلیل توجه افسران فرانسوی و انگلیسی به او، به دام شبکهٔ جاسوسی آلمان می‌افتد، با شماری از سیاستمداران و مقامات ارتش فرانسه رابطهٔ عشقی داشت و به‌همین علت سازمان اطلاعات مخفی آلمان او را استخدام کرد. در همین دوران سازمان اطلاعات مخفی فرانسه هم به او پیشنهاد همکاری داد. او تا زمانی که لو رفت، جاسوس دوجانبهٔ آلمان و فرانسه بود.

هلند در جریان جنگ اول جهانی اعلام بی‌طرفی کرد و همین مسئله به «ماتا هاری» اجازه می‌داد آزادانه از مرز کشورهای اروپایی عبور کند. او از افسران فرانسوی و انگلیسی مستقر در جبهه‌های فرانسه که برای گذرانیدن مرخصی موقت به شهرهای خود باز می‌گشتند، و در آخرین ماه‌های عمرش، از نظامیان آمریکایی که وارد فرانسه شده بودند اطلاعات جمع آوری می‌کرد. پس از مدتی دستگاه ضد اطلاعات نظامی‌ فرانسه با خواندن تلگراف آتاشه نظامی‌آلمان در اسپانیا که به صورت «کد» مخابره شده بود و در آن از «ماتا هاری» نام برده بود وی را کشف و به دادگاه تسلیم کردند. دولت فرانسه که در آن ایام در جبهه‌ها پیشرفت نداشت با هدف تغییر نظر مردم این کشور، ناکامی‌ نظامی‌ خود را به حساب جاسوسی‌های «ماتا هاری» گذاشت و او را در سال ۱۹۱۷ تیرباران کرد.  او در زمان اعدام لباس‌هائی مرتب و دستکش سفید پوشیده بود. «هنری والِس» که یک انگلیسی و شاهد عینی گماشته شده از طرف انگلستان برای اعدام «ماتا هاری» بود، در گزارش خود نوشته ‌است او بی رمق بود و هنگامی‌ که می‌خواستند چشم‌هایش را ببندند، ممانعت کرد.

«ماتا هاری» در جریان بازجوئی‌ها و محاکمه در دادگاه نظامی‌، هرگز نپذیرفت که جاسوس دوجانبه بوده‌ است. در سال ۱۹۸۵ «راسل وارن» وزارت دفاع ملی فرانسه را متقاعد کرد که پروندهٔ «ماتا هاری» یک‌بار دیگر گشوده شود. این بررسی اثبات نمود که «ماتا هاری» بی‌گناه بوده و هرگز جاسوس نبوده‌ است. واقعیت تا به امروز در پرده‌ای از ابهام باقی مانده‌ است و هنوز همکاری «ماتاهاری» با کشور آلمان یا فرانسه مشخص و معلوم نشده است، اینکه برای کدام کشور جاسوسی می‌کرده، و به‌همین خاطر از او به عنوان بهترین جاسوس هم‌زمان برای دولت ها یاد می‌شود.

حمیدرضا یعقوبی - ماتاهاری

جسد او برای مطالعات پزشکی به موزهٔ آناتومی‌ پاریس فرستاده شد و در آنجا به نمایش گذاشته شد. در سال ۲۰۰۰ متوجه شدند که سر و پیکر او ناپدید شده است – ظاهرا در سال ۱۹۵۴ بعد از جابجایی موزه، پیکر او مفقود شده بود.

سرگذشت او سوژهٔ کتاب‌های متعدد و چند فیلم سینمایی شده است، از جمله فیلم «ماتا هاری» ساختهٔ ۱۹۲۷ آلمان و به همین نام ساخته ۱۹۳۱، ۱۹۶۴ و ۱۹۸۵ و سه نمایش تئاتری موزیکال در سال‌های ۱۹۶۷، ۱۹۸۲ و ۲۰۱۶ و باله ای توسط رویال بالهٔ آلمان در ششم فوریه ۲۰۱۶.

مشتاقان کتاب‌های «پائولو کوئلیو» هم در ۲۲ نوامبر ۲۰۱۶ (امسال) با انتشار تازه‌ترین اثر این نویسندهٔ برزیلی آشنا می‌شوند، کتابی به نام «جاسوس» که حکایت زندگی «ماتاهاری» است. کوئلیو با استفاده از جدیدترین پرونده‌های فاش‌شدهٔ سازمان‌های اطلاعاتی آلمان، هلند و بریتانیا دربارهٔ «ماتاهاری» کتاب خود را با دقت بیشتری نوشته است.

در انتها توجه‌تان را به کلیپی ویرایش‌شده از چهار اثر ساخته‌شده دربارهٔ «ماتا هاری» جلب می‌کنم:

 

نظرات

  • Banou zarei

    سوای از بحث جاسوسی و نظامی و جنگی زمان واقعه ،هنر، عجب هنری دارد… با غمازی و لوندی به سخت‌ترین پیکره های جامعه و قانون نوشته های بشر خرامان میخزد و به حق نابجا نیست بگویم و بنویسم
    سیاستمداران خودکامه و مستبدان ظالم هنرمندانی بزرگند به اسارت درآمده در سیاهی درون

ارسال دیدگاه