دنیای من و آدم کوچولوها – پزشکان آرایشگر

رژیا پرهام

سه نفر از بچه‌های مهدکودکم مشغول بازی با لوازم پزشکی بودند، یکی از آن‌ها نگاهی به من انداخت و گفت:

«رژیا، می‌خواهی مریض ما باشی؟»

پیشنهاد بیمارِ سه خانم‌دکترِ فسقلی بودن عالی بود!

بعد از اینکه فشار خون گرفتند، چسب زدند و به ضربان قلب گوش دادند. بعد هم رفتند اسباب‌بازی‌های روی میز کوچک آرایش را برداشتند و مشغول شانه‌کردن موها و آرایش صورتم شدند. با خنده گفتم:

«چه بیمارستان باصفایی دارید! آرایشگرید یا پزشک؟»

یکی از خانم‌دکترهای کوچولو با عشوه جواب داد:

«هم آرایشگر و هم پزشک!»

چند ثانیه ساکت شد و ادامه داد:

«دکترِ من هم پزشکه و هم دلقک!»

خندیدم. گفت:

«خودش یواشکی به من گفته…»

و من آدم‌های باصفا را دوست دارم.

ارسال دیدگاه